گزیده خبرهای 4 اردیبهشت – 94 قسمت - 11
ارتباط بین عباس یزدانپناه و مهدی هاشمی سوِژهای نیست که رسانههای اصولگرا بتواند از کنار آن بهراحتی عبور کنند. خبرگزاری تسنیم روز گذشته در همین راستا، فیلم اعترافات عباس یزدانپناه را که در سال ٧٤ دستگیر و ضبط شده روی خروجی خود قرار داده است. «تسنیم» در این فیلم بخشهایی از اعترافات یزدانپناه را در کنار صحنههایی تدوینشده و با صدای یک راوی منتشر کرده که از زندگی عباس یزدانپناه و ارتباطش با مهدی هاشمی و نحوه مفقودشدن او سخن میگوید. در ابتدای گزارش آمده «چه کسی از کشتهشدن عباس یزدانپناه سود میبرد؟». این رسانه در کنار برخی رسانههای دیگر سعی دارند مفقودشدن عباس یزدانپناه را به مهدی هاشمی نسبت بدهند. عباس یزدانپناه یک تبعه ایرانی - بریتانیایی بود که در سالهای اخیر در امارات زندگی میکرد. او در سال ٢٠١٣ مفقود شد. رسانههای اصولگرا بعد از آن نام او را در کنار مهدی هاشمی قرار دادند و بعد از چندی هم اعلام کردند که او کشته شده است. همسر یزدانپناه اعلام کرده وزارت امور خارجه بریتانیا به او گفته شوهرش در جریان یک آدمربایی جان باخته است. نام یزدانپناه، مصادف با ٢ قرارداد ایران وارد میشود؛ قراردادهای «کرسنت» و «استات اویل»قرارداد «کرسنت» در پایان دوره دوم دولت اصلاحات امضا شد و ایران را متعهد به صادرات گاز به امارات کرد. مجلس وقت این قرارداد را خسارتبار دانست و از اجرای آن جلوگیری کرد. امری که شکایت کرسنت را به همراه داشت و این پرونده به دادگاه لاهه کشیده شد. ادعا میشد یزدانپناه پیش از ربودهشدن، قرار بود تا مدارکی را درباره قرارداد کرسنت به دادگاه لاهه ارسال کند.
نام عباس یزدانپناه در پرونده «استاتاویل» نیز مطرح است، پروندهای که در آن یک دادگاه آمریکایی اتهاماتی را علیه مهدی هاشمی مطرح کرد. این دادگاه شرکت استاتاویل - بزرگترین شرکت نفتی نروژ- را متهم کرد که با دادن رشوه به شرکت ایرانی «هورتون» و استفاده از نفوذ این شرکت، سعی داشته قراردادهایی را با وزارت نفت ایران منعقد کند. عباس یزدانپناه مدیر شرکت «هورتون» بود. عباس یزدانپناه یکبار در سال ٧٤ دستگیر میشود و طی آن دوره در اعترافات خود که فیلمی از آن تهیه شده به ارتباطش با مهدی هاشمی اشاره میکند. حالا خبرگزاری تسنیم این فیلم را منتشر کرده است. یزدانپناه در این فیلم در مورد مهدی هاشمی میگوید: «ما دوستی خیلی عمیقی در راهنمایی و دبیرستان داشتیم. من دانشکده فنی مخابرات قبول شدم، رتبه خوبی آورده بودم و باز از دست تقدیر و قضا مهدی هم در همین رشته قبول شد و ما در یک رشته و دانشکده و دانشگاه بازهم باهم همکلاس بودیم».عباس یزدانپناه میافزاید: «اوایل ١٣٧٠، یک روز مهدی و آقای صداقت آمدند منزل ما و به من گفتند شرکتی به اسم شرکت «جبل» تأسیس شده با عدهای سهامدار که تو مدیرعامل و سهامدار آنجا هستی. اینطور که من بعدها مطلع شدم، این شرکت جبل، شرکتی بود که با شراکت مهدی، مصطفی داودی و عباس صداقت، به عنوان شرکای ایرانی، تشکیل شده بود و یک سرمایهگذار عرب خارجی به نام آقای شیخحسن عنانی، که اینها مشترکا شرکتها و حسابهای بانکی را در خارج از کشور تشکیل داده بودند و چون به شرکتی هم در داخل کشور احتیاج داشتند، شرکت جبل را تأسیس کردند و هرکدام نمایندهای در این شرکت مشخص کردند که من نماینده از طرف مهدی[هاشمی] بودم و عباس صداقت و مصطفی داودیزاده هم برادرانشان را گذاشته بودند».یزدانپناه میگوید: «واقعیت قضیه این بود که ما میخواستیم بههرحال در پروژههای نفت دخیل باشیم. در سال ٧١، شیوههای کاری ما کمکم تغییر کرد. بهاینصورت که یک روز مهدی (هاشمی) آقایی را به اسم سعید ذاکری به من معرفی کرد و گفت اطلاعاتی که این میخواهد از وزارت نفت راجع به پروژه پارس جنوبی بگیر و در اختیارش قرار بده. چون من عازم مسافرتم. بعدا در طول ارتباط و دوستیای که با سعید ذاکری داشتیم و رابطه را برقرار کردیم، متوجه شدم سعید ذاکری واسطه ارتباطی شده بین آقایی به نام بوذری و مهدی و این سه در گرفتن یک کمیسیونی روی قضیه پارس جنوبی همکاری میکنند. هر کاری میکردیم تا بتوانیم از مسائل پورسانتی استفاده کنیم و از ارتباطاتی که دوستانمان داشتند، سعی میکردم که استفاده کنم و به این خاطر قضایایی که میخواستم انجام بدهم را با مهدی خیلی هماهنگ میکردم. سعی میکردم که از امکانات و اعتباراتش استفاده کنم. مثلا در قضیه یک شرکت استرالیایی ما میخواستیم این را در پروژه ساختمان بانک مرکزی کمکش کنیم. برای اینکه بتوانیم یک پورسانتی از او بگیریم. یا خرید کارخانه سیگارسازی گیلان بود که میخواستیم برای یک شرکت سیگارسازی خارجی بخریم یا خرید سیگار از یک کمپانی».یزدانپناه در این فیلم میگوید: «از اوایل سال ٧٢، دیگر روابط ما شکل دیگری به خود گرفت. چون پروژهای انجام نمیشد و ما ارتباط مالی روی این پروژهها داشتیم و بیشتر به ردوبدل کردن اطلاعات و حفظ ارتباطات معطوف شده بودیم، ازقبیل اطلاعاتی راجع به شرکت نفت، یا پروژههای نفتی مانند پروژه سیری یا شرایطی که در پروژه ابوذر بود و از این قبیل اطلاعات». راوی «تسنیم» با اشاره به دستگیری یزدانپناه در سال ٧٤، به اتهام جاسوسی ادعا میکند: «یزدانپناه در سال ٧٤، به بهانه مرخصی از زندان خارج شد و دیگر بازنگشت. او بلافاصله تابعیت انگلیس را دریافت میکند و پس از آن همچون گذشته در خارج از کشور فعالیتهای اقتصادیاش را بههمراه مهدی هاشمی ادامه میدهد. در سالهای ١٣٧٤ تا ١٣٩٢ یزدانپناه به عنوان نماینده مهدی هاشمی در خارج از کشور چندین قرارداد بزرگ در حوزه نفت و گاز را میان ایران و چند شرکت خارجی تنظیم کرده و پورسانتهای چند میلیون دلاری دریافت میکند. قراردادهای استاتاویل، کرسنت و توتال، از این جملهاند».این خبرگزاری مدعی میشود: «حسابهای بانکی برای برجانماندن ردی از مهدی هاشمی تنها با یک امضا و آنهم توسط عباس یزدانپناه برداشت میشده است با این اوصاف عباس یزدانپناه یزدی، نهتنها دوست دوران نوجوانی و جوانی مهدی هاشمی، بلکه معاون، نماینده و حتی «کیف پولش» هم بوده است. قرار بر آن میشود که یزدانپناه در امارات از طریق ویدئوکنفرانس چند جلسهای در دادگاه لاهه شهادت دهد، اما او به ناگاه در تاریخ پنجم تیرماه ٩٢ ربوده شده و ناپدید میشود. بسیاری ازجمله همسرش معتقدند که عباس بعد از ربودهشدن برای برجاینماندن هیچ ردی کشته شده است. اما رسانههای بیگانه در اصراری عجیب در تلاشاند از قتل او صحبتی نشود و ماجرا را به آدمربایی تقلیل دهند. جالب اینجاست که دولت انگلیس هم که در موارد مشابه بهشدت پیگیر سرنوشت شهروندان خود است، در اقدامی عجیب پرونده ربایش عباس یزدانپناه را مختومه اعلام میکند».علیزاده: تمام اعترافات عباس یزدانپناه دروغ است
اماسید محمود علیزادهطباطبایی، در گفتوگوی خود با روزنامه «شرق»، تمام اعترافات یزدانپناه در فیلمی که تسنیم به نمایش عموم گذاشته را تکذیب کرده است. علیزاده در این گفتوگو ماجرای دستگیری یزدانپناه را چنین عنوان میکند: سال ٧٣ وزارت اطلاعات عباس یزدانپناه را به علت ترددهای مشکوک با مجوز دستگاه قضائی بازداشت میکند. علیزاده ادامه میدهد: «این بازداشت حدود شش یا هفت ماه طول میکشد. عباس از زندان نامهای برای مقامهای ارشد کشور نوشته و آنچه در زندان بر او گذشته را به مقامات ارشد توضیح داده و هدف بازداشت را توضیح میدهد. بعد از آن، یزدانپناه با دستور مقامات ارشد از زندان آزاد شده و بدون هیچ مانعی از کشور خارج میشود». علیزاده میگوید: «این اعترافات در دادگاههای مهدی هاشمی پخش شده و دادگاه آن را رد کرده است. به گفته علیزاده، طبق مستندات پرونده، دادگاه به این نتیجه رسیده است که این اعترافها در راستای سناریوسازی بوده است. بهطوریکه فیلم مربوط به اعترافات یزدانپناه چندین بار ضبط شده تا نسخه نهایی آن آماده شده است».طباطبایی تأکید میکند: «طبق گزارش وزارت اطلاعات و نیز گزارش تحقیقوتفحص مجلس، مهدی هاشمی و عباس یزدانپناه چه قبل از سال ٧٤ و چه بعد از آن هیچگونه مراوده مالی نداشتند. عباس شخصا در سال ٨٩ یا ٩٠ به صورت داوطلبانه در دوبی مورد پرسشگری یک نهاد امنیتی قرار میگیرد... طرح این مباحث تنها برای مخدوشکردن وجهه آیتالله هاشمی مطرح میشود».او درباره ادعاهایی که ناپدیدشدن یزدانپناه را به مهدی هاشمی مرتبط میکند هم میگوید: چندینبار گفتیم که پرونده عباس در شورای امنیت ملی و وزارت اطلاعات مطرح است. قاتلان او شناسایی شدهاند و مشخص است چه کسانی و با دستور چه افرادی این اقدام را انجام دادهاند. درعینحال که دادگاه مهدی هاشمی هم گفته است، موضوع قتل عباس یزدانپناه ربطی به این دادگاه ندارد».علیزاده میافزاید: «مهدی هاشمی هیچ دخالتی در پرونده کرسنت نداشته و حتی در اینباره مورد سؤال هم قرار نگرفته است. عباس یزدانپناه، البته قبل از ربودهشدن به مدت چهارساعت به نفع نظام در دادگاه لاهه در پرونده کرسنت شهادت داده و بعد از آن ربوده شده است».
