گزیده ها قسمت چهارم 6
خرداد-95
جام جم نوشت: دختر 24 ساله چندی قبل با
مراجعه به ماموران در شکایتی ادعا کرد، پسر جوانی به بهانه ازدواج او را فریب داده
و پس از کشاندن او به باغی مورد آزار و اذیت قرار داده است.
پس از این شکایت ماهان در خانه شان دستگیر شد. پسر جوان در بازجوییها به دوستی با دختر جوان اعتراف کرد اما منکر آزار و اذیت او شد.
چرا دختر جوان را مورد آزار قرار دادی؟
این موضوع را قبول ندارم. او برای اینکه از من انتقام بگیرد این شکایت را مطرح کرد و مرا به دردسر انداخت.
چرا باید انتقام بگیرد؟
چون نمیخواستم با او ازدواج کنم. نیلوفر تا قبل از اینکه این تصمیم را بگیرم خوب بود و مشکلی نداشت، اما وقتی مطمئن شد تصمیمم جدی است این شکایت را مطرح کرد.
با او چطور آشنا شدی؟
در یک گروه تلگرامی. هر دو عضو آن گروه بودیم و گاهی شوخی میکردیم. بعد از مدتی شوخیهای ما به چت خصوصی کشیده شد. وقتی به خودم آمدم از او خوشم آمده بود و هر روز باید با نیلوفر صحبت میکردم. او هم به من علاقهمند شده بود. یک روز به نیلوفر پیشنهاد دادم در یک کافیشاپ همدیگر را ببینیم؛ فکر نمیکردم به راحتی قبول کند، اما او هم از این پیشنهاد استقبال کرد. بعد از دیدار اول رابطهمان صمیمیتر شد.
بعد تو از او خواستگاری کردی؟
یک روز با من تماس گرفت و گفت قرار است برایش خواستگار بیاید. خیلی بهم ریختم و اعصابم داغون شده بود. نمیخواستم نیلوفر را از دست بدهم. تصمیم گرفتم بحث ازدواج را پیش بکشم تا به خواستگارش جواب منفی بدهد. او هم به خاطر من به خواستگار جواب رد داد. البته بعدها فهمیدم موضوع خواستگاری دروغ بوده و نیلوفر مرا فریب داده و نقش بازی کرده بود.
خب چرا از ازدواج منصرف شدی؟
نیلوفر بعد از مدتی چهره واقعیاش را نشان داد. او دروغگو بود و دروغهای زیادی به من گفته بود. باورتان نمیشود او تا سه ماه خودش را فرناز معرفی کرده بود. حتی به دروغ گفته بود پدرش مهندس است و وضع مالی خوبی دارند. در حالی که پدرش کارگر بود و در خانهای اجارهای زندگی میکردند.
چطور متوجه دروغهایش شدی؟
وقتی دید موضوع خواستگاری جدی است و میخواهم او را به خانوادهام معرفی کنم خودش واقعیت را گفت. یک روز خواست همدیگر را ببینیم. وقتی به محل قرار رسیدم ناراحت بود. بعد هم با گریه واقعیتهای زندگیاش را تعریف کرد. او حتی یک بار نامزد کرده بود، اما نامزدیاش بهم خورده بود.
تو هم به خاطر این دروغها از تصمیمت منصرف شدی؟
نه. به او حق دادم. در دوستیهای اینترنتی نمیتوان راحت اطمینان کرد. وقتی فهمیدم خیانت کرده از تصمیمم منصرف شدم. او همزمان با یکی از پسرهای گروه ارتباط داشت و همین حرفها را به او هم گفته بود. وقتی فهمید متوجه خیانتش شدهام، داستانی جدید تعریف کرد و گفت این پسر مزاحمش بوده و برای اینکه دست از مزاحمتهایش بردارد با او چت میکرده است.
دیگر حاضر نبودم با او ادامه بدهم. موضوع را به او گفتم و دیگر به تلفنهایش پاسخ ندادم. یک هفتهای زنگ زد و پیام داد، اما هیچ عکسالعملی نشان ندادم. بعد پیامی فرستاد و تهدیدم کرد. من تهدید را جدی نگرفتم. فکر کردم میخواهد مرا مجبور کند که به تماسهایش پاسخ بدهم.
چطور دستگیر شدی؟
یک روز در خانه بودم که ماموران به آنجا آمدند و دستگیرم کردند. وقتی از اتهامم مطلع شدم، شوکه شده بودم. چطور ممکن بود او چنین ادعایی را مطرح کند. او فقط به فکر خودش بود و با این شکایت فقط آیندهام را خراب کرد. دیگر نمیتوانم در چشمان پدر و مادرم نگاه کنم. آنها به من اعتماد کامل داشتند اما من اعتمادشان را خراب کردم.
اما نیلوفر مشخصات کامل باغ را اعلام کرده است؟
بله . من جشن تولد او را در باغمان در لواسان برگزار کردم. او به آنجا آمده بود و به خاطر همان مشخصات باغ را داشت. دوستانم شاهد آن روز هستند. من برای اینکه او را خوشحال کنم، بدون اجازه پدرم در ویلا جشن تولد گرفتم و حالا او از محبت من هم سوءاستفاده کرده است.
الان میخواهی چکار کنی؟
ثابت میکنم او یک دروغگوست. من بیگناهم و تنها اشتباهم دوستی با نیلوفر بود.
حرف آخر؟
لعنت به اینترنت و تلگرام. من خیلی ساده و زودباور بودم. ضربه سنگینی از اعتماد بیجا خوردم. آزاد شوم زندگیام را از نو میسازم.
پس از این شکایت ماهان در خانه شان دستگیر شد. پسر جوان در بازجوییها به دوستی با دختر جوان اعتراف کرد اما منکر آزار و اذیت او شد.
چرا دختر جوان را مورد آزار قرار دادی؟
این موضوع را قبول ندارم. او برای اینکه از من انتقام بگیرد این شکایت را مطرح کرد و مرا به دردسر انداخت.
چرا باید انتقام بگیرد؟
چون نمیخواستم با او ازدواج کنم. نیلوفر تا قبل از اینکه این تصمیم را بگیرم خوب بود و مشکلی نداشت، اما وقتی مطمئن شد تصمیمم جدی است این شکایت را مطرح کرد.
