اوین نامه کیهان 4شنبه
9 اردیبهشت ماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "سونامي دروغگويي! "
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "سونامي دروغگويي! "
در کنار
آنچه گفته شد، بايد به اين مهم نيز اشاره اي گذرا کرد که يکي از شگردهاي رايج در
بين برخي جريانات سياسي، فرار از پاسخگويي به مطالبات مردم با «ماندن در گذشته» و
بزرگ نمايي مشکلات و نابساماني هاي پيشين است. اين ترفند معمولادر شرايطي بکار مي
رود که مردم از جريان دست اندرکار انتظار حل مشکلات و پاسخگويي به نيازهاشان را
دارند و آنها براي اين درخواست ها برنامه و تواني ندارند. اوج اين روش را هنگامي
مشاهده مي کنيم که گروهي، با نفوذ در ميان برخي دولتمردان، سعي در بدست آوردن سهم
بيشتري از حاکميت و بسط قدرت خود بدون التزام به لوازم آن باشد. اين جريان دقيقا
همان جرياني است که چون هنري ندارد، حيات خود را در هياهو مي بيند و براي بسط
قدرتش، به جاي برنامه ريزي، به دنبال بحران سازي و عمليات رواني است.
از ابتداي دولت يازدهم هشدار هاي فراواني درباره نفوذ يک جريان بدنام با آلودگي هاي متعدد سياسي و مالي از سوي دلسوزان داده مي شد اما اين هشدار هاي مشفقانه کمتر شنيده شد و بيشتر به رقابت سياسي تعبير شد! در مقابل همان جريان نفوذ کرده، به جاي بيم از رسوايي، هر روز دروغي تازه سر داد و با بکارگيري روزنامه هاي زنجيره اي و رسانه هاي اجاره اي، به عمليات رواني و ايجاد نگراني براي مردم و سياه نمايي از گذشته پرداخت و به تمام معنا، مصداق مقدمه اين نوشتار شد. اين جريان نفوذي با ماجراسازي هاي فراوان کوشيد از يک سو بي برنامگي و بي هنري اش را پنهان کند و از ديگر سو در سايه سياه نمايي عليه نظام و ايجاد دو قطبي واهي و ترس موهوم در مردم، به خيال خود به جلب اعتماد عمومي وکسب کرسي هاي بيشتري از قدرت بپردازد و به اصطلاح براي فتح سنگر به سنگر گام بردارد! اما چند روز گذشته را بايد ايام طوفاني رسوايي هاي متعدد براي اين جريان دانست. فضاحت هايي که هريک به نحوي تشت رسوايي آنها را از بام فرو افکند و دستشان را براي مردم رو کرد. به اين چند نمونه توجه بفرماييد:
1- بدون شک ماجراي مشهور و پرهياهوي «بورسيه ها» يکي از مهمترين و بزرگترين دروغ هاي يک سال و نيم گذشته است که مدت زيادي از وقت ارزشمند کشور را به خود مصروف ساخت و باعث ايجاد بدبيني در جامعه و بي آبرويي جامعه دانشگاهي و فرهيخته کشور شد. فراموش نمي کنيم تيتر هاي آتشين و حساب شده رسانه هاي زنجيره اي را که از يک مرکز فرمان واحد تنظيم و در چند رسانه منتشر مي شد و البته هزاران کيلومتر آنسو تر در رسانه هاي ضد انقلاب هم پوشش داده مي شد! مجلس،ديوان محاسبات، سازمان بازرسي کل کشور و... در اين امر وارد شدند و کميته اي متشکل از برخي از اين نهادها و به همراه برخي مسئولان وزارت علوم براي بررسي و اعلام حقيقت مشغول کار شد. هزاران نفر ساعت کار کارشناسي شد تا اينکه هفته گذشته گزارش کميسيون مربوطه در مجلس شوراي اسلامي، دروغ بودن هياهوها را اعلام کرد! اما خبري از مديران دروغ پرداز و آنها که به دروغ خود را نگران اعتبار علمي کشور نشان مي دادند نيست و آنها که روزگاري کل نظام را با اين دروغ بزرگ زير سوال برده بودند، جرات عذرخواهي از مردم و دانشجوياني که آبرويشان رفته را ندارند!
