نگاه
زير پوست توافق! 9 آبان - 94
زير پوست توافق! 9 آبان - 94
این چه رمز یا معمایی است که همچون
یادداشت های روز اوین نامه ی کیهان سربازجو شریعت نداری " نگاه ها" بازتاب داده شده هم
پیرامون توافق هسته ای ومخالفت با آن ودولت روحانی است؟! آیا موضوعات مهم دیگری در
کشورو جودندارد تا قابل نگاه و نقد وبررسی باشد؟
نويسنده: سيده آزاده امامي
ماه ها
پيش از شکل گيري توافق هسته اي، حتي پيش از آنکه دولت يازدهم متولد شود، در
گرماگرم تبليغات انتخابات رياست جمهوري و در روزهايي که برخي تلاش داشتند با القاي
دوقطبي جعلي «فناوري هسته اي معيشت» به ناروا «چرخ سانتريفيوژها» را به مثابه
«چوب»ي لاي «چرخ زندگي» ملت جا بزنند و اين تصور را در جامعه رقم بزنند که حل
معضلات اقتصادي و معيشتي در گرو مصالحه با آمريکا بر سر مسئله هسته اي است، و چشم
پوشيدن از اين «حق مسلم»، «کليد» گشايش کار فروبسته ملت خواهد بود، آگاهاني که به
حقيقت چالش ايران انقلابي با دنياي استکبار واقف بودند مکرر هشدار مي دادند ساده
انديشانه است اين گمان که دليل اين چالش به موضوع هسته اي فروکاسته شود و تصور شود
اندک مسامحه اي در آن خواهد توانست به اين منازعه خاتمه داده و سرآغاز فصل نويني
از تعامل ما با دنيا باشد!
دلسوزان آگاه مدام بر اين نکته تاکيد داشته و دارند که ريشه اين عداوت را بايستي در تعارض بنيادين نظام اسلامي با نظام سلطه ره گرفت. دليل آن هم روشن است، آرمان هاي انقلابي و ارزش هاي قدسي نظام اسلامي انگاره هاي اومانيستي نظام سلطه را به چالش گرفته و در دنيايي که ليبرال دموکراسي مدعي «پايان تاريخ» با محور آموزه هاي انسان مدار خويش است، افق ديگرگونه اي ملهم از تعاليم متعالي يک دين آسماني مقابل ديدگان بشر گشوده که در صورت تحقق عطش تاريخي انسان عصر حاضر را به نيکوترين وجهي مي تواند پاسخگو باشد.
با اين حساب مسلم است که سلطه گران و جهانخواران تاب نياورند چنين پيامي را و دست روي دست نگذارند تا نظاره گر تحقق وعده هاي آن و فراگير شدن آرمان هاي انقلاب باشند، طبيعي است که به قدر طاقت براي برافکندن بنيان اين انقلاب بکوشند تا مباد نداي آن به گوش بشر مشتاق امروز برسد.
توطئه هاي گونه گون دنياي استکبار و سرکرده آن يعني شيطان بزرگ از ابتداي انقلاب تا به امروز نيز همه تاکتيک هاي متفاوت براي تحقق يک استراتژي واحد ارزيابي مي شوند که بسته به اقتضائات زمانه و توان دشمن و البته قدرت واکنش نظام اسلامي به کار گرفته شده اند و صرف نظر کردن از حربه اي خاص در راستاي استراتژي ساقط کردن نظام، نه به آن معنا بوده که دشمنان انقلاب «نخواسته اند»، يا احيانا ملاحظات اخلاقي و انساني مانع آنها شده است که اينان اساسا از اين ساحت به دورند، بل بدان سبب بوده که «نتوانسته اند» و به قول معروف تيغشان بيش از اين نبريده است ورنه از هيچ نيرنگي فروگذار نکرده اند. تحريم ها نيز آخرين حربه نظام سلطه است که به کار گرفت تا به مدد آن غايات ناکام مانده تمام ترفندهاي پيشينش را محقق سازد.
