مریم بحرالعلومی مطرح کرد؛
چرا فکر میکنیم زن زندانی همیشه چالهمیدانی و پرخاشگر است؟ / روایتی پرچالش از زندگی یک مادر خطاکار 12-بهمن-99
کارگردان «شهربانو» معتقد است تصویری که از یک زن زندانی در سینمای ایران ارائه میشود همواره سوار بر کلیشههاست و هیچ تناسبی با واقعیت جامعه ندارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مریم بحرالعلومی در دومین ساخته سینماییاش به سراغ یک داستان ملتهب و متفاوت رفته است. «شهربانو» روایتی از یک مادر خطاکار است که به خاطر خطایش چند سالی را در زندان سپری میکند و بعد از آزاد شدن و ورودش به جامعه مشکلات متعددی را تجربه میکند. فیلم متقاضی حضور در جشنواره فیلم فجر بود اما با اعلام لیست نهایی رقابتهای جشنواره، فیلم از بخش سودای سیمرغ جشنواره سیونهم جاماند.
به بهانه ساخت این فیلم با مریم بحرالعلومی گفتگو کردیم که در ادامه میخوانید:
شما در «شهربانو» همچون فیلم اولتان سراغ یک قصهی زنانه رفتهاید. این روایت چطور شکل گرفت؟
اگر از لحاظ دغدغههای شخصی نگاه کنم بین «پاسیو» و «شهربانو» میتوان یکسری اشتراکات پیدا کرد اما تفاوتهای بسیاری بین فیلم اولم و «شهربانو» وجود دارد. نگاهی که در «شهربانو» به جامعه میشود و نقدی که مطرح میشود، متفاوت از فیلم قبلی است. اوایل سال ۹۸ طرحی را به قلم آقای تیمورتاش مطالعه کردم که فضای چالشی و جذابی بود که شروع کردیم به همکاری و ماحصلش شد «شهربانو». احساس میکردم باید این تفاوتها از فیلم اول به فیلم دوم شکل میگرفت و یک قدم به جلو برمیداشتم. این میزان از پختگی در قصه و کارگردانی لازمهی مسیری بود که برای ساخت فیلم دوم انتخاب کردم.
و جسارتتان هم بیشتر از قبل شده است، چون از یک بحران اجتماعی حرف میزنید که کمتر در سینمای ایران به آن پرداخته شده.
طبیعتا بله. فضای قصه میطلبید اگر جسارت دارم سمتش بروم. اساسا فیلمنامه اولیه این میزان جسارت را میطلبید. سینمای ایران تصاویر مختلفی از مادر را تا امروز ثبت کرده است که آثار درخشانی هم در آن وجود دارد. «مادر» به عنوان قهرمان قصهی تمامی بشریت؛ همواره یک قداست و جایگاه ویژهای در فرهنگها دارد. برای همین سخت است که با این میزان از توجه به کاراکتر مادر به سراغ تابوشکنی برویم و تصویر متفاوتی از یک مادر را خلق کنیم. در «شهربانو» انگشت اتهام به سوی مادری است که در زندگی شخصی خودش و فرزندانش مرتکب اشتباهاتی شده است و تاوان این اشتباهات را هم خودش و هم خانوادهاش میپردازند. برای همین کار ما هم سخت بود و هم ترسناک. شاید ملاحظات کسانی که قرار بود در این پروژه سرمایهگذاری کنند ازجمله بنیاد سینمایی فارابی هم به همین دلیل بود که اساسا یک جسارتی در ساختار و فیلمنامه وجود داشت که نیاز قصه بود و خیلی براساس عرف نگاه رسمی نبود.