2-کشف و رونمايي از پرونده هاي متعددي که در هيچ محکمه اي مطرح و اثبات نشده، ويژگي ديگر اين جريان دروغگو و هوچي است. هر هفته اعداد و ارقامي بدون کوچکترين مستندي از سوي برخي مسئولان دولتي اعلام مي شد و جريان مرموزي، موريانه وار ستون هاي اعتماد مردمي را مي جويد و تلاش مي کرد به مردم اينگونه القا کند که به هيچ کس و هيچ دستگاهي نمي توان اعتماد کرد! گاهي آمار کشفيات انها آن قدر عجيب مي شد که مسئولان عاقل تر مجبور به اصلاح آن مي شدند مثلاوقتي يکي از مسئولين دولتي از کشف فساد 12 هزار ميليارد توماني خبر داد، بلافاصله برخي ديگر نسبت به آن واکنش نشان داده و آن عدد را رد کردند و البته اندکي بعد معلوم شد 12 هزار ميليارد تومان مورد نظر، 70 ميليارد تومان بوده که آنهم از متخلفين بازپس گرفته شده بود! يعني يک اختلاف کلان يازده هزار و نهصد و سي ميليارد توماني در ادعاي دروغ مطرح شده با واقعيت وجود داشت! اما اين همه ماجرا نبود و دو اتفاق ديگر هم افتاد! از يک سو کشف فساد شگفت انگيز بيش از 9 هزار ميليارد توماني توسط نمايندگان مجلس در دوره کوتاه مديريتي دولت يازدهم (تنها در دو مورد رانت) که به درستي ميزان صداقت آنها در مبارزه با فساد را نشان داد. از سوي ديگر وقتي قوه قضائيه طبق رسالت قانوني به برخي از اين پرونده ها ورود کرده و عوامل آن را محکوم و اعدام کرد، انتظار اين بود که مدعيان پاک دستي از اين اقدام قوه قضائيه خرسند شده و تقدير بعمل آورند، اما چنين نشد! به عنوان يک نمونه واضح، اخيرا صادق ز، يکي از حاميان مشهور دولت به مرثيه سرايي براي يک مفسد معدوم اقتصادي پرداخته و به او لقب نخبه اقتصادي داده و او را هم رده با بيل گيتس و استيو جابز دانسته است! آين آقاي دکتر که خود را متخصص در تمامي امور کائنات دانسته و درباره همه چيز اظهار نظر مي کند در اين باره گفته او يک کارآفرين بزرگ بود که بيست هزار کارمند داشت و معمولا(!) اين قبيل آدم ها اهل فساد اقتصادي نيستند و قوه قضائيه نبايد او را اعدام مي کرد بلکه وي شايسته تقدير هم بوده است! او به دهها فساد غيرقابل انکار و مستند وي که با هزاران صفحه پرونده و سند به اثبات رسيده اشاره اي نمي کند و به راحتي عزم قوه قضائيه در مبارزه قاطع با مفسدان را با خيالبافي هاي جهت دار زير سوال مي برد! اظهارات اين آقاي دکتر بخوبي گوياي بسياري از مسائل و ماجراها در هياهوي مدعيان مبارزه با مفاسد اقتصادي است. ظاهرا آنها عکس هاي بابک زنجاني را با برخي بزرگترهايشان فراموش کرده اند و جوايزي که آنها به عنوان کارآفرين نمونه و صادر کننده موفق به وي داده اند! يا فراموش نکرده اند اما بخاطر کمک چند ميلياردي او به ستاد انتخاباتي شان مجبور به زدن نعل وارونه اند! يا فراموش کرده اند فلان مفسد اعتقادي و اخلاقي که اخيرا محکوم به اعدام شده چه رقم هنگفتي به ستاد انتخاباتيشان کمک کرد و...!