با او چطور آشنا شدی؟
در یک گروه تلگرامی. هر دو عضو آن گروه بودیم و گاهی شوخی میکردیم. بعد از مدتی شوخیهای ما به چت خصوصی کشیده شد. وقتی به خودم آمدم از او خوشم آمده بود و هر روز باید با نیلوفر صحبت میکردم. او هم به من علاقهمند شده بود. یک روز به نیلوفر پیشنهاد دادم در یک کافیشاپ همدیگر را ببینیم؛ فکر نمیکردم به راحتی قبول کند، اما او هم از این پیشنهاد استقبال کرد. بعد از دیدار اول رابطهمان صمیمیتر شد.
بعد تو از او خواستگاری کردی؟
یک روز با من تماس گرفت و گفت قرار است برایش خواستگار بیاید. خیلی بهم ریختم و اعصابم داغون شده بود. نمیخواستم نیلوفر را از دست بدهم. تصمیم گرفتم بحث ازدواج را پیش بکشم تا به خواستگارش جواب منفی بدهد. او هم به خاطر من به خواستگار جواب رد داد. البته بعدها فهمیدم موضوع خواستگاری دروغ بوده و نیلوفر مرا فریب داده و نقش بازی کرده بود.
خب چرا از ازدواج منصرف شدی؟
نیلوفر بعد از مدتی چهره واقعیاش را نشان داد. او دروغگو بود و دروغهای زیادی به من گفته بود. باورتان نمیشود او تا سه ماه خودش را فرناز معرفی کرده بود. حتی به دروغ گفته بود پدرش مهندس است و وضع مالی خوبی دارند. در حالی که پدرش کارگر بود و در خانهای اجارهای زندگی میکردند.
چطور متوجه دروغهایش شدی؟
وقتی دید موضوع خواستگاری جدی است و میخواهم او را به خانوادهام معرفی کنم خودش واقعیت را گفت. یک روز خواست همدیگر را ببینیم. وقتی به محل قرار رسیدم ناراحت بود. بعد هم با گریه واقعیتهای زندگیاش را تعریف کرد. او حتی یک بار نامزد کرده بود، اما نامزدیاش بهم خورده بود.
تو هم به خاطر این دروغها از تصمیمت منصرف شدی؟
نه. به او حق دادم. در دوستیهای اینترنتی نمیتوان راحت اطمینان کرد. وقتی فهمیدم خیانت کرده از تصمیمم منصرف شدم. او همزمان با یکی از پسرهای گروه ارتباط داشت و همین حرفها را به او هم گفته بود. وقتی فهمید متوجه خیانتش شدهام، داستانی جدید تعریف کرد و گفت این پسر مزاحمش بوده و برای اینکه دست از مزاحمتهایش بردارد با او چت میکرده است.
دیگر حاضر نبودم با او ادامه بدهم. موضوع را به او گفتم و دیگر به تلفنهایش پاسخ ندادم. یک هفتهای زنگ زد و پیام داد، اما هیچ عکسالعملی نشان ندادم. بعد پیامی فرستاد و تهدیدم کرد. من تهدید را جدی نگرفتم. فکر کردم میخواهد مرا مجبور کند که به تماسهایش پاسخ بدهم.
چطور دستگیر شدی؟
یک روز در خانه بودم که ماموران به آنجا آمدند و دستگیرم کردند. وقتی از اتهامم مطلع شدم، شوکه شده بودم. چطور ممکن بود او چنین ادعایی را مطرح کند. او فقط به فکر خودش بود و با این شکایت فقط آیندهام را خراب کرد. دیگر نمیتوانم در چشمان پدر و مادرم نگاه کنم. آنها به من اعتماد کامل داشتند اما من اعتمادشان را خراب کردم.
اما نیلوفر مشخصات کامل باغ را اعلام کرده است؟
بله . من جشن تولد او را در باغمان در لواسان برگزار کردم. او به آنجا آمده بود و به خاطر همان مشخصات باغ را داشت. دوستانم شاهد آن روز هستند. من برای اینکه او را خوشحال کنم، بدون اجازه پدرم در ویلا جشن تولد گرفتم و حالا او از محبت من هم سوءاستفاده کرده است.
الان میخواهی چکار کنی؟
ثابت میکنم او یک دروغگوست. من بیگناهم و تنها اشتباهم دوستی با نیلوفر بود.
حرف آخر؟
لعنت به اینترنت و تلگرام. من خیلی ساده و زودباور بودم. ضربه سنگینی از اعتماد بیجا خوردم. آزاد شوم زندگیام را از نو میسازم.
«یکی از معضلات و چالشهای پیشروی جامعه
سیر نزولی جمعیت جوان کشور است؛ معضلی که از سوی کارشناسان به عنوان دغدغهای جدی
مورد تاکید قرار گرفته است.»
باشگاه خبرنگاران نوشت: «بافت جمعیتی در هر جامعه ای از مولفه های بسیار مهم به شمار می رود که ارتباط تنگاتنگی با نشاط، پویایی و بالندگی آن جامعه دارد. به تعبیری می توان گفت، جمعیت جوان در هر کشوری، موهبت و فرصتی ویژه و بالقوه است که با اتکا به آن می توان مسیر پیشرفت و تعالی را به نحوی شایسته و با سرعت و شتابی فزاینده پیمود.
در نقطه مقابل، پیری و کهنسالی جمعیت نیز در درازمدت می تواند مسبب مشکلات خاصی برای کشور و جامعه شود؛ آنچنان که تجربیات پیشین در کشورهای توسعه یافته نمونه هایی از دغدغه ها و معضلات مرتبط با این امر را به تصویر کشیده است.
البته این به معنای نادیده گرفتن و ناکارآمد بودن جمعیت پیر کشور نیست اما با نگاهی واقع بینانه به روشنی درمییابیم که موتور محرکه هر کشور در توسعه پایدار با توان، بنیه و چالاکی جمعیت جوان آن گره خورده است و زمانی این امر به اثبات می رسد که کشورهای پیشرفته دنیا برای بازنماندن از مسیر رقابت و پیشرفت به جذب نیروی کار جوان از کشورهای دیگر مبادرت می ورزند.
