اچ تیسی 10 و سامسونگ گلکسی
S7 از
جهات بسیاری با یکدیگر رقابت دارند، اما از جهت دوام، یکی از آنها برتر از دیگری
است.
به گزارش ایسنا به نقل از تکتایمز، متخصصان سختافزاری در PhoneBuff در یک آزمایش این موضوع را بررسی کردند که کدام یک از دو گوشی هوشمند در برابر ضربه عمل میکند و نتایج را در ویدیویی در یوتیوب به نمایش گذاشتند.
بدنه فلزی HTC 10 در برابر طراحی شیشه ای و شیک قرار گرفت و نتایج کمی شگفتآور بود. PhoneBuff از یک ماشین حرفه ای برای انداختن استفاده کرد که مطمئن باشد هر دو دستگاه اندروید در شرایط مشابهی قرار میگیرند: گوشیها از فاصله 3.3 پایی (حدود یک متر) از جهات جلو، عقب، بالا و پایین بر روی زمین افتادند.
در آزمایش افتادن از پشت، HTC 10 مقاومت بیشتری از خود نشان داد. بدنه فلزی آن چند خراش برداشت که البته در برابر ترکهایی که به سامسونگ گلکسی S7 وارد شد چیزی نبود.
تاثیر انداختن گوشی از اطراف، تقریبا برای هر دو گوشی هوشمند نتایج مشابه داشت و هر دو گوشی HTC 10 و سامسونگ گلکسی S7 از اطراف کوبیده شدند.
یکی از وحشتناکترین کابوسها برای کاربران گوشیهای هوشمند، افتادن دستگاه آنها و مواجهه صفحهاش با یک سطح سخت است و PhoneBuff این کار را در آخرین مرحله آزمایش انجام داد.
این گروه HTC 10 و سامسونگ گلکسی S7 را با یک بلوک بتنی مواجه کرد، تنها برای اینکه نشان دهد هر دو صفحه جلو میشکنند.
سامسونگ گلکسی S7 نه تنها در لایه بیرونی شیشهای، بلکه در صفحه دیجیتالی آسیب دید که این گوشی هوشمند را غیرقابل استفاده کرد. از طرف دیگر، HTC 10 عملکرد بسیار بهتری داشت و پس از اولین ضربه کامل مورد استفاده قرار گرفت.
این موضوع باعث شد به آزمایش ادامه داده و گوشی HTC 10 را برای چندین مرتبه دیگر به زمین بزنند تا زمانی که عملکرد صفحه نمایش آن متوقف شود و لازم به ذکر است که صفحه HTC 10 با 32 بار افتادن بیاستفاده شد.
به گزارش ایسنا به نقل از تکتایمز، متخصصان سختافزاری در PhoneBuff در یک آزمایش این موضوع را بررسی کردند که کدام یک از دو گوشی هوشمند در برابر ضربه عمل میکند و نتایج را در ویدیویی در یوتیوب به نمایش گذاشتند.
بدنه فلزی HTC 10 در برابر طراحی شیشه ای و شیک قرار گرفت و نتایج کمی شگفتآور بود. PhoneBuff از یک ماشین حرفه ای برای انداختن استفاده کرد که مطمئن باشد هر دو دستگاه اندروید در شرایط مشابهی قرار میگیرند: گوشیها از فاصله 3.3 پایی (حدود یک متر) از جهات جلو، عقب، بالا و پایین بر روی زمین افتادند.
در آزمایش افتادن از پشت، HTC 10 مقاومت بیشتری از خود نشان داد. بدنه فلزی آن چند خراش برداشت که البته در برابر ترکهایی که به سامسونگ گلکسی S7 وارد شد چیزی نبود.
تاثیر انداختن گوشی از اطراف، تقریبا برای هر دو گوشی هوشمند نتایج مشابه داشت و هر دو گوشی HTC 10 و سامسونگ گلکسی S7 از اطراف کوبیده شدند.
یکی از وحشتناکترین کابوسها برای کاربران گوشیهای هوشمند، افتادن دستگاه آنها و مواجهه صفحهاش با یک سطح سخت است و PhoneBuff این کار را در آخرین مرحله آزمایش انجام داد.
