مشاور کروبي: آمريکا در ايران به دنبال اپوزيسيون جايگزين است

    مشاور کروبي: آمريکا در ايران به دنبال اپوزيسيون جايگزين است  16 مهر -94
بازهم سربازجو شریعت نداری از علی یاداریوش سجادی  مهره ی اعزامی همکارش آمریکا  استفاده کرده است .البته وی  قبلاً دررادیو فردا حضور فعالانه داشت . سربازجو شریعت نداری از وی  با عنوان نخ نما شده ی مشاور سابق کروبی و همکاران نشریات مدعیان  اصلاح طلبان  یاد می  کند چون هدف  رد گم کردن است که گویا وی  همکار وهمگام با  سربازجو شریعت نداری نیست و مقالات وی ک علیه ی رقیب مدعی اصلاح طلب و  توافق هسته ای  نیست و اوین نامه ی کیهان بطور تصادفی وبرای خبررسانی  از موضع گیری  های ضد توافق هسته ای و مدعیان اصلاح طلب  استفاده می کند .

    «آمريکا دنبال نيروهاي غربگرا در ايران مي گردد تا جايگزين اپوزيسيون ناکام کند».    داريوش سجادي مشاور سابق کروبي و از همکاران نشريات دوره اصلاحات در تحليلي نوشت: اوباما بعد از توافق وين در مصاحبه با نيويورک تايمز گفت از اين به بعد براساس توافق وين اين فضا براي ما آمريکايي ها باز مي شود که بتوانيم از مجاري تجاري نيروهاي نزديک به خود را در ايران شناسايي کنيم. اين جمله از اوباما نشان مي دهد که آنها از اين مقطع به بعد دنبال گزينش نيرو از داخل ايران هستند؛ نيروهايي که در زمين آمريکا بازي مي کنند و به پراگماتيست ها معروف هستند. اظهارات اوباما از يک طرف ثابت مي کند که آمريکا بعد از 36 سال به اين واقعيت رسيد که طي اين چهار دهه به طور کلي منابع اطلاعاتي آمريکايي ها اپوزيسيون خارج از کشور بود که اين طيف روياهاي خود را در مقام تحليل به آمريکايي ها مي فروختند و آمريکايي ها براساس اين تحليل ها اکثر برنامه هاي استراتژيک خود را تنظيم مي کردند. وقتي اوباما اين سخنان را گفت نشان داد که آمريکايي ها ديگر به نيروهاي اپوزيسيون اميدي ندارند و در واقع تاريخ مصرف اپوزيسيون تمام شده است. اما از سويي خطر تمرکز آمريکايي ها بر برخي نيروهاي داخلي کشور را تهديد مي کند. متاسفانه ما امروز نيروهاي غربگرايي در داخل کشور داريم که آماده نقش آفريني در زمين آمريکايي ها هستند.
    سجادي مي افزايد: آمريکا 36 سال به دنبال پيدا کردن نيروهاي پراگماتيست و ايجاد پلي ارتباطي به داخل کشور از طريق اين نيروها بوده است تا بتواند گفتمان انقلاب اسلامي و نيروهاي حامل اين گفتمان را به کرنر ببرد و توازن را به نفع پراگماتيست ها به هم بزند. به عنوان مثال آمريکايي ها همين اقداماتي که با انقلاب اسلامي کردند را با انقلاب نيکاراگوئه انجام دادند يعني ابتدا تحريم هاي سنگيني عليه نيکاراگوئه وضع و سپس نيروهاي مخالف انقلاب را تسليح و جنگ را به اين کشور تحميل کردند و توانستند انقلاب نيکاراگوئه را زير 10 سال شکست دهند و «خانم چامورا» را که تا بن دندان آمريکايي بود روي کار آوردند. همين نسخه براي ايران هم پيچيده شد، ولي به دلايل مختلف از جمله وجود يک رهبر کاريزماتيک، دين اسلام و اقتصاد متکي به نفت موفق نشد.

    مشاور پيشين کروبي مي نويسد: من معتقدم بنابر دلايل بسيار زيادي آمريکايي ها از اين به بعد هم موفق به تحقق اهدافشان در ايران نخواهند شد. آمريکايي ها زماني حاضرند تخم مرغ هاي خود را در سبد کسي بگذارند که آن فرد هم بتواند اهداف آنها را محقق کند. اگر در انتخابات 92 آقاي ]...[ رد صلاحيت نمي شد و رئيس جمهور مي شد، براي آمريکايي ها چهره مطلوبي بود تا آنها بخواهند به نفع او امتياز بدهند تا وي هم متقابلاً بتواند منافع آمريکايي ها را تامين کند. آن ديپلمات ارشد در شوراي روابط خارجي در نيويورک در پاسخ به سوال هاله اسفندياري مي گويد امتياز بدهيد تا ما هم بتوانيم کاري کنيم که راديکال ها سرکار نيايند، اما دولتمردان آمريکايي ها به آن درجه از التفات رسيده اند که حسن روحاني آنقدر سنگين وزن نيست که بخواهند به نفعش تحريم ها را بردارند و او را تبديل به يک چهره مطلوب ملي کنند تا وي در ازاي آن بتواند جلوي نيروهاي حامل گفتمان انقلاب اسلامي را بگيرد. روحاني در واقع نه وزن و نه انگيزه چنين کاري را ندارد. آمريکايي ها اگر اطمينان داشتند که وزن و قدرت طرف مقابل در مذاکرات به حدي هست تا بتوانند به او امتياز بدهند و امتياز بگيرند تا امروز تحريم ها را برداشته بودند. اگر تعللي از جانب آنها وجود دارد به دليل همان عدم يقين و اطميناني هست که ما «نمي توانيم اين تخم مرغ ها را بصورت تضمين شده در سبد طرف مقابل بگذاريم.» اما از طرف ديگر مي دانند که اگر تعلل کنند پارلمان بعدي ايران مي تواند در انحصار کساني باشد که حامل گفتمان انقلاب اسلامي هستند. بنابراين منتظر مانور برخي مديران دولتي در جهت جلب حمايت آمريکا هستند تا متقابلاً بتوانند امتيازي در زمينه تحريم ها بگيرند و خرج انتخابات کنند.