کشورهای غربی تا چندی پیش برای اعمال سیاست های کنترل جمعیت و تحمیل آن به جوامع از افزایش جمعیت به عنوان بمب جمعیتی یاد می کردند اما امروزه با چنان چالشی مواجه شده اند که در مدارس و مراکز آموزشی آنها تعداد معدود و اندکی از دانش آموزان کم سن و سال در حال تحصیل هستند زیرا بافت جمعیتی آنها مسیر پیری و کهنسالی را برگزیده، بدون آن که سیاست های اتخاذ شده، جایگزینی را برای آن برگزیند.
البته معضلات کشورهای غربی صرفا به خالی بودن مدارس آنها بازنمیگردد. فقدان نیروی کافی و لازم برای نگهداری از سالمندان و نارسایی در سیستم و نظام بازنشستگی غرب باعث شده تا امروزه بر خلاف گذشته ارائه و طراحی بسته های تشویقی فرزندآوری از سوی آنها اجرایی شود.
*۷۱ درصد جمعیت کشور از افراد جوان و میانسال تشکیل شده است
آنچنان که جمعیت شناسان و کارشناسان ذیربط اظهار داشتهاند، در حال حاضر بافت جمعیتی کشور از شرایط مطلوبی برخوردار است؛ شرایطی که از آن تحت عنوان پنجره جمعیتی یاد میشود زیرا قریب به ۷۱ درصد جمعیت کشور را انسانهای جوان و میانسال تشکیل میدهند اما این شرایط به زودی از دست رفتنی خواهد بود زیرا در خوشبینانهترین حالت ممکن پنجره جمعیتی تا سال ۱۴۱۰ باز خواهد ماند و پس از آن تا چند صد سال آینده تکرار نخواهد شد.
مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات ثبت احوال کشور در این میان در گفتوگویی با رسانه ها به نکته ای ظریف و البته هشدارآمیز اشاره میکند. وی می گوید: باید از این شرایط به بهترین نحو ممکن استفاده کرد زیرا از ایران به عنوان کشوری یاد می شود که نرخ موالیدش به شدت رو به کاهش است (و این به معنای زنگ خطری است که در صورت عدم اتخاذ تدابیر مناسب می تواند به پاشنه آشیلی برای جامعه ایرانی مبدل شود.)
کاهش نرخ موالید، از ضعف مالی تا راحت طلبی
اما به راستی عامل اصلی کاهش نرخ موالید در کشور چیست؟ به تعبیر دیگر تنزل میل و رغبت به فرزندآوری ریشه در چه عواملی دارد؟
کارشناسان پاسخ این سئوال را در دو مولفه اصلی جستجو می کنند. در وهله نخست، اصلی ترین عامل به مباحث اقتصادی، ضعف مالی و هراس از هزینه های سنگین فرزندآوری و نگهداری از آن بازمیگردد و در مرحله بعد به مسائل فرهنگی معطوف میشود که در جامعه کنونی ایران به عنوان پدیده هایی نوظهور همچون راحت طلبی، فقدان مسئولیت پذیری و کمال طلبی افراطی از آن یاد میشود.
به عبارت دیگر قیچی مشکلات اقتصادی و تغییر ذائقه فرهنگی دولبه بُران روند فرزندآوری محسوب میشود که نتیجه هر دوی آنها به یک موضوع و چالش واحد خلاصه می شود: نزول بافت جمعیتی جوان کشور.
توسعه و تقویت فرزندآوری مستلزم اعتبار ۸ هزار میلیارد تومانی است
سالار مرادی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی در گفتوگویی با رسانه ها و در تشریح عوامل موثر در کاهش فرزندآوری عنوان می کند: فقدان درآمد و کسب و کار مناسب باعث کاهش نرخ موالید شده است و در شهرهای بزرگ نیز بعضا برخی از نگاه ها و نگرش های خاص فرهنگی همچون فرزند کمتر، زندگی بهتر عامل اصلی این پدیده به شمار می رود.
وی معتقد است سیاست های جمعیتی کشور به این زودی ها قابل تغییر ونتیجه نخواهد بود. از سوی دیگر برخی کارشناسان معتقدند نباید با این امر به صورت احساسی برخورد شود.
عباس صلاحی، نماینده مجلس و عضو کمیسیون اجتماعی پارلمان نهم با ذکر نکته فوق می افزاید: برای برخورداری از جامعه ای پر بار و با فرزندان هر چه بیشتر باید برای شغل، مسکن و درآمد برنامه ریزی اصولی و قاعده مندی داشت.
وی معتقد است افزایش جمعیت از نمونه طرحهایی به شمار میرود که باید اجرای آن به صورت مرحله به مرحله پیش رود.
عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی عنوان می کند: در شرایطی که بودجه عمرانی کشور صفر است نباید از نظر دور داشت که تحقق سیاست های افزایش فرزندآوری مستلزم تامین اعتبار ۸ هزار میلیارد تومانی است.
قوانینی که هنوز راه به جایی نبردهاند
کبری خزعلی، رئیس شورای فرهنگی اجتماعی زنان و عضو شورای انقلاب فرهنگی در گفتوگویی با رسانه ها در خصوص سرنوشت چنین طرح ها و قوانینی می گوید: قانون افزایش نرخ باروری از سوی شورای نگهبان به مجلس شورای اسلامی بازگردانده شده اما نمایندگان آنچنان که باید پیگیر موضوع نشدهاند و قانون جامع جمعیت هنوز در کمیسیون های مجلس به سر می برد.
با چنین اوصافی میطلبد مسئولان ذیربط با طراحی برنامه ریزی های هر چه شایسته و اصولیتر با تقویت بنیه اقتصادی خانوارها و آگاه سازی و اجرای برنامه های موثر در امر فرهنگ سازی، سمت و سوی کلی جامعه را به مسیر افزایش نرخ موالید سوق دهند.»
باشگاه خبرنگاران نوشت: «بافت جمعیتی در هر جامعه ای از مولفه های بسیار مهم به شمار می رود که ارتباط تنگاتنگی با نشاط، پویایی و بالندگی آن جامعه دارد. به تعبیری می توان گفت، جمعیت جوان در هر کشوری، موهبت و فرصتی ویژه و بالقوه است که با اتکا به آن می توان مسیر پیشرفت و تعالی را به نحوی شایسته و با سرعت و شتابی فزاینده پیمود.