این گروه HTC 10 و سامسونگ گلکسی S7 را با یک بلوک بتنی مواجه کرد، تنها برای اینکه نشان دهد هر دو صفحه جلو میشکنند.
سامسونگ گلکسی S7 نه تنها در لایه بیرونی شیشهای، بلکه در صفحه دیجیتالی آسیب دید که این گوشی هوشمند را غیرقابل استفاده کرد. از طرف دیگر، HTC 10 عملکرد بسیار بهتری داشت و پس از اولین ضربه کامل مورد استفاده قرار گرفت.
این موضوع باعث شد به آزمایش ادامه داده و گوشی HTC 10 را برای چندین مرتبه دیگر به زمین بزنند تا زمانی که عملکرد صفحه نمایش آن متوقف شود و لازم به ذکر است که صفحه HTC 10 با 32 بار افتادن بیاستفاده شد.
یک وکیل دادگستری که به قتل پسرداییاش
متهم است، در جریان تحقیقات جزئیات این جنایت را شرح داد.
مرد میانسالی ٢٠ اردیبهشت با مراجعه به کلانتری ١٠٢ پاسداران در شکایتی از گمشدن پسر ٢٣سالهاش به نام بهروز خبر داد.
پس از این شکایت و تشکیل پرونده با دستور بازپرس دادسرای جنایی، رسیدگی به پرونده در دستور کار کارآگاهان اداره یازدهم اداره آگاهی قرار گرفت. در تحقیقات اولیه، یکی از دوستان بهروز مدعی شد پسر جوان به همراه پسرعمهاش که وکیل دادگستری است، به شهرستان بهشهر سفر کرده است. در ادامه با شناسایی وکیل دادگستری به نام مهدی، او بازداشت شد.
مرد وکیل در اظهارات اولیه گفت: قرار بود با سفر به شهرستان بهشهر پدرم را به تهران بیاورم تا چند روزی اینجا باشد. پسرداییام همراهم به بهشهر آمد اما در میدان اصلی شهر از من خداحافظی کرد و به دیدار دوستانش رفت. از آن زمان به بعد، من هیچ خبری از بهروز ندارم.
پس از این اظهارات، مرد وکیل از سوی بازپرس پرونده بازداشت موقت شد تا اینکه سرانجام روز پنجشنبه لب به اعتراف گشود و گفت: چند روزی بود که متوجه تماسهای تلفنی مشکوک فرد ناشناسی با خواهرم شده بودم. هنوز به این موضوع شک داشتم تا اینکه در یک مراسم عروسی متوجه شدم خواهرم با بهروز در ارتباط است.
روز حادثه بهروز که در کار معاملات املاک است، با من تماس گرفت تا مرا برای خرید خانه به نیاوران ببرد. با یکدیگر به نیاوران رفتیم و پس از دیدن خانه به سمت خانه پدری بهروز حرکت کردیم. من شب قبل از حادثه با برادرم تماس گرفته بودم تا ماشینش را به من بدهد تا بتوانم به بهشهر بروم و پدرم را چندروزی به تهران بیاورم. بعد از اینکه بهروز فهمید میخواهم به بهشهر بروم، او نیز بدون اطلاعدادن به پدر و مادرش خودرو پژو ٢٠٦ را مقابل خانهشان پارک کرد و با من آمد.
مرد وکیل ادامه داد: در میان راه شروع به نصحیت مقتول کردم و به بهانه اینکه آبوهوایی عوض کنیم، او را به باغ عمویم در شهرستان نکا بردم. وقتی وارد باغ شدیم، مستقیم موضوع ارتباط او با خواهرم را فاش کردم که بهروز عصبانی شد و شروع به فحاشی کرد. نمیدانستم چه کار میکنم، به همین دلیل با وسیله کشاورزی که در باغ بود، چند ضربه به پسرداییام زدم که او جانش را از دست داد. بعد از قتل، جسد او را در قسمت شمالی باغ دفن کردم و برای آوردن پدرم به بهشهر رفتم.
