نكته
تك تابعيتي، نه دو تابعيتي! 28تیر-97
تك تابعيتي، نه دو تابعيتي! 28تیر-97
برخی برای اینکه ثابت
کنند مرغ یک پا دارد وحرفش یکیست بهر دستآویزدروغی برای اثبات ادعای خود آویزان
می شود . یکی از بدترین های این برخی ها
سربازجو شریعت نداری است که همچون رهبرش خامنه ای محال است حرف راست
بزند . برای همین این سربازجو نداری بدون توجه به تکذیب کردن شایعه پراکنی
دوتابعیتی بودن سفیر رژیم ولایت فقیه
درفنلاند لابد به خاطر اینکه زن است که اطلاعات سپاه ساخته و پرداخته شده که سربازجو
شریعت نداری عضوش می باشذ .
ولی حاضر نیست از مرغ یک پا داشتن
کوتاه بیاید و بهانه جدیدی
که گیر آورده است عقب نشینی کند و
باآن مانور بازجویانه تبلیغاتی – انتقاداتی علیه وزیر امور خارجه ودولت روحانی
ندهد تاخوراک برای خبرگزاری پاسداران فارس
همقطارش فراهم کند.
نويسنده: حسين شريعتمداري
خبر دوتابعيتي بودن سفير جديد جمهوري اسلامي ايران در فنلاند،
بلافاصله پس از انتشار، به يک خبر داغ- و البته بسيار مهم- تبديل شد. خانم فرشچي
اين خبر را تکذيب کرده است ولي آقاي کريمي قدوسي، رئيس کميته تحقيق و تفحص مديران
دو تابعيتي مجلس اعلام کرد که، ايشان معاون محيط زيست دريايي سازمان محيط زيست دوتابعيتي
است و تابعيت آمريکا را دارد. اينکه سفير جديد ايران در فنلاند دوتابعيتي است يا
نه، علي رغم اهميت آن، موضوع اين وجيزه نيست. در اين نوشته روي سخن با کساني است
که از کنار پديده «دوتابعيتي ها» به آساني عبور مي کنند و اصرار دارند آن را کم
اهميت قلمداد کنند! بخوانيد!
۱- کساني که به تابعيت آمريکا در مي آيند «دو تابعيتي» نيستند، بلکه مطابق سوگندي که ياد مي کنند بايد تابعيت قبلي خود را رها کرده و تنها در تابعيت آمريکا باشند. در اولين جمله از متن سوگندي که داوطلبان کسب تابعيت آمريکا ياد مي کنند و مطابق قوانين آمريکا ملزم به آن هستند، آمده است؛ «سوگند ياد مي کنم که هرگونه تابعيت و مليت قبلي خود را به طور کامل ترک کنم».
I hereby declare، on oath، that I absolutely and entirely renounce and abjure all allegiance and fidelity to any foreign prince، potentate، state، or sovereignty of whom or which I have heretofore been a subject or citizen.
از اين روي کسي که تابعيت آمريکا را مي پذيرد دو تابعيتي نيست، بلکه تابعيت ايراني خود را به طور کامل نفي کرده و فقط يک تابعيت دارد و آن تابعيت آمريکا ست.
۲- کساني که تابعيت اصلي خود را رها کرده و به تابعيت آمريکا در مي آيند رسما متعهد مي شوند که در جنگ و يا هرگونه درگيري و تخاصم آمريکا با يک کشور ثالث، مانند ساير اتباع آمريکا در خدمت دولت و ارتش آمريکا باشند و از منافع آمريکا در مقابل طرف درگير دفاع کنند!
۳- آمريکا بارها به صراحت اعلام کرده است که براندازي جمهوري اسلامي را به عنوان يک خط استراتژيک در دستور کار دارد و طي۴۰ سال گذشته نيز هيچ فرصتي را براي کينه توزي و دشمني عليه ايران و ايراني از دست نداده است.
۴- اساسا کسي که به تابعيت کشور ديگري در مي آيد، آن کشور را به وطن خود ترجيح داده است. چرا که در پذيرش تابعيت وطن خود اراده اي نداشته است ولي تابعيت کشور ديگر را با ميل و اراده خويش پذيرفته است!