در نقطه مقابل، پیری و کهنسالی جمعیت نیز در درازمدت می تواند مسبب مشکلات خاصی برای کشور و جامعه شود؛ آنچنان که تجربیات پیشین در کشورهای توسعه یافته نمونه هایی از دغدغه ها و معضلات مرتبط با این امر را به تصویر کشیده است.
البته این به معنای نادیده گرفتن و ناکارآمد بودن جمعیت پیر کشور نیست اما با نگاهی واقع بینانه به روشنی درمییابیم که موتور محرکه هر کشور در توسعه پایدار با توان، بنیه و چالاکی جمعیت جوان آن گره خورده است و زمانی این امر به اثبات می رسد که کشورهای پیشرفته دنیا برای بازنماندن از مسیر رقابت و پیشرفت به جذب نیروی کار جوان از کشورهای دیگر مبادرت می ورزند.
کشورهای غربی تا چندی پیش برای اعمال سیاست های کنترل جمعیت و تحمیل آن به جوامع از افزایش جمعیت به عنوان بمب جمعیتی یاد می کردند اما امروزه با چنان چالشی مواجه شده اند که در مدارس و مراکز آموزشی آنها تعداد معدود و اندکی از دانش آموزان کم سن و سال در حال تحصیل هستند زیرا بافت جمعیتی آنها مسیر پیری و کهنسالی را برگزیده، بدون آن که سیاست های اتخاذ شده، جایگزینی را برای آن برگزیند.
البته معضلات کشورهای غربی صرفا به خالی بودن مدارس آنها بازنمیگردد. فقدان نیروی کافی و لازم برای نگهداری از سالمندان و نارسایی در سیستم و نظام بازنشستگی غرب باعث شده تا امروزه بر خلاف گذشته ارائه و طراحی بسته های تشویقی فرزندآوری از سوی آنها اجرایی شود.
*۷۱ درصد جمعیت کشور از افراد جوان و میانسال تشکیل شده است
آنچنان که جمعیت شناسان و کارشناسان ذیربط اظهار داشتهاند، در حال حاضر بافت جمعیتی کشور از شرایط مطلوبی برخوردار است؛ شرایطی که از آن تحت عنوان پنجره جمعیتی یاد میشود زیرا قریب به ۷۱ درصد جمعیت کشور را انسانهای جوان و میانسال تشکیل میدهند اما این شرایط به زودی از دست رفتنی خواهد بود زیرا در خوشبینانهترین حالت ممکن پنجره جمعیتی تا سال ۱۴۱۰ باز خواهد ماند و پس از آن تا چند صد سال آینده تکرار نخواهد شد.
مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات ثبت احوال کشور در این میان در گفتوگویی با رسانه ها به نکته ای ظریف و البته هشدارآمیز اشاره میکند. وی می گوید: باید از این شرایط به بهترین نحو ممکن استفاده کرد زیرا از ایران به عنوان کشوری یاد می شود که نرخ موالیدش به شدت رو به کاهش است (و این به معنای زنگ خطری است که در صورت عدم اتخاذ تدابیر مناسب می تواند به پاشنه آشیلی برای جامعه ایرانی مبدل شود.)
کاهش نرخ موالید، از ضعف مالی تا راحت طلبی
اما به راستی عامل اصلی کاهش نرخ موالید در کشور چیست؟ به تعبیر دیگر تنزل میل و رغبت به فرزندآوری ریشه در چه عواملی دارد؟
کارشناسان پاسخ این سئوال را در دو مولفه اصلی جستجو می کنند. در وهله نخست، اصلی ترین عامل به مباحث اقتصادی، ضعف مالی و هراس از هزینه های سنگین فرزندآوری و نگهداری از آن بازمیگردد و در مرحله بعد به مسائل فرهنگی معطوف میشود که در جامعه کنونی ایران به عنوان پدیده هایی نوظهور همچون راحت طلبی، فقدان مسئولیت پذیری و کمال طلبی افراطی از آن یاد میشود.
به عبارت دیگر قیچی مشکلات اقتصادی و تغییر ذائقه فرهنگی دولبه بُران روند فرزندآوری محسوب میشود که نتیجه هر دوی آنها به یک موضوع و چالش واحد خلاصه می شود: نزول بافت جمعیتی جوان کشور.
توسعه و تقویت فرزندآوری مستلزم اعتبار ۸ هزار میلیارد تومانی است
سالار مرادی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی در گفتوگویی با رسانه ها و در تشریح عوامل موثر در کاهش فرزندآوری عنوان می کند: فقدان درآمد و کسب و کار مناسب باعث کاهش نرخ موالید شده است و در شهرهای بزرگ نیز بعضا برخی از نگاه ها و نگرش های خاص فرهنگی همچون فرزند کمتر، زندگی بهتر عامل اصلی این پدیده به شمار می رود.
وی معتقد است سیاست های جمعیتی کشور به این زودی ها قابل تغییر ونتیجه نخواهد بود. از سوی دیگر برخی کارشناسان معتقدند نباید با این امر به صورت احساسی برخورد شود.
عباس صلاحی، نماینده مجلس و عضو کمیسیون اجتماعی پارلمان نهم با ذکر نکته فوق می افزاید: برای برخورداری از جامعه ای پر بار و با فرزندان هر چه بیشتر باید برای شغل، مسکن و درآمد برنامه ریزی اصولی و قاعده مندی داشت.
وی معتقد است افزایش جمعیت از نمونه طرحهایی به شمار میرود که باید اجرای آن به صورت مرحله به مرحله پیش رود.
عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی عنوان می کند: در شرایطی که بودجه عمرانی کشور صفر است نباید از نظر دور داشت که تحقق سیاست های افزایش فرزندآوری مستلزم تامین اعتبار ۸ هزار میلیارد تومانی است.
قوانینی که هنوز راه به جایی نبردهاند
کبری خزعلی، رئیس شورای فرهنگی اجتماعی زنان و عضو شورای انقلاب فرهنگی در گفتوگویی با رسانه ها در خصوص سرنوشت چنین طرح ها و قوانینی می گوید: قانون افزایش نرخ باروری از سوی شورای نگهبان به مجلس شورای اسلامی بازگردانده شده اما نمایندگان آنچنان که باید پیگیر موضوع نشدهاند و قانون جامع جمعیت هنوز در کمیسیون های مجلس به سر می برد.
