فاجعه حلبچه با گاز سیانید رژیم آخوندی ایران صورت گرفت
استفهان سی پلیتر
. شهر حلبچه در کردستان و شمال عراق و هم مرز با ایران است. رژیم آخوندی ایران با استفاده از گاز های شیمیائی سیانید 5 هزار نفر از مردان و زنان و وکودکان این شهر را کشت. مقالات وگزارشات گوناگونی بازتاب یافت که کمتر در آنان واقعیات بازگو وبیان شده است که منبع اصلی آنان از سوی دستگاه تبلیغاتی و جنگ روانی رژیم جمهوری اسلامی تهیه وتنظیم شده است . تا آنجا اخبارش بطور وارونه گزارش داده شده است که سازمان مخالف رژیم جمهوری اسلامی یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران متهم به شرکت داشتن در کنار نیروهای نظامی صدام حسین رئیس جمهور سابق عراق در این کشتار شده است
بنابر گزارش تلویزیون سی.ان.ان طارق عزیز، نایب نخست وزیر سابقِ عراق, بمباران حلبچه و كشتار كردها در عراق را كار رژیم ایران دانست به گزارش تلویزیون سی.ان.ان وی هنگام محاكمه در دادگاه گفت این رژیم ایران بود كه دست به این كار زد طارق عزیزنایب نخست وزیر سابقِ عراق افزود: گزارشی كه توسط انستیتوی دفاع وابسته به پنتاگون منتشر شد، تأكید میكند بمباران حلبچه با سلاح شیمیایی ایران و نه عراق صورت گرفت. گازهایی كه منجر به قتل در حلبچه و سایر نقاط شده گاز سیانید است
قاضی پرسید: سیانید! طارق عزیز جواب داد بله! گاز سیانید در اختیار ایران بود. عراق گاز سیانید نداشت
طارق عزیز هنگام محاكمه ی خود در دادگاه همچنین افزوده است گزارشی كه توسط انستیتوی دفاع وابسته به پنتاگون منتشر شد ه، تأكید میكند بمباران حلبچه با سلاح شیمیایی ایران و نه عراق صورت گرفت.و گازهایی كه منجر به قتل در حلبچه و سایر نقاط شده گاز سیانید است که فقط ایران آن را در اختیار خود داشته است
استفهان سی پلیتر محقق رسمی پنتاگون پیگیر این موضوع واستاد کالج جنگ نظامی وابسته به پنتاگون در آمریکا نظری دارد که خلاف گزارشات استفاده از گازهای سمی و شیمیائی در حلبچه از سوی دولت عراق می باشد . استفهان سی پلیتر قبل از تهاجم به عراق ، گزارشی به کنگره آمریکا در این زمینه ارائه کرده بود. ایشان گفته است که
رئیس جمهور بوش که از لوله ی تنفگش دود بلند می شود ، چون نتوانست مدرکی مستند برای اثبات وجود سلاح کشتار جمعی صدام حسین ارائه کند برای پشتوانه ی تهاجم نظامی به عراق با حربه ی حقوق بشر وارد صحنه شد و در سخنرانی اتحادیه ایالتی برای اینکه اهداف خود را برای تهاجم نظامی به عراق را تضمین کند شروع به تبلیغات و پروپاگانادا کرد و از صدام حسین به عنوان دیکتار خطرناکی نام بر د که هزاران نفر ار افراد کشور خودش را در حلبچه ی کشته ومجروح و فلج و نموده است
اتهام در مورد کشتار شیمیائی با گاز های سمی در شهر حلبچه ی عراق به صدام وارد شد . در صورتیکه مرکز اصلی توطئه علیه ی حکومت صدام وبستر سازی کردن تهاجم به عراق که منجر به اشغال عراق شد همین گزارشات خلاف حقیقت بود
ادعا میشد صدام حسین در مارس 1988 یعنی نزدیک به پایان جنگ ایران وعراق در شهر کردی حلبچه از گاز های شیمیائی وفلج کننده وکشنده استفاده کرده که به کشته شدن و فلج شدن هزاران نفر از اهالی این شهر گردید رئیس جمهور بوش در موارد زیاد تأکید کرده است که این فاجعه ی شهر حلبچه جزو اسناد مستند ی بوده که ایشان در اختیار خود داشت . چونکه با این دستآویز گفته می شد ک صدام حسین می بایست برکنار گردد. در صورتیکه حقیقت چیز دیگر ی می باشد
