نگاه بازجویانه اوین نامه
کیهان سربازجو شریعت نداری به ديروزنامه
هاي زنجيره اي جناح رقیب . 11 شهریور –
97
جگرگوشه
دولت آن را دچار بن بست ديپلماتيک کرده است!
يک روزنامه مدعي اصلاحات ديروز با اشاره به سخنان وزير امور خارجه نوشت که «سوال اين است که اگر اين بسته مالي ربطي به برجام ندارد، به چه چيزي مرتبط و مابه ازاي چه چيزي است؟» يک روزنامه حامي دولت هم با غير قابل پذيرش خواندن نتيجه انتخابات 88، استمرار خماري اش از فتنه گري در سال 88 را به نمايش گذاشت.
سرويس سياسي روزنامه زنجيره اي شرق در يادداشتي به مصوبه اخير کميسيون اروپا مبني بر کمک 18 ميليون يورويي به ايران پرداخت و آن را تحقيرآميز و نااميدکننده خواند.
در بخشي از اين يادداشت آمده است: «دلبستگي ظريف و موگريني به توافق هسته اي و دفاع بي پروا و توام با تعصب آنها از برجام به عنوان تنها دستاورد درخور اعتناي دوره مسئوليت شان و دغدغه و تلاش مصرانه کنوني آنها براي حفظ و نجات اين توافق به کمارفته -که به آب و آتش زدن پدري براي نجات جگرگوشه اش را مي ماند- هر دو مقام ارشد سياسي را کلافه کرده و به نقطه اي رسانده است که من از آن به «بن بست ديپلماتيک» تعبير مي کنم و منظورم از آن درنظرگرفتن ديپلماسي به مثابه وضعيتي گريزناپذير، اما بدون گشايش است. نماد اين بن بست، بيش از هرچيز در برافروختگي چهره، عصبانيت آشکار و اظهارات خلاف معمول و گاهي خلاف واقع آنها متجلي مي شود.»
کمک تحقيرآميزي که حامي برجام را شگفت زده و دغدغه دار کرد!
در ادامه اين يادداشت آمده است: در خبرها آمده بود: «کميسيون اروپا روز سه شنبه 23 اوت اعطاي يک بسته حمايت مالي 18ميليون يورويي به ايران را تصويب کرد.»
نويسنده افزوده است: «با اينکه به عنوان معلم سياست و ديپلماسي، به اصل موضوع توافق هسته اي يا برجام نظري مثبت داشته ام و به سياق بعضي از اين جهت دلواپس نبودم و با وجود اينکه تا حدودي به زير و بم سياست و ديپلماسي واقفم، بنابراين با تامل به حوادث و رويدادها مي نگرم و با فهم نسبي صورت هاي زيرين آنچه در بالاست، کمتر اسير احساس، هيجان و قضاوت زودهنگام مي شوم، اما خبر بالا موجب شگفتي و دغدغه ام شد. اين نگراني صرفا از آن نظر نيست که اعطاي چنين حمايت مالي ناچيزي دون شان کشوري توانمند و ملتي ثروتمند و بنابراين تحقير کننده است، بلکه اين دل نگراني بيشتر ناشي از چرايي و موضوعيت چنين کمکي است؛ موضوعي که شايان تامل به نظر مي آيد.»
روزنامه شرق در ادامه يادداشت خود آورده است: «اين درست است که برجام و صورت ظاهر آن به صراحت دلالتي به اعطاي بسته حمايت مالي اروپا به ايران ندارد و از اين جهت سخن جناب آقاي ظريف صحيح است که «اين بسته ربطي به برجام ندارد و ما به ازاي آن نيست»، اما سوال اين است که اگر اين بسته مالي ربطي به برجام ندارد، به چه چيزي مرتبط و مابه ازاي چه چيزي است؟»
در اين يادداشت نتيجه گرفته شده است: «حمايت مالي اتحاديه اروپا از ايران چه در راستاي توافق و چه براي نجات آن باشد، تداعي کننده ديپلماسي سنتي کشورهاي اروپايي و به طور مشخص يادآور اقدام لرد کرزن، وزير خارجه وقت انگلستان، در جريان عقد قرارداد کاکس- وثوق الدوله موسوم به قرارداد 1919 است؛ قراردادي که در مذاکراتي محرمانه شکل گرفت و نهايي شد؛ قراردادي که در نگاه اول، از آن هيچ گونه سوءنيت و قصد و غرضي استنباط نمي شد و به ظاهر نشان مي داد دولت فخيمه با کمال حسن نيت درصدد نوسازي اداري و مالي ايران است و حتي در ماده اول به صراحت استقلال و حاکميت ايران را تضمين مي کرد و آخرالامر اينکه قراردادي بود واجد ضمايم محرمانه.»