با چنین اوصافی میطلبد مسئولان ذیربط با طراحی برنامه ریزی های هر چه شایسته و اصولیتر با تقویت بنیه اقتصادی خانوارها و آگاه سازی و اجرای برنامه های موثر در امر فرهنگ سازی، سمت و سوی کلی جامعه را به مسیر افزایش نرخ موالید سوق دهند.»
روزنامه ایران در گزارشی نوشت:بزنم به
تخته حال هوای تهران خوب است. چشم نخورد! امسال از گرمای زود هنگامی که سالهای
پیش در فروردین و اردیبهشت عرقمان را در میآورد و کلافهمان میکرد، خبری نیست.
حالا سر ظهری نسیمی خنک ما را میهمان خود میکند. پس از چندین سال خشکسالی و گرمای
بیش از اندازه در فصل بهار، هوای پایتخت دوباره به وضعیت نرمال 15 – 10 سال پیش
خود برگشته است.2 ماه و اندی از ابتدای سال میگذرد و هنوز فرصت و بهانهای
برای عرض اندام منتقدان دولت در زمینه خرابی هوای پایتخت مهیا نشده است. چه حیف
که هوا هم سر شوخی دارد!
اما از شوخی که بگذریم و هزار افسوس برای آنهایی که لااقل هوا بهانهای به دستشان نمیدهد، برای بررسی جدول کیفیت هوای تهران و اینکه بدرستی پیبرده باشیم حال هوا تا چهاندازه خوب است، باید عقبگرد کنیم به چند سال پیش هرچند تهران در مقایسه با سال گذشته هم رکورد زده است.
سال گذشته تهرانیها در کل 21 روز پاک را تجربه کردند. این در حالی است که در 65 روز ابتدایی امسال، تهران با ثبت 11 روز هوای پاک و 54 روز هوای سالم توانست رکورد جدیدی را در طول 10 سال گذشته به ثبت برساند.
اگر نگاهی دقیقتر به جدول سالهای پیشین داشتهباشیم بخوبی بهبود وضعیت هوای تهران مشخص میشود. به عنوان مثال از ابتدای فروردین تا روز 3 خرداد سال 90، تهرانیها هیچ هوای پاکی نداشتند و 31 روز سالم، 32 روز ناسالم برای افراد حساس، یک روز ناسالم و یک روز بسیار ناسالم را تجربه کردند. سال 91 هم دست کمی از سال 90 نداشت.
سیر صعودی کیفیت هوای تهران از سال 93 آغاز شد. سال 93 با تجربه 7 روز پاک و 58 روز سالم در 65 روز ابتدایی سال به پایان رسید و اکنون این آمار در سال 94 به 10 روز پاک و سال 95 به 11 روز پاک افزایش یافتهاست.
با این همه سال گذشته هر تهرانی به طور متوسط 114 گرم دود به درون ریه کشیده است. وجود 8 هزار واحد صنعتی، تردد بیش از 7 میلیون موتورسیکلت و خودروی استاندارد و غیراستاندارد سهم بسیار بالایی در آلودگی هوا دارند. وضع باد و باران خوب است اما باید چارهای اساسی برای سالهای آتی اندیشید و با مهار بلند مرتبهسازی و ارتقای کیفیت خودروهای عمومی و شخصی و از طرفی راندن کارخانههای آلاینده و کارخانههای شن و ماسه از داخل و حاشیه شهر به حدفاصل 40 کیلومتری، روزها را درخشانتر و آسمان را آبیتر دید.
«ارتفاع کل ریزشهای جوی از اول مهر سال گذشته تا روز 3 خرداد در سال آبی 95 - 94 بیش از 225 میلیمتر است. این مقدار بارندگی نسبت به میانگین دورههای مشابه درازمدت (229 میلیمتر) 2 درصد کاهش و نسبت به دوره مشابه سال آبی گذشته (182 میلیمتر) 24 درصد افزایش نشان میدهد. حجم بارش اول مهر تا پایان 3 خرداد معادل 806/370 میلیارد مترمکعب است.»
این خبر خوشی است که دفتر مطالعات شرکت مدیریت منابع آب کشور اعلام کرده است. رشد 24 درصدی بارش در 8 ماه گذشته را باید مدیون فروردین و اردیبهشتی باشیم که کمکاری زمستان و پاییز سال گذشته را جبران کردند.
بارشها آنقدر زیاد و مداوم بود که گذشته از اینکه بخش وسیعی از دریاچه ارومیه که سالها از بیآبی رنج میبرد آبگیری شد، خیلی از سدهای کشور بویژه سدهای استان هرمزگان و بوشهر و خوزستان از وضعیت بیآبی و کمآبی به حد نرمال یا تکمیل ظرفیت رسیدند مثل سد دز و کرخه.
البته بماند که حجم بارشها در برخی از استانهای شرقی و غربی و جنوبی منجر به وقوع سیلاب و خسارت به کشاورزان و روستاییان شد ولی به هر حال بخش زیادی از هرزآبها در سدهای تشنه ذخیره شدند برای سالهای بعد.
خشکسالی در طول سال 94-93 خسارات جبرانناپذیری به زمینهای باغی و کشاورزی زده است که بارها از خسارتی که سیل وارد کرده بیشتر و بیشتر است. بر اساس گزارش مرکز ملی خشکسالی ایران حدود 21 درصد از زمینهای قابل کشت در کشور دچار خشکسالی استثنایی، بیش از 9 درصد از زمینهای زراعی دچار خشکسالی بسیارشدید، 11 درصد خشکسالی شدید، نزدیک به 12 درصد خشکسالی متوسط و 11 درصد نیز دچار خشکسالی خفیف شدهاند و تنها 36 درصد از زمینهای قابل کشت از خشکسالی جان سالم به در بردهاند که البته حاشیه امنیتی برای آنها وجود ندارد.
در این میان استانهای بوشهر، البرز، فارس و زنجان در بدترین شرایط قرار دارند که بارندگیهای بهار بهطور موقت وضعیت آنها را ترمیم کرده است.
براساس همین آمار میزان بارندگی در فروردین ماه امسال نسبت به مدت مشابه افزایش چشمگیری داشته به طوری که فقط بخشهای کوچکی از استانهای یزد، کرمان و سیستان و بلوچستان از بارش باران بهاری بینصیب ماندهاند و استانهای ایلام با 63، کرمانشاه 47، لرستان 44، همدان 38 و گلستان 21 درصد افزایش بارندگی جزو پربارشترین استانهای کشور هستند.