آنچه مشخص و انکار ناپذیر است , اینست که کردهای شهر حلبچه مورد تهاجم گاز های سمی عراق قرار گرفتند واقعیت ندارد. زیرا که نظامیان عراق از این سلاح شیمیائی علیه ی کردهای حلبچه استفاده نکردند. این کتمان کردن حقایق و ووارونه جلوه دادن اخبار مربوط به تهاجم به حلبچه بوده است. بیش از اینها تبلیغات متناقض در این مورد انجام شده بود
استفهان افزود است من چون در موقعتیتی قرار دارم که دسترسی به منبع اسناد دارم پس واقف می باشم. چونکه به عنوان مسئول مرکز آژانس تحلیلگر سیاسی در باره عراق در جنگ ایران وعراق بودم و به عنوان استاد صاحب کرسی در کالج جنگ ارتش در جنگ عراق از
سال 1989 تا 2000 فعالیت داشتم. همچنین من پس از آن جریان به اسناد سری وطبقه بندی شده هم دسترس داشتم و فردی مطلع در اینمورد می باشم . ازسوی ارتش آمریکا مسئول تحقیق وبرسی بودم که جنگ در حلبچه چگونه مراحل خود را طی کرده است .به خصوص پس از حادثه ی شهر حلبچه که من مسئول رسیدگی وپیگیری این واقعه و شیوه ومدل جنگ بودم که در آینده اگر جنگی میان آمریکا وعراق رخ داد اطلاعات در این زمینه در دسترس باشد
بعلاوه از سال 1991 من مسئول گروه تحقیق وتجسس ارتش در مورد چشم انداز اطلاعات طبقه بندی شده روش جنگی عراق بودم , بویژه در مورد حلبچه ریز بررسی جزئیات حمله به منطقه را بر عهده داشتم تا اینکه به پنتاگون گزارش نمایم که چگونه عراقی ها می خواهند با آمریکائیان در آینده جنگ کنند. بهمین دلیل از کلیه ی جزئیات واخبار واطلاعات سری وطبقه بندی ارتش آمریکا پیرامون این حمله ی شیمیائی به حلبچه بطور کامل اطلاع داشتم . البنه آنچه بدون شک در باره حمله ی شیمیائی به شهر حلبچه می دانیم و واقعیت دارد اینست که این حمله میان عراق وایران در شهر حلبچه در شمال عراق نزدیک مرز ایران اتفاق افتاده است و معلوم شد که این ایرانیان بودند که ابتدا با تهاجم شیمیائی توانسته بودند برای زمان کوتاهی این شهر را اشغال وبه تصرف خود درآورند . ولی با واکنش سریع نظامیان عراق مواجه شدند واین شهررا عراق پس گرفت . ایران نگران و وحشتزده از اسناد ومدارک که بصورت اجساد کشته شده بوسیله گاز سیانید ایرانی برجای مانده در این شهربود مجدداً دست به تلاش گسترده برای اشغال دوباره شهر حلبچه زد. این تلاش تهاجم دوباره به شهر حلبچه غیر معمولی وبسیار پرهزینه وناموفق برای ایران بود
شهروندان کرد حلبچه که میان دو متخاصم از بین رفتند در حقیقت دشمن حکومت مرکزی صدام حسین نبودند
حقیقت مسلم اینست که پس از این حمله بود که پیرامون این فاجعه، نیروهای بخش مطالعاتی و تحیقیقاتی و بررسی آمریکائی بنابر ضرورت دانستن حقیقت, اقدام به مطالعه وتحقیق در مورد حمله زد . گروه مطالعات تحقیقاتی به این نتیجه رسید که بطور دقیق گاز های شیمیائی که موجب کشته شدن کرد های حلبچه ی عراق شده بود ازسوی ایرانی ها بود نه اینکه از سوی نظامیان عراقی استفاده شده باشد. شرایط اندام های سوخته وکشته شده کردها دلالت بر این داشت از ماده ی کشنده نوع خونی به نام گاز سیانید است که این نوع گاز شناخته شده را فقط ارتش ایران در اختیار داشت و عراق مطلقاً دسترسی به این گاز نداشت. چونکه عراقی ها گاز خردل داشتند که از آن درجنگ استفاده کرده بودند. استفهان می افزاید که این جزو تراژدی های جنگ ایران وعراق بود