این وکیل دادگستری انتشار اعترافات عباس یزدانپناه را غیرقانونی دانسته و میگوید: اینها اسناد سری وزارت اطلاعات است و معلوم نیست با چه مجوزی و از چه کانالی در اختیار این خبرگزاری قرار گرفته است. او درباره اینکه آیا احتمال شکایت از این خبرگزاری وجود دارد یا نه، میگوید ازایندست اقدامات زیاد انجام شده و ما نمیخواهیم وقت خود را صرف طرح شکایت در اینباره کنیم، چراکه امیدی به گرفتن نتیجه هم نداریم.
نام عباس یزدانپناه در پرونده «استاتاویل» نیز مطرح است، پروندهای که در آن یک دادگاه آمریکایی اتهاماتی را علیه مهدی هاشمی مطرح کرد. این دادگاه شرکت استاتاویل - بزرگترین شرکت نفتی نروژ- را متهم کرد که با دادن رشوه به شرکت ایرانی «هورتون» و استفاده از نفوذ این شرکت، سعی داشته قراردادهایی را با وزارت نفت ایران منعقد کند. عباس یزدانپناه مدیر شرکت «هورتون» بود. عباس یزدانپناه یکبار در سال ٧٤ دستگیر میشود و طی آن دوره در اعترافات خود که فیلمی از آن تهیه شده به ارتباطش با مهدی هاشمی اشاره میکند. حالا خبرگزاری تسنیم این فیلم را منتشر کرده است. یزدانپناه در این فیلم در مورد مهدی هاشمی میگوید: «ما دوستی خیلی عمیقی در راهنمایی و دبیرستان داشتیم. من دانشکده فنی مخابرات قبول شدم، رتبه خوبی آورده بودم و باز از دست تقدیر و قضا مهدی هم در همین رشته قبول شد و ما در یک رشته و دانشکده و دانشگاه بازهم باهم همکلاس بودیم».عباس یزدانپناه میافزاید: «اوایل ١٣٧٠، یک روز مهدی و آقای صداقت آمدند منزل ما و به من گفتند شرکتی به اسم شرکت «جبل» تأسیس شده با عدهای سهامدار که تو مدیرعامل و سهامدار آنجا هستی. اینطور که من بعدها مطلع شدم، این شرکت جبل، شرکتی بود که با شراکت مهدی، مصطفی داودی و عباس صداقت، به عنوان شرکای ایرانی، تشکیل شده بود و یک سرمایهگذار عرب خارجی به نام آقای شیخحسن عنانی، که اینها مشترکا شرکتها و حسابهای بانکی را در خارج از کشور تشکیل داده بودند و چون به شرکتی هم در داخل کشور احتیاج داشتند، شرکت جبل را تأسیس کردند و هرکدام نمایندهای در این شرکت مشخص کردند که من نماینده از طرف مهدی[هاشمی] بودم و عباس صداقت و مصطفی داودیزاده هم برادرانشان را گذاشته بودند».یزدانپناه میگوید: «واقعیت قضیه این بود که ما میخواستیم بههرحال در پروژههای نفت دخیل باشیم. در سال ٧١، شیوههای کاری ما کمکم تغییر کرد. بهاینصورت که یک روز مهدی (هاشمی) آقایی را به اسم سعید ذاکری به من معرفی کرد و گفت اطلاعاتی که این میخواهد از وزارت نفت راجع به پروژه پارس جنوبی بگیر و در اختیارش قرار بده. چون من عازم مسافرتم. بعدا در طول ارتباط و دوستیای که با سعید ذاکری داشتیم و رابطه را برقرار کردیم، متوجه شدم سعید ذاکری واسطه ارتباطی شده بین آقایی به نام بوذری و مهدی و این سه در گرفتن یک کمیسیونی روی قضیه پارس جنوبی همکاری میکنند. هر کاری میکردیم تا بتوانیم از مسائل پورسانتی استفاده کنیم و از ارتباطاتی که دوستانمان داشتند، سعی میکردم که استفاده کنم و به این خاطر قضایایی که میخواستم انجام بدهم را با مهدی خیلی هماهنگ میکردم. سعی میکردم که از امکانات و اعتباراتش استفاده کنم. مثلا در قضیه یک شرکت استرالیایی ما میخواستیم این را در پروژه ساختمان بانک مرکزی کمکش کنیم. برای اینکه بتوانیم یک پورسانتی از او بگیریم. یا خرید کارخانه سیگارسازی گیلان بود که میخواستیم برای یک شرکت سیگارسازی خارجی بخریم یا خرید سیگار از یک کمپانی».یزدانپناه در این فیلم میگوید: «از اوایل سال ٧٢، دیگر روابط ما شکل دیگری به خود گرفت. چون پروژهای انجام نمیشد و ما ارتباط مالی روی این پروژهها داشتیم و بیشتر به ردوبدل کردن اطلاعات و حفظ ارتباطات معطوف شده بودیم، ازقبیل اطلاعاتی راجع به شرکت نفت، یا پروژههای نفتی مانند پروژه سیری یا شرایطی که در پروژه ابوذر بود و از این قبیل اطلاعات». راوی «تسنیم» با اشاره به دستگیری یزدانپناه در سال ٧٤، به اتهام جاسوسی ادعا میکند: «یزدانپناه در سال ٧٤، به بهانه مرخصی از زندان خارج شد و دیگر بازنگشت. او بلافاصله تابعیت انگلیس را دریافت میکند و پس از آن همچون گذشته در خارج از کشور فعالیتهای اقتصادیاش را بههمراه مهدی هاشمی ادامه میدهد. در سالهای ١٣٧٤ تا ١٣٩٢ یزدانپناه به عنوان نماینده مهدی هاشمی در خارج از کشور چندین قرارداد بزرگ در حوزه نفت و گاز را میان ایران و چند شرکت خارجی تنظیم کرده و پورسانتهای چند میلیون دلاری دریافت میکند. قراردادهای استاتاویل، کرسنت و توتال، از این جملهاند».این خبرگزاری مدعی میشود: «حسابهای بانکی برای برجانماندن ردی از مهدی هاشمی تنها با یک امضا و آنهم توسط عباس یزدانپناه برداشت میشده است با این اوصاف عباس یزدانپناه یزدی، نهتنها دوست دوران نوجوانی و جوانی مهدی هاشمی، بلکه معاون، نماینده و حتی «کیف پولش» هم بوده است. قرار بر آن میشود که یزدانپناه در امارات از طریق ویدئوکنفرانس چند جلسهای در دادگاه لاهه شهادت دهد، اما او به ناگاه در تاریخ پنجم تیرماه ٩٢ ربوده شده و ناپدید میشود. بسیاری ازجمله همسرش معتقدند که عباس بعد از ربودهشدن برای برجاینماندن هیچ ردی کشته شده است. اما رسانههای بیگانه در اصراری عجیب در تلاشاند از قتل او صحبتی نشود و ماجرا را به آدمربایی تقلیل دهند. جالب اینجاست که دولت انگلیس هم که در موارد مشابه بهشدت پیگیر سرنوشت شهروندان خود است، در اقدامی عجیب پرونده ربایش عباس یزدانپناه را مختومه اعلام میکند».علیزاده: تمام اعترافات عباس یزدانپناه دروغ است
اماسید محمود علیزادهطباطبایی، در گفتوگوی خود با روزنامه «شرق»، تمام اعترافات یزدانپناه در فیلمی که تسنیم به نمایش عموم گذاشته را تکذیب کرده است. علیزاده در این گفتوگو ماجرای دستگیری یزدانپناه را چنین عنوان میکند: سال ٧٣ وزارت اطلاعات عباس یزدانپناه را به علت ترددهای مشکوک با مجوز دستگاه قضائی بازداشت میکند. علیزاده ادامه میدهد: «این بازداشت حدود شش یا هفت ماه طول میکشد. عباس از زندان نامهای برای مقامهای ارشد کشور نوشته و آنچه در زندان بر او گذشته را به مقامات ارشد توضیح داده و هدف بازداشت را توضیح میدهد. بعد از آن، یزدانپناه با دستور مقامات ارشد از زندان آزاد شده و بدون هیچ مانعی از کشور خارج میشود». علیزاده میگوید: «این اعترافات در دادگاههای مهدی هاشمی پخش شده و دادگاه آن را رد کرده است. به گفته علیزاده، طبق مستندات پرونده، دادگاه به این نتیجه رسیده است که این اعترافها در راستای سناریوسازی بوده است. بهطوریکه فیلم مربوط به اعترافات یزدانپناه چندین بار ضبط شده تا نسخه نهایی آن آماده شده است».طباطبایی تأکید میکند: «طبق گزارش وزارت اطلاعات و نیز گزارش تحقیقوتفحص مجلس، مهدی هاشمی و عباس یزدانپناه چه قبل از سال ٧٤ و چه بعد از آن هیچگونه مراوده مالی نداشتند. عباس شخصا در سال ٨٩ یا ٩٠ به صورت داوطلبانه در دوبی مورد پرسشگری یک نهاد امنیتی قرار میگیرد... طرح این مباحث تنها برای مخدوشکردن وجهه آیتالله هاشمی مطرح میشود».او درباره ادعاهایی که ناپدیدشدن یزدانپناه را به مهدی هاشمی مرتبط میکند هم میگوید: چندینبار گفتیم که پرونده عباس در شورای امنیت ملی و وزارت اطلاعات مطرح است. قاتلان او شناسایی شدهاند و مشخص است چه کسانی و با دستور چه افرادی این اقدام را انجام دادهاند. درعینحال که دادگاه مهدی هاشمی هم گفته است، موضوع قتل عباس یزدانپناه ربطی به این دادگاه ندارد».علیزاده میافزاید: «مهدی هاشمی هیچ دخالتی در پرونده کرسنت نداشته و حتی در اینباره مورد سؤال هم قرار نگرفته است. عباس یزدانپناه، البته قبل از ربودهشدن به مدت چهارساعت به نفع نظام در دادگاه لاهه در پرونده کرسنت شهادت داده و بعد از آن ربوده شده است».