سرهنگ مکرم، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران، درباره این پرونده گفت: با اعترافات متهم، کارآگاهان پلیس آگاهی به باغ عموی قاتل رفتند و توانستند جسد پسر ٢٣ساله را کشف کنند. همچنین با احضار خواهر مهدی، او هرگونه ارتباط با پسردایی خود (مقتول) را تکذیب کرد. صبح دیروز با تکمیل تحقیقات، با توجه به وقوع جنایت در استان مازندران، پرونده به همراه متهم برای رسیدگی به این استان ارسال شد.منبع: روزنامه شرق
مرد میانسالی ٢٠ اردیبهشت با مراجعه به کلانتری ١٠٢ پاسداران در شکایتی از گمشدن پسر ٢٣سالهاش به نام بهروز خبر داد.
پس از این شکایت و تشکیل پرونده با دستور بازپرس دادسرای جنایی، رسیدگی به پرونده در دستور کار کارآگاهان اداره یازدهم اداره آگاهی قرار گرفت. در تحقیقات اولیه، یکی از دوستان بهروز مدعی شد پسر جوان به همراه پسرعمهاش که وکیل دادگستری است، به شهرستان بهشهر سفر کرده است. در ادامه با شناسایی وکیل دادگستری به نام مهدی، او بازداشت شد.
مرد وکیل در اظهارات اولیه گفت: قرار بود با سفر به شهرستان بهشهر پدرم را به تهران بیاورم تا چند روزی اینجا باشد. پسرداییام همراهم به بهشهر آمد اما در میدان اصلی شهر از من خداحافظی کرد و به دیدار دوستانش رفت. از آن زمان به بعد، من هیچ خبری از بهروز ندارم.
پس از این اظهارات، مرد وکیل از سوی بازپرس پرونده بازداشت موقت شد تا اینکه سرانجام روز پنجشنبه لب به اعتراف گشود و گفت: چند روزی بود که متوجه تماسهای تلفنی مشکوک فرد ناشناسی با خواهرم شده بودم. هنوز به این موضوع شک داشتم تا اینکه در یک مراسم عروسی متوجه شدم خواهرم با بهروز در ارتباط است.
روز حادثه بهروز که در کار معاملات املاک است، با من تماس گرفت تا مرا برای خرید خانه به نیاوران ببرد. با یکدیگر به نیاوران رفتیم و پس از دیدن خانه به سمت خانه پدری بهروز حرکت کردیم. من شب قبل از حادثه با برادرم تماس گرفته بودم تا ماشینش را به من بدهد تا بتوانم به بهشهر بروم و پدرم را چندروزی به تهران بیاورم. بعد از اینکه بهروز فهمید میخواهم به بهشهر بروم، او نیز بدون اطلاعدادن به پدر و مادرش خودرو پژو ٢٠٦ را مقابل خانهشان پارک کرد و با من آمد.
مرد وکیل ادامه داد: در میان راه شروع به نصحیت مقتول کردم و به بهانه اینکه آبوهوایی عوض کنیم، او را به باغ عمویم در شهرستان نکا بردم. وقتی وارد باغ شدیم، مستقیم موضوع ارتباط او با خواهرم را فاش کردم که بهروز عصبانی شد و شروع به فحاشی کرد. نمیدانستم چه کار میکنم، به همین دلیل با وسیله کشاورزی که در باغ بود، چند ضربه به پسرداییام زدم که او جانش را از دست داد. بعد از قتل، جسد او را در قسمت شمالی باغ دفن کردم و برای آوردن پدرم به بهشهر رفتم.
سرهنگ مکرم، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران، درباره این پرونده گفت: با اعترافات متهم، کارآگاهان پلیس آگاهی به باغ عموی قاتل رفتند و توانستند جسد پسر ٢٣ساله را کشف کنند. همچنین با احضار خواهر مهدی، او هرگونه ارتباط با پسردایی خود (مقتول) را تکذیب کرد. صبح دیروز با تکمیل تحقیقات، با توجه به وقوع جنایت در استان مازندران، پرونده به همراه متهم برای رسیدگی به این استان ارسال شد.منبع: روزنامه شرق
شهرام ناظری میگوید: هیچیک از مانعها
و دستاندازهایی که بر سر راه من برای ارائه موسیقی رخ میدهد؛ باعث نمیشود که من
جا خالی کنم و مانند برخی از هنرمندان از ایران بروم.