بر مبناي اين نگاه تنها راه از اثر انداختن تحريم ها، چونان همه تيرهاي به سنگ خورده استکبار، استقامت و تکيه بر توان و ظرفيت هاي داخلي است و برعکس اندک نرمشي در برابر آن، توطئه گران را به درستي سياستي که اتخاذ کرده اند مطمئن و به تعميم آن به ساير موضوع ها مصمم خواهد کرد. در راس اين جماعت شخص مقام معظم رهبري هستند که مکرر پيش فرض هسته اي بودن نزاع ما با آمريکا را به چالش گرفته و صريحا فرمودند: «مسئله هسته اي هم اگر يک روزي، حتي به فرض محال، بر طبق نظر آمريکا حل بشود، باز يک مسئله ديگري دنبال آن مي آيد.»
زمان زيادي لازم نبود تا صحت اين تحليل به اثبات برسد و همگان به راي العين شاهد آن باشند که علي رغم خاتمه يافتن مذاکرات هسته اي و حصول «برجام»، و در شرايطي که متن «برجام» حاوي امتيازات حداکثري و تعهدات حداقلي طرف هاي مقابل است، نه تنها اندک تغييري در ادبيات خصمانه آنها ايجاد نشده، که آنان را به تسري دادن اين مدل به ساير موارد اختلافي با جمهوري اسلامي نيز ترغيب کرده و اين توهم را در آنها رقم زده است که با بالانگاه داشتن چماق تحريم بر سر همه موضوع هاي مورد نزاع، نظير حمايت ايران از گروه هاي مقاومت منطقه، موضوع حقوق بشر، تقويت بنيه دفاعي کشور، مسئله فلسطين و سياست قطعي جمهوري اسلامي در مشروعيت قائل نبودن براي رژيم منحوس صهيونيستي و اعلان حمايت رسمي از هر مبارزه اي عليه اين رژيم کودک کش و...، خواهد توانست همچنان که در توافق هسته اي و «برجام» چنين کرد، يک به يک مطالبات خود را به نحو حداکثري به نظام اسلامي ديکته کرده و چونان با پنبه سياست و مذاکره سر انقلاب را ببرد و نظام را گام به گام و سنگر به سنگر از آرمان هاي خويش عقب براند، که در نهايت ديگر جز «صورت»ي پوچ و توخالي از انقلاب باقي نمانده و خبري از «سيرت» و حقيقت آن نباشد! غايتي که از هيچ طريق ديگري موفق به حصول آن نشد؛ نه ترورهاي کور ابتداي انقلاب، نه تحميل جنگ 8 ساله و نه هيچ سياست ديگري.
در داخل هم ديدگاه مقابل که با باور ناموجه هسته اي بودن تحريم ها و علاوه بر آن دو پيش فرض نادرست برآورد خلاف واقع نسبت به قدرت طرف مقابل و نيز خطاي محاسباتي در خصوص پيامد «عدم توافق» که به ناروا آن را تشديد تحريم ها و حتي رويارويي ناگزير نظامي مي پنداشت، وارد کارزار مذاکرات شد و «برجام» را به خيال خود به مثابه «فتح الفتوح» و «توافق قرن» از اين مذاکرات دشت کرد نيز «اميد»هايي به تداوم اين «تدبير»! در ساير حوزه ها بست و بر آن شد تا با تعميم مدل مذاکرات هسته اي به زعم خود به حل و فصل منازعات ديرينه با «قدرت هاي جهاني»(!) پرداخته تا از رهگذر آن جايگاهي در «جامعه جهاني»(!) براي خود رقم بزند!