این وکیل دادگستری انتشار اعترافات عباس یزدانپناه را غیرقانونی دانسته و میگوید: اینها اسناد سری وزارت اطلاعات است و معلوم نیست با چه مجوزی و از چه کانالی در اختیار این خبرگزاری قرار گرفته است. او درباره اینکه آیا احتمال شکایت از این خبرگزاری وجود دارد یا نه، میگوید ازایندست اقدامات زیاد انجام شده و ما نمیخواهیم وقت خود را صرف طرح شکایت در اینباره کنیم، چراکه امیدی به گرفتن نتیجه هم نداریم.
کشته شدند. در یک شب در دو خیابان، به یک دلیل. بامداد دوشنبهای که گذشت، در خیابان شریعتی و بزرگراه همت تهران دو ماشین مدل بالا تصادف کردند و روی هم پنج نفر به دلیل شدت تصادف کشته شدند. تا اینجای ماجرا، قضیه عادی است. حادثهای مثل بقیه حوادثی که روزانه در خیابانهای تهران اتفاق میافتد؛ تصادف پورشه زردرنگی که در خیابان شریعتی با سرعت و به دلیل نامعلوم به درخت برخورد کرد و دو پسر و دختر جوان در آن کشته شدند و داستان خودروی بیام دبلیویی که در بزرگراه همت با سرعت بالا و آنهم به دلیل نامعلوم از مسیر خارج شد، به گاردریل خورد و چهار سرنشین آن از اتومبیل پرت و سه نفر از آنها کشته شدند.به گزارش شهروند، مثل همیشه شایعهها یکییکی از راه رسیدند؛ بعضی گفتند یکی از سرنشینان بيام دبلیویی که با سرعت ١٧٦ کیلومتر در بزرگراه همت حرکت میکرده، «فرزاد حسنی»، مجری تلویزیون بوده و بعضی گفتند مالک پورشه زردرنگی که در خیابان شریعتی با درخت برخورد کرد، «هوتن قلعهنوعی»، پسر «امیر قلعهنوعی»، سرمربی تیم فوتبال استقلال تهران است. شایعهها البته با تشخیص هویت سرنشینان این دو خودرو یکییکی تکذیب شدند، داستان اما از وقتی عوض شد که خبر این دو تصادف همه جا پیچید و معلوم شد سرنشینان این خودروها از طبقات بالا یا به اصطلاح «بچه پولدار» بودهاند. برای همین هم بود که تعداد زیادی از کاربران اینترنتی به صفحه اینستاگرام این افراد رفته و با نظرهایی که پایین عکسهای آنها نوشتند، همه را تعجبزده کردند؛ وجه مشترک تعداد زیادی از این نظرها هم یک موضوع بود: اعلام رضایتمندی از مرگ جوانانی که «با پول پدرهایشان، ماشینهای گران سوار میشوند و با ویراژ در خیابانهای تهران، جان بقیه را به خطر میاندازند.»ماجرا اما فقط به اینجا ختم نشد؛ کاربران اینترنتی، صفحهای را برای تنها زن قربانی یکی از این تصادفها ساختند، عکسهایش را از صفحه شخصی او در اینستاگرام به این صفحه منتقل کردند و تا لحظه تنظیم این گزارش، در صفحه جدید و صفحه شخصی «پریوش»، زن ٢٥ساله، حدود ١٨هزار نظر نوشتند؛ نظرهایی که فقط نظر شخصی نیست و تعداد زیادی از آنها مربوط به درگیریهای لفظی کاربران است. عدهای از مرگ این زن که عکسهای بدون حجاب از خودش در صفحهاش منتشر کرده، خوشحال بودند و عدهای به این افراد تاختند و از آنها خواستند«به جای این حرفها برای این زن جوان فاتحه بخوانند.» تعداد «فالوئر»های «پریوش» در اینستاگرام هم حالا خیلی بیشتر شده؛ حالا از صفحه او که تا قبل از مرگش ٢٠هزار فالوئر داشت حدود ٤٠هزار نفر دیدن میکنند. اینها فقط نمونههایی از نظرهایی است که کاربران برای او نوشتهاند: «سارا» نوشته: «اون موقع که با این سر و وضع تو خیابونا میگشتی، باید به فکر این روزت هم میبودی. همون بهتر که مردی.»
و «کیمیا» اینطور ادامه داده است: «امان از کمبودها و فخر فروشی. مطمئناً اگر این ماشینهای مدل بالا را زیر پای فرزنداشون نمیذاشتن آنها هم این بلا سرشان نمیآمد. همین مدل ماشینها را در خارج از ایران روزی هزار بار میبینی اما نه تصادف میکنند به خاطر خودنمایی و سرعت بالا، نه برای خودشون و نه برای دیگران مصیبتساز میشوند.» همه اما نظرشان با آنها یکی نیست و همین هم باعث شده تعداد زیادی از کاربران صفحه «پریوش» به جان هم بیفتند. بعضیها هم از ناراحتی تعداد زیادی از کاربران از مرگ این زن جوان ناراحتند؛ نمونهاش هم این: «خدایش بیامرزد. فقط با خود چنین میپندارم که اگر جای پورشه، پراید و به جای خیابان شریعتی، راهآهن و به جای خانمی خوشپوش، یک خانم با ظاهر به اصطلاح دمده بود، باز هم این ملت به این اندازه ناراحت میشدند؟ جامعه ما نیازمند اصلاحات بیشتری است. قصدم به هیچوجه بياحترامی به این بزرگوار نیست فقط کمی از مردمان سرزمینم دلخورم.»
و در جواب او کسانی مانند «کیوان» اینطور نوشتهاند: «آدمهای نوکیسه آخرین مدل ماشینهای لوکس و پرسرعت رو در اختیار فرزندانشون میذارن و فرهنگ نداشته این افراد باعث چنین تصادفهایی میشه چه در مستی چه در هوشیاری مشکل عدم توانایی در تخمین احتمال بروز حادثه است. گذشته از این چیزهایی که در ذهن عموم شکل میبنده مفاهیمی مثل پولدار، ماشین آخرین سیستم، جوانهای نوزده بیست ساله و نهایتا یک مرگ احمقانه است که اکثر واکنشهای منفی و بيتفاوت به چنین خبری رو شکل میده.» و این هم از نظر «الهه» که نظرش را زیر همه عکسهای او کپی کرده است: «تازه به دوران رسیده که باشی همین میشه نتیجهاش.»این اولین بار نیست که بعد از اتفاقاتی، کاربران ایرانی اینترنت به تکاپو میافتند و نظرهای انتقادآمیز و همراه با ناسزا مینویسند؛ نمونهاش در همین یکی دوسال اخیر مراجعه تعداد زیادی از ایرانیها به صفحه فیس بوک «لیونل مسی»، فوتبالیست آرژانتینی که در جامجهانی فوتبال به ایران گل زد یا داور مسابقه ایران و عراق در جام ملتهای آسیا. در این مدت تعدادی از جامعهشناسان و تحلیلگران این موضوع را تحلیل کردند اما با همه اینها این اولین بار است که کاربران ایرانی رکوردی جدید را از خود به جای میگذارند و واکنش جدیدی را نشان میدهند؛ واکنش و حتی رضایتمندی از مرگ جوانان پولدار؛ موضوعی که حالا جامعهشناسان و روانشناسان میگویند باید یک بار دیگر تحلیلگران اجتماعی را به تکاپو بیندازند. «ناصر قاسمزاده»، روانشناس و دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت روان جامعه یکی از آنهاست. او در گفتوگو با «شهروند» این موضوع را با مسأله شکاف طبقاتی در ایران تحلیل میکند: «ما در جامعه ایران دچار شکاف طبقاتی وسیعی هستیم؛ در سالهای گذشته شاهدیم که عدهای بیش از اندازه مرفه شدهاند و عده زیادی بیش از اندازه نیازمندند. عوامل متعددی در این قضیه دخالت دارد؛ یکی از این دلایل نظام بیمارگونه اقتصاد ما است. ما در سالهای اخیر شاهد زندگی افرادی بودهایم که یکشبه به میزان بیش از حد از توانمندی میرسند، رفاهزده میشوند و به نوعی زندگیشان با اطرافیانشان فاصله زیادی میگیرند. البته من در مشاورههایم دیدهام که تعدادی از آنها از افسردگی هم رنج میبرند، مثلا چون جزو طبقه متوسطند یک مرتبه اوج میگیرند و این باعث میشود طیف انتخابشان برای رفتوآمد محدودتر شود.» او ادامه میدهد: «اتفاق دیگری که میافتد این است چون فرد زحمت زیادی نمیکشد، خواستهایش مادی است و باعث میشود رفاهزدگی را بیش از پیش تجربه کند و در ذهن عامه مردم این فرد، این سطح مالی را به صورت نامشروع به دست آورده است. از طرف دیگر شرایط ویژهای که در جامعه هست در این موضوع دخیل است. ما چندینسال است که درگیر تحریمها هستیم و فشارش را قشر کارگر و کارمند تحمل میکنند. از طرف دیگر اشتغال و بیکاری و تورم، همه اینها دست به دست هم میدهند تا ما با عامهای روبهرو باشیم که همیشه نیازمندند، همیشه خستهاند، کمترین امکانات رفاهی را دارند و فقط اسمش هست که در تهران زندگی میکنند. آنها رفتهرفته به نوعی سرکوب میشوند و بهویژه نسل جوان در نیازهای طبیعی جسم و روحشان، یک نوع خشم فروخورده را با خودش حمل میکند.» به گفته این روانشناس: «مردم این طبقه این فکر را دارند که شکست خوردهاند و یک نوع نارضایتی درونی در طبقه متوسط ایجاد میشود. این حس درون آنها میآید که سهم ما از زندگی را این گروه مرفه چنددرصدی که درآمدشان هم مشروع نیست استفاده میکنند و فقر و فلاکتش برای ما است. از طرف دیگر نبود نظارتهای صریح و مستمر از سوی دستگاههای نظارتی این اختلافها را ایجاد میکند به نوعی که آرامآرام وجدان اخلاقی فرد از دست میرود بهطوری که بود و نبود این افراد برایشان فرقی نمیکند. تمام این مسائل باعث میشود که افراد در برخورد با مسائلی که میتواند روح انسان را جریحهدار کند، خیلی عادی برخورد میکند. به نظر من نقش دولت در اینجا خیلی مهم است. دولت میتواند اجازه دهد که به این موضوع دامن زده شود؛ با نظارت و توزیع مناسب ثروت. دولت میتواند به جای یارانهها، سوبسید تفریحی به مردم بدهد.»