کاراکتر اصلی شما فردیست که از زندان آزاد میشود و وارد چرخهی زندگی اجتماعی میشود. چقدر برای نزدیک شدن به فضای داستان و چنین کاراکتری تحقیق کردید؟ نوع رفتارها و شیوهی مواجهه فردی که بعد از سالها حبس به جامعه بازمیگردد، متفاوت است. چقدر قائل به پژوهش و مشاهدات بیرونی برای خلق این کاراکتر بودید؟
پژوهشها و تحقیقات مفصلی با آقای تیمورتاش پیرامون این موضوع انجام دادیم. هم تحقیقات میدانی انجام دادیم و هم سراغ منابع مکتوب رفتیم و سعی کردیم دانش جامعهشناختیمون را نسبت به این موضوع بالا ببریم. از آنجا که مادرم در حوزه روانشناسی و مددکار اجتماعی فعالیت میکند، سوژههای عینی زیادی را مدنظر قرار دادم و تا آنجا که لازم بود به دلیل نزدیک شدن به این سوژهها سعی کردم در خلق این کاراکتر وسواس و جسارت بیشتری خرج کنم. واقعیت زنان زندانی با آن چیزی که سینما و تلویزیون تا امروز تصویر کرده است، بسیار متفاوت است. من این را به خوبی میدانستم و سعی کردم به جزئیاتی بپردازم که تا پیش از این در قالب تصویر به آن نپرداختند. غالب ذهنیتی که سینمای ما از زنان زندانی دارد همگی برگرفته از یکسری رفتارهای کلیشهای است. همواره در بیشتر فیلمها میبینیم که یک زن زندانی پر از تلخی و پرخاشگری است و همگی از ادبیات کوچه بازاری استفاده میکنند درحالیکه میتوان تصویری ارائه داد که یک زن زندانی میتواند اهل کتاب خواندن هم باشد. علاقهی من به حوزه اجتماعی باعث شد که این موضوع را بیشتر درک کنم که درک و دریافت مخاطب از یک زن گرفتار بزه اجتماعی لزوما آن چیزی نیست که سینما و تلویزیون به جامعه تزریق کرده است. همیشه برای من این مسئله بود که چرا باید حتما زنان زندانی که به واسطه یک جرم چند سالی از جامعه دور هستند وقتی آزاد میشوند، یک جور دیگری حرف بزنند؟ در واقعیت که اینطور نیست. چرا باید حتی نوع لباس پوشیدنشان تغییر کند؟ وقتی یک آدمی مثلا در چهل سالگی گرفتار زندان میشود بالاخره شخصیتش قبل از این اتفاق شکل گرفته است و قاعدتا با چند سال زندانی شدن نباید در نوع بیان کلمات و رفتارها تغییر کند. البته من منکر تاثیرات زندان نمیشوم اما این تاثیرات و تغییرات لزوما بیرونی و نمایشی نیست. ممکن است بیماریهای جسمی و روحی و روانی پیدا کنند. پوستشان خراب شود یا موارد دیگری که لزوما به تغییر رفتارهای بنیادین فرد منجر نمیشود. حتی انتخاب خانوم صدرعرفایی برای نقش «شهربانو» هم به همین دلیل بود. چون به دنبال یک وقار و منش مادرانهای بودم که در قامت ایشان کاملا میدیدم و اگر خانم صدرعرفایی قبول نمیکردند این نقش را بازی کنند شاید اصلا «شهربانو» ساخته نمیشد.
اگر از لحاظ جنسیتی بخواهیم صحبت کنیم چقدر حضور یک زن در مقام کارگردان در خلق قهرمان قصه که یک زن است تاثیرگذار و چقدر به واقعیت نزدیکتر است؟ آیا میتوان اینطور برداشت کرد که قصهی یک زن را فقط یک زن میتواند روایت کند؟
شاید بتوان اینطور گفت که احساسات زنانه را شاید یک زن بیشتر بتواند درک کند. تا این میزان از درک حاصل نشود در اجرا یک فیلمساز ممکن است در مواردی روایتش الکن باقی بماند. من با نگاه قهرمانپروری و فارغ از جنسبت به سراغ «شهربانو» رفتم و شاید به همین خاطر اسم کاراکتر اصلی را روی فیلم گذاشتم. علاقه خودم به فیلمهای قهرمانپرور باعث شد در خلق کاراکتر شهربانو به دنبال ویژگیهایی باشم که فارغ از جنسیت بتواند به خلق یک قهرمان جدید در سینما کمک کند. به همین خاطر به سراغ کاراکتر مادر رفتم و انگشت اتهام را به سمت او گرفتم تا با این چالش به فضای متفاوتی دست پیدا کنم. به عنوان فیلمساز سعی کردم بدون اینکه شهربانو را قضاوت کنم تنها راوی برشی از یک زندگیای باشم که نمونههای مشابه آن را در اطراف خودمان زیاد دیدیم. اینکه کسی به خاطر یک خطا و اشتباهی باید تمام عمر تاوانش را بدهد، اتفاقی است که در اطراف ما بسیار رخ میدهد و ما به راحتی آن شخص و آن زندگی را قضاوت کردیم بدون آنکه بدانیم چرا و چطور این اتفاق رخ داده است. به همین دلیل فکر میکنم سعی کردم در «شهربانو» فراجنسیتی نگاه کنم و حتی یک جاهایی جلوی احساسات خودم را گرفتم برای اینکه بدون حب و بغض و دخالتی به کاراکتر نزدیک شوم. گاهی پیش میآمد در طول ساخت فیلم احساسات من باعث شود که جور دیگری به کاراکتر نگاه کنم اما جلوی این احساسات را گرفتم تا مسیر خلق این شخصیت به درستی شکل بگیرد.