هنوز خمار 88 اند!
روزنامه ايران ديروز در گفت وگويي نوشت: «روند انتخابات 88، رويکرد دولت مستقر، مداخلههاي ناشايستي که در آن مقطع انجام شد، رويکرد نهاد نظارتي که کاملاً مداخله گرايانه و حمايتي بود، در حالي که انتظار مي رفت از موضع داوري و انصاف خارج نشود و غير قابل پذيرش بودن نتيجه رايي که اعلام شد، دست کم براي طبقه متوسط شهرهاي بزرگ و مشخصاً تهران، همه اينها مسائل قابل بحث و طرح انتخابات سال 88 محسوب مي شود.»
اندر احوالات مدعيان اصلاح طلبي
جريان آلوده با وجود يقه دريدن دموکراسي، انتخابات و صندوق راي را قبول ندارد مگر زماني که مطلوب خودش از آن بيرون بيايد. خلاف اين اگر واقع شود، شوراي نگهبان را به مداخله گري و حمايت از نامزد رقيب شان متهم مي کنند، به دروغ مي گويند تقلب شده، انتخابات بايد باطل شود، اردوکشي خياباني راه مي اندازند، آشوب و اغتشاش مي کنند، آنقدر فتنه گري مي کنند تا به دريافت لقب سرمايه هاي اسرائيل مفتخر شوند، در نهايت هم به اربابان خارجي شان گرا مي دهند تا عليه ملت شان تحريم هاي فلج کننده اعمال کنند. مدعيان اصلاح طلبي همين اند. همين طيف البته پيگير گفت وگوي ملي هم هست!
ترغيب دولت به فرافکني از سوي مدعيان اصلاحات
روزنامه آرمان در مطلبي نوشت: «اگر هيچ نهاد يا ارگان ديگري نداند که چه ميزان از معضلات و مشکلات فعلي ريشه در سوء تدابير و ضعف تيم اقتصادي دولت يا خروج ترامپ از برجام دارد، اما علي القاعده نمايندگان مجلس بايد به درستي بدانند که سهم دولت در مصيبت هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي که فعلا کشور به آنها گرفتار است چقدر بوده و آن را از تريبون خانه ملت بيان کنند. حتي اگر مردم فکر مي کنند که همه مشکلات ناشي از دولت است مجلس بايد روشنگري کند که مردم متوجه شوند. اينگونه نيست و دولت درصدي از اين وضعيت سهم دارد و سهم ديگران اگر خيلي بيشتر از دولت نباشد که هست کمتر نيست.»
کارنامه اقتصادي دولت به شدت ضعيف و غير قابل قبول است. از سوي ديگر اکثريت مطلق کابينه در اختيار مدعيان اصلاحات است. اما اين طيف علاوه بر شانه خالي کردن از مسئوليت وضع موجود، دولت را نيز به فرافکني و عدم پاسخگويي تشويق مي کند. مدعيان اصلاحات عليرغم هياهو و جنجال در آستانه هر انتخابات، در عمل کرخت و بي تحرک اند.
تنها نقد ما منصفانه است!
روزنامه اعتماد در صفحه نخست خود تيتر يک و يادداشت سردبيرش را به موضوع حمايت از دولت و انتقاد از آن اختصاص داد اما نکته جالب توجه آن است که اين روزنامه و سردبيرش معتقد است تنها خود و دوستانش در تحريريه نقد منصفانه مي کنند و ديگران دشمني خوني دارند!