3- بحث پول هاي کثيف که از اسفند سال پيش ناگهان سپهر سياسي کشور را دربرگرفت نيز از اين جمله است. پس از آنکه وزير کشور سخنان عجيب و غريب و غيرمستندي در اين باره گفت، به ناگاه اتاق فکر جريان نفوذي به رسانه هاي اجاره اي فرمان آتش داد و در کوتاه زماني هر که هر عقده اي از نظام اسلامي داشت در قالب مصاحبه و گفتگو بيرون ريخت و چنان تصوير نمودند که فرايند مردمي، افتخارآميز و عزتمند انتخابات در ايران (که همه دولت ها و مجالس با گرايش هاي مختلف از آن سر برآورده اند) به نحوي وابسته و آلوده به پول هاي کثيف ناشي از قاچاق مواد مخدر بوده است! وزير دادگستري هم در اين معرکه وارد شد و ادعاهاي غيرمستندي در اين باره مطرح کرد! تيتر هر روز روزنامه ها، پول هاي کثيف بود و از ليست هاي متعدد و فهرست هاي مختلف نام برده مي شد! اما وقتي وزير کشور مجبور شد در مجلس حضور يابد و بي پرده و بي پروا حقيقت را بگويد و رسما اعلام کند؛ فقط در اين باره هشدار داده و هيچ پول کثيفي در کار نبوده است، ناگهان همه ساختمان خيالي و پوشالي دروغگويان فرو ريخت و رسوايي برايشان بجا ماند! اما بازهم ماجرا تمام نشد! آنها که ابتدا مخالف وزارت رحماني فضلي بودند و او را نفوذي مي دانستند، ابتدا نهايت بهره برداري را از او کرده و بيش از نود درصد فرمانداران را عوض کردند سپس روي موج سخن خلاف واقع او موج سواري تمام و کمال کردند و... حالاکه بايد پس از اقرار وزير، از مردم عذرخواهي کنند، پروژه عبور از او را کليد زده و از رئيس جمهور مي خواهند وزيري شجاع! براي وزارت کشور منصوب کند! از نظر آنها، آدمي هرچه دروغگو تر و بي شرم تر باشد و هرچه بيشتر ارکان اعتماد جامعه اش را ويران کند ،شجاع تر است! ياشايد با خبر شده اند که وزير کشور در تحقيقات و بررسي هايش به قبيله آنها رسيده و رد پول هاي کثيف را در خانه آنها يافته و ديگر صلاح نيست او در آن کسوت بماند چرا که او ديگر زياد مي داند!
اينها فقط چند نمونه مختصر از موارد فراوان سياه نمايي هاي ايام اخير است که عليرغم دروغ بودن، تاثير منفي و تلخي بر باور مردم گذاشته است. بگذريم از اينکه نخستين تاثير مستقيم آن بر خود دولت يازدهم بود و مردم با کساني که به جاي خدمتگزاري به آنها سياه نمايي را سرلوحه کار خود قرار داده بودند، معامله اي در حد «رفراندوم حذف يارانه ها» انجام دادند تا عبرتي باشد براي دروغگويان ...
اما ريشه اين ماجرا چيست و چرا جمعي به هر قيمت در صدد تخريب گذشته کشور و ترساندن مردم هستند!؟ در يک پاسخ ساده و روشن بايد دو عامل را منشا اين رفتار دانست؛ نخست آرزوهاي انتخاباتي و دوم بي برنامگي در امور کشور. توضيح مختصر آنکه مسئولان مهمي از دولت به جد درگير انتخابات مجلس آتي شده و وقت و توان خود را برخلاف قانون و شرع مصروف آن مي نمايند. از جلسه و ديدار انتخاباتي محمدرضا عارف با رئيس جمهور که خبر آن توسط وي و تحت عنوان ديدار انتخاباتي در رسانه ها منتشر شد تا حضور معاون اول رئيس جمهور در جمع حزب کارگزاران سازندگي و ايراد سخنان عجيب انتخاباتي و سپس توجيهات سخنگوي دولت درباره جواز فعاليت انتخاباتي دولتي ها، همگي اين گزاره را تصديق مي کند که ظاهرا پيروزي در انتخابات آتي، براي دولتمردان بسيار مهم تر از انجام مسئوليت ها تعريف شده و رسيدگي به نيازهاي مردم است! اما اگر کسب پيروزي دولتمردان در انتخابات مجلس - به رغم ممنوعيت قانوني جانبداري دولت