این تراژدی توجیه و عامل برای جنگ وتهاجم به عراق مورد استفاده واقع شد. در صورتیکه از بنیان بی اساس ونادرست بوده است. من قصد ندارم که از صدام در مورد نقض حقوق بشر دفاع کنم اما متهم کردنش به بمباران شیمیائی حلبچه با چاشنی نسل کشی کردهای حلبچه واقعیت ندارد. برای اینکه تا کنون مجموعه ی اطلاعاتی که در مورد جنگ ایران وعراق بدست آمده است نشان نمی دهد که صدام حسین چنین عملی کرده باشد. همانگونه که در مورد حلبچه واقعیت ندارد و این بی عدالتیست که به صدام حسین نسبت داده شود. البته برای کسانیکه خیلی علاقمند ومشتاق می باشند که به بررسی فاجعه ی انسانی در حلبچه به پردازند . باید این واقعیت را در نظر داشته باشند تا که دقیق تر بدانند که چرا ایران خیلی سرسختانه مشتاق بود که شهر حلبچه را دوباره اشغال کند تا اسناد ومدارک که بصورت اجساد کشته شده بوسیله گاز سیانید ایرانی برجای مانده در این شهر ازفجایع تهاجم اول خود به حلبچه را با اشغال دوباره این شهر بدست آورد تا که در اختیار نیروهای صدام نیفتد
شایان یادآوریست که استفهان سی پلیتر نویستند ی کتابی است به نام عراق شبکه ی جهانی نفت : چرا آمریکا وارد به جنگ خلیخ فارس شد ؟
شایان ذكر است كه وكیل فرانسوی امانوئل لودو در پنجم مهر ماه سال گذشته در مصاحبه با تلویزیون آرته در فرانسه گفت سفیر ایران در فرانسه به او پیشنهاد كرده كه هم رژیم ایران و هم عراق از متهم كردن یكدیگر در خصوص بمباران شیمیایی حلبچه اجتناب كنند و در عوض هر دو طرف این اقدام را به مجاهدین نسبت بدهند. این توطئه كثیف آخوندها علیه مجاهدین چند ماه بعد توسط وكیل خلیل الدلیمی رئیس هیأت دفاع از صدام حسین نیز افشا شد
وی در 29بهمن84 به تلویزیون ابوظبی گفت رژیم ایران پیشنهاد مبلغی بالغ بر 20 میلیون دلار به هیأت دفاع صدام حسین در امان پایتخت اردن و همینطور پیشنهاد مبلغی بالغ بر 100میلیون دلار به بخشی از اعضای تیم دفاعِ صدام حسین در پاریس كرده بود تا در مورد قضیه حلبچه صحبتی نشود و بمباران شیمیایی حلبچه به گردنمجاهدین خلق ایران انداخته شود
دکتر همایون نوبرانی
استفهان سی پلیتر
. شهر حلبچه در کردستان و شمال عراق و هم مرز با ایران است. رژیم آخوندی ایران با استفاده از گاز های شیمیائی سیانید 5 هزار نفر از مردان و زنان و وکودکان این شهر را کشت. مقالات وگزارشات گوناگونی بازتاب یافت که کمتر در آنان واقعیات بازگو وبیان شده است که منبع اصلی آنان از سوی دستگاه تبلیغاتی و جنگ روانی رژیم جمهوری اسلامی تهیه وتنظیم شده است . تا آنجا اخبارش بطور وارونه گزارش داده شده است که سازمان مخالف رژیم جمهوری اسلامی یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران متهم به شرکت داشتن در کنار نیروهای نظامی صدام حسین رئیس جمهور سابق عراق در این کشتار شده است
بنابر گزارش تلویزیون سی.ان.ان طارق عزیز، نایب نخست وزیر سابقِ عراق, بمباران حلبچه و كشتار كردها در عراق را كار رژیم ایران دانست به گزارش تلویزیون سی.ان.ان وی هنگام محاكمه در دادگاه گفت این رژیم ایران بود كه دست به این كار زد طارق عزیزنایب نخست وزیر سابقِ عراق افزود: گزارشی كه توسط انستیتوی دفاع وابسته به پنتاگون منتشر شد، تأكید میكند بمباران حلبچه با سلاح شیمیایی ایران و نه عراق صورت گرفت. گازهایی كه منجر به قتل در حلبچه و سایر نقاط شده گاز سیانید است
قاضی پرسید: سیانید! طارق عزیز جواب داد بله! گاز سیانید در اختیار ایران بود. عراق گاز سیانید نداشت
طارق عزیز هنگام محاكمه ی خود در دادگاه همچنین افزوده است گزارشی كه توسط انستیتوی دفاع وابسته به پنتاگون منتشر شد ه، تأكید میكند بمباران حلبچه با سلاح شیمیایی ایران و نه عراق صورت گرفت.و گازهایی كه منجر به قتل در حلبچه و سایر نقاط شده گاز سیانید است که فقط ایران آن را در اختیار خود داشته است