به گزارش ایلنا، در ادامه تور کنسرت «ناگفته» اعضای این گروه به شهر ایلام سفر کردند و طی دو شب در آنجا به اجرای برنامه پرداختند. این اجرا درحالی انجام شد که پیش از اطلاعرسانی رسمی از طریق رسانهها تمامی بلیتهای دو شب اجرا در این شهر به پایان رسید و پیشبینی میشد که کنسرت برای چند شب دیگر تمدید شود که این موضوع بنا به دلایلی به زمان دیگر موکول شد.
در ابتدای کنسرت شهرام ناظری با اشاره به این موضوع که خوشحال است که برای اولین بار در شهر ایلام به اجرای برنامه میپردازد، گفت: در طی این سالها هیچگاه فرصتی دست نداد تا برای مردم هنردوست این شهر کنسرتی را برگزار کنم و خوشحالم که این اتفاق رخ داده است، آنهم در شرایطی که هنوز کنسرتهای ما برای برگزاری با مشکل مواجه میشوند.
وی ادامه داد: اگر همکاری استانداری و وزارت ارشاد و دیگر مسئولان استان ایلام هم نبود؛ بیشک این اجرا هم برای برگزاری با مشکل مواجه میشد.
ناظری تصریح کرد: هیچیک از مانعها و دستاندازهایی که بر سر راه من برای ارائه موسیقی رخ میدهد؛ باعث نمیشود که من جا خالی کنم و مانند برخی از هنرمندان از ایران بروم. اینجا سرزمین من است و من تا آخرین لحظه برای ارائه هنر به هموطنانم مبارزه میکنم. من ایستادهام و تا آخرین لحظه برای ارائه هنرم در وطنم میجنگم.
با وجود اینکه کنسرت «ناگفته» تکیهاش براساس موسیقی کلاسیک است اما این اثر توانست از همان قطعه اول، «آفرینش» مورد توجه و استقبال مخاطبان قرار بگیرد. در ادامه، تماشاگران با سکوت و تمرکزی که داشتند با وجود نامناسب بودن سالن برگزاری کنسرت که در یک سوله ورزشی بود، گروه را به خوبی همراهی کردند.
شور و هیجان مردم ایلام نسبت به اجرای قطعات به حدی بود که استاد ناظری تصمیم گرفت برای سورپرایز کردن مردم بدون هماهنگی با اعضای ارکستر قطعه خاطرهبرانگیر «اندک اندک» را اجرا کند. در پایان اجرای این قطعه به درخواست تماشاگران برای آنها یک قطعه کردی اجرا کرد.
از دیگر قطعاتی که مورد استقبال مخاطبان در این کنسرت قرار گرفت «مثنویخوانی» بود که در دستگاه افشاری و به شکل سؤال و جواب بین استاد شهرام ناظری و حافظ ناظری رد و بدل شد. در این بخش مخاطبان به شدت تحت تأثیر اجرای این پدر و پسر قرار گرفتند و فضای متفاوتی در سالن حاکم شد.
با پایان یافتن این قطعه حافظ ناظری با اشاره به این نکته که او هم مانند پدرش برای اولین بار است که به شهر ایلام سفر میکند، گفت: بعد از اتفاقات تلخی که پیرامون لغو پیاپی کنسرتهای ما رخ داده است، استقبال کمنظیر مردم فرهنگدوست ایلام، او و اعضای ارکسترش را شگفتزده کرده و باعث شده است این تلخکامیها اندکی جایش را به شیرینی بدهد. مایه تعجب است که در شهر عطار و خیام برای دو بار متوالی کنسرت ما بدون هیچ پاسخ روشن و شفافی به دلایلی که بر همه ما پوشیده است لغو میشود. عدهای سلیقه و درگیرییهای شخصیشان را وارد تصمیمگیریهای کلان فرهنگی و هنری کردند.
حافظ ناظری اضافه کرد: پیشتر کنسرت ما در شهر شاندیز مشهد کنسل شد و پس از مدت کوتاهی هم خبر کنسل شدن کنسرت ما در شهر نیشابور به گوش رسید. پس از آنکه این خبر رسانهای شد، با فشار افکار عمومی خبر رسید که مجوز برگزاری کنسرت ما در تاریخ دیگری صادر شده است که البته آن تاریخ هم با اعلام دادستانی شهر نیشابور کنسل شد. جای بسی شگفتی دارد که در استان خراسان برای سه بار پیاپی کنسرت ما کنسل میشود.
