گلواژه‌های عاشقی


گلواژه‌های عاشقی  7 اردیبهشت - 94

دست هایت را به من بسپار ای زخم کبود
درد را از شانه ات بردار ای زخم کبود

صورت خود را میان دست قایم کرده اند
ابرهای مضطرب این بار این زخم کبود

با عبور از لابه لای عکس ها خط روی خط
غصه هایت را زمین بگذار ای زخم کبود

خوب در ذهنت مجسم کن ... رفیقان تواند
اینچنین دادند سر بردار ای زخم کبود

چهره می شستند در باران آتش روزها
سجده شان در نیمه شب بسیار ای زخم کبود

خوب یادت مانده که سجاده شان از خاک بود
سینه شان از خدا سرشار ای زخم کبود

بچه ها دارند هی یک در میان خط می خورند
مانده پیش ما فقط دیوار ای زخم کبود
فرهنگ دشتی