استفهان سی پلیتر محقق رسمی پنتاگون پیگیر این موضوع واستاد کالج جنگ نظامی وابسته به پنتاگون در آمریکا نظری دارد که خلاف گزارشات استفاده از گازهای سمی و شیمیائی در حلبچه از سوی دولت عراق می باشد . استفهان سی پلیتر قبل از تهاجم به عراق ، گزارشی به کنگره آمریکا در این زمینه ارائه کرده بود. ایشان گفته است که
رئیس جمهور بوش که از لوله ی تنفگش دود بلند می شود ، چون نتوانست مدرکی مستند برای اثبات وجود سلاح کشتار جمعی صدام حسین ارائه کند برای پشتوانه ی تهاجم نظامی به عراق با حربه ی حقوق بشر وارد صحنه شد و در سخنرانی اتحادیه ایالتی برای اینکه اهداف خود را برای تهاجم نظامی به عراق را تضمین کند شروع به تبلیغات و پروپاگانادا کرد و از صدام حسین به عنوان دیکتار خطرناکی نام بر د که هزاران نفر ار افراد کشور خودش را در حلبچه ی کشته ومجروح و فلج و نموده است
اتهام در مورد کشتار شیمیائی با گاز های سمی در شهر حلبچه ی عراق به صدام وارد شد . در صورتیکه مرکز اصلی توطئه علیه ی حکومت صدام وبستر سازی کردن تهاجم به عراق که منجر به اشغال عراق شد همین گزارشات خلاف حقیقت بود
ادعا میشد صدام حسین در مارس 1988 یعنی نزدیک به پایان جنگ ایران وعراق در شهر کردی حلبچه از گاز های شیمیائی وفلج کننده وکشنده استفاده کرده که به کشته شدن و فلج شدن هزاران نفر از اهالی این شهر گردید رئیس جمهور بوش در موارد زیاد تأکید کرده است که این فاجعه ی شهر حلبچه جزو اسناد مستند ی بوده که ایشان در اختیار خود داشت . چونکه با این دستآویز گفته می شد ک صدام حسین می بایست برکنار گردد. در صورتیکه حقیقت چیز دیگر ی می باشد
آنچه مشخص و انکار ناپذیر است , اینست که کردهای شهر حلبچه مورد تهاجم گاز های سمی عراق قرار گرفتند واقعیت ندارد. زیرا که نظامیان عراق از این سلاح شیمیائی علیه ی کردهای حلبچه استفاده نکردند. این کتمان کردن حقایق و ووارونه جلوه دادن اخبار مربوط به تهاجم به حلبچه بوده است. بیش از اینها تبلیغات متناقض در این مورد انجام شده بود
استفهان افزود است من چون در موقعتیتی قرار دارم که دسترسی به منبع اسناد دارم پس واقف می باشم. چونکه به عنوان مسئول مرکز آژانس تحلیلگر سیاسی در باره عراق در جنگ ایران وعراق بودم و به عنوان استاد صاحب کرسی در کالج جنگ ارتش در جنگ عراق از
سال 1989 تا 2000 فعالیت داشتم. همچنین من پس از آن جریان به اسناد سری وطبقه بندی شده هم دسترس داشتم و فردی مطلع در اینمورد می باشم . ازسوی ارتش آمریکا مسئول تحقیق وبرسی بودم که جنگ در حلبچه چگونه مراحل خود را طی کرده است .به خصوص پس از حادثه ی شهر حلبچه که من مسئول رسیدگی وپیگیری این واقعه و شیوه ومدل جنگ بودم که در آینده اگر جنگی میان آمریکا وعراق رخ داد اطلاعات در این زمینه در دسترس باشد
