پاسخ جواب های فرخ نگهدار به سئوالات علی اکبر شالگونی، در سایت روشنگری. قسمت سوم

پاسخ جواب های فرخ نگهدار به سئوالات علی اکبر شالگونی، در سایت روشنگری.
قسمت سوم

البته فرخ نگهدار از یک ادعا و اذعان کرده است که اعدام اعضاء و هواداران سازمان ارزنده ترین نشانه ی اشتباه بودن سیاست حکومت است . ولی در نهایت مهم اینست همانگونه که اعتراف کرده بود که این اعدام ها به اعتبار رژیم خون آشام وضد بشری آخوندی ضربه می زند ، برای جبران بی اعتبارشدنش سازمان مجاهدین ورهبریت آن را به خیانت متهم کرده است . بهرحال وی در بخشی دیگر در جواب خود به فضای قالب ضدامپریالیستی بر سازمان اکثریت درآن سال ها اشاره کرده که چرا از خمینی یا امام ضد امپریالیست و واکثرت حمایت می کردند باید پرسش کرد کی وچگونه ضد امپریالیست بود؟ مرز ارزیابی امپریالیست شناسی چگونه واز سوی چه کسانی وبا چه معیارها وعملکردهائی بودند؟ آیا واقعاً خمینی و اطرافیانش ضد امپریالیست بودند که هنوز فرخ خان به آن ادعاها ومواضع خود وسازمان اکثریت افتخار کرده است؟! مگر هنوز جانشینانش همان خمینی یا امام ضد امپریالیست همان ادعاهای مضحک را ندارند وهمان شعار های عوامفریبانه ی خمینی را سر نمی دهند وهنوز هم فرخ وحزب توده واکثریت از این سیاست عوامفریبانه دفاع نمی کنند؟ ولی در عمل چه اثبات شد است و کدام مدعیان همگام وهمنفس وهم عمل با ارتجاع وامپریالیست در آمدند؟ امپریالیست چه در ایران ومنطقه ی خاورمیانه می خواست وجستجو می کرد که خیلی بیشتر از آن را رژیم جنایتار آخوندی وحامیانش برایش فراهم نکرده اند؟ پاسخگوی این ادعای شعاری مضحک وکلیشه ای کیست؟ آیا سازمان اکثریت فرزند ناخلف حزب توده و این حزب با شعارهای فرمایشی ضد امپریالیستی نبودند که دقیقاً به خدمت حزب مادر در مسکو در آمده بودند. آیااین جریان زائده ی رژیم نامشروع آخوندی نبود که اطلاعت کورکورانه از حزب توده می کرد ولی یا این خائن به آنانی اتهام زده است وبرایشان پرونده سازی می کرد که بر زیر تیغ جلاد در زندان ومیدان تیرباران و سرهایشان را بر بالای چوبه ی دار می برد؟ کجا این شیوه ی آدم فروشی و همسوئی تمام عیار با ارتجاع هار وافسار گسیخته، می تواند مبارزه با امپریالیست یا امپریالیست شناسئی و عوامل وابسته به امپریالیست باشد؟ البته هنوز هم این شیوه ی خیانت پیشگی وتوجیه کردن به شکل وشیوه ی دیگری ادامه دارد. چونکه گفته می شود توبه ی گرگ مرگ است. در دنباله تعلیم وآموزش دیده حزب خائن توده و پرورش یافته ی مکتب خمینی و شاگرد دور دیده وهمکار اسدالله لاجوردی قصاب بدنام اوین در جلوی آئینه ایستاده و از وحشت پژواک اعتراف صدای کریه خود دچار وحشت شده واعتراف کرده وماهیت کثیف و پلید پنهانی و نهفته شده ی خویش را بروز داده ودر مورد مجاهدین همچون رهبران و وزرای اسبق وسابق وکنونی وزارت بد نام طلاعات وبازجویان حرفه ای زندان اوین علیه ی مجاهدین جیغ بنفش کشیده وبه بهترین نحو ممکن ادای وظیفه کرده است که البته در دنباله به این اعتراف آشکا وی اشاره خواهد شد. ولی فعلاً در جواب یکی دیگر از سئوالات علی اکبر شالگونی فرخ نگهدار اینگونه دست به خودزنی زده وبر سر و صورت خود تیغ کشی کرده وکوفته و در حالت ندامت وابراز افسوس خوردن از همکاری با جلادن حاکم برایران احساس تأسف خوردن خود را بروز داده است:
من با صدای بلند تاسف خود را از اين که چه در سال 57 و چه در سال 60 صدور حکم اعدام برای مبادرت کنندگان به عمليات مسلحانه و ترور اشخاص را محکوم نکرده ام تکرار می کنم. برای من مابه مباهات است سازمان مورد علاقه ام طی اين 28 سال به تدريج از يک سازمانی که حق صدور حکم اعدام برای "خائنين" يا "دشمنان" را "حق طبيعی" خود می پنداشت به سازمانی فراروئيده است که حق حيات را حق مسلم تمام انسان ها می شناسد و وقتی به عقب می نگرد، هم اعدام مخالفان به دست حکومت و هم قتل افراد (به ويژه جنايت کاران) به دست گروه ها را عملی کريه و ضد انسانی می بيند.
