نامه محسن رفسنجانی به شريعت نداري و پاسخ كيهان

اوین نامه ی کیهان 27 مرداد -94
كيهان نسبت به رفسنجانی  دلسوزتر از شماست
نامه محسن  رفسنجانی  به شريعت نداري و پاسخ كيهان
سربازجو شریعت نداری به دلیل پیشینه ی پاسداراطلاعاتی وبولتن نویسی پاسداران که دارد .همچنین تجربه ی بازجویی وشکنجه گری واعتراف گیری وپرونده سازی و تنظیم کیفرخواست قربانیان  که در سیاه چال ها مثل زندان اوین را هم پیوند  به پیشینه پاسدار اطلاعاتی اش زده است. مهمتراینکه از این تجربیات چندین سال است که روزانه درا وین نامه ی کیهان علیه ی منتقدان و رقیب  استفاده کرده است .به خصوص اینکه نماینده ی  ویژه رهبرولی فقیه درا وین نامه ی کیهان است و از اهداف نظامی هسته ای  دفاع و باتوافق هسته ای مخالفت می کند. بنابراین از زمان دوم خرداد 76 با رفسنجانی چپ افتاده است .چون وی را رقیب خامنه ای می داند . به خصوص از موقعی که روحانی رئیس جمهور شده که مورد حمایت رفسنجانی است و بطور مشترک از توافق هسته ای حمایت می کنند . لذا برای سربازجو شریعت نداری این موضع مشترک هسته ای قابل قبول نیست . پس آنقدر فشار برروی دستگاه فاسد قضاییه آورد و سناریو سازی برای اعضای  خانواده رفسنجان کرد تا که آقازاده مهدی رفسنجانی را به اوین فرستاد . اکنون هم از موضع بازجویی وطلبکارانه در پاسخ به انتقاد محسن رفسنجانی مدعی شده که از اعضای خانوادگی رفسنجانی بیشتردلسوزر فسنجانی است!!


در پي انتشار گزارش خبري کيهان با عنوان «نشتي کوزه کارگزاران کدام اهداف پنهان را فاش مي کند» در تاريخ 94/5/18 جوابيه اي از سوي آقاي محسن هاشمي رفسنجاني عضو مرکزيت حزب کارگزاران سازندگي به کيهان ارسال شد. اما وي اين جوابيه را نه به عنوان دفاع از حزب متبوع خويش، بلکه به عنوان فرزند آقاي هاشمي رفسنجاني ارسال کرده است. گرچه انتشار اين متن به لحاظ قانوني الزامي ندارد، اما ذيلامتن کامل آن را به همراه پاسخ کيهان تقديم خوانندگان محترم مي کنيم:
    *    
جناب آقاي حسين شريعتمداري
    
مديرمسئول روزنامه کيهان
    
احتراما پيرو انتشار مکرر مطالبي در روزنامه کيهان متن ذيل جهت مطالعه جنابعالي و انتشار در آن روزنامه را ارسال مي گردد:
    «
به اقتضاي دو دهه فعاليت هاي پژوهشي و مطالعه تاريخ انقلاب اسلامي در دفتر نشر معارف انقلاب و همچنين حضور به عنوان مسئول دفتر آيت الله هاشمي رفسنجاني در زمان تصدي رياست جمهوري و رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام، مطالب رسانه اي پيرامون ايشان را به جهتي علاوه بر نسبت فرزند و پدري پيگيري کرده ام و در اين سال ها، احساس من اين بوده است که عملکرد روزنامه کيهان بخصوص در دهه اخير در مورد ايشان خارج از حيطه انصاف که درج نقاط قوت و ضعف در کنار يکديگر و حتي انتقاد صرف بوده و عمدتا رنگ روي تخريب يافته است.
    