بعلاوه از سال 1991 من مسئول گروه تحقیق وتجسس ارتش در مورد چشم انداز اطلاعات طبقه بندی شده روش جنگی عراق بودم , بویژه در مورد حلبچه ریز بررسی جزئیات حمله به منطقه را بر عهده داشتم تا اینکه به پنتاگون گزارش نمایم که چگونه عراقی ها می خواهند با آمریکائیان در آینده جنگ کنند. بهمین دلیل از کلیه ی جزئیات واخبار واطلاعات سری وطبقه بندی ارتش آمریکا پیرامون این حمله ی شیمیائی به حلبچه بطور کامل اطلاع داشتم . البنه آنچه بدون شک در باره حمله ی شیمیائی به شهر حلبچه می دانیم و واقعیت دارد اینست که این حمله میان عراق وایران در شهر حلبچه در شمال عراق نزدیک مرز ایران اتفاق افتاده است و معلوم شد که این ایرانیان بودند که ابتدا با تهاجم شیمیائی توانسته بودند برای زمان کوتاهی این شهر را اشغال وبه تصرف خود درآورند . ولی با واکنش سریع نظامیان عراق مواجه شدند واین شهررا عراق پس گرفت . ایران نگران و وحشتزده از اسناد ومدارک که بصورت اجساد کشته شده بوسیله گاز سیانید ایرانی برجای مانده در این شهربود مجدداً دست به تلاش گسترده برای اشغال دوباره شهر حلبچه زد. این تلاش تهاجم دوباره به شهر حلبچه غیر معمولی وبسیار پرهزینه وناموفق برای ایران بود
شهروندان کرد حلبچه که میان دو متخاصم از بین رفتند در حقیقت دشمن حکومت مرکزی صدام حسین نبودند
حقیقت مسلم اینست که پس از این حمله بود که پیرامون این فاجعه، نیروهای بخش مطالعاتی و تحیقیقاتی و بررسی آمریکائی بنابر ضرورت دانستن حقیقت, اقدام به مطالعه وتحقیق در مورد حمله زد . گروه مطالعات تحقیقاتی به این نتیجه رسید که بطور دقیق گاز های شیمیائی که موجب کشته شدن کرد های حلبچه ی عراق شده بود ازسوی ایرانی ها بود نه اینکه از سوی نظامیان عراقی استفاده شده باشد. شرایط اندام های سوخته وکشته شده کردها دلالت بر این داشت از ماده ی کشنده نوع خونی به نام گاز سیانید است که این نوع گاز شناخته شده را فقط ارتش ایران در اختیار داشت و عراق مطلقاً دسترسی به این گاز نداشت. چونکه عراقی ها گاز خردل داشتند که از آن درجنگ استفاده کرده بودند. استفهان می افزاید که این جزو تراژدی های جنگ ایران وعراق بود
این تراژدی توجیه و عامل برای جنگ وتهاجم به عراق مورد استفاده واقع شد. در صورتیکه از بنیان بی اساس ونادرست بوده است. من قصد ندارم که از صدام در مورد نقض حقوق بشر دفاع کنم اما متهم کردنش به بمباران شیمیائی حلبچه با چاشنی نسل کشی کردهای حلبچه واقعیت ندارد. برای اینکه تا کنون مجموعه ی اطلاعاتی که در مورد جنگ ایران وعراق بدست آمده است نشان نمی دهد که صدام حسین چنین عملی کرده باشد. همانگونه که در مورد حلبچه واقعیت ندارد و این بی عدالتیست که به صدام حسین نسبت داده شود. البته برای کسانیکه خیلی علاقمند ومشتاق می باشند که به بررسی فاجعه ی انسانی در حلبچه به پردازند . باید این واقعیت را در نظر داشته باشند تا که دقیق تر بدانند که چرا ایران خیلی سرسختانه مشتاق بود که شهر حلبچه را دوباره اشغال کند تا اسناد ومدارک که بصورت اجساد کشته شده بوسیله گاز سیانید ایرانی برجای مانده در این شهر ازفجایع تهاجم اول خود به حلبچه را با اشغال دوباره این شهر بدست آورد تا که در اختیار نیروهای صدام نیفتد
شایان یادآوریست که استفهان سی پلیتر نویستند ی کتابی است به نام عراق شبکه ی جهانی نفت : چرا آمریکا وارد به جنگ خلیخ فارس شد ؟
شایان ذكر است كه وكیل فرانسوی امانوئل لودو در پنجم مهر ماه سال گذشته در مصاحبه با تلویزیون آرته در فرانسه گفت سفیر ایران در فرانسه به او پیشنهاد كرده كه هم رژیم ایران و هم عراق از متهم كردن یكدیگر در خصوص بمباران شیمیایی حلبچه اجتناب كنند و در عوض هر دو طرف این اقدام را به مجاهدین نسبت بدهند. این توطئه كثیف آخوندها علیه مجاهدین چند ماه بعد توسط وكیل خلیل الدلیمی رئیس هیأت دفاع از صدام حسین نیز افشا شد