قاسمزاده معتقد است: «در جوامع دارای بحران همه دستبه دست هم میدهند که از هم مراقبت کنند تا بحران رفع شود. آیا این در جامعه ما وجود دارد یا هر کس به فکر خودش است؟ ما باید یک برنامه رفاه عمومی را پیاده کنیم. میتوان شرایط جامعه را به سمتی برد که حس نوعدوستی در جامعه ما تقویت شود. ما به نوعدوستی، مهماندوستی و حرمت گذاشتن زبانزد بودهایم ولی چرا به این وضع افتادهایم؟ دلیلش پاسخگو نبودن به نیازهای مردم و وجود نداشتن سیاست مناسب فرهنگی است. سازمان جهانی بهداشت تصویب کرده که دولتها موظفند به شهروندانشان امنیت شغلی، اقتصادی، روانی، اجتماعی و... بدهد که مجموعهاش سلامت اجتماعی نام دارد. دولتها نباید به دنبال مطالبات سیاسی خودشان باشند چون مردم این وسط قربانی میشوند. اتاق فکری باید باشد که مصلحت جامعه در آن اندیشیده شود. اگر اینها به شهروندان تعلق بگیرد، نوعدوستی در آنها تقویت میشود.»واکنشهای مردم اما در دو روز گذشته فقط به مرگ «پریوش» نبوده است؛ حالا زیر همه خبرهایی که درباره مرگ بيام دبلیو سوارانی که دوشنبه در تصادف جان باختند، منتشر شده و در صفحههای مختلف فیسبوک، تعداد زیادی نظر دراینباره ثبت شده است. اینها نمونههایی از آنهاست: « این اتفاقات یکشبه نمیافته، پدرومادرها وقتی بچههای هفت هشت ساله دارن، باید بدونن که به سرعت هفده هجده ساله میشن و اونوقت خیلی نمیتونن روی رفتارهاشون اعمال قدرت و اظهارنظر کنن، پس بهتره که از همون زمان کودکی یه مشاور خانواده داشته باشن و با توجه به گرایشات هیجانی بچهها اطلاعات لازم رو به موقع بهشون بدن، چون وقتی تمایل و تب یه کاری تو نوجوونا ایجاد میشه، خیلی سخت میشه اونارو دعوت به تفکر منطقی کرد. این عزیزان از دست رفته اگر به موقع و درست تخلیه هیجان میکردند قطعا آنقدر مفت و دلخراش جونشونو از دست نمیدادن. با توجه به شایع شدن سندرم بچه مایهداری بهتره که در تقویت جنبه و ظرفیت خود و فرزندانمون جدی باشیم.»
«مسعود» هم دراینباره نوشته است: «اگر محل مناسبی باشه که جوانان ما بتوانند هیجانات جوانی را که طبیعی هم هست آنجا به نمایش بگذارند، خانوادهها اینگونه تا ابد داغدار جگرگوشههایشان نمیشدند.»
«مریم» نظرش را اینطور نوشته است: «باز خوبه طرف ٢٢سال مثل آدم زندگی کرد نه مثل ما که نودسال عمر میکنیم و هر سال از سال قبل بدتر.»نظراتی که حالا جامعهشناسان درباره آنها در حال نظر دادنند. از نگاه او آنچه در روزهای اخیر و در جریان تصادف خودروهای لوکس در جامعه بازتاب داشته ناشی از زوال سرمایه اجتماعی در جامعه ایران است. به گفته او در تحلیل این واکنش اجتماعی، باید به این پرسش پاسخ داد که به چه دلایلی باید به اینجا برسیم؟ او میگوید: «اینکه اخلاق در جامعه ما فروکش میکند، به این دلیل است که سرمایه اجتماعی که از آن بد استفاده میکنیم، رو به زوال است و یکی از خروجیهایش همین است که الان در این واکنشهای اجتماعی شاهدیم. جامعه سایبری حوزه هیجانات، احساسات و مد است و به محض اینکه حرکتی آغاز میشود افراد دیگر هم به دنبال آن راه میافتند و به عبارت دیگر در فضای مجازی جوی ایجاد میشود و این جو یک سپر روانی ایجاد میکند.»تحلیل دیگر مهاجری این است که مردم با این روش پیام میدهند و حرفهایشان را میزنند. به گفته او بررسی و تحلیل این پیامها برای مسئولان خوب است چرا که در این پیامها میتوان بخشی از حرفهای مردم را شنید که در حالت عادی آن را بر زبان نمیآورند در واقع این پیامها به صورت غیرمستقیم دیدگاهها و نظرات واقعی مردم را درباره شرایط اجتماعی نشان میدهد. مردمی که نسبت به نابرابریهای اجتماعی نگران و ناراحتند. آنطور که این جامعهشناس میگوید، انتقاد و به عبارتی حمله کاربران به صفحه دختری که جان خودش را در تصادف اخیر از دست داده را میتوان با توجه به پیامدهای افزایش فاصله طبقاتی در ایران تحلیل کرد. او میگوید: «در ١٠سال گذشته بر خلاف اینکه دولتی داشتیم که شعارهای مردم محورانه میداد اما نتیجه سیاستهایش افزایش نابرابریهای اجتماعی بود. در همین دوران ثروت چند صدمیلیارد دلاری درآمد نفت وارد جامعه شد و دست طبقات پایین نیفتاد و سودش به حساب نوکیسهها یا طبقات اجتماعی بالا رفت. این فاصله طبقاتی ناخودآگاه در چنین واقعههایی خودش را نشان میدهد. هرچه شکاف طبقاتی بیشتر شود نشانه این است که نفرت بین آنها بیشتر است، بالاییها پایینیها را افراد بيسواد و به درد نخوری میدانند و پایینیها هم بالاییها را آدمهای بيمصرف و سوءاستفادهگر. در چنین وقایعی ما باید لایههای پنهان اعتراضها را ببینیم. یک طرف باید به اوج تنفر برسد که مرگ دیگران دلیلی برای خوشحالیاش باشد و نقطه اوج فاصله طبقاتی همین نفرت است.»به گفته مهاجری، «بهترین جامعه جامعهای است که طبقه متوسطش پهن باشد، در چنین جامعهای نفرتها کمتر میشود و طبقه متوسط سوپاپ اطمینان یک جامعه است این درحالی است که در ایران طبقه متوسط درحال لاغر شدن و ضعیفتر شدن و طبقه بالا درحال بسیار پولدار شدن است و طبقه پایین هم به سمت بيپولتر شدن پیش میرود و یکی از نشانههای از بین رفتن طبقه متوسط، کمرنگ شدن اخلاق است که نشانههای این بياخلاقی در زندگی امروزی کاملا پیداست.»
و «کیمیا» اینطور ادامه داده است: «امان از کمبودها و فخر فروشی. مطمئناً اگر این ماشینهای مدل بالا را زیر پای فرزنداشون نمیذاشتن آنها هم این بلا سرشان نمیآمد. همین مدل ماشینها را در خارج از ایران روزی هزار بار میبینی اما نه تصادف میکنند به خاطر خودنمایی و سرعت بالا، نه برای خودشون و نه برای دیگران مصیبتساز میشوند.» همه اما نظرشان با آنها یکی نیست و همین هم باعث شده تعداد زیادی از کاربران صفحه «پریوش» به جان هم بیفتند. بعضیها هم از ناراحتی تعداد زیادی از کاربران از مرگ این زن جوان ناراحتند؛ نمونهاش هم این: «خدایش بیامرزد. فقط با خود چنین میپندارم که اگر جای پورشه، پراید و به جای خیابان شریعتی، راهآهن و به جای خانمی خوشپوش، یک خانم با ظاهر به اصطلاح دمده بود، باز هم این ملت به این اندازه ناراحت میشدند؟ جامعه ما نیازمند اصلاحات بیشتری است. قصدم به هیچوجه بياحترامی به این بزرگوار نیست فقط کمی از مردمان سرزمینم دلخورم.»