البته این احساسات زنانه یک جاهایی به فیلمساز کمک میکند. مثلا «زندان زنان» ساخته منیژه حکمت تنها با نگاه زنانه امکان خلق کاراکتری مانند خواهر طاهره را ایجاد میکرد.
بله دقیقا. دنیای زنان یکسری جزئیاتی دارد که تنها خودشان آن را درک میکنند و میتوانند تصویر کنند. طبیعتا وقتی کاراکتر مادر هم باشد ناخودآگاه در پرداختن به این جزئیات خیلی بهتر میتوان نسبت به کارگردان مرد کار کرد. نه اینکه مردها نتوانند این جزئیات را نشان دهند اما بحث بر سر میزان تسلط روی این رفتارهاست که طبیعتا در این مورد بخصوص خانمها بهتر میتوانند این فضا را تصویر کنند.
در زمان تولید «پاسیو» سختیهای زیادی برای تامین منابع مالی داشتید و در تولید هم این سختیها ادامه داشت. در «شهربانو» شرایط تولید چطور بود؟ آیا توانستید تولید سهلتری داشته باشید؟
«شهربانو» اولین فیلم من با پروانه سینمایی است و به مراتب شرایط سختتری در تولید نسبت به «پاسیو» داشتم. چون پروژه بزرگتری بود و سختیهایی که در این فیلم داشتیم هم به لحاظ تورمی که در جامعه وجود داشت باعث شد هزینهها بالاتر برود و هم اساسا خود فیلم میطلبید که با بودجه بیشتری تولید شود. برای همین سختیهایی در این پروژه تجربه کردم که خیلی بیشتر از «پاسیو» بود. چون خودم مجری طرح و سرمایهگذار بودم درگیریهای زیادی را در طول تولید تجربه کردم و خدا را شکر پروژه توانست بدون مشکل به انتها برسد. شهربانو به صورت مستقل تولید شد و به خاطر موضوع متفاوت و جسارتآمیزی که داشت جذب سرمایه را با مشکل روبرو کرد. تا جایی که فارابی مشارکت پس از تولید با ما انجام داد. یعنی کل فیلم را با بودجه شخصی ساختیم و پس از اینکه فیلم آماده شد و مسئولان فارابی فیلم را دیدند تازه متقاعد شدند در تولید فیلم مشارکت کنند. این هم که فارابی متقاعد شد به خاطر تاییدیهای بود که از سوی معاونت وقت قوه قضاییه آیتالله صادقی انجام شد و ایشان در طول ساخت فیلم همکاریهای خوبی با ما داشتند.
تولید فیلم در شرایط کرونا که آینده اکران را مبهم کرده، چقدر ریسکپذیر است؟
تولید «شهربانو» در شرایط کرونا شکل نگرفت اما مراحل پس از تولید در شرایطی بود که کرونا کشور را فرا گرفته بود. برای همین مجبور شدم زمانی را برای نهایی کردن کار وقفه بندازم چون سلامتی همکارانم بر تولید فیلم ارجحتر بود. برای اکران فیلم هم به آینده بسیار امیدوارم. روند بیماری کرونا در چند هفته اخیر و باز شدن مجدد سینماها این امیدواری را بیشتر میکند و تصورم این است که باید چرخه تولید و اکران سینما با همه سختیهایش ایجاد شود و نباید چراغ سینما خاموش بماند.