يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "ميز وين و دست خالي آمريكا "

اوین نامه ی کیهان  شنبه 9 آبان ماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "ميز وين و دست خالي آمريكا "
یادداشت روزنویس اوین نامه ی کیهان  بدون توجه به این واقعیت  که کشته شدن پاسداران اعزامی به سوریه رو به افزایش  است .  از سوی  دیگر بدون در نظر گرفتن نقش واسطه گری روسیه برای هموار کردن حضور رژیم وارونه ی ولایت فقیه تا درنشست های  راه حل سوریه حضور داشته باشد .مکمل آن  پیغام های دولت روحانی هم ارسال شده بود تا  برای شرکت در نشست های مربوط به سوریه رژیم و ارونه  ولایت فقیه به بازی گرفته شود .
 همچنین برای عقده گشایی عدم دعوت از رژیم پدرخوانده داعش درا ئتلاف مبارزه با داعش اکنون یادداشت روز نویس باوارونه نویسی و موضع ضد آمریکایی و مخالفان سوری مدعی شده است: دولتمردان کاخ سفيد به جاي نگذاشته است. در اين راهبرد، آمريکا از سويي مدعي مبارزه با داعش بود و از سوي ديگر سيل پشتيباني مالي، اطلاعاتي و تسليحاتي را به سوي شورشيان به اصطلاح ميانه رو روانه مي کرد و همچنان مي کند. اوج اين خفت در جايي بود که آمريکايي ها 2000 نيروي معارض را براي جنگ در سوريه آموزش داده و تجهيز کردند اما از اين تعداد تنها 75 نفر حاضر به حضور در ميدان نبرد شدند که 50 تن از آنها به گروه تروريستي النصره پيوستند و همه تسليحات اعطايي واشنگتن نيز به دست ساير گروه هاي درگير افتاد. 
 در ادامه  قلمزن همکار سربازجو شریعت نداری   برای  اینکه  عربستان وترکیه را بی نصیب نگذاشته  باشد  زیرا که این دو کشور تأکید بررفتن بشار  اسد جنایتکار می کنند . درحالیکه  بشار اسد جنایتکار هم پیمان نزدیک رژیم وارونه ی ولایت فقیه است. پس در مورد شرایط عربستان و ترکیه  اذعان کرده  است : عربستان سعودي و ترکيه نيز به عنوان دو متحد اصلي آمريکا در ميدان سوريه و دشمنان اصلي حکومت دمشق، از منظر وضعيت داخلي و اهرم هاي دخالت در بحران، وضعيتي مشابه آمريکا و در برخي موارد وخيم تر دارند. ناامني به ترکيه سرايت کرده و صداي مخالفان دخالت ترکيه در بحران سوريه، روز به روز بلند تر مي شود. انتخابات در اين کشور پيش روست و نظرسنجي ها حکايت از کاهش سبد راي حزب حاکم دارد. عربستاني ها نيز علي رغم چهار سال تزريق پول و سلاح به گرداب سوريه، به نتيجه دلخواه خود نرسيده اند و فرو رفتن در باتلاق يمن، دورنماي تاريکي را براي آينده آل سعود پيش روي ناظران قرار داده است. 
بالاخره برای اینکه کرید به رژیم وارونه ی ولایت فقیه داده باشد ادعا کرده است:    مجموع اين شرايط و تحولات باعث شد تا آمريکا به سرعت درصدد چاره جويي و يافتن راهکاري براي عقب نماندن از سرعت تحولات برآيد چرا که با شرايط جديد، گذر زمان به هيچ وجه به سود آمريکا و متحدانش نيست. در چنين شرايطي، دلايل دعوت از  رژیم وارونه ی ولایت فقیه به وين روشن تر مي شود. آمريکاي بازنده و دست خالي، سعي دارد نياز خود به رژیم وارونه ی ولایت فقیه  به عنوان اصلي ترين بازيگر ميدان سوريه را به عنوان امتياز بفروشد و خود را بر سر سفره پيروزي آينده جاي دهد. واشنگتن مي کوشد آنچه را در ميدان عمل موفق به دستيابي به آن نشده است، پشت ميز مذاکره به دست آورد. 