يکي از روش هايي که همکاران شما در اين دوره براي تخريب آيت الله هاشمي از آن سود برده اند منتسب کردن افراد مجرم و مسئله دار به ايشان بوده که نمونه آخر آن تلاش براي انتساب آقاي بابک زنجاني، به صرف وجود عکسي در يک مراسم عمومي است که نامبرده از سوي وزارتخانه مربوطه به عنوان صنعتگر نمونه، در کنار ده ها نفر ديگر مورد تقدير قرار گرفته و بر اين اساس کيهان اصرار دارد، به استناد يک عکس در مراسم عمومي، وي را که اکنون به دليل بدهي چند هزار ميليارد توماني به بيت المال تحت بازداشت است را به دولت سازندگي و آيت الله هاشمي منتسب و اينگونه القا کند که او با حمايت دولت سازندگي اقدامات مجرمانه را صورت داده است.
    
خوب مي دانيد که تصوير مربوطه، متعلق به چندين سال قبل از فعاليت هاي اقتصادي مسئله دار اين فرد بوده و در يک مراسم عمومي، تعدادي از صنعتگران بخش خصوصي، توسط دستگاه رسمي کشور انتخاب و از رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام لوح تقدير دريافت کرده و در اين زمان نامبرده تنها مدير يک کارخانه صنعتي کوچک بوده است و اگر صرف يک عکس در مراسمي عمومي با فردي که هنوز مرتکب جرمي نشده است، معناي حمايت از مجرم را مي دهد، پس بايد در مورد بسياري از افراد که پس از ارتکاب جرم و تشکيل دادگاهشان در مراسم رسمي در کنار بزرگان کشور عکس دارند، چه قضاوتي بايد کرد؟
    
پرسش اساسي اينجاست که فعاليت هاي مجرمانه اين فرد که موضوع يکي از ده ها پرونده بزرگ مفاسد اقتصادي در دولت گذشته است، بعد از سال 1388 صورت گرفته است و معلوم نيست چرا حاميان سابق وي اصرار دارند به جاي پرداختن به اصل موضوع جرم و روش انجام تخلف و حاميان و آمران بابک زنجاني، مسائل اصلي را مسکوت گذاشته و با تلاش وافر به داستان سرايي و قصه بافي در مورد گذشته دور وي و 20 سال قبلش بپردازند.
    
چرا در روزنامه کيهان و جريان رسانه اي همراه در زمان تخلفات او و حمايت تمام قامت دولت قبل از آن يک کلمه نوشته نشد در حاليکه جريان رسانه اي منتقد دولت گذشته اسناد و تصاوير و مدارک قابل توجهي در مورد وي منتشر کرده بودند.
    
چرا اکنون که حدود 20 ماه است که از دستگيري او مي گذرد، روزنامه کيهان و گروه رسانه اي همراه در مورد آمران و حاميان اصلي بابک زنجاني کلمه اي نمي نويسند، براي مثال اينکه چه کسي به چندين عضو وقت کابينه دستور داده که با زير پا گذاشتن قوانين بستر را براي دست اندازي به بيت المال فراهم کنند؟
    
با اين همه حمايت هاي قبلي، به نظر مي رسد اينگونه پرداختن به موضوع، قرباني کردن يک مهره سوخته است و اکنون بايد براي جلوگيري از سرپوش گذاشته شدن بر اين پرونده با حاميان و آمران وي برخورد شده و بازگرداندن چندين هزار ميليارد توماني که از بيت المال ربوده شده است، سرلوحه پيگيري ها قرار گيرد.
    
جناب آقاي شريعتمداري، همان گونه که شما بهتر از بنده مي دانيد، مقام معظم رهبري و آيت الله هاشمي رفسنجاني، دو يار جدانشدني انقلاب و سرمايه هاي کشور هستند که اتحاد آنها کشور را از خطرات بسياري عبور داده است. پس اگر شما که به طور مداوم اصلاح طلبان تندرو را به جهت تخريب آيت الله هاشمي، در دهه هفتاد تخطئه مي کنيد، چرا اجازه مي دهيد، در روزنامه اي که تحت مسئوليت شماست اين موضوع تکرار شده و بر اساس جعليات، مطالبي ناجوانمردانه عليه سرمايه هاي کشور نوشته شود. به هر حال وجود اختلاف نظر بين جنابعالي و همفکران شما با آيت الله هاشمي رفسنجاني قابل انکار نيست، اما آيا بايد اختلاف نظر منجر به عبور از مرزهاي اخلاقي و شرعي گردد و در روزنامه وابسته به بيت المال اين گونه در مورد ايشان نوشته شود؟
    