وی ادامه داد: ملاقات با مردم فرهنگدوست و اصیل شهر ایلام برای او خاطرهای فراموشناشدنی رقم زده و امیدوار است به زودی بتواند بار دیگر برای مردم این شهر به اجرای برنامه بپردازد.
او اضافه کرد: موسیقی «ناگفته» خوب یا بد اثری است که حداقل شبیه به هیچ کار موسیقی دیگری نیست و قضاوت درباره آن برعهده مردم خواهد بود. امیدوارم در گذر زمان و در دل تاریخ هم این کار بتواند به ماندگاری برسد.
پدرام فریوسفی (ویولن)، میثم مروستی (ویولا)، امین غفاری (ویولا)، سالار غفاربجویی (ویولنسل)، بابک غسالی (عود)، فرهاد صفری (بمباژ)، شهریار نظری (دف)، مهرناز شاهمحمدی و الهه حیدری (گروه کر) اعضای گروه «ناگفته» را تشکیل میدهند.
به گزارش ایلنا، در ادامه تور کنسرت «ناگفته» اعضای این گروه به شهر ایلام سفر کردند و طی دو شب در آنجا به اجرای برنامه پرداختند. این اجرا درحالی انجام شد که پیش از اطلاعرسانی رسمی از طریق رسانهها تمامی بلیتهای دو شب اجرا در این شهر به پایان رسید و پیشبینی میشد که کنسرت برای چند شب دیگر تمدید شود که این موضوع بنا به دلایلی به زمان دیگر موکول شد.
در ابتدای کنسرت شهرام ناظری با اشاره به این موضوع که خوشحال است که برای اولین بار در شهر ایلام به اجرای برنامه میپردازد، گفت: در طی این سالها هیچگاه فرصتی دست نداد تا برای مردم هنردوست این شهر کنسرتی را برگزار کنم و خوشحالم که این اتفاق رخ داده است، آنهم در شرایطی که هنوز کنسرتهای ما برای برگزاری با مشکل مواجه میشوند.
وی ادامه داد: اگر همکاری استانداری و وزارت ارشاد و دیگر مسئولان استان ایلام هم نبود؛ بیشک این اجرا هم برای برگزاری با مشکل مواجه میشد.
ناظری تصریح کرد: هیچیک از مانعها و دستاندازهایی که بر سر راه من برای ارائه موسیقی رخ میدهد؛ باعث نمیشود که من جا خالی کنم و مانند برخی از هنرمندان از ایران بروم. اینجا سرزمین من است و من تا آخرین لحظه برای ارائه هنر به هموطنانم مبارزه میکنم. من ایستادهام و تا آخرین لحظه برای ارائه هنرم در وطنم میجنگم.
با وجود اینکه کنسرت «ناگفته» تکیهاش براساس موسیقی کلاسیک است اما این اثر توانست از همان قطعه اول، «آفرینش» مورد توجه و استقبال مخاطبان قرار بگیرد. در ادامه، تماشاگران با سکوت و تمرکزی که داشتند با وجود نامناسب بودن سالن برگزاری کنسرت که در یک سوله ورزشی بود، گروه را به خوبی همراهی کردند.
شور و هیجان مردم ایلام نسبت به اجرای قطعات به حدی بود که استاد ناظری تصمیم گرفت برای سورپرایز کردن مردم بدون هماهنگی با اعضای ارکستر قطعه خاطرهبرانگیر «اندک اندک» را اجرا کند. در پایان اجرای این قطعه به درخواست تماشاگران برای آنها یک قطعه کردی اجرا کرد.
از دیگر قطعاتی که مورد استقبال مخاطبان در این کنسرت قرار گرفت «مثنویخوانی» بود که در دستگاه افشاری و به شکل سؤال و جواب بین استاد شهرام ناظری و حافظ ناظری رد و بدل شد. در این بخش مخاطبان به شدت تحت تأثیر اجرای این پدر و پسر قرار گرفتند و فضای متفاوتی در سالن حاکم شد.