روز گذشته نشست وين 2 با حضور وزراي خارجه ايران، آمريکا، فرانسه، روسيه، مصر، اردن، عربستان انگلستان، قطر، ترکيه، امارات متحده عربي، آلمان، عراق، عمان، لبنان، معاون وزير خارجه چين، نماينده اتحاديه اروپا و نماينده سازمان ملل در امور سوريه برگزار شد. نشست روز گذشته يکي از نشست هاي بسياري است که طي چهار سال گذشته درباره بحران سوريه تشکيل شده است. آنچه وين2 را از ديگر نشست ها متمايز مي کند، حضور جمهوري اسلامي ايران است. 
    دعوت از ايران براي حضور در اين نشست در حالي رخ داد که واشنگتن پيش از اين مخالف سرسخت حضور ايران در نشست هاي مشابه بود. اما چه تغييري رخ داده که باعث چرخش ناگهاني واشنگتن شده است؟ پاسخ اين پرسش را بايد در ميدان نبرد در سوريه و وضعيت آمريکا در اين عرصه يافت.
    سال گذشته آمريکايي ها به همراه چند ده کشور با سر و صدا و تبليغات فراوان از تشکيل ائتلافي عليه داعش خبردادند. بعد از گذشت 15 ماه اين ائتلاف پوشالي و توخالي هيچ دستاوردي در مبارزه با داعش نداشته است و حملات هوايي اين گروه، نه تنها يک وجب تروريست ها را به عقب نرانده بلکه آنها مناطق جديدي را نيز اشغال کردند. راهبرد دوگانه و متناقض آمريکا در سوريه چيزي جز سرافکندگي براي دولتمردان کاخ سفيد به جاي نگذاشته است. در اين راهبرد، آمريکا از سويي مدعي مبارزه با داعش بود و از سوي ديگر سيل پشتيباني مالي، اطلاعاتي و تسليحاتي را به سوي شورشيان به اصطلاح ميانه رو روانه مي کرد و همچنان مي کند. اوج اين خفت در جايي بود که آمريکايي ها 2000 نيروي معارض را براي جنگ در سوريه آموزش داده و تجهيز کردند اما از اين تعداد تنها 75 نفر حاضر به حضور در ميدان نبرد شدند که 50 تن از آنها به گروه تروريستي النصره پيوستند و همه تسليحات اعطايي واشنگتن نيز به دست ساير گروه هاي درگير افتاد. 
    ائتلاف آمريکا عليه داعش - بر فرض که قصد سرکوب تروريست ها را داشت! - شکست مفتضحانه اي خورده و روياي واشنگتن براي سرنگوني دولت قانوني دمشق به وسيله شورشيان به اصطلاح ميانه رو نيز تعبير نشده است و از همين رو به جرات مي توان گفت آمريکا در سوريه بازنده اي قطعي است که هيچ برگي نيز براي شکل دادن به رويدادهاي آينده، در دست ندارد. گزينه هاي پيش روي کاخ سفيد را در سوريه در موارد زير مي توان ديد؛
    1-
رويارويي نظامي: براساس اين گزينه آمريکايي ها بايد عملاً وارد جنگ سوريه شوند. اين ورود مستلزم اعزام حداقل 20 هزار نيروي زميني به اين نبرد و صرف صدها ميليارد دلار بودجه جنگي است. شرايط اقتصادي آمريکا به هيچ عنوان اجازه انتخاب چنين گزينه اي را به اوباما نمي دهد. ارتش آمريکا نيز پس از تجربه دو جنگ طولاني مدت و ناموفق در افغانستان و عراق، آمادگي ورود به جنگي ديگر را ندارد و نظرسنجي هاي متعدد نشان مي دهد جامعه آمريکا نيز حاضر به پذيرش هزينه هاي انساني و مادي ورود به چنين جنگي نيست. 
    2-
نشست هاي سياسي: منظور از اين گزينه، برگزاري نشست هاي سياسي به سياق نشست هاي پيشين است. نشست هايي که در آنها صرفاً آمريکايي ها و متحدانش حضور دارند و خروجي آن چيزي جز خط و نشان کشيدن براي داعش و بشار اسد نيست. اين نشست ها نه باعث مي شود تروريست ها سلاح خود را کنار بگذارند و نه تزلزلي در جايگاه اسد ايجاد مي کند. چرا که در واقع نشست پدرخوانده هاي گروه هاي تروريستي است و دليلي ندارد اسد به چنين نشست هايي اعتماد و اعتنا کند.