از يک جريان انتخاباتي- در سايه موفقيت هاي اجرايي و انجام خدمات و به ثمر نشستن زحمات و حصول نتيجه مثبت در زندگي مردم باشد، ممکن است بتوانند خلاف قانون بودن آن را توجيه کنند، اما مشکل آنجاست که نفوذي ها برنامه اي براي اقتصاد و معاش مردم ارائه نکرده و نمي کنند، براساس آمار رسمي واردات را افزايش داده اند، به قول خودشان براي کارگرهاي چيني اشتغال ايجاد کرده اند! در مقابل براي اشتغال جوانان ايراني برنامه جدي و اميدوارکننده اي ندارند، مسکن مهر را تعطيل کرده و رسما آن را برنامه اي «مزخرف» ناميده اند، در نتيجه تعطيلي مسکن مهر، صدها رشته و صنعت مرتبط تعطيل شده و رکود نگران کننده اي بر صنايع گوناگون حاکم شده است و... در چنين شرايطي آنها اميدشان از رسيدن به صندلي هاي مجلس کم مي شود! پس هياهو، دروغ، جنجال و سياه نمايي در دستور کار قرار مي گيرد و برايشان هم مهم نيست که بر سر اعتماد عمومي و آرامش جامعه چه مي آيد؟! اما ماه هميشه پشت ابر نمي ماند و ناگهان در يک هفته، سونامي رسوايي به راه مي افتد و چند پروژه سياه نمايي، رسوا مي شود! حسين شمسيان
از ابتداي دولت يازدهم هشدار هاي فراواني درباره نفوذ يک جريان بدنام با آلودگي هاي متعدد سياسي و مالي از سوي دلسوزان داده مي شد اما اين هشدار هاي مشفقانه کمتر شنيده شد و بيشتر به رقابت سياسي تعبير شد! در مقابل همان جريان نفوذ کرده، به جاي بيم از رسوايي، هر روز دروغي تازه سر داد و با بکارگيري روزنامه هاي زنجيره اي و رسانه هاي اجاره اي، به عمليات رواني و ايجاد نگراني براي مردم و سياه نمايي از گذشته پرداخت و به تمام معنا، مصداق مقدمه اين نوشتار شد. اين جريان نفوذي با ماجراسازي هاي فراوان کوشيد از يک سو بي برنامگي و بي هنري اش را پنهان کند و از ديگر سو در سايه سياه نمايي عليه نظام و ايجاد دو قطبي واهي و ترس موهوم در مردم، به خيال خود به جلب اعتماد عمومي وکسب کرسي هاي بيشتري از قدرت بپردازد و به اصطلاح براي فتح سنگر به سنگر گام بردارد! اما چند روز گذشته را بايد ايام طوفاني رسوايي هاي متعدد براي اين جريان دانست. فضاحت هايي که هريک به نحوي تشت رسوايي آنها را از بام فرو افکند و دستشان را براي مردم رو کرد. به اين چند نمونه توجه بفرماييد:
1- بدون شک ماجراي مشهور و پرهياهوي «بورسيه ها» يکي از مهمترين و بزرگترين دروغ هاي يک سال و نيم گذشته است که مدت زيادي از وقت ارزشمند کشور را به خود مصروف ساخت و باعث ايجاد بدبيني در جامعه و بي آبرويي جامعه دانشگاهي و فرهيخته کشور شد. فراموش نمي کنيم تيتر هاي آتشين و حساب شده رسانه هاي زنجيره اي را که از يک مرکز فرمان واحد تنظيم و در چند رسانه منتشر مي شد و البته هزاران کيلومتر آنسو تر در رسانه هاي ضد انقلاب هم پوشش داده مي شد! مجلس،ديوان محاسبات، سازمان بازرسي کل کشور و... در اين امر وارد شدند و کميته اي متشکل از برخي از اين نهادها و به همراه برخي مسئولان وزارت علوم براي بررسي و اعلام حقيقت مشغول کار شد. هزاران نفر ساعت کار کارشناسي شد تا اينکه هفته گذشته گزارش کميسيون مربوطه در مجلس شوراي اسلامي، دروغ بودن هياهوها را اعلام کرد! اما خبري از مديران دروغ پرداز و آنها که به دروغ خود را نگران اعتبار علمي کشور نشان مي دادند نيست و آنها که روزگاري کل نظام را با اين دروغ بزرگ زير سوال برده بودند، جرات عذرخواهي از مردم و دانشجوياني که آبرويشان رفته را ندارند!