با پایان یافتن این قطعه حافظ ناظری با اشاره به این نکته که او هم مانند پدرش برای اولین بار است که به شهر ایلام سفر میکند، گفت: بعد از اتفاقات تلخی که پیرامون لغو پیاپی کنسرتهای ما رخ داده است، استقبال کمنظیر مردم فرهنگدوست ایلام، او و اعضای ارکسترش را شگفتزده کرده و باعث شده است این تلخکامیها اندکی جایش را به شیرینی بدهد. مایه تعجب است که در شهر عطار و خیام برای دو بار متوالی کنسرت ما بدون هیچ پاسخ روشن و شفافی به دلایلی که بر همه ما پوشیده است لغو میشود. عدهای سلیقه و درگیرییهای شخصیشان را وارد تصمیمگیریهای کلان فرهنگی و هنری کردند.
حافظ ناظری اضافه کرد: پیشتر کنسرت ما در شهر شاندیز مشهد کنسل شد و پس از مدت کوتاهی هم خبر کنسل شدن کنسرت ما در شهر نیشابور به گوش رسید. پس از آنکه این خبر رسانهای شد، با فشار افکار عمومی خبر رسید که مجوز برگزاری کنسرت ما در تاریخ دیگری صادر شده است که البته آن تاریخ هم با اعلام دادستانی شهر نیشابور کنسل شد. جای بسی شگفتی دارد که در استان خراسان برای سه بار پیاپی کنسرت ما کنسل میشود.
وی ادامه داد: ملاقات با مردم فرهنگدوست و اصیل شهر ایلام برای او خاطرهای فراموشناشدنی رقم زده و امیدوار است به زودی بتواند بار دیگر برای مردم این شهر به اجرای برنامه بپردازد.
او اضافه کرد: موسیقی «ناگفته» خوب یا بد اثری است که حداقل شبیه به هیچ کار موسیقی دیگری نیست و قضاوت درباره آن برعهده مردم خواهد بود. امیدوارم در گذر زمان و در دل تاریخ هم این کار بتواند به ماندگاری برسد.
پدرام فریوسفی (ویولن)، میثم مروستی (ویولا)، امین غفاری (ویولا)، سالار غفاربجویی (ویولنسل)، بابک غسالی (عود)، فرهاد صفری (بمباژ)، شهریار نظری (دف)، مهرناز شاهمحمدی و الهه حیدری (گروه کر) اعضای گروه «ناگفته» را تشکیل میدهند.
پسري افغان كه متهم است با همدستي يكي
از دوستانش، پدر خود را به خاطر پس گرفتن طلبش به قتل رسانده است، در جلسه دادگاه،
منكر اتهام خود شد.
رسيدگي به اين پرونده از ٢١ فروردين پارسال با گزارش ناپديد شدن مردي مسن به كلانتري دماوند آغاز شد.كارآگاهان با تشكيل پروندهاي با موضوع «فقداني» تحقيقات خود را آغاز كردند. آنها در بررسيهاي ابتدايي خود متوجه شدند كه مفقودي با چند نفر اختلاف مالي دارد. تحقيقات آنها ادامه داشت تا سرانجام جسد مفقودي در خرابهاي اطراف دماوند پيدا شد. بررسي تيم پزشكي قانوني نشان ميداد كه متوفي به دليل اصابت جسم سخت به ناحيه سر كشته شده است. به اين ترتيب موضوع پرونده به «قتل عمد» تغيير كرد و كارآگاهان را براي دستگيري قاتل به تكاپو انداخت.