آنقدر فرخ نگهدار در خصلت وصفت آخوندی فرو رفته است که نقد را رها کرده و به سراغ نسیه رفته است وافسوس اعدام های 57 تا 60 را خورده است که چرا در آن زمان به جای همکاری با جلادان وآدمکشان اعتراض نکرده است. البته ایشان مشخص نکرده است که چرا پس از آن زمان به بعد باز هم اعتراض به اعدام ها نکرده است؟ چونکه با همه تأکیدی که بر افسوس خوردن بر عدم اعتراض به صدور احکام اعدام در 28 سال پیش کرده است ومدعی شده که خیلی پای بند موازین ورعایت حقوق بشر ومخالف اعدام شده است . اما معلوم نیست که چرا در رابطه با اعدام حجت الله زمانی وولی الله فیض مهدوی اعتراض نکرد و برای اینان افسوس نخورد؟! البته که برای زائده های رژیم وهمجنس خمینی وپیروانش 8 سال ادامه ی جنگ ضملی و ضد میهنی وارسال گله گله نوجوانان بسیجی دانش آموز به نیت بهشت رفتن ویک بار مصرفانی که عمودی می رفتند وافقی باز می گشتند و قربانی بیشمار مواد مخدر که روزانه اجساد باد کرده های آنان در میادین وپارک ها وخیابان های تهران وسراسر ایران یافت می شود ویا حاشیه نشینان و کارتون خواب هانی که جان می سپارند و قربانیان... دیگر که محصول عملکرد 28 ساله ی این رژیم جنایتکار می باشند مهم نیست ولی آن زمان که بقول خودش در خیابان های تهران گشت زنی وپرسه زنی برای شکار مخالفین همچون مهران شاب الدین می کرده است تا آنان ارا تحویل جلادان زذدان اوین دهد اگر جوانانی بودند که همچون این خائن تن با سازش وخود فروشی نسپرده بودند ودر برابر تهاجمات رژیم جنایتکارآخوندی ایستاده ومقاومت مسلحانه می کردند از نظر این کارشنان دستگاه طلاعاتی – امنیتی وحقوق بشر قلابی امروزی اینگونه مورد قصاوت وزریابی قرار گرفته اند:
آيا علی اکبر عزيز اکنون بعد از 25 سال اين درايت را يافته است که پس از 25 سال به اين فکر کرده است که راه انداختن تظاهرات مسلحانه سر چهار راه ها توسط دانش آموزان 15، 16 ساله، و يا تاکتيک معروف تحت عنوان "قطع سرانگشتان رژيم" چقدر انسانی و يا چقدر مسوولانه بوده است؟ آيا او، با همين صراحتی که از من می پرسد، به عاملين ترورها و انفجارهای سال 60 هم گفته است چرا دست به جنايت زديد و آيا امروز حاضريد عمل خود را محکوم کنيد؟ عمده در مسير پيشرفت انقلاب و در جهت براندازی پايه اجتماعی امپرياليسم تبديل شده است. -در طول سال 60 تمرکز مبارزه سازمان عليه نهضت آزادی و ساير نيروهايی است که آزادی سياسی را عمده می کنند. سازمان از اواخر سال 60 به بعد نيروی تحت رهبری آيت الله خمينی را به دو جناح، چپ و راست، تقسيم کرده جناج چپ را نيروی انقلابی و شخص خمينی را حامی اصلی آنان معرفی می کند و طرد و انزوای جناح راست را دنبال می کند.