۵- با توجه به نکات ياد شده، سپردن مسئوليت ها و مديريت هاي نظام به افرادي که به تابعيت آمريکا درآمده اند، يعني سپردن مسئوليت هاي جمهوري اسلامي ايران به اتباع آمريکا. آنهم نه اتباع معمولي آمريکا که بعضا با مواضع و عملکرد دولت آمريکا موافق نيستند، بلکه سپردن مسئوليت به آن دسته از اتباع آمريکا که سوگند خورده اند با جمهوري اسلامي ايران به مقابله برخاسته و سر جنگ داشته باشند!
۶- و بالاخره بديهي است که سخن درباره سفير جديداً معرفي شده ايران براي فنلاند نيست و اميدواريم همانگونه که خود گفته اند تابعيت آمريکايي نداشته باشند و در گزارش کميته تحقيق و تفحص مجلس اشتباهي رخ داده باشد. سخن درباره تک تابعيتي هايي است که به غلط دوتابعيتي معرفي مي شوند و متاسفانه در برخي از مسئوليت ها و مديريت هاي نظام جاخوش کرده اند!
۱- کساني که به تابعيت آمريکا در مي آيند «دو تابعيتي» نيستند، بلکه مطابق سوگندي که ياد مي کنند بايد تابعيت قبلي خود را رها کرده و تنها در تابعيت آمريکا باشند. در اولين جمله از متن سوگندي که داوطلبان کسب تابعيت آمريکا ياد مي کنند و مطابق قوانين آمريکا ملزم به آن هستند، آمده است؛ «سوگند ياد مي کنم که هرگونه تابعيت و مليت قبلي خود را به طور کامل ترک کنم».
I hereby declare، on oath، that I absolutely and entirely renounce and abjure all allegiance and fidelity to any foreign prince، potentate، state، or sovereignty of whom or which I have heretofore been a subject or citizen.
از اين روي کسي که تابعيت آمريکا را مي پذيرد دو تابعيتي نيست، بلکه تابعيت ايراني خود را به طور کامل نفي کرده و فقط يک تابعيت دارد و آن تابعيت آمريکا ست.
۲- کساني که تابعيت اصلي خود را رها کرده و به تابعيت آمريکا در مي آيند رسما متعهد مي شوند که در جنگ و يا هرگونه درگيري و تخاصم آمريکا با يک کشور ثالث، مانند ساير اتباع آمريکا در خدمت دولت و ارتش آمريکا باشند و از منافع آمريکا در مقابل طرف درگير دفاع کنند!
۳- آمريکا بارها به صراحت اعلام کرده است که براندازي جمهوري اسلامي را به عنوان يک خط استراتژيک در دستور کار دارد و طي۴۰ سال گذشته نيز هيچ فرصتي را براي کينه توزي و دشمني عليه ايران و ايراني از دست نداده است.
۴- اساسا کسي که به تابعيت کشور ديگري در مي آيد، آن کشور را به وطن خود ترجيح داده است. چرا که در پذيرش تابعيت وطن خود اراده اي نداشته است ولي تابعيت کشور ديگر را با ميل و اراده خويش پذيرفته است!
۵- با توجه به نکات ياد شده، سپردن مسئوليت ها و مديريت هاي نظام به افرادي که به تابعيت آمريکا درآمده اند، يعني سپردن مسئوليت هاي جمهوري اسلامي ايران به اتباع آمريکا. آنهم نه اتباع معمولي آمريکا که بعضا با مواضع و عملکرد دولت آمريکا موافق نيستند، بلکه سپردن مسئوليت به آن دسته از اتباع آمريکا که سوگند خورده اند با جمهوري اسلامي ايران به مقابله برخاسته و سر جنگ داشته باشند!
۶- و بالاخره بديهي است که سخن درباره سفير جديداً معرفي شده ايران براي فنلاند نيست و اميدواريم همانگونه که خود گفته اند تابعيت آمريکايي نداشته باشند و در گزارش کميته تحقيق و تفحص مجلس اشتباهي رخ داده باشد. سخن درباره تک تابعيتي هايي است که به غلط دوتابعيتي معرفي مي شوند و متاسفانه در برخي از مسئوليت ها و مديريت هاي نظام جاخوش کرده اند!