در خصوص اين که «برجام» با اين همه حفره هاي امنيتي و مفاد خسارت بارش جز فرجام چنان پيش فرض هاي ناصوابي نمي توانست باشد و اگر نبود ملاحظات حکيمانه رهبري چه مخاطراتي فراروي حال و آينده اين سرزمين مي بود، سخن بسيار رفته و در اين مجال متعرض آن نمي شويم، اما آنچه که ضروري است با عنايت به واقعيت هاي موجود بدان توجه شود اين است که 5+2، يعني دو طرف ميز مذاکره(!)، اين پنبه را از گوششان بيرون بياورند که بر مبناي الگوي جعلي «برد برد»! مذاکرات هسته اي بخواهند ساير موارد اختلافي نظام اسلامي و نظام سلطه را نيز تعيين تکليف کرده و احيانا «برجام»هاي متعددي با ماهيت معيوب «برجام» هسته اي در کاسه نظام بگذارند و بخواهند از قبل اين نمد کلاهي براي خود بسازند. و يا طرف ايراني در خيال آن باشد که براي حفظ اين روند، در ادبيات و گفتمان انقلاب تجديد نظر کرده و در فضاي به اصطلاح «پسابرجام» از تکيه و تاکيد بر بسياري از مفاهيم و آرمان هاي انقلابي صرف نظر نمايد!
اين خيالي است بس خام انديشانه، چه اينکه مطابق تصريح قاطع ديدبان حکيم انقلاب اذن مذاکره فقط و فقط براي موضوع هسته اي داده شده که تداوم آن هم پس از حصول توافق عملاديگر محلي از اعراب ندارد. بنابراين نه تنها چنان افقي مقابل آنان گشوده نيست، حتي ادامه همکاري در خصوص توافق حاصله نيز تنها و تنها منوط به لحاظ دقيق ملاحظات 9 گانه رهبري و شروط شوراي عالي امنيت ملي و مجلس شوراي اسلامي خواهد بود و در صورت عدم تحقق اين شرايط هيچ وجهي از اعتبار براي آن قابل تصور نيست.
آقايان توجه داشته باشند که پس از اعلام موضع صريح رهبري رعايت فرامين ايشان از جانب دولت به دقت و وسواس از سوي ملت و مسئولان متعهد در سطوح مختلف نظام رصد خواهد شد و از اين پس مطلقا راه بر هرگونه توجيه و تفسيري از مواضع و نامه تاريخي معظم له بسته و مسدود خواهد بود. توجيه ناصحيحي که متاسفانه برخي همين روزها آشکارا آن را رقم زده اند و از هم اکنون برآنند تا با تسامح و تساهل نسبت به عملکرد طرف مقابل در موارد ذکر شده، به هر طريق ممکن و به هر قيمت ولو در صورت نقض عهد صريح طرف مقابل نيز از برجام صيانت و پاسداري نمايند! چه اين که جز «برجام» گزينه ديگري براي تضمين تداوم حيات سياسي شان در کف ندارند! کساني که چنين سودايي در سر دارند مطمئن باشند ديگر اجازه داده نخواهد شد تجربه دور زدن خطوط قرمز در سايه غوغاسالاري و مونولوگ يک سويه آنان با سوءاستفاده از نجابت و خويشتن داري ملت و مسئولان متعهد به نظام تحميل شود و برخي درصدد آن باشند که حقوق و مصالح ملت را به پاي منافع حقير گروهي و جناحي خويش ذبح نمايند.
دلسوزان آگاه مدام بر اين نکته تاکيد داشته و دارند که ريشه اين عداوت را بايستي در تعارض بنيادين نظام اسلامي با نظام سلطه ره گرفت. دليل آن هم روشن است، آرمان هاي انقلابي و ارزش هاي قدسي نظام اسلامي انگاره هاي اومانيستي نظام سلطه را به چالش گرفته و در دنيايي که ليبرال دموکراسي مدعي «پايان تاريخ» با محور آموزه هاي انسان مدار خويش است، افق ديگرگونه اي ملهم از تعاليم متعالي يک دين آسماني مقابل ديدگان بشر گشوده که در صورت تحقق عطش تاريخي انسان عصر حاضر را به نيکوترين وجهي مي تواند پاسخگو باشد.
با اين حساب مسلم است که سلطه گران و جهانخواران تاب نياورند چنين پيامي را و دست روي دست نگذارند تا نظاره گر تحقق وعده هاي آن و فراگير شدن آرمان هاي انقلاب باشند، طبيعي است که به قدر طاقت براي برافکندن بنيان اين انقلاب بکوشند تا مباد نداي آن به گوش بشر مشتاق امروز برسد.