و در جواب او کسانی مانند «کیوان» اینطور نوشتهاند: «آدمهای نوکیسه آخرین مدل ماشینهای لوکس و پرسرعت رو در اختیار فرزندانشون میذارن و فرهنگ نداشته این افراد باعث چنین تصادفهایی میشه چه در مستی چه در هوشیاری مشکل عدم توانایی در تخمین احتمال بروز حادثه است. گذشته از این چیزهایی که در ذهن عموم شکل میبنده مفاهیمی مثل پولدار، ماشین آخرین سیستم، جوانهای نوزده بیست ساله و نهایتا یک مرگ احمقانه است که اکثر واکنشهای منفی و بيتفاوت به چنین خبری رو شکل میده.» و این هم از نظر «الهه» که نظرش را زیر همه عکسهای او کپی کرده است: «تازه به دوران رسیده که باشی همین میشه نتیجهاش.»این اولین بار نیست که بعد از اتفاقاتی، کاربران ایرانی اینترنت به تکاپو میافتند و نظرهای انتقادآمیز و همراه با ناسزا مینویسند؛ نمونهاش در همین یکی دوسال اخیر مراجعه تعداد زیادی از ایرانیها به صفحه فیس بوک «لیونل مسی»، فوتبالیست آرژانتینی که در جامجهانی فوتبال به ایران گل زد یا داور مسابقه ایران و عراق در جام ملتهای آسیا. در این مدت تعدادی از جامعهشناسان و تحلیلگران این موضوع را تحلیل کردند اما با همه اینها این اولین بار است که کاربران ایرانی رکوردی جدید را از خود به جای میگذارند و واکنش جدیدی را نشان میدهند؛ واکنش و حتی رضایتمندی از مرگ جوانان پولدار؛ موضوعی که حالا جامعهشناسان و روانشناسان میگویند باید یک بار دیگر تحلیلگران اجتماعی را به تکاپو بیندازند. «ناصر قاسمزاده»، روانشناس و دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت روان جامعه یکی از آنهاست. او در گفتوگو با «شهروند» این موضوع را با مسأله شکاف طبقاتی در ایران تحلیل میکند: «ما در جامعه ایران دچار شکاف طبقاتی وسیعی هستیم؛ در سالهای گذشته شاهدیم که عدهای بیش از اندازه مرفه شدهاند و عده زیادی بیش از اندازه نیازمندند. عوامل متعددی در این قضیه دخالت دارد؛ یکی از این دلایل نظام بیمارگونه اقتصاد ما است. ما در سالهای اخیر شاهد زندگی افرادی بودهایم که یکشبه به میزان بیش از حد از توانمندی میرسند، رفاهزده میشوند و به نوعی زندگیشان با اطرافیانشان فاصله زیادی میگیرند. البته من در مشاورههایم دیدهام که تعدادی از آنها از افسردگی هم رنج میبرند، مثلا چون جزو طبقه متوسطند یک مرتبه اوج میگیرند و این باعث میشود طیف انتخابشان برای رفتوآمد محدودتر شود.» او ادامه میدهد: «اتفاق دیگری که میافتد این است چون فرد زحمت زیادی نمیکشد، خواستهایش مادی است و باعث میشود رفاهزدگی را بیش از پیش تجربه کند و در ذهن عامه مردم این فرد، این سطح مالی را به صورت نامشروع به دست آورده است. از طرف دیگر شرایط ویژهای که در جامعه هست در این موضوع دخیل است. ما چندینسال است که درگیر تحریمها هستیم و فشارش را قشر کارگر و کارمند تحمل میکنند. از طرف دیگر اشتغال و بیکاری و تورم، همه اینها دست به دست هم میدهند تا ما با عامهای روبهرو باشیم که همیشه نیازمندند، همیشه خستهاند، کمترین امکانات رفاهی را دارند و فقط اسمش هست که در تهران زندگی میکنند. آنها رفتهرفته به نوعی سرکوب میشوند و بهویژه نسل جوان در نیازهای طبیعی جسم و روحشان، یک نوع خشم فروخورده را با خودش حمل میکند.» به گفته این روانشناس: «مردم این طبقه این فکر را دارند که شکست خوردهاند و یک نوع نارضایتی درونی در طبقه متوسط ایجاد میشود. این حس درون آنها میآید که سهم ما از زندگی را این گروه مرفه چنددرصدی که درآمدشان هم مشروع نیست استفاده میکنند و فقر و فلاکتش برای ما است. از طرف دیگر نبود نظارتهای صریح و مستمر از سوی دستگاههای نظارتی این اختلافها را ایجاد میکند به نوعی که آرامآرام وجدان اخلاقی فرد از دست میرود بهطوری که بود و نبود این افراد برایشان فرقی نمیکند. تمام این مسائل باعث میشود که افراد در برخورد با مسائلی که میتواند روح انسان را جریحهدار کند، خیلی عادی برخورد میکند. به نظر من نقش دولت در اینجا خیلی مهم است. دولت میتواند اجازه دهد که به این موضوع دامن زده شود؛ با نظارت و توزیع مناسب ثروت. دولت میتواند به جای یارانهها، سوبسید تفریحی به مردم بدهد.»
قاسمزاده معتقد است: «در جوامع دارای بحران همه دستبه دست هم میدهند که از هم مراقبت کنند تا بحران رفع شود. آیا این در جامعه ما وجود دارد یا هر کس به فکر خودش است؟ ما باید یک برنامه رفاه عمومی را پیاده کنیم. میتوان شرایط جامعه را به سمتی برد که حس نوعدوستی در جامعه ما تقویت شود. ما به نوعدوستی، مهماندوستی و حرمت گذاشتن زبانزد بودهایم ولی چرا به این وضع افتادهایم؟ دلیلش پاسخگو نبودن به نیازهای مردم و وجود نداشتن سیاست مناسب فرهنگی است. سازمان جهانی بهداشت تصویب کرده که دولتها موظفند به شهروندانشان امنیت شغلی، اقتصادی، روانی، اجتماعی و... بدهد که مجموعهاش سلامت اجتماعی نام دارد. دولتها نباید به دنبال مطالبات سیاسی خودشان باشند چون مردم این وسط قربانی میشوند. اتاق فکری باید باشد که مصلحت جامعه در آن اندیشیده شود. اگر اینها به شهروندان تعلق بگیرد، نوعدوستی در آنها تقویت میشود.»واکنشهای مردم اما در دو روز گذشته فقط به مرگ «پریوش» نبوده است؛ حالا زیر همه خبرهایی که درباره مرگ بيام دبلیو سوارانی که دوشنبه در تصادف جان باختند، منتشر شده و در صفحههای مختلف فیسبوک، تعداد زیادی نظر دراینباره ثبت شده است. اینها نمونههایی از آنهاست: « این اتفاقات یکشبه نمیافته، پدرومادرها وقتی بچههای هفت هشت ساله دارن، باید بدونن که به سرعت هفده هجده ساله میشن و اونوقت خیلی نمیتونن روی رفتارهاشون اعمال قدرت و اظهارنظر کنن، پس بهتره که از همون زمان کودکی یه مشاور خانواده داشته باشن و با توجه به گرایشات هیجانی بچهها اطلاعات لازم رو به موقع بهشون بدن، چون وقتی تمایل و تب یه کاری تو نوجوونا ایجاد میشه، خیلی سخت میشه اونارو دعوت به تفکر منطقی کرد. این عزیزان از دست رفته اگر به موقع و درست تخلیه هیجان میکردند قطعا آنقدر مفت و دلخراش جونشونو از دست نمیدادن. با توجه به شایع شدن سندرم بچه مایهداری بهتره که در تقویت جنبه و ظرفیت خود و فرزندانمون جدی باشیم.»
«مسعود» هم دراینباره نوشته است: «اگر محل مناسبی باشه که جوانان ما بتوانند هیجانات جوانی را که طبیعی هم هست آنجا به نمایش بگذارند، خانوادهها اینگونه تا ابد داغدار جگرگوشههایشان نمیشدند.»
«مریم» نظرش را اینطور نوشته است: «باز خوبه طرف ٢٢سال مثل آدم زندگی کرد نه مثل ما که نودسال عمر میکنیم و هر سال از سال قبل بدتر.»نظراتی که حالا جامعهشناسان درباره آنها در حال نظر دادنند. از نگاه او آنچه در روزهای اخیر و در جریان تصادف خودروهای لوکس در جامعه بازتاب داشته ناشی از زوال سرمایه اجتماعی در جامعه ایران است. به گفته او در تحلیل این واکنش اجتماعی، باید به این پرسش پاسخ داد که به چه دلایلی باید به اینجا برسیم؟ او میگوید: «اینکه اخلاق در جامعه ما فروکش میکند، به این دلیل است که سرمایه اجتماعی که از آن بد استفاده میکنیم، رو به زوال است و یکی از خروجیهایش همین است که الان در این واکنشهای اجتماعی شاهدیم. جامعه سایبری حوزه هیجانات، احساسات و مد است و به محض اینکه حرکتی آغاز میشود افراد دیگر هم به دنبال آن راه میافتند و به عبارت دیگر در فضای مجازی جوی ایجاد میشود و این جو یک سپر روانی ایجاد میکند.»تحلیل دیگر مهاجری این است که مردم با این روش پیام میدهند و حرفهایشان را میزنند. به گفته او بررسی و تحلیل این پیامها برای مسئولان خوب است چرا که در این پیامها میتوان بخشی از حرفهای مردم را شنید که در حالت عادی آن را بر زبان نمیآورند در واقع این پیامها به صورت غیرمستقیم دیدگاهها و نظرات واقعی مردم را درباره شرایط اجتماعی نشان میدهد. مردمی که نسبت به نابرابریهای اجتماعی نگران و ناراحتند. آنطور که این جامعهشناس میگوید، انتقاد و به عبارتی حمله کاربران به صفحه دختری که جان خودش را در تصادف اخیر از دست داده را میتوان با توجه به پیامدهای افزایش فاصله طبقاتی در ایران تحلیل کرد. او میگوید: «در ١٠سال گذشته بر خلاف اینکه دولتی داشتیم که شعارهای مردم محورانه میداد اما نتیجه سیاستهایش افزایش نابرابریهای اجتماعی بود. در همین دوران ثروت چند صدمیلیارد دلاری درآمد نفت وارد جامعه شد و دست طبقات پایین نیفتاد و سودش به حساب نوکیسهها یا طبقات اجتماعی بالا رفت. این فاصله طبقاتی ناخودآگاه در چنین واقعههایی خودش را نشان میدهد. هرچه شکاف طبقاتی بیشتر شود نشانه این است که نفرت بین آنها بیشتر است، بالاییها پایینیها را افراد بيسواد و به درد نخوری میدانند و پایینیها هم بالاییها را آدمهای بيمصرف و سوءاستفادهگر. در چنین وقایعی ما باید لایههای پنهان اعتراضها را ببینیم. یک طرف باید به اوج تنفر برسد که مرگ دیگران دلیلی برای خوشحالیاش باشد و نقطه اوج فاصله طبقاتی همین نفرت است.»به گفته مهاجری، «بهترین جامعه جامعهای است که طبقه متوسطش پهن باشد، در چنین جامعهای نفرتها کمتر میشود و طبقه متوسط سوپاپ اطمینان یک جامعه است این درحالی است که در ایران طبقه متوسط درحال لاغر شدن و ضعیفتر شدن و طبقه بالا درحال بسیار پولدار شدن است و طبقه پایین هم به سمت بيپولتر شدن پیش میرود و یکی از نشانههای از بین رفتن طبقه متوسط، کمرنگ شدن اخلاق است که نشانههای این بياخلاقی در زندگی امروزی کاملا پیداست.»