اين يادداشت ابتدا به سخنان الياس حضرتي نماينده تهران و مدير مسئول روزنامه اعتماداشاره مي کند که در جلسه استيضاح مسعود کرباسيان گفت: «حق اش بود آقاي رئيس جمهور، جهانگيري، نوبخت، سيف يا نهاونديان استيضاح مي شدند ولي ما مجبوريم وزير اقتصاد را استيضاح کنيم.»
در اين رابطه لازم به ذکر است که کيهان به عنوان جريان منتقد دولت هيچگاه تاکنون خواستار استيضاح رئيس جمهور نبوده و پيوسته از رئيس محترم جمهور خواسته است که روند اقتصادي خويش را تغيير دهد. حالا جرياني مانند روزنامه اعتماد که چنين دچار افراط و تفريط است، در نوشته اي تنها خود را شايسته انتقاد منصفانه و دلسوزانه مي نامد. البته اين نوشته به قول خودش نمونه (مثال) هم آورده که متاسفانه از بداخلاقي اين رسانه نشات مي گيرد.
اعتماد نوشته است: «صراحتا عرض كنم كه ما جزو پشيمان ها نيستيم و ذره اي از كار بزرگي كه در انتخابات نود و دو و نود شش انجام داديم احساس ندامت نمي كنيم. ١٠ بار ديگر هم كه فيلم را به عقب برگردانيد ما با شور و حال و البته با تحليل درست از شرايط، وارد كارزار انتخاباتي مي شويم و به حسن روحاني راي مي دهيم... اما لازم است طرفداري و حمايت سياسي را بازتعريف كنيم تا در اين بين سوءتفاهمي پيش نيايد. اولا ما «رسانه ايم» و اقتضائات رسانه حكم مي كند از ارتفاعي بالاتر، بالاتر از «له و عليه» هاي متداول به اخبار و قضايا نگاه كنيم. همچنين تحليل هايي كه از اوضاع و احوال مملكت و جهان ارائه مي دهيم، زماني قابل اعتنا خواهند بود كه به غرض هاي عاطفي و هيجاني آلوده نباشند. چون غرض آمد هنر پوشيده شد/ صد حجاب از دل به سوي ديده شد. مخالفان قسم خورده دولت معمولا در تحليل هاي شان مغرضند»!
چنانکه خوانديد منتقدان دولت مغرض اند اما جماعتي که يک روز از تريبون رسمي مجلس مي گويند بايد رئيس جمهور استيضاح شود و فرداي آن روز در سايت خود عليه طرح سوال از رئيس جمهور موضع مي گيرند منصف هستند! يعني در عرض يکي دو روز اين همه تغيير زاويه را انصاف تلقي کرده اند. خب از اين جماعت بعيد هم نيست که خود را خوب و شايسته بدانند و ديگران را مغرض!
سپس اعتماد نوشته است که منتقدان «هر خبر و اتفاقي را بهانه مي كنند براي اثبات مدعاي اوليه خود: «ناكارآمدي دولت» مثال بارزش برجام است كه مخالفان دولت رسما از به هم خوردن آن شادمانند و بدعهدي آمريكا سرحال شان آورده و زبان شان را براي ملامت و شماتت دولت دراز كرده»!
اينکه منتقدان را از به هم خوردن برجام شادمان عنوان کرده اند از جهت ديني تهمت است و از جهت حرفه اي بي اخلاقي. مگر مي شود از عدم به دست آمدن منافع ملت شادمان بود؟! تصور کنيد فردي به دوستش مي گويد از اين مسير نرو که چنين است و چنان. آن دوست مي رود و گرفتار بلا مي شود. حالا اگر آن فرد توصيه کنند فردا به آن دوست بگويد که مگر نگفتمت که از اين راه نرو که اين گونه مي شود؟! آيا به تو اخطار ندادم؟ اکنون آيا اين سخنان فرد توصيه کننده دليل بر شادماني اوست؟ اينکه او مي گويد من به تو اخطار داده بودم و نرفتي دليل بر شادماني است؟
يک روزنامه مدعي اصلاحات ديروز با اشاره به سخنان وزير امور خارجه نوشت که «سوال اين است که اگر اين بسته مالي ربطي به برجام ندارد، به چه چيزي مرتبط و مابه ازاي چه چيزي است؟» يک روزنامه حامي دولت هم با غير قابل پذيرش خواندن نتيجه انتخابات 88، استمرار خماري اش از فتنه گري در سال 88 را به نمايش گذاشت.
