انحراف اصلی 26 فروردین -94
بسیار پیش میآید که در عرصه سیاست گفته شود فلانی آدم دیروز نیست! یعنی باورها و ارزشهای سیاسی و اجتماعی مدنظر او نسبت به آنچه در سالهای گذشته داشته تغییر کرده است. از همان روزهای نخست انقلاب، شرایط اینچنین اقتضا میکرد که گرایشات فکری و سیاسی متفاوتی از جنبههای فرهنگی، اقتصادی و بینالمللی بوجود آید و حتی تا بدان حد پیش رود که تعدادی از وزرا کابینهای را به دلیل هماهنگ نبودن با تفکرات اقتصادی خود ترک نمایند و یا در سطح مدیران عالی و میانی نظام معیار و ملاک گزینش افراد اعتقاد به دیدگاه و منش سیاسی خاصی باشد. اصطلاحاتی مثل چپ و راست حاصل همین شرایط بود و البته این امر نه تنها غیرطبیعی نیست بلکه میتواند به رقابتهایی دامن بزند که نتیجه آن رشد و پیشرفت کشور باشد. مشی امام خمینی(ره) آزاد گذاشتن مخالفان در بیان عقاید و آراء خود به شرط رعایت اخلاق رقابتی و سخن گفتن با زبان استدلال و تفکر و نه چوب و چماق و اسلحه، بود و تندترین انتقادات را تا وقتی موجب اختلال در روند حرکت سالم نظام و لطمه نزدن به مردم بیان میشد تحمل میکرد. آن بزرگ مرد کم نظیر تاریخ معاصر، همواره تاکید داشت ملاک، عمل افراد است، اگر کسی رئیس جمهوری شد یا مسئولیتی میگرفت، میفرمود: من با کسی عقد اخوت نبستهام تا وقتی در مسیر انقلاب حرکت میکند تایید مینمایم و اگر در راهی انحرافی رفت، تا آخر میایستم هر که باشد و به هر حزب و جناح سیاسی تعلق بگیرد فرقی ندارد. ایشان عمل افراد را میدید.امروز نیز پایداری و استقامت در خط امام و رهبری به حرف و شعار دادن و زیادهگوییها نیست، تملق و چاپلوسی در سیره امام تلختر از زهر بود. ملاک، عملکرد مسئولان و رضایت مردم از آنان است. دولتها آمدند و رفتند تا نوبت به دولت یازدهم رسید. امروز کارنامه آنها در سنجش با خط امام، بخوبی قابل بررسی و امتیاز دادن است. اگر میزان،رضایت مردم باشد، هر تحلیلگر منصفی میتواند بگوید کدام دولتها و کدام دسته از مسئولین دستگاهها مردم را بیشتر آزار دادند و کدام یک رضایت آنان را باعث شدند. آنچه میتواند به عنوان تحریف انقلاب اسلامی و عدول و انحراف از خط امام مطرح شود، فقط این نیست که فلانی تا دیروز جناح چپ بود حالا آمده در جناح راست فعالیت میکند. اگر در چهارچوب انقلاب باشد اشکالی ندارد، خطر در تغییر مواضع سیاسی نیست خطر اصلی در تغییر صفات و خصلتهایی است که روزگاری افرادی به آن مزین بودند و امروز فاقد آن هستند. تغییر از ساده زیستی به اشرافیگری، از صداقت به دروغ، از یک رنگی به نفاق. از خدمتگزاری به استبداد، از مشورت به خودرایی، از منافع خود گذشتن به اصل را بر تامین منفعت شخصی گذاشتن، از قدرت گریزی و پرهیز از دنبال مسئولیت رفتن به قدرت پرستی و زیر پا گذاشتن ارزشهای فردی برای دست یافتن به پست و مقام، از شجاعت در بیان حقایق تا ترس و زبونی و کتمان واقعیات از آزادگی به پستی و تملق و چاپلوسی، از تلاش برای حفظ آبروی افراد متدین هر چند خطایی کرده باشند تا سعی حریصانه برای افشاء اسرار رقیبان و بدتر از آن پاپوش درست کردن و تهمت زدن به آنان فعالیت کردن و... آری خطر اصلی اینهاست. اگر قرار باشد به این نظام لطمهای وارد شود از ناحیه آثار این تغییرات بنیادین شخصیتها میباشد و در این رابطه هر قدر مسئولیت و مقام یک فرد بیشتر باشد قرار گرفتن او در معرض این تندباد تغییرات شیطانی زیان بارتر و مهلکتر خواهد بود. آنچه امام میفرمود که: «خدا نکند کسی پیش از آن که خود را ساخته باشد به مقام و منصبی دست یابد.» متاسفانه طی سالهای اخیر عملاً اتفاق افتاد و آثار جبران ناپذیر آن مشاهده گردید.پس اگر امروز زبان رجال پهلوی دوم دراز شده آن قدر که به راحتی به امام و شخصیتهای اصلی نظام دروغ میبندند و تاریخ را تحریف میکنند و متاسفانه از داخل نیز حمایت میشوند، اگر آنان میدانداری مینمایند و یاران انقلاب جرات حتی اظهارنظری هم ندارند ناشی از همین تغییر شخصیتهاست. باید نسل جوان را به جعلیات داریوش همایون و فرح پهلوی و حسین نصر و برنامههای ساخته و پرداخته این گونه محافل سوق داد؟ کما اینکه این اتفاق رخ داده، متاسفانه آنقدر یکدیگر را به دروغ گویی متهم ساختهاند که جوان انقلاب سخن دشمن انقلاب را راست میپندارد.و متاسفانه تغییر در صفات و اخلاق و قلوب آنچنان ریشه میدواند که امیدی به اصلاح آن نیست. شاید بتوان یک گرایش سیاسی را تغییر داد ولی با ریشههای این شجره خبیثه که در درون انسانهاست چه میتوان کرد، غیر از امید به لطف و رحمت الهی و توبه نصوح آنان که شیطان به لبه پرتگاه نزدیکشان میسازد.احمد حسینی