این روزها داستان تجمع و اعتراض سپرده گذاران و سهامداران موسسات اعتباری و شرکتهای سهامی سرمایه گذاری در مشهد و خراسان رضوی به قدری عادی و تکراری شده که دیگر کمتر توجه کسی را به خود جلب می کند.مشکل پیش آمده برای موسسه اعتباری میزان که از زمستان پارسال شروع شد و تا امروز ادامه یافته از مصادیق این موضوع است.طی این مدت سپره گذاران این موسسه تقریبا هر روز جمع می شوند، زمانی در مقابل استانداری خراسان رضوی، گاه در مقابل دادگستری کل و اکثر مواقع در مقابل شعبه سرپرستی این موسسه و آخرین بار نیز در برابر دادگاه و دادسرای انقلاب مشهد اجتماع کرده و خواستار پس گرفتن سپرده هایشان از موسسه میزان هستند.از این میان تجمعی که طی 10 روز اخیر هر روز در برابر ساختمان سرپرستی موسسه میزان در مشهد برپا می شود باعث بند آمدن مسیر عبور خودروها در یکی از بلوارهای اصلی این شهر و ایجاد ترافیک سنگین در مسیرهای اطراف آن می شود.با این وجود تداوم تجمع به قدری عادی شده که رهگذران نیز از کنار آن بی تفاوت عبور می کنند، بی تفاوتی ای که در میان مسوولان هم دیده می شود زیرا بانک مرکزی به رغم وعده هایش برای حل این مشکل در سکوت فرو رفته و مسوولان استانی در خراسان رضوی نیز همچنین.به همین خاطر سخن اصلی معترضان و مدعیان موسسه میزان نیز فقدان پاسخگویی مسوولان و عدم گرهگشایی از مشکل آنان برای دریافت سپرده هایشان نزد این موسسه خصوصی است.مشکل موسسه میزان از گناباد آغاز شد، زمانی که مراجعه سپرده گذاران برای دریافت پول از شعبه این موسسه در آن شهر به ازدحام و در نهایت شایعه فقدان توان موسسه میزان برای پرداخت انجامید.این شایعه در دیگر شهرهای جنوب استان خراسان رضوی دهان به دهان چرخید و به قول معروف یک کلاغ چهل کلاغ شد تا آنجا که تمام شعب موسسه معتبری که مراحل پایانی خود را برای تبدیل شدن به بانک طی می کرد با انبوه سپرده گذارانی مواجه شدند که متقاضی دریافت پول و خروج سپرده هایشان از حسابهای این موسسه بودند.در این شرایط گرچه موسسه میزان از پاسخگویی به این جمعیت گسترده و حجم سنگین مطالبات ناگهانی آنها بازماند اما رییس هیات مدیره میزان اعلام کرد هیچ حقی از سهامداران و سپرده گذاران ضایع نخواهد شد و تلاش می شود با اقدامات در دست انجام و تامین نقدینگی لازم معضل فروکش کند.غفور حلمی در آن زمان گفت: موسسه اعتباری میزان هیچگاه زیانده نبوده و با اقدامات و برنامه هایی که در دست دارد با قوت و گستره بیشتری در حوزه نظام پولی و بانکی کشور به فعالیت ادامه می دهد.وی همچنین خبر داد که اقدامات لازم برای ورود موسسه میزان به فرابورس و تشکیل شرکت سهامی عام انجام شده و به زودی مجوز رسمی آن را دریافت می کند.پیش از این موسسه میزان با 700 هزار سپرده گذار و چهار هزار سهامدار طی 14 سال با هزار و 200 کارمند در 110 شعبه فعال خود در سطح کشور بدون کمترین مشکلی فعالیت می کرد.در همان زمان مسوولان استان خراسان رضوی با ورود به این موضوع و بررسی آن اعلام و تاکید کردند موسسه میزان مشکلی ندارد زیرا از پول و نقدینگی لازم نزد بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران برخوردار می باشد و با آزادسازی آن می تواند مشکل خود را رفع نموده و پاسخ همه سپرده گذران را بدهد.در همین چارچوب طی نشستی با حضور معاون بانک مرکزی مقرر شده بود موسسه میزان با یکی از بانکهای بزرگ و معتبر ادغام شده و سپرده گذاران اطمینان داشته باشند که منابع آنها در اختیار این بانک معتبر قرار می گیرد لذا می توانند پول خود را از آن بانک دریافت کنند.اما با گذشت دو ماه از آن زمان اتفاقی نیافتاد و تحولی که برای سپرده گذاران موسسه میزان محسوس باشد رخ نداد جز آنکه طی روزهای اخیر حمیدرضا رشیدی به عنوان قائم مقام جدید مدیرعامل موسسه میزان منصوب شد تا اندکی از عصبانیت جمعیت معترض کاسته و با استفاده از سوابق و تجاربی که در حوزه بانکی دارد ضمن برگرداندن آرامش به مجموعه راهکاری منطقی و راه حلی اجرایی برای مشکل بیابد.رشیدی در گفت و گو با رسانه ها با تاکید بر اینکه موسسه میزان در بین موسسات بانکی عملکرد سالمی داشته است وعده داد موسسه از این مرحله حساس که ناشی از کمبود نقدینگی بوده گذر خواهد نمود.همچنین اواخر اسفند گذشته نیز پیرو هماهنگی با استانداری خراسان رضوی و دستگاههای ذیربط موضوع مدیریت نقدینگی موسسه میزان و نحوه بازگرداندن سپرده های مردم بررسی و با اعلام مسوولان موسسه پرداخت به سپرده گذاران به صورت پلکانی شروع شد که در مرحله نخست سپرده ها کمتر از 30 میلیون ریال بازپرداخت شده وهمچنان هم می شود.به گفته مسوولان موسسه میزان برای آنکه حق کسانی که دارای سپرده هایی با مبالغ کلان هستند ضایع نشود حواله های مدتدار دو تا سه ماهه صادر می شود که در موعد سررسید حواله پنج تا 10 درصد از سپرده خود را دریافت خواهند کرد.اما این راهکار نیز برای سپرده گذاران به ویژه کسانی که به امید سود، پولهایشان را در موسسه میزان گذاشته اند خوشایند و راضی کننده نبوده است.این طیف از سپرده گذاران خواهان پاسخگویی مسوولان بالادست هستند لذا برای شکایت از موسسه میزان به دادسرای عمومی و انقلاب مشهد رفتند.در آخرین تحول در وضعیت موسسه میزان امروز پنجشنبه سوم اردیبهشت ماه
دادستان عمومی و انقلاب مشهد در گفت و گو با روزنامه خراسان اعلام کرد: مهلت کوتاهی به هیات مدیره موسسه میزان برای پرداخت مطالبات داده شد لذا
مدیران و اعضای هیات مدیره آن باید قدمهای موثری برای رفع مشکلات موجود در پرداخت حق و حقوق سپرده گذاران بردارند و از هر طریق ممکن و امکاناتی که در اختیار دارند به وضع موجود پایان دهند.قاضی غلامعلی صادقی از احضار اعضای هیات مدیره میزان به دادسرا خبر و ادامه داد: آنها توسط بازپرس شعبه ۲۰۹ به دادسرا احضار و تفهیم اتهام شدند اما تقاضای مهلت کردند تا بتوانند حق و حقوقات سپرده گذاران را پرداخت کنند لذا بازپرس به مدت کوتاهی با مهلت درخواستی آنان موافقت کرده است.وی افزود: به یقین پس از پایان این مهلت قانونی، دستگاه قضایی وارد رسیدگی به این پرونده خواهد شد.دادستان مشهد همچنین از سپرده گذارانی که به صورت بلندمدت و یا مبالغ زیاد در موسسه میزان سرمایه گذاری کرده اند و هم اکنون نیاز فوری به آن ندارند خواست با توجه به بروز این مشکلات فعلاً برای دریافت وجوه سپرده گذاری شده مراجعه نکنند تا افرادی که نیاز فوریتر به سپرده هایشان دارند در اولویت قرار گیرند اما تاکید کرد: اینگونه سپرده گذاران نیز مطمئن باشند که پیگیریهای لازم برای احقاق حق آنان انجام می شود.صادقی همچنین از شهروندان خواست از هرگونه تجمع غیرقانونی و یا سردادن شعار خودداری کنند تا اجازه دهند مشکلات در فضایی آرام رسیدگی شود.وی در عین حال هشدار داد: برخی افراد در اینگونه تجمعات غیرقانونی که موجب اخلال در نظم عمومی می شود شناسایی شده اند که هیچ سهام و یا سپرده ای در موسسه میزان ندارند و تنها با معرکه گیری قصد سوءاستفاده دارند.دادستان عمومی و انقلاب مشهد همچنین به گیرندگان تسهیلات از موسسه میزان نیز توصیه کرد اقساط وامهای دریافتی را در موعد مقرر بپردازند زیرا در غیر این صورت به اتهام خیانت در امانت تحت تعقیب قضایی قرار می گیرند.قاضی صادقی به دیگر موسسات مالی و اعتباری نیز توصیه کرد: با توجه به بروز مشکلات و گلایه های موجود در نحوه پرداخت وجوه سپرده گذاران، مدیران و کارکنان اینگونه موسسات باید به اصلاح رفتار خود بپردازند و پاسخ مناسبی به ارباب رجوع بدهند، در غیر این صورت دادسرا به این پرونده ها ورود می کند تا حقی از شهروندان تضییع نشود.وی بر این نکته نیز تاکید کرد که 'موسسه میزان هیچ ارتباطی به قوه قضاییه ندارد، برخی افراد با پراکندن شایعاتی مانند این که میزان وابسته به قوه قضاییه است سعی دارند سوءاستفاده کنند در حالی که بارها از سوی مسولان دستگاه قضایی اعلام شده که موسسه میزان هیچ ارتباطی به قوه قضاییه ندارد لذا در هرگونه تخلف مانند دیگر متخلفان با آن برخورد می شود.