سرويس سياسي روزنامه زنجيره اي شرق در يادداشتي به مصوبه اخير کميسيون اروپا مبني بر کمک 18 ميليون يورويي به ايران پرداخت و آن را تحقيرآميز و نااميدکننده خواند.
در بخشي از اين يادداشت آمده است: «دلبستگي ظريف و موگريني به توافق هسته اي و دفاع بي پروا و توام با تعصب آنها از برجام به عنوان تنها دستاورد درخور اعتناي دوره مسئوليت شان و دغدغه و تلاش مصرانه کنوني آنها براي حفظ و نجات اين توافق به کمارفته -که به آب و آتش زدن پدري براي نجات جگرگوشه اش را مي ماند- هر دو مقام ارشد سياسي را کلافه کرده و به نقطه اي رسانده است که من از آن به «بن بست ديپلماتيک» تعبير مي کنم و منظورم از آن درنظرگرفتن ديپلماسي به مثابه وضعيتي گريزناپذير، اما بدون گشايش است. نماد اين بن بست، بيش از هرچيز در برافروختگي چهره، عصبانيت آشکار و اظهارات خلاف معمول و گاهي خلاف واقع آنها متجلي مي شود.»
کمک تحقيرآميزي که حامي برجام را شگفت زده و دغدغه دار کرد!
در ادامه اين يادداشت آمده است: در خبرها آمده بود: «کميسيون اروپا روز سه شنبه 23 اوت اعطاي يک بسته حمايت مالي 18ميليون يورويي به ايران را تصويب کرد.»
نويسنده افزوده است: «با اينکه به عنوان معلم سياست و ديپلماسي، به اصل موضوع توافق هسته اي يا برجام نظري مثبت داشته ام و به سياق بعضي از اين جهت دلواپس نبودم و با وجود اينکه تا حدودي به زير و بم سياست و ديپلماسي واقفم، بنابراين با تامل به حوادث و رويدادها مي نگرم و با فهم نسبي صورت هاي زيرين آنچه در بالاست، کمتر اسير احساس، هيجان و قضاوت زودهنگام مي شوم، اما خبر بالا موجب شگفتي و دغدغه ام شد. اين نگراني صرفا از آن نظر نيست که اعطاي چنين حمايت مالي ناچيزي دون شان کشوري توانمند و ملتي ثروتمند و بنابراين تحقير کننده است، بلکه اين دل نگراني بيشتر ناشي از چرايي و موضوعيت چنين کمکي است؛ موضوعي که شايان تامل به نظر مي آيد.»
روزنامه شرق در ادامه يادداشت خود آورده است: «اين درست است که برجام و صورت ظاهر آن به صراحت دلالتي به اعطاي بسته حمايت مالي اروپا به ايران ندارد و از اين جهت سخن جناب آقاي ظريف صحيح است که «اين بسته ربطي به برجام ندارد و ما به ازاي آن نيست»، اما سوال اين است که اگر اين بسته مالي ربطي به برجام ندارد، به چه چيزي مرتبط و مابه ازاي چه چيزي است؟»
در اين يادداشت نتيجه گرفته شده است: «حمايت مالي اتحاديه اروپا از ايران چه در راستاي توافق و چه براي نجات آن باشد، تداعي کننده ديپلماسي سنتي کشورهاي اروپايي و به طور مشخص يادآور اقدام لرد کرزن، وزير خارجه وقت انگلستان، در جريان عقد قرارداد کاکس- وثوق الدوله موسوم به قرارداد 1919 است؛ قراردادي که در مذاکراتي محرمانه شکل گرفت و نهايي شد؛ قراردادي که در نگاه اول، از آن هيچ گونه سوءنيت و قصد و غرضي استنباط نمي شد و به ظاهر نشان مي داد دولت فخيمه با کمال حسن نيت درصدد نوسازي اداري و مالي ايران است و حتي در ماده اول به صراحت استقلال و حاکميت ايران را تضمين مي کرد و آخرالامر اينکه قراردادي بود واجد ضمايم محرمانه.»