نگاهی به نقشه پهنهبندی خشکسالی کشور در فروردینماه 95 نشان میدهد استانهای خوزستان، ایلام، کرمانشاه و کردستان بارشهای خوبی را در چندماه گذشته دریافت کردهاند که مرطوب ماندن خاک از فرسایش خاک و ورود گرد و خاک در حوزه داخلی جلوگیری میکند.
با استناد به آمار همین مرکز 12 استان کشور مثل همدان، لرستان، ایلام، کرمانشاه، کردستان، گلستان، گیلان، اردبیل، مرکزی، قزوین و آذربایجانشرقی و خراسان شمالی در 8 ماهه گذشته و در مقایسه با مدت مشابه در بلند مدت با افزایش بارندگی و ترسالی روبهرو هستند و 9 استان یزد، خراسان جنوبی، سیستان وبلوچستان، اصفهان، فارس، چهارمحال و بختیاری، البرز،کهگیلویه و بویراحمد و بوشهر دچار خشکسالیاند و 10 استان دیگر همچون تهران، کرمان، مازندران، قم و... تغییر آنچنانی نداشتهاند.
باران بارید بیش از چیزی که انتظارش را داشتیم. سدها پر شدند و رودها جاری ولی هنوز زمین زیرپایمان تشنه است. تشنه از برداشتهای بیرویه.
برخیها آنچنان به آبهای زیرزمینی حمله بردند که انگار قرار نیست نسلهای آینده از آن استفاده کنند. زنگ خطر بیآبی سالهاست به صدا درآمده ولی کسی آن را جدی نمیگیرد.
هنوز هم با بسته شدن هر چاه غیرمجاز کسانی ناراحت میشوند: «باران که خوب باریده، چرا باید چاهها پلمب شوند؟» باران خوب باریده اما اگر صرفهجویی نکنیم و اگر مثل سالهای گذشته بیبرنامه باشیم و با نامهای از یک مقام محلی سازمان محیط زیست را دور بزنیم، نه تنها 85 درصد آب رفته منابع زیرزمینی برنخواهد گشت، همان 15 درصد باقی مانده را هم نوش جان خواهیم کرد و تمام.
اما از شوخی که بگذریم و هزار افسوس برای آنهایی که لااقل هوا بهانهای به دستشان نمیدهد، برای بررسی جدول کیفیت هوای تهران و اینکه بدرستی پیبرده باشیم حال هوا تا چهاندازه خوب است، باید عقبگرد کنیم به چند سال پیش هرچند تهران در مقایسه با سال گذشته هم رکورد زده است.
سال گذشته تهرانیها در کل 21 روز پاک را تجربه کردند. این در حالی است که در 65 روز ابتدایی امسال، تهران با ثبت 11 روز هوای پاک و 54 روز هوای سالم توانست رکورد جدیدی را در طول 10 سال گذشته به ثبت برساند.
اگر نگاهی دقیقتر به جدول سالهای پیشین داشتهباشیم بخوبی بهبود وضعیت هوای تهران مشخص میشود. به عنوان مثال از ابتدای فروردین تا روز 3 خرداد سال 90، تهرانیها هیچ هوای پاکی نداشتند و 31 روز سالم، 32 روز ناسالم برای افراد حساس، یک روز ناسالم و یک روز بسیار ناسالم را تجربه کردند. سال 91 هم دست کمی از سال 90 نداشت.
سیر صعودی کیفیت هوای تهران از سال 93 آغاز شد. سال 93 با تجربه 7 روز پاک و 58 روز سالم در 65 روز ابتدایی سال به پایان رسید و اکنون این آمار در سال 94 به 10 روز پاک و سال 95 به 11 روز پاک افزایش یافتهاست.
با این همه سال گذشته هر تهرانی به طور متوسط 114 گرم دود به درون ریه کشیده است. وجود 8 هزار واحد صنعتی، تردد بیش از 7 میلیون موتورسیکلت و خودروی استاندارد و غیراستاندارد سهم بسیار بالایی در آلودگی هوا دارند. وضع باد و باران خوب است اما باید چارهای اساسی برای سالهای آتی اندیشید و با مهار بلند مرتبهسازی و ارتقای کیفیت خودروهای عمومی و شخصی و از طرفی راندن کارخانههای آلاینده و کارخانههای شن و ماسه از داخل و حاشیه شهر به حدفاصل 40 کیلومتری، روزها را درخشانتر و آسمان را آبیتر دید.
«ارتفاع کل ریزشهای جوی از اول مهر سال گذشته تا روز 3 خرداد در سال آبی 95 - 94 بیش از 225 میلیمتر است. این مقدار بارندگی نسبت به میانگین دورههای مشابه درازمدت (229 میلیمتر) 2 درصد کاهش و نسبت به دوره مشابه سال آبی گذشته (182 میلیمتر) 24 درصد افزایش نشان میدهد. حجم بارش اول مهر تا پایان 3 خرداد معادل 806/370 میلیارد مترمکعب است.»
این خبر خوشی است که دفتر مطالعات شرکت مدیریت منابع آب کشور اعلام کرده است. رشد 24 درصدی بارش در 8 ماه گذشته را باید مدیون فروردین و اردیبهشتی باشیم که کمکاری زمستان و پاییز سال گذشته را جبران کردند.
بارشها آنقدر زیاد و مداوم بود که گذشته از اینکه بخش وسیعی از دریاچه ارومیه که سالها از بیآبی رنج میبرد آبگیری شد، خیلی از سدهای کشور بویژه سدهای استان هرمزگان و بوشهر و خوزستان از وضعیت بیآبی و کمآبی به حد نرمال یا تکمیل ظرفیت رسیدند مثل سد دز و کرخه.
البته بماند که حجم بارشها در برخی از استانهای شرقی و غربی و جنوبی منجر به وقوع سیلاب و خسارت به کشاورزان و روستاییان شد ولی به هر حال بخش زیادی از هرزآبها در سدهای تشنه ذخیره شدند برای سالهای بعد.
