زنی که
همکارش را مثله کرد دادگاهی شد 8 آبان – 94
آخر این چگونه رژیم جنایتکار ضد بشر مرگ
زی ومنادی مرگ است که بار بودن رهبران مسیحی که مثله شان نمود آموزش مثله کردن ترویج
کرده است .زیرا که گزارش شده که یک زن همکارش
را می کشدو مثله می کند دادگاهی شده است؟
وکیلمدافع زنی که متهم است با کشاندن
یکی از همکارانش به خانه، او را به قتل رسانده و جسدش را مثله کرده، مدعی شد
متهم دارای اختلال شخصیت است.
متهم که زنی ٥٦ساله به نام صنوبر است، پنج سال قبل مردی را که از همکارانش بود، به خانه کشاند و او را بعد از مشاجره به قتل رساند. این زن دو سال بعد از قتل به جرم خود اعتراف کرد و گفت چون نمیخواست با این مرد ازدواج کند تصمیم به قتل او گرفت.
این زن گفت: وقتی ١٧ساله بودم از لای کتاب درسیام اعلامیهای که مربوط به سازمان منافقین بود پیدا کردند و همان هم باعث شد زندانی شوم و زندگیام تحتتأثیر این اعلامیه از بین رفت، بعد از آزادی ازدواج نکردم. در این سالها خودم کار میکردم و هزینه زندگیام را تأمین میکردم. در کار ساختوساز بودم و زندگی موفقی داشتم. در این سالها با مردی آشنا شدم که خیلی مرد خوبی بود و با هم کار میکردیم. زن صیغهای او بودم. همسر اولش خبر نداشت من هم در زندگی آنها هستم. ما شرکتی داشتیم که وامهای کلان میگرفتیم و ساختوساز میکردیم. برای اینکه وام بگیریم نیاز به سند داشتیم فرزاد (مقتول) هم جزء کسانی بود که برای ما سند میآورد. او هم با زنی به نام میترا ازدواج صیغهای کرده بود میترا از فرزاد خیلی ناراحت بود و میگفت اذیتش میکند. بعد از مدتی از هم جدا شدند اینبار فرزاد سراغ من آمد و گفت میخواهد با من ازدواج کند. گفتم من و همسرم زندگی خوبی داریم و من نمیخواهم او را از دست دهم اما فرزاد دستبردار نبود تا اینکه او را به خانهام دعوت کردم. گفتم بیا با هم صحبت کنیم. به او گفتم باید به من دستنوشتهای بدهی که همه هزینههای زندگیام را تأمین و خانه هم برایم تهیه میکنی و هرچه پول بخواهم، میدهی. در این صورت از شوهر صیغهایام جدا میشوم و با تو ازدواج میکنم. قبول نکرد اما گفت حالا که به حرفم گوش نمیدهی، باید با من رابطه داشته باشی. به سمت من حمله کرد و من با چکش ضربهای به سرش زدم و بعد که فوت شد جسدش را مثله کردم و هر تکهاش را به گوشهای انداختم. متهم ادامه داد: او قصد تعرض به من را داشت وگرنه این کار را نمیکردم. روز گذشته آخرین جلسه رسیدگی به پرونده اتهامی این زن در شعبه چهار، تشکیل شد. او یکبار دیگر پشت تریبون قرار گرفت و به اتهام خود اقرار کرد و گفت: از کارم پشیمان هستم و دفاعی از خودم ندارم. این در حالی بود که اولیای دم برای متهم درخواست قصاص کرده بودند. وقتی نوبت به وکیلمدافع متهم رسید،
او گفت: موکل من بنابر نظر متخصصان، اختلال شخصیت خودشیفته دارد و گفتهها و رفتارهایش با دیگران هم، همین مسئله را نشان میدهد. او در طول عمرش تلاش کرده نظر دیگران را به خودش جلب کند و درباره اتهاماتی که به دیگران وارد کرده، هم باید بگویم در راستای همین اختلالی است که او دارد و درباره قتل هم درخواست دارم با توجه به اختلال شخصیت متهم، دادگاه هنگام صدور حکم، این مسئله را در نظر گیرد. هیأت قضات با پایان جلسه رسیدگی برای صدور رأی دادگاه وارد شور شوند.