2-کشف و رونمايي از پرونده هاي متعددي که در هيچ محکمه اي مطرح و اثبات نشده، ويژگي ديگر اين جريان دروغگو و هوچي است. هر هفته اعداد و ارقامي بدون کوچکترين مستندي از سوي برخي مسئولان دولتي اعلام مي شد و جريان مرموزي، موريانه وار ستون هاي اعتماد مردمي را مي جويد و تلاش مي کرد به مردم اينگونه القا کند که به هيچ کس و هيچ دستگاهي نمي توان اعتماد کرد! گاهي آمار کشفيات انها آن قدر عجيب مي شد که مسئولان عاقل تر مجبور به اصلاح آن مي شدند مثلاوقتي يکي از مسئولين دولتي از کشف فساد 12 هزار ميليارد توماني خبر داد، بلافاصله برخي ديگر نسبت به آن واکنش نشان داده و آن عدد را رد کردند و البته اندکي بعد معلوم شد 12 هزار ميليارد تومان مورد نظر، 70 ميليارد تومان بوده که آنهم از متخلفين بازپس گرفته شده بود! يعني يک اختلاف کلان يازده هزار و نهصد و سي ميليارد توماني در ادعاي دروغ مطرح شده با واقعيت وجود داشت! اما اين همه ماجرا نبود و دو اتفاق ديگر هم افتاد! از يک سو کشف فساد شگفت انگيز بيش از 9 هزار ميليارد توماني توسط نمايندگان مجلس در دوره کوتاه مديريتي دولت يازدهم (تنها در دو مورد رانت) که به درستي ميزان صداقت آنها در مبارزه با فساد را نشان داد. از سوي ديگر وقتي قوه قضائيه طبق رسالت قانوني به برخي از اين پرونده ها ورود کرده و عوامل آن را محکوم و اعدام کرد، انتظار اين بود که مدعيان پاک دستي از اين اقدام قوه قضائيه خرسند شده و تقدير بعمل آورند، اما چنين نشد! به عنوان يک نمونه واضح، اخيرا صادق ز، يکي از حاميان مشهور دولت به مرثيه سرايي براي يک مفسد معدوم اقتصادي پرداخته و به او لقب نخبه اقتصادي داده و او را هم رده با بيل گيتس و استيو جابز دانسته است! آين آقاي دکتر که خود را متخصص در تمامي امور کائنات دانسته و درباره همه چيز اظهار نظر مي کند در اين باره گفته او يک کارآفرين بزرگ بود که بيست هزار کارمند داشت و معمولا(!) اين قبيل آدم ها اهل فساد اقتصادي نيستند و قوه قضائيه نبايد او را اعدام مي کرد بلکه وي شايسته تقدير هم بوده است! او به دهها فساد غيرقابل انکار و مستند وي که با هزاران صفحه پرونده و سند به اثبات رسيده اشاره اي نمي کند و به راحتي عزم قوه قضائيه در مبارزه قاطع با مفسدان را با خيالبافي هاي جهت دار زير سوال مي برد! اظهارات اين آقاي دکتر بخوبي گوياي بسياري از مسائل و ماجراها در هياهوي مدعيان مبارزه با مفاسد اقتصادي است. ظاهرا آنها عکس هاي بابک زنجاني را با برخي بزرگترهايشان فراموش کرده اند و جوايزي که آنها به عنوان کارآفرين نمونه و صادر کننده موفق به وي داده اند! يا فراموش نکرده اند اما بخاطر کمک چند ميلياردي او به ستاد انتخاباتي شان مجبور به زدن نعل وارونه اند! يا فراموش کرده اند فلان مفسد اعتقادي و اخلاقي که اخيرا محکوم به اعدام شده چه رقم هنگفتي به ستاد انتخاباتيشان کمک کرد و...!
3- بحث پول هاي کثيف که از اسفند سال پيش ناگهان سپهر سياسي کشور را دربرگرفت نيز از اين جمله است. پس از آنکه وزير کشور سخنان عجيب و غريب و غيرمستندي در اين باره گفت، به ناگاه اتاق فکر جريان نفوذي به رسانه هاي اجاره اي فرمان آتش داد و در کوتاه زماني هر که هر عقده اي از نظام اسلامي داشت در قالب مصاحبه و گفتگو بيرون ريخت و چنان تصوير نمودند که فرايند مردمي، افتخارآميز و عزتمند انتخابات در ايران (که همه دولت ها و مجالس با گرايش هاي مختلف از آن سر برآورده اند) به نحوي وابسته و آلوده به پول هاي کثيف ناشي از قاچاق مواد مخدر بوده است! وزير دادگستري هم در اين معرکه وارد شد و ادعاهاي غيرمستندي در اين باره مطرح کرد! تيتر هر روز روزنامه ها، پول هاي کثيف بود و از ليست هاي متعدد و فهرست هاي مختلف نام برده مي شد! اما وقتي وزير کشور مجبور شد در مجلس حضور يابد و بي پرده و بي پروا حقيقت را بگويد و رسما اعلام کند؛ فقط در اين باره هشدار داده و هيچ پول کثيفي در کار نبوده است، ناگهان همه ساختمان خيالي و پوشالي دروغگويان فرو ريخت و رسوايي برايشان بجا ماند! اما بازهم ماجرا تمام نشد! آنها که ابتدا مخالف وزارت رحماني فضلي بودند و او را نفوذي مي دانستند، ابتدا نهايت بهره برداري را از او کرده و بيش از نود درصد فرمانداران را عوض کردند سپس روي موج سخن خلاف واقع او موج سواري تمام و کمال کردند و... حالاکه بايد پس از اقرار وزير، از مردم عذرخواهي کنند، پروژه عبور از او را کليد زده و از رئيس جمهور مي خواهند وزيري شجاع! براي وزارت کشور منصوب کند! از نظر آنها، آدمي هرچه دروغگو تر و بي شرم تر باشد و هرچه بيشتر ارکان اعتماد جامعه اش را ويران کند ،شجاع تر است! ياشايد با خبر شده اند که وزير کشور در تحقيقات و بررسي هايش به قبيله آنها رسيده و رد پول هاي کثيف را در خانه آنها يافته و ديگر صلاح نيست او در آن کسوت بماند چرا که او ديگر زياد مي داند!