هنوز خمار 88 اند!
روزنامه ايران ديروز در گفت وگويي نوشت: «روند انتخابات 88، رويکرد دولت مستقر، مداخلههاي ناشايستي که در آن مقطع انجام شد، رويکرد نهاد نظارتي که کاملاً مداخله گرايانه و حمايتي بود، در حالي که انتظار مي رفت از موضع داوري و انصاف خارج نشود و غير قابل پذيرش بودن نتيجه رايي که اعلام شد، دست کم براي طبقه متوسط شهرهاي بزرگ و مشخصاً تهران، همه اينها مسائل قابل بحث و طرح انتخابات سال 88 محسوب مي شود.»
اندر احوالات مدعيان اصلاح طلبي
جريان آلوده با وجود يقه دريدن دموکراسي، انتخابات و صندوق راي را قبول ندارد مگر زماني که مطلوب خودش از آن بيرون بيايد. خلاف اين اگر واقع شود، شوراي نگهبان را به مداخله گري و حمايت از نامزد رقيب شان متهم مي کنند، به دروغ مي گويند تقلب شده، انتخابات بايد باطل شود، اردوکشي خياباني راه مي اندازند، آشوب و اغتشاش مي کنند، آنقدر فتنه گري مي کنند تا به دريافت لقب سرمايه هاي اسرائيل مفتخر شوند، در نهايت هم به اربابان خارجي شان گرا مي دهند تا عليه ملت شان تحريم هاي فلج کننده اعمال کنند. مدعيان اصلاح طلبي همين اند. همين طيف البته پيگير گفت وگوي ملي هم هست!
ترغيب دولت به فرافکني از سوي مدعيان اصلاحات
روزنامه آرمان در مطلبي نوشت: «اگر هيچ نهاد يا ارگان ديگري نداند که چه ميزان از معضلات و مشکلات فعلي ريشه در سوء تدابير و ضعف تيم اقتصادي دولت يا خروج ترامپ از برجام دارد، اما علي القاعده نمايندگان مجلس بايد به درستي بدانند که سهم دولت در مصيبت هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي که فعلا کشور به آنها گرفتار است چقدر بوده و آن را از تريبون خانه ملت بيان کنند. حتي اگر مردم فکر مي کنند که همه مشکلات ناشي از دولت است مجلس بايد روشنگري کند که مردم متوجه شوند. اينگونه نيست و دولت درصدي از اين وضعيت سهم دارد و سهم ديگران اگر خيلي بيشتر از دولت نباشد که هست کمتر نيست.»
کارنامه اقتصادي دولت به شدت ضعيف و غير قابل قبول است. از سوي ديگر اکثريت مطلق کابينه در اختيار مدعيان اصلاحات است. اما اين طيف علاوه بر شانه خالي کردن از مسئوليت وضع موجود، دولت را نيز به فرافکني و عدم پاسخگويي تشويق مي کند. مدعيان اصلاحات عليرغم هياهو و جنجال در آستانه هر انتخابات، در عمل کرخت و بي تحرک اند.
تنها نقد ما منصفانه است!
روزنامه اعتماد در صفحه نخست خود تيتر يک و يادداشت سردبيرش را به موضوع حمايت از دولت و انتقاد از آن اختصاص داد اما نکته جالب توجه آن است که اين روزنامه و سردبيرش معتقد است تنها خود و دوستانش در تحريريه نقد منصفانه مي کنند و ديگران دشمني خوني دارند!