متهم که زنی ٥٦ساله به نام صنوبر است، پنج سال قبل مردی را که از همکارانش بود، به خانه کشاند و او را بعد از مشاجره به قتل رساند. این زن دو سال بعد از قتل به جرم خود اعتراف کرد و گفت چون نمیخواست با این مرد ازدواج کند تصمیم به قتل او گرفت.
این زن گفت: وقتی ١٧ساله بودم از لای کتاب درسیام اعلامیهای که مربوط به سازمان منافقین بود پیدا کردند و همان هم باعث شد زندانی شوم و زندگیام تحتتأثیر این اعلامیه از بین رفت، بعد از آزادی ازدواج نکردم. در این سالها خودم کار میکردم و هزینه زندگیام را تأمین میکردم. در کار ساختوساز بودم و زندگی موفقی داشتم. در این سالها با مردی آشنا شدم که خیلی مرد خوبی بود و با هم کار میکردیم. زن صیغهای او بودم. همسر اولش خبر نداشت من هم در زندگی آنها هستم. ما شرکتی داشتیم که وامهای کلان میگرفتیم و ساختوساز میکردیم. برای اینکه وام بگیریم نیاز به سند داشتیم فرزاد (مقتول) هم جزء کسانی بود که برای ما سند میآورد. او هم با زنی به نام میترا ازدواج صیغهای کرده بود میترا از فرزاد خیلی ناراحت بود و میگفت اذیتش میکند. بعد از مدتی از هم جدا شدند اینبار فرزاد سراغ من آمد و گفت میخواهد با من ازدواج کند. گفتم من و همسرم زندگی خوبی داریم و من نمیخواهم او را از دست دهم اما فرزاد دستبردار نبود تا اینکه او را به خانهام دعوت کردم. گفتم بیا با هم صحبت کنیم. به او گفتم باید به من دستنوشتهای بدهی که همه هزینههای زندگیام را تأمین و خانه هم برایم تهیه میکنی و هرچه پول بخواهم، میدهی. در این صورت از شوهر صیغهایام جدا میشوم و با تو ازدواج میکنم. قبول نکرد اما گفت حالا که به حرفم گوش نمیدهی، باید با من رابطه داشته باشی. به سمت من حمله کرد و من با چکش ضربهای به سرش زدم و بعد که فوت شد جسدش را مثله کردم و هر تکهاش را به گوشهای انداختم. متهم ادامه داد: او قصد تعرض به من را داشت وگرنه این کار را نمیکردم. روز گذشته آخرین جلسه رسیدگی به پرونده اتهامی این زن در شعبه چهار، تشکیل شد. او یکبار دیگر پشت تریبون قرار گرفت و به اتهام خود اقرار کرد و گفت: از کارم پشیمان هستم و دفاعی از خودم ندارم. این در حالی بود که اولیای دم برای متهم درخواست قصاص کرده بودند. وقتی نوبت به وکیلمدافع متهم رسید،
او گفت: موکل من بنابر نظر متخصصان، اختلال شخصیت خودشیفته دارد و گفتهها و رفتارهایش با دیگران هم، همین مسئله را نشان میدهد. او در طول عمرش تلاش کرده نظر دیگران را به خودش جلب کند و درباره اتهاماتی که به دیگران وارد کرده، هم باید بگویم در راستای همین اختلالی است که او دارد و درباره قتل هم درخواست دارم با توجه به اختلال شخصیت متهم، دادگاه هنگام صدور حکم، این مسئله را در نظر گیرد. هیأت قضات با پایان جلسه رسیدگی برای صدور رأی دادگاه وارد شور شوند.