وی در 29بهمن84 به تلویزیون ابوظبی گفت رژیم ایران پیشنهاد مبلغی بالغ بر 20 میلیون دلار به هیأت دفاع صدام حسین در امان پایتخت اردن و همینطور پیشنهاد مبلغی بالغ بر 100میلیون دلار به بخشی از اعضای تیم دفاعِ صدام حسین در پاریس كرده بود تا در مورد قضیه حلبچه صحبتی نشود و بمباران شیمیایی حلبچه به گردنمجاهدین خلق ایران انداخته شود
دکتر همایون نوبرانی
A War Crime or an Act of War?
By STEPHEN C. PELLETIERE
ECHANICSBURG, Pa.
It was no surprise that President Bush, lacking smoking-gun evidence of Iraq's weapons programs, used his State of the Union address to re-emphasize the moral case for an invasion: "The dictator who is assembling the world's most dangerous weapons has already used them on whole villages, leaving thousands of his own citizens dead, blind or disfigured." The accusation that Iraq has used chemical weapons against its citizens is a familiar part of the debate.
The piece of hard evidence most frequently brought up concerns the gassing of Iraqi Kurds at the town of Halabja in March 1988, near the end of the eight-year Iran-Iraq war. President Bush himself has cited Iraq's "gassing its own people," specifically at Halabja, as a reason to topple Saddam Hussein. But the truth is, all we know for certain is that Kurds were bombarded with poison gas that day at Halabja. We cannot say with any certainty that Iraqi chemical weapons killed the Kurds.
This is not the only distortion in the Halabja story. I am in a position to know because, as the Central Intelligence Agency's senior political analyst on Iraq during the Iran-Iraq war, and as a professor at the Army War College from 1988 to 2000, I was privy to much of the classified material that flowed through Washington having to do with the Persian Gulf. In addition, I headed a 1991 Army investigation into how the Iraqis would fight a war against the United States; the classified version of the report went into great detail on the Halabja affair. This much about the gassing at Halabja we undoubtedly know: it came about in the course of a battle between Iraqis and Iranians. Iraq used chemical weapons to try to kill Iranians who had seized the town, which is in northern Iraq not far from the Iranian border. The Kurdish civilians who died had the misfortune to be caught up in that exchange. But they were not Iraq's main target. And the story gets murkier: immediately after the battle the United States Defense Intelligence Agency investigated and produced a classified report, which it circulated within the intelligence community on a need-to-know basis. That study asserted that it was Iranian gas that killed the Kurds, not Iraqi gas. The agency did find that each side used gas against the other in the battle around Halabja. The condition of the dead Kurds' bodies, however, indicated they had been killed with a blood agent that is, a cyanide-based gas which Iran was known to use. The Iraqis, who are thought to have used mustard gas in the battle, are not known to have possessed blood agents at the time.