توطئه هاي گونه گون دنياي استکبار و سرکرده آن يعني شيطان بزرگ از ابتداي انقلاب تا به امروز نيز همه تاکتيک هاي متفاوت براي تحقق يک استراتژي واحد ارزيابي مي شوند که بسته به اقتضائات زمانه و توان دشمن و البته قدرت واکنش نظام اسلامي به کار گرفته شده اند و صرف نظر کردن از حربه اي خاص در راستاي استراتژي ساقط کردن نظام، نه به آن معنا بوده که دشمنان انقلاب «نخواسته اند»، يا احيانا ملاحظات اخلاقي و انساني مانع آنها شده است که اينان اساسا از اين ساحت به دورند، بل بدان سبب بوده که «نتوانسته اند» و به قول معروف تيغشان بيش از اين نبريده است ورنه از هيچ نيرنگي فروگذار نکرده اند. تحريم ها نيز آخرين حربه نظام سلطه است که به کار گرفت تا به مدد آن غايات ناکام مانده تمام ترفندهاي پيشينش را محقق سازد.
بر مبناي اين نگاه تنها راه از اثر انداختن تحريم ها، چونان همه تيرهاي به سنگ خورده استکبار، استقامت و تکيه بر توان و ظرفيت هاي داخلي است و برعکس اندک نرمشي در برابر آن، توطئه گران را به درستي سياستي که اتخاذ کرده اند مطمئن و به تعميم آن به ساير موضوع ها مصمم خواهد کرد. در راس اين جماعت شخص مقام معظم رهبري هستند که مکرر پيش فرض هسته اي بودن نزاع ما با آمريکا را به چالش گرفته و صريحا فرمودند: «مسئله هسته اي هم اگر يک روزي، حتي به فرض محال، بر طبق نظر آمريکا حل بشود، باز يک مسئله ديگري دنبال آن مي آيد.»
زمان زيادي لازم نبود تا صحت اين تحليل به اثبات برسد و همگان به راي العين شاهد آن باشند که علي رغم خاتمه يافتن مذاکرات هسته اي و حصول «برجام»، و در شرايطي که متن «برجام» حاوي امتيازات حداکثري و تعهدات حداقلي طرف هاي مقابل است، نه تنها اندک تغييري در ادبيات خصمانه آنها ايجاد نشده، که آنان را به تسري دادن اين مدل به ساير موارد اختلافي با جمهوري اسلامي نيز ترغيب کرده و اين توهم را در آنها رقم زده است که با بالانگاه داشتن چماق تحريم بر سر همه موضوع هاي مورد نزاع، نظير حمايت ايران از گروه هاي مقاومت منطقه، موضوع حقوق بشر، تقويت بنيه دفاعي کشور، مسئله فلسطين و سياست قطعي جمهوري اسلامي در مشروعيت قائل نبودن براي رژيم منحوس صهيونيستي و اعلان حمايت رسمي از هر مبارزه اي عليه اين رژيم کودک کش و...، خواهد توانست همچنان که در توافق هسته اي و «برجام» چنين کرد، يک به يک مطالبات خود را به نحو حداکثري به نظام اسلامي ديکته کرده و چونان با پنبه سياست و مذاکره سر انقلاب را ببرد و نظام را گام به گام و سنگر به سنگر از آرمان هاي خويش عقب براند، که در نهايت ديگر جز «صورت»ي پوچ و توخالي از انقلاب باقي نمانده و خبري از «سيرت» و حقيقت آن نباشد! غايتي که از هيچ طريق ديگري موفق به حصول آن نشد؛ نه ترورهاي کور ابتداي انقلاب، نه تحميل جنگ 8 ساله و نه هيچ سياست ديگري.