سرنخهاي به دست آمده حاكي از آن بود كه متهم در روز حادثه سوار بر موتور يكي از شاگردانش به نام گلمحمد ديده شده است. كارآگاهان او را دستگير كردند و مورد بازجويي قرار دادند. گلمحمد (٢٠ ساله) گفت: «روز حادثه با اصرار علي (پسر مقتول) با موتورم دنبال پدرش رفتم و سوارش كردم. وقتي به خرابه رسيديم، علي كه در آنجا مخفي شده بود به سمت پدرش رفت و گفت پولم را بده. اما پدرش مخالفت كرد. آنها با هم درگير شدند. من يك كلنگ دستم بود، با آن ضربهاي به سر و گردن مقتول زدم كه روي زمين افتاد و بيهوش شد. وقتي علي اين صحنه را ديد، دوباره كلنگ را كه از دستم افتاده بود برداشت و ضربه دوم را به پدرش زد.»با ثبت اعترافات گلمحمد، ماموران علي (٢٢ ساله) را به اتهام قتل دستگير كردند. او در جلسه بازپرسي به قتل پدرش اعتراف كرد و گفت: «مدتي بود با پدرم مشكل مالي داشتم. ميخواستم به زور پولم را پس بگيرم و اگر نشد، او را بكشم. روز حادثه پدرم را با كمك گلمحمد به خرابه كشاندم. خودم آنجا مخفي شده بودم، وقتي پدرم آمد يقهاش را گرفتم، گفتم پولم را بده. درگير شديم. گلمحمد با تيشه به سر پدرم زد. من دوباره تيشه را برداشتم و ضربه دوم را به او زدم. بعد همراه گلمحمد جسد را دفن كرديم.»
با ثبت اعتراف متهمان، پرونده براي صدور حكم در اختيار شعبه دوم دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي مقدم زهرا قرار گرفت. با اين وجود، صبح ديروز در جلسه رسيدگي به پرونده، پسر مقتول كه با تقاضاي ديه از سوي اولياي دم روبهرو شده بود، اعترافات خود در بازجوييها را انكار كرد و گفت: «من پدرم را نكشتم. خودم گشتم و جسدش را پيدا كردم. تنها اشتباهم اين بود كه بالاي جنازهاش رفتم. اينطوري قتل گردنم افتاد. همه اعترافاتم تحت فشار بازجويي بود، نميدانم چه كسي پدرم را كشته است.»
پيش از او نيز گلمحمد، كه اتهام او نيز مشاركت در قتل است، ايراد ضربه با كلنگ به سر مقتول را رد كرده و گفته بود: «من از كودكي مقتول را ميشناختم. چرا بايد او را بكشم؟ روز حادثه وقتي مقتول با پسرش درگير شد، فقط با دسته كلنگ او را هل دادم. » براساس محتويات پرونده، گلمحمد رسيدي را امضا كرده كه نشان از بدهكاري٧٠ ميليون توماني او به مقتول دارد. متهم اما اين موضوع را نيز رد كرد و گفت: «من فقط هفت ميليون تومان به مقتول قرض داشتم و بخشي از آن را داده بودم. آن سند را هم خود مقتول نوشته و من چون سواد نداشتم امضايش كردم.»
پنهان كاري متهمان در حالي است كه به گفته وكيل علي، درگيري به خاطر چكي به ارزش چهار ميليون تومان رخ داد. او گفت: «متهمان ميخواستند چك را پس بگيرند. آن روز ميدانستند چك در اختيار مقتول است براي همين او را به خرابه كشاندند. علي نيز پس از كشته شدن پدرش، چك را از جيب او برداشت. » در پايان جلسه، وكيل گلمحمد پشت جايگاه ايستاد و موكل خود را مبري از قتل دانست. پس از او نيز گلمحمد در آخرين دفاعش، گفت حاضر است در صورت محكوميت، ديه مقتول را پرداخت كند. علي اما بار ديگر بر بيگناهي خود اصرار كرد و گفت: «من از كسي ترسي ندارم. اگر پدرم را كشته بودم ميگفتم. پولي هم براي پرداخت ديه ندارم. » در پايان جلسه، قضات وارد شور شدند تا راي نهايي را صادر كنند.
رسيدگي به اين پرونده از ٢١ فروردين پارسال با گزارش ناپديد شدن مردي مسن به كلانتري دماوند آغاز شد.كارآگاهان با تشكيل پروندهاي با موضوع «فقداني» تحقيقات خود را آغاز كردند. آنها در بررسيهاي ابتدايي خود متوجه شدند كه مفقودي با چند نفر اختلاف مالي دارد. تحقيقات آنها ادامه داشت تا سرانجام جسد مفقودي در خرابهاي اطراف دماوند پيدا شد. بررسي تيم پزشكي قانوني نشان ميداد كه متوفي به دليل اصابت جسم سخت به ناحيه سر كشته شده است. به اين ترتيب موضوع پرونده به «قتل عمد» تغيير كرد و كارآگاهان را براي دستگيري قاتل به تكاپو انداخت.