    3-
مهار: در اين گزينه آمريکا بدون ورود مستقيم و گسترده به جنگ، با انجام فعاليت هاي ميداني از منافع متحدان خود -رژيم صهيونيستي، عربستان و ترکيه- محافظت مي کند. اين فعاليت ها شامل ارسال تسليحات براي برخي گروه هاي تروريستي و ارائه اطلاعات ميداني به آنها و اطمينان از عدم پيشروي گسترده ارتش سوريه است. اين گزينه انفعالي، نتيجه را به گذر زمان و ادامه وضعيت بحراني سوريه واگذار کرده و سرنوشتي قطعي براي هيچ کدام از طرف ها قائل نيست. 
    عربستان سعودي و ترکيه نيز به عنوان دو متحد اصلي آمريکا در ميدان سوريه و دشمنان اصلي حکومت دمشق، از منظر وضعيت داخلي و اهرم هاي دخالت در بحران، وضعيتي مشابه آمريکا و در برخي موارد وخيم تر دارند. ناامني به ترکيه سرايت کرده و صداي مخالفان دخالت ترکيه در بحران سوريه، روز به روز بلند تر مي شود. انتخابات در اين کشور پيش روست و نظرسنجي ها حکايت از کاهش سبد راي حزب حاکم دارد. عربستاني ها نيز علي رغم چهار سال تزريق پول و سلاح به گرداب سوريه، به نتيجه دلخواه خود نرسيده اند و فرو رفتن در باتلاق يمن، دورنماي تاريکي را براي آينده آل سعود پيش روي ناظران قرار داده است. 
    
تشکيل ائتلافي از دوستان واقعي سوريه و هماهنگي آنان در نبرد واقعي با تروريسم، تحولات سوريه و چشم انداز آن را وارد مرحله جديدي کرده است. ارتش سوريه از لاک دفاعي خارج شده و در جبهه هاي کليدي و متعددي دست به عمليات هجومي زده است که از آن مي توان به برگشتن ورق بحران سوريه نامبرد. اين تغيير راهبردي در تحولات سوريه -که در آغاز راه آن هستيم و با گذر زمان ابعاد تازه اي از آن نمايان مي شود- از چشم آمريکايي ها نيز دور نمانده و آشکارا نسبت به اين موضوع ابراز نگراني کرده اند. چند روز پيش ژنرال جوزف دانفورد رئيس ستاد مشترک ارتش آمريکا در جلسه کميته نيروهاي مسلح سنا هشدار داد: توازن قوا به نفع اسد در حال تغيير است.

    مجموع اين شرايط و تحولات باعث شد تا آمريکا به سرعت درصدد چاره جويي و يافتن راهکاري براي عقب نماندن از سرعت تحولات برآيد چرا که با شرايط جديد، گذر زمان به هيچ وجه به سود آمريکا و متحدانش نيست. در چنين شرايطي، دلايل دعوت از جمهوري اسلامي به وين روشن تر مي شود. آمريکاي بازنده و دست خالي، سعي دارد نياز خود به جمهوري اسلامي به عنوان اصلي ترين بازيگر ميدان سوريه را به عنوان امتياز بفروشد و خود را بر سر سفره پيروزي آينده جاي دهد. واشنگتن مي کوشد آنچه را در ميدان عمل موفق به دستيابي به آن نشده است، پشت ميز مذاکره به دست آورد.   
سياست جمهوري اسلامي ايران در قبال بحران سوريه روشن است؛ مبارزه عملي و واقعي با تروريست ها(با هر تابلويي) و حمايت از روند سياسي و گفت و گوهاي سوري-سوري. شايد مخالفان سوري از هر گروه و با هر هدفي حق داشته باشند در اين روند مشارکت کنند اما اينکه کشورهايي مانند آمريکا، عربستان و ترکيه که با سياست هاي خود مسبب چنين فجايعي در سوريه شده اند، در کشوري اروپايي بنشينند و براي يک ملت تصميم بگيرند نه تنها راهگشا نيست بلکه به طنزي تلخ شبيه است. جمهوري اسلامي ايران به عنوان متحد ثابت قدم و راستين ملت و دولت سوريه از منظر قانوني، اخلاقي، سياسي و ميداني دست بالارا در اين ماجرا دارد و از همين رو هيچ دليلي نمي بيند به خواسته هاي طرف مقابل تن دهد. مذاکرات جديد امتيازي براي ايران محسوب نمي شود بلکه آزموني است براي مدعيان حقوق بشر تا نشان دهند کي مي خواهند حمايت از تروريست ها را در عمل متوقف کرده و تصميم گيري براي آينده سوريه را به مردم اين کشور بسپارند.