These facts have long been in the public domain but, extraordinarily, as often as the Halabja affair is cited, they are rarely mentioned. A much-discussed article in The New Yorker last March did not make reference to the Defense Intelligence Agency report or consider that Iranian gas might have killed the Kurds. On the rare occasions the report is brought up, there is usually speculation, with no proof, that it was skewed out of American political favoritism toward Iraq in its war against Iran.
I am not trying to rehabilitate the character of Saddam Hussein. He has much to answer for in the area of human rights abuses. But accusing him of gassing his own people at Halabja as an act of genocide is not correct, because as far as the information we have goes, all of the cases where gas was used involved battles. These were tragedies of war. There may be justifications for invading Iraq, but Halabja is not one of them. In fact, those who really feel that the disaster at Halabja has bearing on today might want to consider a different question: Why was Iran so keen on taking the town?
A closer look may shed light on America's impetus to invade Iraq. We are constantly reminded that Iraq has perhaps the world's largest reserves of oil. But in a regional and perhaps even geopolitical sense, it may be more important that Iraq has the most extensive river system in the Middle East. In addition to the Tigris and Euphrates, there are the Greater Zab and Lesser Zab rivers in the north of the country. Iraq was covered with irrigation works by the sixth century A.D., and was a granary for the region. Before the Persian Gulf war, Iraq had built an impressive system of dams and river control projects, the largest being the Darbandikhan dam in the Kurdish area. And it was this dam the Iranians were aiming to take control of when they seized Halabja. In the 1990's there was much discussion over the construction of a so-called Peace Pipeline that would bring the waters of the Tigris and Euphrates south to the parched Gulf states and, by extension, Israel. No progress has been made on this, largely because of Iraqi intransigence. With Iraq in American hands, of course, all that could change. Thus America could alter the destiny of the Middle East in a way that probably could not be challenged for decades not solely by controlling Iraq's oil, but by controlling its water. Even if America didn't occupy the country, once Mr. Hussein's Baath Party is driven from power, many lucrative opportunities would open up for American companies.
All that is needed to get us into war is one clear reason for acting, one that would be generally persuasive. But efforts to link the Iraqis directly to Osama bin Laden have proved inconclusive. Assertions that Iraq threatens its neighbors have also failed to create much resolve; in its present debilitated condition >thanks to United Nations sanctions < Iraq's conventional forces threaten no one. Perhaps the strongest argument left for taking us to war quickly is that Saddam Hussein has committed human rights atrocities against his people. And the most dramatic case are the accusations about Halabja. Before we go to war over Halabja, the administration owes the American people the full facts. And if it has other examples of Saddam Hussein gassing Kurds, it must show that they were not pro-Iranian Kurdish guerrillas who died fighting alongside Iranian Revolutionary Guards. Until Washington gives us proof of Saddam Hussein's supposed atrocities, why are we picking on Iraq on human rights grounds, particularly when there are so many other repressive regimes Washington supports?
Stephen C. Pelletiere is author of "Iraq and the International Oil System: Why America Went to War in the Persian Gulf."
By STEPHEN C. PELLETIERE
ECHANICSBURG, Pa.
It was no surprise that President Bush, lacking smoking-gun evidence of Iraq's weapons programs, used his State of the Union address to re-emphasize the moral case for an invasion: "The dictator who is assembling the world's most dangerous weapons has already used them on whole villages, leaving thousands of his own citizens dead, blind or disfigured." The accusation that Iraq has used chemical weapons against its citizens is a familiar part of the debate.
The piece of hard evidence most frequently brought up concerns the gassing of Iraqi Kurds at the town of Halabja in March 1988, near the end of the eight-year Iran-Iraq war. President Bush himself has cited Iraq's "gassing its own people," specifically at Halabja, as a reason to topple Saddam Hussein. But the truth is, all we know for certain is that Kurds were bombarded with poison gas that day at Halabja. We cannot say with any certainty that Iraqi chemical weapons killed the Kurds.