سرنخهاي به دست آمده حاكي از آن بود كه متهم در روز حادثه سوار بر موتور يكي از شاگردانش به نام گلمحمد ديده شده است. كارآگاهان او را دستگير كردند و مورد بازجويي قرار دادند. گلمحمد (٢٠ ساله) گفت: «روز حادثه با اصرار علي (پسر مقتول) با موتورم دنبال پدرش رفتم و سوارش كردم. وقتي به خرابه رسيديم، علي كه در آنجا مخفي شده بود به سمت پدرش رفت و گفت پولم را بده. اما پدرش مخالفت كرد. آنها با هم درگير شدند. من يك كلنگ دستم بود، با آن ضربهاي به سر و گردن مقتول زدم كه روي زمين افتاد و بيهوش شد. وقتي علي اين صحنه را ديد، دوباره كلنگ را كه از دستم افتاده بود برداشت و ضربه دوم را به پدرش زد.»با ثبت اعترافات گلمحمد، ماموران علي (٢٢ ساله) را به اتهام قتل دستگير كردند. او در جلسه بازپرسي به قتل پدرش اعتراف كرد و گفت: «مدتي بود با پدرم مشكل مالي داشتم. ميخواستم به زور پولم را پس بگيرم و اگر نشد، او را بكشم. روز حادثه پدرم را با كمك گلمحمد به خرابه كشاندم. خودم آنجا مخفي شده بودم، وقتي پدرم آمد يقهاش را گرفتم، گفتم پولم را بده. درگير شديم. گلمحمد با تيشه به سر پدرم زد. من دوباره تيشه را برداشتم و ضربه دوم را به او زدم. بعد همراه گلمحمد جسد را دفن كرديم.»
با ثبت اعتراف متهمان، پرونده براي صدور حكم در اختيار شعبه دوم دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي مقدم زهرا قرار گرفت. با اين وجود، صبح ديروز در جلسه رسيدگي به پرونده، پسر مقتول كه با تقاضاي ديه از سوي اولياي دم روبهرو شده بود، اعترافات خود در بازجوييها را انكار كرد و گفت: «من پدرم را نكشتم. خودم گشتم و جسدش را پيدا كردم. تنها اشتباهم اين بود كه بالاي جنازهاش رفتم. اينطوري قتل گردنم افتاد. همه اعترافاتم تحت فشار بازجويي بود، نميدانم چه كسي پدرم را كشته است.»
پيش از او نيز گلمحمد، كه اتهام او نيز مشاركت در قتل است، ايراد ضربه با كلنگ به سر مقتول را رد كرده و گفته بود: «من از كودكي مقتول را ميشناختم. چرا بايد او را بكشم؟ روز حادثه وقتي مقتول با پسرش درگير شد، فقط با دسته كلنگ او را هل دادم. » براساس محتويات پرونده، گلمحمد رسيدي را امضا كرده كه نشان از بدهكاري٧٠ ميليون توماني او به مقتول دارد. متهم اما اين موضوع را نيز رد كرد و گفت: «من فقط هفت ميليون تومان به مقتول قرض داشتم و بخشي از آن را داده بودم. آن سند را هم خود مقتول نوشته و من چون سواد نداشتم امضايش كردم.»
پنهان كاري متهمان در حالي است كه به گفته وكيل علي، درگيري به خاطر چكي به ارزش چهار ميليون تومان رخ داد. او گفت: «متهمان ميخواستند چك را پس بگيرند. آن روز ميدانستند چك در اختيار مقتول است براي همين او را به خرابه كشاندند. علي نيز پس از كشته شدن پدرش، چك را از جيب او برداشت. » در پايان جلسه، وكيل گلمحمد پشت جايگاه ايستاد و موكل خود را مبري از قتل دانست. پس از او نيز گلمحمد در آخرين دفاعش، گفت حاضر است در صورت محكوميت، ديه مقتول را پرداخت كند. علي اما بار ديگر بر بيگناهي خود اصرار كرد و گفت: «من از كسي ترسي ندارم. اگر پدرم را كشته بودم ميگفتم. پولي هم براي پرداخت ديه ندارم. » در پايان جلسه، قضات وارد شور شدند تا راي نهايي را صادر كنند.