اينها فقط چند نمونه مختصر از موارد فراوان سياه نمايي هاي ايام اخير است که عليرغم دروغ بودن، تاثير منفي و تلخي بر باور مردم گذاشته است. بگذريم از اينکه نخستين تاثير مستقيم آن بر خود دولت يازدهم بود و مردم با کساني که به جاي خدمتگزاري به آنها سياه نمايي را سرلوحه کار خود قرار داده بودند، معامله اي در حد «رفراندوم حذف يارانه ها» انجام دادند تا عبرتي باشد براي دروغگويان ...
اما ريشه اين ماجرا چيست و چرا جمعي به هر قيمت در صدد تخريب گذشته کشور و ترساندن مردم هستند!؟ در يک پاسخ ساده و روشن بايد دو عامل را منشا اين رفتار دانست؛ نخست آرزوهاي انتخاباتي و دوم بي برنامگي در امور کشور. توضيح مختصر آنکه مسئولان مهمي از دولت به جد درگير انتخابات مجلس آتي شده و وقت و توان خود را برخلاف قانون و شرع مصروف آن مي نمايند. از جلسه و ديدار انتخاباتي محمدرضا عارف با رئيس جمهور که خبر آن توسط وي و تحت عنوان ديدار انتخاباتي در رسانه ها منتشر شد تا حضور معاون اول رئيس جمهور در جمع حزب کارگزاران سازندگي و ايراد سخنان عجيب انتخاباتي و سپس توجيهات سخنگوي دولت درباره جواز فعاليت انتخاباتي دولتي ها، همگي اين گزاره را تصديق مي کند که ظاهرا پيروزي در انتخابات آتي، براي دولتمردان بسيار مهم تر از انجام مسئوليت ها تعريف شده و رسيدگي به نيازهاي مردم است! اما اگر کسب پيروزي دولتمردان در انتخابات مجلس - به رغم ممنوعيت قانوني جانبداري دولت از يک جريان انتخاباتي- در سايه موفقيت هاي اجرايي و انجام خدمات و به ثمر نشستن زحمات و حصول نتيجه مثبت در زندگي مردم باشد، ممکن است بتوانند خلاف قانون بودن آن را توجيه کنند، اما مشکل آنجاست که نفوذي ها برنامه اي براي اقتصاد و معاش مردم ارائه نکرده و نمي کنند، براساس آمار رسمي واردات را افزايش داده اند، به قول خودشان براي کارگرهاي چيني اشتغال ايجاد کرده اند! در مقابل براي اشتغال جوانان ايراني برنامه جدي و اميدوارکننده اي ندارند، مسکن مهر را تعطيل کرده و رسما آن را برنامه اي «مزخرف» ناميده اند، در نتيجه تعطيلي مسکن مهر، صدها رشته و صنعت مرتبط تعطيل شده و رکود نگران کننده اي بر صنايع گوناگون حاکم شده است و... در چنين شرايطي آنها اميدشان از رسيدن به صندلي هاي مجلس کم مي شود! پس هياهو، دروغ، جنجال و سياه نمايي در دستور کار قرار مي گيرد و برايشان هم مهم نيست که بر سر اعتماد عمومي و آرامش جامعه چه مي آيد؟! اما ماه هميشه پشت ابر نمي ماند و ناگهان در يک هفته، سونامي رسوايي به راه مي افتد و چند پروژه سياه نمايي، رسوا مي شود! حسين شمسيان