This is not the only distortion in the Halabja story. I am in a position to know because, as the Central Intelligence Agency's senior political analyst on Iraq during the Iran-Iraq war, and as a professor at the Army War College from 1988 to 2000, I was privy to much of the classified material that flowed through Washington having to do with the Persian Gulf. In addition, I headed a 1991 Army investigation into how the Iraqis would fight a war against the United States; the classified version of the report went into great detail on the Halabja affair. This much about the gassing at Halabja we undoubtedly know: it came about in the course of a battle between Iraqis and Iranians. Iraq used chemical weapons to try to kill Iranians who had seized the town, which is in northern Iraq not far from the Iranian border. The Kurdish civilians who died had the misfortune to be caught up in that exchange. But they were not Iraq's main target. And the story gets murkier: immediately after the battle the United States Defense Intelligence Agency investigated and produced a classified report, which it circulated within the intelligence community on a need-to-know basis. That study asserted that it was Iranian gas that killed the Kurds, not Iraqi gas. The agency did find that each side used gas against the other in the battle around Halabja. The condition of the dead Kurds' bodies, however, indicated they had been killed with a blood agent that is, a cyanide-based gas which Iran was known to use. The Iraqis, who are thought to have used mustard gas in the battle, are not known to have possessed blood agents at the time.
These facts have long been in the public domain but, extraordinarily, as often as the Halabja affair is cited, they are rarely mentioned. A much-discussed article in The New Yorker last March did not make reference to the Defense Intelligence Agency report or consider that Iranian gas might have killed the Kurds. On the rare occasions the report is brought up, there is usually speculation, with no proof, that it was skewed out of American political favoritism toward Iraq in its war against Iran.
I am not trying to rehabilitate the character of Saddam Hussein. He has much to answer for in the area of human rights abuses. But accusing him of gassing his own people at Halabja as an act of genocide is not correct, because as far as the information we have goes, all of the cases where gas was used involved battles. These were tragedies of war. There may be justifications for invading Iraq, but Halabja is not one of them. In fact, those who really feel that the disaster at Halabja has bearing on today might want to consider a different question: Why was Iran so keen on taking the town?
A closer look may shed light on America's impetus to invade Iraq. We are constantly reminded that Iraq has perhaps the world's largest reserves of oil. But in a regional and perhaps even geopolitical sense, it may be more important that Iraq has the most extensive river system in the Middle East. In addition to the Tigris and Euphrates, there are the Greater Zab and Lesser Zab rivers in the north of the country. Iraq was covered with irrigation works by the sixth century A.D., and was a granary for the region. Before the Persian Gulf war, Iraq had built an impressive system of dams and river control projects, the largest being the Darbandikhan dam in the Kurdish area. And it was this dam the Iranians were aiming to take control of when they seized Halabja. In the 1990's there was much discussion over the construction of a so-called Peace Pipeline that would bring the waters of the Tigris and Euphrates south to the parched Gulf states and, by extension, Israel. No progress has been made on this, largely because of Iraqi intransigence. With Iraq in American hands, of course, all that could change. Thus America could alter the destiny of the Middle East in a way that probably could not be challenged for decades not solely by controlling Iraq's oil, but by controlling its water. Even if America didn't occupy the country, once Mr. Hussein's Baath Party is driven from power, many lucrative opportunities would open up for American companies.
All that is needed to get us into war is one clear reason for acting, one that would be generally persuasive. But efforts to link the Iraqis directly to Osama bin Laden have proved inconclusive. Assertions that Iraq threatens its neighbors have also failed to create much resolve; in its present debilitated condition >thanks to United Nations sanctions < Iraq's conventional forces threaten no one. Perhaps the strongest argument left for taking us to war quickly is that Saddam Hussein has committed human rights atrocities against his people. And the most dramatic case are the accusations about Halabja. Before we go to war over Halabja, the administration owes the American people the full facts. And if it has other examples of Saddam Hussein gassing Kurds, it must show that they were not pro-Iranian Kurdish guerrillas who died fighting alongside Iranian Revolutionary Guards. Until Washington gives us proof of Saddam Hussein's supposed atrocities, why are we picking on Iraq on human rights grounds, particularly when there are so many other repressive regimes Washington supports?
Stephen C. Pelletiere is author of "Iraq and the International Oil System: Why America Went to War in the Persian Gulf."