خشکسالی در طول سال 94-93 خسارات جبرانناپذیری به زمینهای باغی و کشاورزی زده است که بارها از خسارتی که سیل وارد کرده بیشتر و بیشتر است. بر اساس گزارش مرکز ملی خشکسالی ایران حدود 21 درصد از زمینهای قابل کشت در کشور دچار خشکسالی استثنایی، بیش از 9 درصد از زمینهای زراعی دچار خشکسالی بسیارشدید، 11 درصد خشکسالی شدید، نزدیک به 12 درصد خشکسالی متوسط و 11 درصد نیز دچار خشکسالی خفیف شدهاند و تنها 36 درصد از زمینهای قابل کشت از خشکسالی جان سالم به در بردهاند که البته حاشیه امنیتی برای آنها وجود ندارد.
در این میان استانهای بوشهر، البرز، فارس و زنجان در بدترین شرایط قرار دارند که بارندگیهای بهار بهطور موقت وضعیت آنها را ترمیم کرده است.
براساس همین آمار میزان بارندگی در فروردین ماه امسال نسبت به مدت مشابه افزایش چشمگیری داشته به طوری که فقط بخشهای کوچکی از استانهای یزد، کرمان و سیستان و بلوچستان از بارش باران بهاری بینصیب ماندهاند و استانهای ایلام با 63، کرمانشاه 47، لرستان 44، همدان 38 و گلستان 21 درصد افزایش بارندگی جزو پربارشترین استانهای کشور هستند.
نگاهی به نقشه پهنهبندی خشکسالی کشور در فروردینماه 95 نشان میدهد استانهای خوزستان، ایلام، کرمانشاه و کردستان بارشهای خوبی را در چندماه گذشته دریافت کردهاند که مرطوب ماندن خاک از فرسایش خاک و ورود گرد و خاک در حوزه داخلی جلوگیری میکند.
با استناد به آمار همین مرکز 12 استان کشور مثل همدان، لرستان، ایلام، کرمانشاه، کردستان، گلستان، گیلان، اردبیل، مرکزی، قزوین و آذربایجانشرقی و خراسان شمالی در 8 ماهه گذشته و در مقایسه با مدت مشابه در بلند مدت با افزایش بارندگی و ترسالی روبهرو هستند و 9 استان یزد، خراسان جنوبی، سیستان وبلوچستان، اصفهان، فارس، چهارمحال و بختیاری، البرز،کهگیلویه و بویراحمد و بوشهر دچار خشکسالیاند و 10 استان دیگر همچون تهران، کرمان، مازندران، قم و... تغییر آنچنانی نداشتهاند.
باران بارید بیش از چیزی که انتظارش را داشتیم. سدها پر شدند و رودها جاری ولی هنوز زمین زیرپایمان تشنه است. تشنه از برداشتهای بیرویه.
برخیها آنچنان به آبهای زیرزمینی حمله بردند که انگار قرار نیست نسلهای آینده از آن استفاده کنند. زنگ خطر بیآبی سالهاست به صدا درآمده ولی کسی آن را جدی نمیگیرد.
هنوز هم با بسته شدن هر چاه غیرمجاز کسانی ناراحت میشوند: «باران که خوب باریده، چرا باید چاهها پلمب شوند؟» باران خوب باریده اما اگر صرفهجویی نکنیم و اگر مثل سالهای گذشته بیبرنامه باشیم و با نامهای از یک مقام محلی سازمان محیط زیست را دور بزنیم، نه تنها 85 درصد آب رفته منابع زیرزمینی برنخواهد گشت، همان 15 درصد باقی مانده را هم نوش جان خواهیم کرد و تمام.
روزنامه "ستاره صبح" نوشت:
«تجملگرایی» یا «لاکچری بازی»؟! کدام ترکیب، عمقِ اتفاق این روزهای جامعه را بازگو میکند؟ پیشتر به هر طرف رو میکردیم، عطش آدمها را برای خرید خانه، ماشین، اثاثیه، لباس، کیف و کفش لوکس میدیدیم. اکنون سربرگرداندن هم لازم نیست. در هر صفحه مانیتوری از تلویزیون گرفته تا موبایل و شبکههای اجتماعی، حرکت قاطعانه مردم را به سمت خوراکیهای لوکس و نشستن در رستورانهای گرانقیمت میبینیم.
این روزها خرید کیک کوچک دویست هزارتومانی از فلان قنادی و رفتن به کافه در فلان سنتر، کلاس اجتماعی آدمها را مشخص میکند. به قول دوستی اتفاقاً افراد تجملگرا این روزها بهتر از گذشته قواعد فرهیختهنمایی را میدانند. این دسته از افراد، با استفاده از سواد عمومی که شبکههای اجتماعی به آنها میدهد، به راحتی خود را شبیه فردی آگاه به مسائل جامعه نشان میدهند. حتی تجملگرایی در رفتار و کلام چنین افرادی هم دیده میشود.
آنها درباره هویت ایرانی حرف میزنند و فریاد وااسفا به نداشتهها سرمیدهند. برای این کار ناآگاهانه، پُستهایی سیاه با مضمونی ناامیدکننده را از کانالهایی با خطدهیهای زیرکانه کپی میکنند، برای دوستان و اقوام خود میفرستند و میگویند: ایرانی نیستی اگر کپی نکنی! این دسته از افراد کسانی هستند که تجملگرایی را در بُعد رفتاری برگزیدهاند. خود را فهیم و آگاه نشان میدهند و در پس همه اینها نیاز شدید به خوب دیده شدن و برتر بودن آنها را عذاب میدهد. حتی در بسیاری از بیلبوردها میتوان رد پای درونمایه مشترکی را دید و آن تشویق به «برتر بودن» و «خاص بودن» است.
نیاز به تجمل در هر بُعدی از ماشین و خانه گرفته تا خوراکی و طرز فکر، آدم را تبدیل به بردهای شیک کرده است. رقابت در تجمل گرایی آنقدر بالا گرفته که دیگر درباره سادگی زندگی نمیتوان فکر کرد.
ایستادن در صف انتظار فلان کافه و فلان رستوران لوکس، اصلا مردم را ناراحت نمیکند. آنها ابدا از این که باید پول بدهند و تحقیر هم بشوند احساس ناراحتی نمیکنند، برای آنها تصاحب یک میز خالی در گرانترین کافه شلوغ شهر، به معنای فتح قله است.