دادستان عمومی و انقلاب مشهد در گفت و گو با روزنامه خراسان اعلام کرد: مهلت کوتاهی به هیات مدیره موسسه میزان برای پرداخت مطالبات داده شد لذا
مدیران و اعضای هیات مدیره آن باید قدمهای موثری برای رفع مشکلات موجود در پرداخت حق و حقوق سپرده گذاران بردارند و از هر طریق ممکن و امکاناتی که در اختیار دارند به وضع موجود پایان دهند.قاضی غلامعلی صادقی از احضار اعضای هیات مدیره میزان به دادسرا خبر و ادامه داد: آنها توسط بازپرس شعبه ۲۰۹ به دادسرا احضار و تفهیم اتهام شدند اما تقاضای مهلت کردند تا بتوانند حق و حقوقات سپرده گذاران را پرداخت کنند لذا بازپرس به مدت کوتاهی با مهلت درخواستی آنان موافقت کرده است.وی افزود: به یقین پس از پایان این مهلت قانونی، دستگاه قضایی وارد رسیدگی به این پرونده خواهد شد.دادستان مشهد همچنین از سپرده گذارانی که به صورت بلندمدت و یا مبالغ زیاد در موسسه میزان سرمایه گذاری کرده اند و هم اکنون نیاز فوری به آن ندارند خواست با توجه به بروز این مشکلات فعلاً برای دریافت وجوه سپرده گذاری شده مراجعه نکنند تا افرادی که نیاز فوریتر به سپرده هایشان دارند در اولویت قرار گیرند اما تاکید کرد: اینگونه سپرده گذاران نیز مطمئن باشند که پیگیریهای لازم برای احقاق حق آنان انجام می شود.صادقی همچنین از شهروندان خواست از هرگونه تجمع غیرقانونی و یا سردادن شعار خودداری کنند تا اجازه دهند مشکلات در فضایی آرام رسیدگی شود.وی در عین حال هشدار داد: برخی افراد در اینگونه تجمعات غیرقانونی که موجب اخلال در نظم عمومی می شود شناسایی شده اند که هیچ سهام و یا سپرده ای در موسسه میزان ندارند و تنها با معرکه گیری قصد سوءاستفاده دارند.دادستان عمومی و انقلاب مشهد همچنین به گیرندگان تسهیلات از موسسه میزان نیز توصیه کرد اقساط وامهای دریافتی را در موعد مقرر بپردازند زیرا در غیر این صورت به اتهام خیانت در امانت تحت تعقیب قضایی قرار می گیرند.قاضی صادقی به دیگر موسسات مالی و اعتباری نیز توصیه کرد: با توجه به بروز مشکلات و گلایه های موجود در نحوه پرداخت وجوه سپرده گذاران، مدیران و کارکنان اینگونه موسسات باید به اصلاح رفتار خود بپردازند و پاسخ مناسبی به ارباب رجوع بدهند، در غیر این صورت دادسرا به این پرونده ها ورود می کند تا حقی از شهروندان تضییع نشود.وی بر این نکته نیز تاکید کرد که 'موسسه میزان هیچ ارتباطی به قوه قضاییه ندارد، برخی افراد با پراکندن شایعاتی مانند این که میزان وابسته به قوه قضاییه است سعی دارند سوءاستفاده کنند در حالی که بارها از سوی مسولان دستگاه قضایی اعلام شده که موسسه میزان هیچ ارتباطی به قوه قضاییه ندارد لذا در هرگونه تخلف مانند دیگر متخلفان با آن برخورد می شود.
وقوع آتشسوزی به علل مختلف، از جمله خطراتی که همواره بازار قدیمی و صاحب نام وکیل شیراز را تهدید کرده و میکند، این خطر آخرین بار، روز جمعه مغازهای را درگیر کرد و اگر روزی غیر از تعطیل بود، شاید تنها به سوختن لوازم خرازی درون یک مغازه، رضایت نمیداد و دامنش دیگر مغازهها را نیز میگرفت و ...طی دو سال اخیر موضوع ایمنسازی بازار وکیل یکی از موارد مد نظر مسئولان شهرداری و برق شیراز بوده است، طرحی که به عقیده کارشناسان سازمان آتشنشانی جواب داده است.اگرچه یکی از مشکلات بازار وکیل، دسترسیهای بسیار سخت و صعب به این مکان تجاری است، اما پیش از این وضعیت نابسامان برقرسانی و نبود امکانات لازم برای امدادرسانی، نظیر سیستمهای آتشنشانی، کار را دشوارتر کرده بود.مدیر عامل سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری شیراز در اینباره گفت: حادثه روز جمعه بازار وکیل بهنوعی آزمایش تأثیرگذاری اقدامات این سازمان در راستای پیشگیری از بروز و کنترل حوادث بوده است.
«مهدی شایق» البته قبول دارد که اگر حادثه روز جمعه و در زمان تعطیل حادث نشده بود، شرایط بسیار متفاوت بود، اما تأکید دارد که پیشبینی و نصب شیرهای آتشنشانی در بازار وکیل، راهکاری بوده که براساس نگاهی کارشناسانه انجام شده و نتیجهبخشی آن هم در این حادثه و مهار آن اثبات شده است.وی در عینحال موضوع دسترسی به این بازار در هنگام بروز هر حادثهای را از جمله موضوعات مهم میداند و تأکید دارد که کار نیازمند بررسی و پیشبینی راهکارهای دیگری هم هست.شایق خاطرنشان کرد: طرح ایمنسازی و تجهیز بازار به شیرهای هیدرانت و کپسولهای آتشنشانی، در حادثهی آتشسوزی اخیر بازار بسیار سودمند و ثمربخش ظاهر شد.وی در خصوص علت بروز این حادثه گفت: اجرای جوشکاری در مغازه خرازی که بهعلت ساخت بالابر در مغازه بود و پرتاب جرقههای ناشی از آن روی اجناس موجود در یکی از حجرههای بازار موجب شعلهور شدن مواد قابل اشتعال در این محل شد و با گسترش شعله و حرارت، آتش به روکش ایزوگام یک تکه سرایت که موجب تسری حریق به بام بازار شد.شایق با بیان اینکه برای تردد در مسیرهای باریک، موتورهای سهچرخ آتشنشانی پیشبینی و تأمین شده است، گفت: در این حادثه هم خودروهای آتشنشانی و هم موتورهای سهچرخ به محل اعزام و ظرف مدت 10 دقیقه حریق را کنترل کردند.وی با یادآوری اینکه کل زمان اطفا حریق بازار وکیل یکساعت و 19 دقیقه بوده است، بار دیگر هشدارهایش در خصوص ناایمن بودن محدوده بازار وکیل تکرار و تصریح کرد که بازار وکیل آتشی زیر خاکستر است، به موقعیت ویژه و جایگاه این بازار میراثی اشاره و خاطرنشان کرد: همهی اقدامات نهادها و سازمانهای شهری زمانی مفید فایده است که شهروندان، کسبه و بازاریان خود را در حفظ و نگهداری آن مسئول بدانند.شایق با اشاره به سختی تردد خودروها و تجهیزات اطفایی در مسیر ورود به بازار، گفت: تأمین و تجهیز وسایل حمل و نقلی تحت عنوان موتور سهچرخ، از تدابیر این سازمان برای محدوده بافت تاریخی و فرسوده شیراز منجمله بازار وکیل بوده است.مدیرعامل سازمان آتشنشانی شیراز با بیان اینکه نصب شیرهای هیدارنت هم به کمک آتشنشانان آمد، گفت: اکنون با قاطعیت نصب شیرهای هیدرانت در محدوده بازار وکیل و سایر اماکن نظیر این مجموعه میراثی دسترسی به آنها مشکلاتی دارد همچنین مناطق مختلف شهر را دنبال خواهیم کرد.وی در عینحال گفت: هماینک با تأکیدات شهردار و شورا و پیگیریهای انجام شده 10 دستگاه شیر هیدارنت در اطراف بازار وکیل نصب شده است اما برای ایمنسازی بیشتر میتوان به افزایش این شیرها نیز فکر کرد.این مقام مسئول هر شیر آتشنشانی را به منزله یک ایستگاه آتشنشانی دانست و گفت: نقاطی که ویژگیهای بازار وکیل و بافت فرسوده شهری را دارد، نیازمند ایستگاههای آتشنشانی و امدادی است و نصب شیرهای هیدارنت تا حدود زیادی این نیاز را برطرف کرده است.شایق همچنین گفت: با توجه به زمانپذیر بودن برطرف کردن مشکلات بازار، سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی اقدام به تهیه 2000 دستگاه سیلندر آتشنشانی 6 کیلویی و نصب آن در واحدهای کسب و 20 سیلندر 50 کیلویی را نیز در فواصل معین در مسیرهای مختلف بازار تعبیه و پیشبینی کرده است.به گفتهی این مقام مسئول، آموزش به بازاریان در خصوص اقدامات اولیه در مواجهه به خطر آتشسوزی بهعنوان یکی دیگر از اقدامات پیشگیرانه انجام شده اشاره و اظهار امیدواری کرد در آینده شاهد وقوع چنین حوادثی نباشیم.به گزارش ایسنا، شرکت توزیع برق شیراز نیز از سال 90 تدابیری را جهت اصلاح و بهسازی شبکه برق فشار متوسط و ضعیف نیرورسان به این محدوده شروع کرد که بخشی از این اقدامات در قالب بهینهسازی شبکهی برق بافت تاریخی و فرهنگی شیراز و از مصوبات سفر دور دوم هیئت دولت در دولت نهم به استان فارس محسوب میشد.مدیر عامل شرکت توزیع نیروی برق شیراز در آن زمان گفته بود که طی 10 سال گذشته این شرکت قصد اجرای عملیات بهینهسازی وضعیت برق بازار وکیل را داشته اما زمینه این اقدام فراهم نبوده است.