آيا اين احتمال را نمي دهيد که همانگونه که امروز اصلاح طلبان از حملات ناجوانمردانه به ايشان در دوران قدرت خود، پشيمان هستند و يکي از دلايل شکست خود را در تخريب ناجوانمردانه آيت الله هاشمي رفسنجاني مي دانند، روزي اصولگرايان هم افراط امروز در حمله و تخريب ايشان را به عنوان علت شکست خود بشمارند؟ و حتي اگر اين افراط در تخريب به شکست سياسي نيز نيانجامد، با روز حساب که به تعبير معصوم(ع) قريب و بسيار نزديک است، چه خواهند کرد؟»
    
لذا انتظار اخلاقي از جنابعالي آن است، با توجه به انتشار مکرر مطالبي عليه آيت الله هاشمي متن فوق در روزنامه به عنوان جوابيه اي مختصر منتشر گردد.
    
در پاسخ به اظهارات آقاي محسن هاشمي گفتني است:
    1- اينکه ايشان ارتباط بابک زنجاني - يکي از مفسدين مرتبط با کارگزاران- را با دولت سازندگي، صرفاً بدليل يک عکس دانسته و بخاطر آن گلايه کرده اند، مصداق بارز «تجاهل العارف» است و ايشان بهتر از هر کس ديگري مي داند که عکس بابک زنجاني با آقاي هاشمي رفسنجاني، نه «علت» اين ادعا که تنها و تنها «يک نشانه» از اين واقعيت تلخ است و نبايد و نمي توان از تمام آن واقعيت هاچشم پوشيد.
    2-
اينکه گفته شده «تصوير مربوطه مربوط به چندين سال قبل از فعاليت اقتصادي مساله دار اين فرد بوده» هم از آن حرف هاست که باورش براي هيچ کس و حتي خود ايشان هم ممکن نيست! وگرنه کيست که نداند به اقرار هفته نامه «آسمان»- از سري نشريات خانواده کارگزاران «بابک زنجاني» کار خود را از رانندگي رئيس وقت بانک مرکزي آغاز کرد و اندکي بعد با رانت بانک مرکزي، به درآمد روزانه 17 ميليون تومان در سال هاي آغازين دهه هفتاد رسيد!؟ فراموش نکنيد که زنجاني 2 سال قبل، در مجله آسمان، ارگان کارگزاران قرب و منزلت داشت و در مصاحبه اي مطول و مفصل و در قالب يک رپرتاژ آگهي با افتخار تمام بعنوان «مرد 25 هزار ميليارد توماني» معرفي شد! زمان اين مصاحبه که در آن سال هاي دور نيست!؟ اتفاقاً مربوط به اوج فعاليت هاي خلاف وي بود و همان جاست که صراحتاً از حمايت دولت سازندگي مي گويد: «راننده آقاي نوربخش بودم... بعد از خدمت... آقاي نوربخش 5-4 جا را انتخاب کرده بود و براي کنترل بازار به آنها دلار مي داد تا در بازار پخش کنند. دلار 300 تومان بود و همه مي گفتند ارزش دلار مي خواهد هزار تومان شود، مردم مي رفتند شب تا صبح در صف بانک ها مي خوابيدند تا دلار بگيرند و در بازار آزاد بفروشند. آقاي نوربخش به من گفت بيا و با مجموعه هايي که دلار به بازار تزريق مي کند تا قيمت بالانرود و 5-4 نفر بودند کار کن. به من اعتماد پيدا کرده بود. براي تحويل ارزي که قرار بود به منظور کنترل بازار توزيع کنيم براي هر کس سقفي تعيين شده بود. سقف بقيه بالابود 50 ميليون دلار و 100 ميليون دلار... سقف اعتباري من 20 ميليون دلار بود. آقاي نوربخش از کارهايم مي پرسيدند. من هم تعريف مي کردم که به طور مثال در بازار مغازه گرفتيم. اين طور شد. آن طور شد. اولين ارزي که از بانک مرکزي براي توزيع در بازار گرفتم 17 ميليون دلار بود. اولين کارمزدي هم که گرفتم 17 ميليون تومان بود. با آن پول هم يک دفتر در ميرداماد خريدم. هر روز از بانک مرکزي دلار مي گرفتم. دلارها را از بانک مرکزي مي گرفتم و در بازار مي فروختم و پول ريالي اش را به بانک واريز مي کردم. حدود 6-7 ماه اين کار را انجام دادم و با شرکت هاي مختلفي که در کار ارز ورود داشتند، آشنا شدم... (درباره عکس با هاشمي و روحاني) من پيش اين آقايان رفتم تا جايزه بگيرم... تا حالاسه چهار بار آقاي هاشمي را از نزديک ديده ام. بعد از انتخابات خدمت ايشان رفتم و توضيحي درباره کارهايم به ايشان دادم. بيشتر از 8 سال است که عکس ايشان در اتاقم هست
    