اگر لحظهای از سرعت این زندگی عجیب دست بکشیم، میبینیم چقدر آرزوهای انسانی در حد عبور از ترافیک یا طرح ترافیک، پیدا کردن جا برای نشستن در رستوران، خرید جنس خارجی از فروشگاههای اینترنتی و ... کوچک شده است. در چنین شرایطی آنقدر آرزو کوچک میشود که در جایی گم میشود. آدمی میماند و توهم «من» بودن.
سادگی درخت، گل، بوی میوههای تابستانی، شربت خاکشیر و گلاب، شربت بهارنارنج، حصیر نمزده عصر، صدای بال کفترهای دم ظهر بر فراز خانه، فهمیدن فصلها از یاد میرود. یادمان میرود هنوز اعضای خانواده یا دوستان در کنار ما نشستهاند، زندهاند، وجود دارند، اما ما در صفحههای بیپایان موبایل محو شدهایم. توتها بر زمین میریزند، تمام میشوند و ما هنوز شیرینی درخت توت را در اردیبهشت درک نکردهایم.
اگر لحظهای انسان، خود را خالی و هیچ بداند چه میشود؟ اگر خود را بدون ماشین و لباس و عنوان نگاه کند چه چیزی را از دست می دهد؟ چرا ترس لحظهای دست از سر آدمی برنمیدارد؟ کسی که میتواند خودش، افکارش و زندگیاش را اداره کند بیشتر از این از چه میترسد؟ چرا بودن در لحظه، آنقدر برایمان جذاب نیست که شخم زدن گذشته و ترس از آینده ما را به سمت خود میکشاند؟ به قول اکهارت تول: ذهن آدمی میتواند انسان را تبدیل به برده خویش کند یا میتواند دروازه ورود به آگاهی ناب هستی باشد.
«تجملگرایی» یا «لاکچری بازی»؟! کدام ترکیب، عمقِ اتفاق این روزهای جامعه را بازگو میکند؟ پیشتر به هر طرف رو میکردیم، عطش آدمها را برای خرید خانه، ماشین، اثاثیه، لباس، کیف و کفش لوکس میدیدیم. اکنون سربرگرداندن هم لازم نیست. در هر صفحه مانیتوری از تلویزیون گرفته تا موبایل و شبکههای اجتماعی، حرکت قاطعانه مردم را به سمت خوراکیهای لوکس و نشستن در رستورانهای گرانقیمت میبینیم.
این روزها خرید کیک کوچک دویست هزارتومانی از فلان قنادی و رفتن به کافه در فلان سنتر، کلاس اجتماعی آدمها را مشخص میکند. به قول دوستی اتفاقاً افراد تجملگرا این روزها بهتر از گذشته قواعد فرهیختهنمایی را میدانند. این دسته از افراد، با استفاده از سواد عمومی که شبکههای اجتماعی به آنها میدهد، به راحتی خود را شبیه فردی آگاه به مسائل جامعه نشان میدهند. حتی تجملگرایی در رفتار و کلام چنین افرادی هم دیده میشود.
آنها درباره هویت ایرانی حرف میزنند و فریاد وااسفا به نداشتهها سرمیدهند. برای این کار ناآگاهانه، پُستهایی سیاه با مضمونی ناامیدکننده را از کانالهایی با خطدهیهای زیرکانه کپی میکنند، برای دوستان و اقوام خود میفرستند و میگویند: ایرانی نیستی اگر کپی نکنی! این دسته از افراد کسانی هستند که تجملگرایی را در بُعد رفتاری برگزیدهاند. خود را فهیم و آگاه نشان میدهند و در پس همه اینها نیاز شدید به خوب دیده شدن و برتر بودن آنها را عذاب میدهد. حتی در بسیاری از بیلبوردها میتوان رد پای درونمایه مشترکی را دید و آن تشویق به «برتر بودن» و «خاص بودن» است.
نیاز به تجمل در هر بُعدی از ماشین و خانه گرفته تا خوراکی و طرز فکر، آدم را تبدیل به بردهای شیک کرده است. رقابت در تجمل گرایی آنقدر بالا گرفته که دیگر درباره سادگی زندگی نمیتوان فکر کرد.
ایستادن در صف انتظار فلان کافه و فلان رستوران لوکس، اصلا مردم را ناراحت نمیکند. آنها ابدا از این که باید پول بدهند و تحقیر هم بشوند احساس ناراحتی نمیکنند، برای آنها تصاحب یک میز خالی در گرانترین کافه شلوغ شهر، به معنای فتح قله است.
اگر لحظهای از سرعت این زندگی عجیب دست بکشیم، میبینیم چقدر آرزوهای انسانی در حد عبور از ترافیک یا طرح ترافیک، پیدا کردن جا برای نشستن در رستوران، خرید جنس خارجی از فروشگاههای اینترنتی و ... کوچک شده است. در چنین شرایطی آنقدر آرزو کوچک میشود که در جایی گم میشود. آدمی میماند و توهم «من» بودن.
سادگی درخت، گل، بوی میوههای تابستانی، شربت خاکشیر و گلاب، شربت بهارنارنج، حصیر نمزده عصر، صدای بال کفترهای دم ظهر بر فراز خانه، فهمیدن فصلها از یاد میرود. یادمان میرود هنوز اعضای خانواده یا دوستان در کنار ما نشستهاند، زندهاند، وجود دارند، اما ما در صفحههای بیپایان موبایل محو شدهایم. توتها بر زمین میریزند، تمام میشوند و ما هنوز شیرینی درخت توت را در اردیبهشت درک نکردهایم.
اگر لحظهای انسان، خود را خالی و هیچ بداند چه میشود؟ اگر خود را بدون ماشین و لباس و عنوان نگاه کند چه چیزی را از دست می دهد؟ چرا ترس لحظهای دست از سر آدمی برنمیدارد؟ کسی که میتواند خودش، افکارش و زندگیاش را اداره کند بیشتر از این از چه میترسد؟ چرا بودن در لحظه، آنقدر برایمان جذاب نیست که شخم زدن گذشته و ترس از آینده ما را به سمت خود میکشاند؟ به قول اکهارت تول: ذهن آدمی میتواند انسان را تبدیل به برده خویش کند یا میتواند دروازه ورود به آگاهی ناب هستی باشد.