«سیدمحمدحسن صحرائیان» با اشاره به وضعیت بد و غیراستاندارد شبکهی توزیع برق در بازار و مجموعهی زندیه و بافت قدیمی شیراز، آن را غیر ایمن دانسته و اعلام کرده بود که با اختصاص 3 میلیارد تومان اعتبار کار اصلاح و بهسازی شبکههای برق در 4 نقطه قصردشت، مهدیآباد، آستانه سیدعلاالدین حسین(ع) و شهرک سعدی، بهعنوان مناطق دارای بافت فرسوده انجام شده است.به گزارش ایسنا و برابر مطالب عنوان شده از سوی مسئولان، در قالب طرح یاد شده که مقرر بود در سه فاز اجرایی شود، بنا بر تعویض و ایجاد 9 فیدر، 28 ترانسفورماتورهوایی و 31 ترانسفورماتور هوایی بود.طرح یاد شده با اعتباری 3 میلیارد تومانی در آن روز آغاز و بخش قابل توجهی از بازار وکیل و مجموعه زندیه ایمنسازی شد.پس از آن معاون برنامهریزی و مهندسی شرکت توزیع نیروی برق شیراز در دیماه 93 اعلام کرد که طرح بهسازی شبکههای برق مجموعهی بازار وکیل و سرای مشیر منوط به همکاری تمام دستگاهها تا پایان 93 تکمیل میشود.
«محمدرضا سلاحی» 20 دی سال گذشته (93) از اختصاص 140 میلیون تومان اعتبار برای طرح اصلاح شبکههای برق مجموعه بازار وکیل خبر داد و گفت: اصلاح و ساماندهی شبکههای توزیع برق مجموعه بازار وکیل شامل سرای مشیر و پشت بام بازار وکیل جنوبی، سرای فیل و سرای علاقهبندها میشود.سلاحی در آن روز گفته بود که اصلاح و ساماندهی شبکه توزیع برق سرای مشیر، با توجه به شاخصههای فرهنگی و تاریخی موجود، اجرا میشود و در این طرح شبکه برقرسانی نیز که از روی پشتبام بازار عبور کرده و نابسامان است، ساماندهی و بهسازی میشود.این طرح که بخشهای اندکی از آن هنوز باقیمانده است، مسیر تکمیل را طی میکند و میتوان آن را یکی از اقدامات مهم در ایمنسازی بازار وکیل و مجموعه زندیه دانست که طی سالهای گذشته بارها بهدلیل اتصال برق دچار مشکلاتی شده بود.
«مهدی شایق» البته قبول دارد که اگر حادثه روز جمعه و در زمان تعطیل حادث نشده بود، شرایط بسیار متفاوت بود، اما تأکید دارد که پیشبینی و نصب شیرهای آتشنشانی در بازار وکیل، راهکاری بوده که براساس نگاهی کارشناسانه انجام شده و نتیجهبخشی آن هم در این حادثه و مهار آن اثبات شده است.وی در عینحال موضوع دسترسی به این بازار در هنگام بروز هر حادثهای را از جمله موضوعات مهم میداند و تأکید دارد که کار نیازمند بررسی و پیشبینی راهکارهای دیگری هم هست.شایق خاطرنشان کرد: طرح ایمنسازی و تجهیز بازار به شیرهای هیدرانت و کپسولهای آتشنشانی، در حادثهی آتشسوزی اخیر بازار بسیار سودمند و ثمربخش ظاهر شد.وی در خصوص علت بروز این حادثه گفت: اجرای جوشکاری در مغازه خرازی که بهعلت ساخت بالابر در مغازه بود و پرتاب جرقههای ناشی از آن روی اجناس موجود در یکی از حجرههای بازار موجب شعلهور شدن مواد قابل اشتعال در این محل شد و با گسترش شعله و حرارت، آتش به روکش ایزوگام یک تکه سرایت که موجب تسری حریق به بام بازار شد.شایق با بیان اینکه برای تردد در مسیرهای باریک، موتورهای سهچرخ آتشنشانی پیشبینی و تأمین شده است، گفت: در این حادثه هم خودروهای آتشنشانی و هم موتورهای سهچرخ به محل اعزام و ظرف مدت 10 دقیقه حریق را کنترل کردند.وی با یادآوری اینکه کل زمان اطفا حریق بازار وکیل یکساعت و 19 دقیقه بوده است، بار دیگر هشدارهایش در خصوص ناایمن بودن محدوده بازار وکیل تکرار و تصریح کرد که بازار وکیل آتشی زیر خاکستر است، به موقعیت ویژه و جایگاه این بازار میراثی اشاره و خاطرنشان کرد: همهی اقدامات نهادها و سازمانهای شهری زمانی مفید فایده است که شهروندان، کسبه و بازاریان خود را در حفظ و نگهداری آن مسئول بدانند.شایق با اشاره به سختی تردد خودروها و تجهیزات اطفایی در مسیر ورود به بازار، گفت: تأمین و تجهیز وسایل حمل و نقلی تحت عنوان موتور سهچرخ، از تدابیر این سازمان برای محدوده بافت تاریخی و فرسوده شیراز منجمله بازار وکیل بوده است.مدیرعامل سازمان آتشنشانی شیراز با بیان اینکه نصب شیرهای هیدارنت هم به کمک آتشنشانان آمد، گفت: اکنون با قاطعیت نصب شیرهای هیدرانت در محدوده بازار وکیل و سایر اماکن نظیر این مجموعه میراثی دسترسی به آنها مشکلاتی دارد همچنین مناطق مختلف شهر را دنبال خواهیم کرد.وی در عینحال گفت: هماینک با تأکیدات شهردار و شورا و پیگیریهای انجام شده 10 دستگاه شیر هیدارنت در اطراف بازار وکیل نصب شده است اما برای ایمنسازی بیشتر میتوان به افزایش این شیرها نیز فکر کرد.این مقام مسئول هر شیر آتشنشانی را به منزله یک ایستگاه آتشنشانی دانست و گفت: نقاطی که ویژگیهای بازار وکیل و بافت فرسوده شهری را دارد، نیازمند ایستگاههای آتشنشانی و امدادی است و نصب شیرهای هیدارنت تا حدود زیادی این نیاز را برطرف کرده است.شایق همچنین گفت: با توجه به زمانپذیر بودن برطرف کردن مشکلات بازار، سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی اقدام به تهیه 2000 دستگاه سیلندر آتشنشانی 6 کیلویی و نصب آن در واحدهای کسب و 20 سیلندر 50 کیلویی را نیز در فواصل معین در مسیرهای مختلف بازار تعبیه و پیشبینی کرده است.به گفتهی این مقام مسئول، آموزش به بازاریان در خصوص اقدامات اولیه در مواجهه به خطر آتشسوزی بهعنوان یکی دیگر از اقدامات پیشگیرانه انجام شده اشاره و اظهار امیدواری کرد در آینده شاهد وقوع چنین حوادثی نباشیم.به گزارش ایسنا، شرکت توزیع برق شیراز نیز از سال 90 تدابیری را جهت اصلاح و بهسازی شبکه برق فشار متوسط و ضعیف نیرورسان به این محدوده شروع کرد که بخشی از این اقدامات در قالب بهینهسازی شبکهی برق بافت تاریخی و فرهنگی شیراز و از مصوبات سفر دور دوم هیئت دولت در دولت نهم به استان فارس محسوب میشد.مدیر عامل شرکت توزیع نیروی برق شیراز در آن زمان گفته بود که طی 10 سال گذشته این شرکت قصد اجرای عملیات بهینهسازی وضعیت برق بازار وکیل را داشته اما زمینه این اقدام فراهم نبوده است.
«سیدمحمدحسن صحرائیان» با اشاره به وضعیت بد و غیراستاندارد شبکهی توزیع برق در بازار و مجموعهی زندیه و بافت قدیمی شیراز، آن را غیر ایمن دانسته و اعلام کرده بود که با اختصاص 3 میلیارد تومان اعتبار کار اصلاح و بهسازی شبکههای برق در 4 نقطه قصردشت، مهدیآباد، آستانه سیدعلاالدین حسین(ع) و شهرک سعدی، بهعنوان مناطق دارای بافت فرسوده انجام شده است.به گزارش ایسنا و برابر مطالب عنوان شده از سوی مسئولان، در قالب طرح یاد شده که مقرر بود در سه فاز اجرایی شود، بنا بر تعویض و ایجاد 9 فیدر، 28 ترانسفورماتورهوایی و 31 ترانسفورماتور هوایی بود.طرح یاد شده با اعتباری 3 میلیارد تومانی در آن روز آغاز و بخش قابل توجهی از بازار وکیل و مجموعه زندیه ایمنسازی شد.پس از آن معاون برنامهریزی و مهندسی شرکت توزیع نیروی برق شیراز در دیماه 93 اعلام کرد که طرح بهسازی شبکههای برق مجموعهی بازار وکیل و سرای مشیر منوط به همکاری تمام دستگاهها تا پایان 93 تکمیل میشود.
«محمدرضا سلاحی» 20 دی سال گذشته (93) از اختصاص 140 میلیون تومان اعتبار برای طرح اصلاح شبکههای برق مجموعه بازار وکیل خبر داد و گفت: اصلاح و ساماندهی شبکههای توزیع برق مجموعه بازار وکیل شامل سرای مشیر و پشت بام بازار وکیل جنوبی، سرای فیل و سرای علاقهبندها میشود.سلاحی در آن روز گفته بود که اصلاح و ساماندهی شبکه توزیع برق سرای مشیر، با توجه به شاخصههای فرهنگی و تاریخی موجود، اجرا میشود و در این طرح شبکه برقرسانی نیز که از روی پشتبام بازار عبور کرده و نابسامان است، ساماندهی و بهسازی میشود.این طرح که بخشهای اندکی از آن هنوز باقیمانده است، مسیر تکمیل را طی میکند و میتوان آن را یکی از اقدامات مهم در ایمنسازی بازار وکیل و مجموعه زندیه دانست که طی سالهای گذشته بارها بهدلیل اتصال برق دچار مشکلاتی شده بود.