اين اظهارات نه در روزنامه کيهان منتشر شده و نه مربوط به ديروز و پريروز است! اينها خاطرات سال هاي دور يعني دوره سازندگي است که دو سال پيش در «آسمان» کارگزاران چاپ شده! اينها که ديگر تنها يک عکس يادگاري نيست، قصه تلخ فساد سيستماتيک در دوران تورم 50 درصدي سازندگي است. قصه مردمي که شب ها براي خريد ارز، پشت در بانک مي خوابيدند و سود روزانه 17 ميليون تومان آن فساد، در جيب نوچه هايي چون بابک زنجاني مي رفت. آيا اينها را هم مصداق داستان سرايي و قصه بافي مي دانيد!؟ اگر بله، چرا همان روز که مجله رسمي شما آن را منتشر کرد، تکذيب نکرديد و نگفتيد که بابک زنجاني بعد از انتخابات به ديدار آقاي هاشمي رفسنجاني نرفته است!؟ تکذيب نکرديد چون آن روز او را کارآفرين و سرمايه دار مورد حمايت مي دانستيد که دستش به جيبش آشنا است و...
    3-
گفته ايد کيهان، يک کلمه درباره تخلفات دولت قبل ننوشت! چه خوب است به آرشيو کيهان مراجعه اي داشته باشيد و ببينيد کيهان، در همه سال هاي گذشته، علم مبارزه با فساد را يک تنه بر دوش داشته و در هر دوره اي هم به نحوي از سوي دولت وقت نواخته شده است! چه آن روز که فسادهاي متعدد برخي دولتمردان سازندگي را برملامي کرد و چه آن روز که درباره مفاسد فرهنگي و سياسي دولت اصلاحات گفت و چه آن روز که از انحراف دولت هاي نهم و دهم خبر داد و تغيير مسير آن دولت از مدل «خدمت به مردم» به مدل «کارگزاراني» را نشانه اي خطرناک از سقوط آن اعلام کرده بود و بارها و بارها تيتر و مقاله و گزارش درباره آن نوشت. خوبي کار روزنامه اينست که سوابق آن موجود است و نمي شود مثل برخي رجل سياسي، گذشته و پيشينه خود و برخي روابط را انکار کرد.
    4-
اما درباره پشيماني اصلاح طلبان از تخريب چهره آقاي هاشمي در دهه هفتاد گفتني هاي فراواني است که از بين آنها فقط به اين سوال بسنده مي شود که کداميک از آنها که در آن روزگار، هاشمي رفسنجاني را «عاليجناب سرخ پوش» لقب مي دادند و به دشمن گرا مي دادند که او عامل ميکونوس و... است. امروز پشيمانند و ابراز پشيماني کرده اند!؟ آيا جز اين است که آنها، امروز همان عقيده را در دل دارند و فقط از ايشان بعنوان پل عبور براي رسيدن به اهداف خود استفاده مي کنند؟! اگر شما عذرخواهي کسي را سراغ داريد بفرمائيد.
    
و بالاخره بايد گفت؛ جناب آقاي محسن هاشمي، به دفاع تمام قد کيهان از آيت الله هاشمي در مقابل مدعيان اصلاحات و اراذل و اوباشي که امروزه به غرب پناهنده شده اند نگاهي بيندازيد و شرايط امروز را هم ملاحظه کنيد تا به اين نتيجه برسيد که کيهان نسبت به پدرتان دلسوزتر از برخي فرزندان ايشان است.