در داخل هم ديدگاه مقابل که با باور ناموجه هسته اي بودن تحريم ها و علاوه بر آن دو پيش فرض نادرست برآورد خلاف واقع نسبت به قدرت طرف مقابل و نيز خطاي محاسباتي در خصوص پيامد «عدم توافق» که به ناروا آن را تشديد تحريم ها و حتي رويارويي ناگزير نظامي مي پنداشت، وارد کارزار مذاکرات شد و «برجام» را به خيال خود به مثابه «فتح الفتوح» و «توافق قرن» از اين مذاکرات دشت کرد نيز «اميد»هايي به تداوم اين «تدبير»! در ساير حوزه ها بست و بر آن شد تا با تعميم مدل مذاکرات هسته اي به زعم خود به حل و فصل منازعات ديرينه با «قدرت هاي جهاني»(!) پرداخته تا از رهگذر آن جايگاهي در «جامعه جهاني»(!) براي خود رقم بزند!
در خصوص اين که «برجام» با اين همه حفره هاي امنيتي و مفاد خسارت بارش جز فرجام چنان پيش فرض هاي ناصوابي نمي توانست باشد و اگر نبود ملاحظات حکيمانه رهبري چه مخاطراتي فراروي حال و آينده اين سرزمين مي بود، سخن بسيار رفته و در اين مجال متعرض آن نمي شويم، اما آنچه که ضروري است با عنايت به واقعيت هاي موجود بدان توجه شود اين است که 5+2، يعني دو طرف ميز مذاکره(!)، اين پنبه را از گوششان بيرون بياورند که بر مبناي الگوي جعلي «برد برد»! مذاکرات هسته اي بخواهند ساير موارد اختلافي نظام اسلامي و نظام سلطه را نيز تعيين تکليف کرده و احيانا «برجام»هاي متعددي با ماهيت معيوب «برجام» هسته اي در کاسه نظام بگذارند و بخواهند از قبل اين نمد کلاهي براي خود بسازند. و يا طرف ايراني در خيال آن باشد که براي حفظ اين روند، در ادبيات و گفتمان انقلاب تجديد نظر کرده و در فضاي به اصطلاح «پسابرجام» از تکيه و تاکيد بر بسياري از مفاهيم و آرمان هاي انقلابي صرف نظر نمايد!
اين خيالي است بس خام انديشانه، چه اينکه مطابق تصريح قاطع ديدبان حکيم انقلاب اذن مذاکره فقط و فقط براي موضوع هسته اي داده شده که تداوم آن هم پس از حصول توافق عملاديگر محلي از اعراب ندارد. بنابراين نه تنها چنان افقي مقابل آنان گشوده نيست، حتي ادامه همکاري در خصوص توافق حاصله نيز تنها و تنها منوط به لحاظ دقيق ملاحظات 9 گانه رهبري و شروط شوراي عالي امنيت ملي و مجلس شوراي اسلامي خواهد بود و در صورت عدم تحقق اين شرايط هيچ وجهي از اعتبار براي آن قابل تصور نيست.
آقايان توجه داشته باشند که پس از اعلام موضع صريح رهبري رعايت فرامين ايشان از جانب دولت به دقت و وسواس از سوي ملت و مسئولان متعهد در سطوح مختلف نظام رصد خواهد شد و از اين پس مطلقا راه بر هرگونه توجيه و تفسيري از مواضع و نامه تاريخي معظم له بسته و مسدود خواهد بود. توجيه ناصحيحي که متاسفانه برخي همين روزها آشکارا آن را رقم زده اند و از هم اکنون برآنند تا با تسامح و تساهل نسبت به عملکرد طرف مقابل در موارد ذکر شده، به هر طريق ممکن و به هر قيمت ولو در صورت نقض عهد صريح طرف مقابل نيز از برجام صيانت و پاسداري نمايند! چه اين که جز «برجام» گزينه ديگري براي تضمين تداوم حيات سياسي شان در کف ندارند! کساني که چنين سودايي در سر دارند مطمئن باشند ديگر اجازه داده نخواهد شد تجربه دور زدن خطوط قرمز در سايه غوغاسالاري و مونولوگ يک سويه آنان با سوءاستفاده از نجابت و خويشتن داري ملت و مسئولان متعهد به نظام تحميل شود و برخي درصدد آن باشند که حقوق و مصالح ملت را به پاي منافع حقير گروهي و جناحي خويش ذبح نمايند.