مگر میرحسین موسوی نخست وزیر دولت خمینی چپ مورد علاقه وحمایت فرخ نگهدار نبودکه مدعی بود جنگ اگر 20 سال هم طول بکشد ما هستیم وتا آخرین نفر وآخرین خشت خانه خواهیم جنگید ؟ مگر این نخست وزیر در کنار آن سازمان فاشیستی مجاهدین انقلاب اسلامی بهزاد نبوی ومحسن آرمین ومجمع روحانیون مبارز جزو همین باندهای مافیائی به قول این خائن چپ های تقسیم بندی شده ی درون رژیم آخوندی پیرو خمینی نبودند که زیر هژمونی خمینی بودند ؟ مگر پس از اینکه اینگونه چپ های مورد نظر فرخ نگهدار چند دوره نخست وزیر ورئیس مجلس چپ داشتند .اینان در دوره از سال 2 خرداد سال 76 تا 3 تیر ماه سال 85 قدرت را در دولت ومجلس در اختیار خود نداشتند؟ مگر خاتمی سنبل و رئیس اینان نبود؟ مگر فرخ نگهدار و اکثرت وحزب خائن توده در بست از اینان برای 8 سال متوالی حمایت نکردند ؟ خوب عاقبت آن چه شد؟ خاتمی چه گفت؟ مگر وی پس از دو دوره ی پایان ریاست جمهوری خود نگفت که نقشی جز آبدارچی نظام بر عهده نداشته است؟ مگر خاتمی ولی فقیه را منتسب به وی نکرد واراده ی سیاسی برترش نخواند وبرای رفسنجانی شناسنامه ی انقلاب صادر نکرد؟ آیا همه ی نتیجه مبارزه با امپریالیست امام راحل و دفاع از اصل ا 44 و49 قانون اساسی و سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید و طرح جیره بندی کوپنی در زمان جنگ 8 ساله منجر به این نشد که خاتمی در مرحله ی تبلیغات دوم انتخابات ریاست جمهوری خود در کرمان گفت ما مسئولین نظام از میان همه قول ووعده هائی که تا کنون به مردم ایران داده ایم اینست که توانسته ایم فقط فقر را عدالانه ومصنفانه میان مردم توزیع وتقسیم کنیم؟ آیا پاسدار احمدی نژاد نتیجه ی عملکرد همین چپ های زیر هژمونی خمینی ومورد دفاع فرخ نگهدار خائن واکثریت وحزب توده نبوده است ؟ چرا در این مورد ایشان خفقان گرفته ومهر سکوت بر لبان خود زده است و از علی اکبر شالگونی خواسته است که جواب دهند چرا مجاهدین به مبارزه ی مقاومت مسلحانه تحمیل شده به آنان دست زدند؟ یعنی کما فی اسابق باز ه تلاش مذبوحانه کرده است تا جای قربانی وجلاد را اینگونه با سئوال در برابر سئوال قرر دادن پاسخ بدهد :
-سازمان با پيگيری مبارزه قهرآميز را رد می کند و از همه نيروها نيز به قهرزدايی دعوت می کند. سازمان جنگ در ترکمن صحرا و کردستان را به "به زيان انقلاب" می شناسد و صميمانه از حفظ و يا برقراری صلح در اين دو منطقه حمايت می کند. سازمان در اين سال ها همگان را به دفاع از ميهن در قبال تجاوز رژيم صدام فرا می خواند .
ادامه دارد...
هوشنگ - بهداد
اسفند29 سال 1385