اين يادداشت ابتدا به سخنان الياس حضرتي نماينده تهران و مدير مسئول روزنامه اعتماداشاره مي کند که در جلسه استيضاح مسعود کرباسيان گفت: «حق اش بود آقاي رئيس جمهور، جهانگيري، نوبخت، سيف يا نهاونديان استيضاح مي شدند ولي ما مجبوريم وزير اقتصاد را استيضاح کنيم.»
در اين رابطه لازم به ذکر است که کيهان به عنوان جريان منتقد دولت هيچگاه تاکنون خواستار استيضاح رئيس جمهور نبوده و پيوسته از رئيس محترم جمهور خواسته است که روند اقتصادي خويش را تغيير دهد. حالا جرياني مانند روزنامه اعتماد که چنين دچار افراط و تفريط است، در نوشته اي تنها خود را شايسته انتقاد منصفانه و دلسوزانه مي نامد. البته اين نوشته به قول خودش نمونه (مثال) هم آورده که متاسفانه از بداخلاقي اين رسانه نشات مي گيرد.
اعتماد نوشته است: «صراحتا عرض كنم كه ما جزو پشيمان ها نيستيم و ذره اي از كار بزرگي كه در انتخابات نود و دو و نود شش انجام داديم احساس ندامت نمي كنيم. ١٠ بار ديگر هم كه فيلم را به عقب برگردانيد ما با شور و حال و البته با تحليل درست از شرايط، وارد كارزار انتخاباتي مي شويم و به حسن روحاني راي مي دهيم... اما لازم است طرفداري و حمايت سياسي را بازتعريف كنيم تا در اين بين سوءتفاهمي پيش نيايد. اولا ما «رسانه ايم» و اقتضائات رسانه حكم مي كند از ارتفاعي بالاتر، بالاتر از «له و عليه» هاي متداول به اخبار و قضايا نگاه كنيم. همچنين تحليل هايي كه از اوضاع و احوال مملكت و جهان ارائه مي دهيم، زماني قابل اعتنا خواهند بود كه به غرض هاي عاطفي و هيجاني آلوده نباشند. چون غرض آمد هنر پوشيده شد/ صد حجاب از دل به سوي ديده شد. مخالفان قسم خورده دولت معمولا در تحليل هاي شان مغرضند»!
چنانکه خوانديد منتقدان دولت مغرض اند اما جماعتي که يک روز از تريبون رسمي مجلس مي گويند بايد رئيس جمهور استيضاح شود و فرداي آن روز در سايت خود عليه طرح سوال از رئيس جمهور موضع مي گيرند منصف هستند! يعني در عرض يکي دو روز اين همه تغيير زاويه را انصاف تلقي کرده اند. خب از اين جماعت بعيد هم نيست که خود را خوب و شايسته بدانند و ديگران را مغرض!
سپس اعتماد نوشته است که منتقدان «هر خبر و اتفاقي را بهانه مي كنند براي اثبات مدعاي اوليه خود: «ناكارآمدي دولت» مثال بارزش برجام است كه مخالفان دولت رسما از به هم خوردن آن شادمانند و بدعهدي آمريكا سرحال شان آورده و زبان شان را براي ملامت و شماتت دولت دراز كرده»!
اينکه منتقدان را از به هم خوردن برجام شادمان عنوان کرده اند از جهت ديني تهمت است و از جهت حرفه اي بي اخلاقي. مگر مي شود از عدم به دست آمدن منافع ملت شادمان بود؟! تصور کنيد فردي به دوستش مي گويد از اين مسير نرو که چنين است و چنان. آن دوست مي رود و گرفتار بلا مي شود. حالا اگر آن فرد توصيه کنند فردا به آن دوست بگويد که مگر نگفتمت که از اين راه نرو که اين گونه مي شود؟! آيا به تو اخطار ندادم؟ اکنون آيا اين سخنان فرد توصيه کننده دليل بر شادماني اوست؟ اينکه او مي گويد من به تو اخطار داده بودم و نرفتي دليل بر شادماني است؟