يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "جاسوس يا شبكه كدام مهم تر است؟! "

اوین نامه ی کیهان یکشنبه  9 آبان ماه سال 1395
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "جاسوس يا شبكه كدام مهم تر است؟! "

«آن چيزي است که بنده مکرّر در مکرّر تذکّر مي دهم به مسئولان مختلف و به جهات مختلف؛ و آن عبارت است از نفوذ در مراکز تصميم سازي و تصميم گيري؛ آن عبارت است از نفوذ براي تغيير باورهاي مردم؛ آن عبارت است از نفوذ براي تغيير محاسبات. ما که مسئول هستيم و نشسته ايم اينجا، يک محاسبه اي داريم براي کارهاي خودمان، يک محاسبه اي مي کنيم؛ اين محاسبه نتيجه اش اين مي شود که اين جور موضع بگيريم؛ اگر محاسبه ما را توانستند تغيير بدهند، موضع گيري ما تغيير پيدا خواهد کرد. يکي از کارهاي اساسي آنها اين است: تغيير محاسبه ها در مسئولين؛ تغيير باورها در مردم؛ تغيير در مراکز تصميم سازي و تصميم گيري، مجموعه هايي که تصميم سازي مي کنند و تصميم گيري مي کنند. اين آن کار خطرناکي است که تهاجم به مباني انقلاب در آن هست، تهاجم به بنيانهاي حافظ و محافظ هست….در يک کلمه: تلاش در اين جنگ نرم، زمينه سازي براي تهي شدن نظام از عناصر قدرت است؛ مي خواهند کاري کنند که نظام اسلامي از عناصري که در درون او است و مايه اقتدار او است، تهي بشود و خالي بشود. وقتي ضعيف شد، وقتي عناصر قدرت در او نبود، وقتي اقتدار نبود، ديگر از بين بردنش و کشاندنش به اين سَمت و به آن سَمت، کار مشکلي براي ابرقدرت ها نخواهد بود؛ مي خواهند او را وادار کنند به تبعيّت...» اينها بخشي از هشدار مهم و تکان دهنده رهبر عزيز انقلاب بود که ششم خرداد ماه سال جاري در ديدار رئيس و اعضاي مجلس خبرگان رهبري بيان شد و برگ جديدي از تهديدات دشمن و پروژه نفوذ را ترسيم نمود. 
    
انتظار عمومي و بخصوص نخبگان اين بود که با اين روشنگري و تبيين دقيق ، بلافاصله اتاق فکرهاي مهم و مطلعي تشکيل و بنا را بر عملياتي کردن اين هشدار بگذارند تا در قالب يک برنامه مدون،پروژه نفوذ در اين مراکز ، شناسايي و خنثي شود. اما آيا آنچه اتفاق افتاده با آنچه که کشور و نظام ما را تهديد مي کند، متناسب و هم اندازه است!؟
    
ابتدا به چند مصداق در حوزه نفوذ که پيش از اين کيهان درباره بعضي از آنها مفصلاروشنگري کرده است توجه بفرماييد:
    1-
نظام آموزشي کشور، از مهمترين مباني پيشرفت يا سقوط قلمداد مي شود. جامعه ما با ميليون ها کودک و نوجوان،سالهاست در برزخ يک نظام آموزشي ملي و اسلامي دست و پا مي زند و فرجام همه تلاش ها -خوب يا بد- همين است که جلوي چشم پدران و مادران اين مرز و بوم است. مقدمه اين ساختار،مهد کودک ها است. از دوسال پيش،کيهان در گزارش هاي مستند و متعددي،نسبت به بي برنامگي و فقدان راهبرد در اين حوزه خطير و نفوذ جرياني بسيار دقيق و هوشمند هشدار داد. گفتيم و نوشتيم که ساختار مهد کودک هاي ما با روش«مونته سوري»برپاست و خبري از نسخه بومي و ملي اين ماجرا نيست! نوشتيم که سامسونگ و همسر فلان سفير اروپايي و آسيايي براي کودکان دلبند ما ، دايه عزيز تر از مادر شده اند و مهد کودک مي سازند! از مناطق مرزي و محروم گفتيم که حساب شده و هوشمند، بچه ها ي ما را يکي يکي طعمه سيستم هاي آموزشي خود کرده و مي کنند و... رهبر معظم انقلاب در همين خصوص فرموده بودند؛« هوشيار باشيم؛ من چند روز قبل از اين، گفتم که اينها در صدد نفوذند، درصدد رخنه کردن؛ اين رخنه از جاهاي مختلفي ممکن است باشد؛ مواظب باشيد. يک وقت آدم خبر مي شود که فرض بفرماييد فلان سازمان آمده يک بخشي از مجموعه فرهنگي ما را -مثلاً فرض کنيد مهدکودک ها را- به يک شکل خاصّي دارد هدايت مي کند؛ اين را آدم مي فهمد، بعد که نزديک مي شود مي بيند کار خطرناکي و کار بزرگي است [امّا] آدم توجّه نداشته؛ اينها رخنه است؛ در زمينه هاي گوناگون؛ در زمينه هاي اقتصادي، در رفت وآمدها، در همه دستگاه ها...»
    2- در سال هاي قبل، از توطئه دشمن براي شناسايي و شکار نخبگان ايراني نوشتيم و هشدار داديم که شبکه اي هوشمند و حساب شده، دائما در حال رصد دانشگاه هاي ماست تا بهترين فرزندان ايران را به شکل هاي گوناگون شکار کند. گاهي آنها را به دانشگاه هاي خود براي ادامه تحصيل مي کشند و براي هميشه نمک گير سفره شوم خودشان مي کنند. گاهي در اين حد هم قابل نمي دانند! و در عوض دعوت به کشورشان، با همکاري - آگاهانه يا غير آگاهانه- برخي مسئولان داخلي ، ايده ها و خلاقيت هاي جوانان نخبه و تحصيلکرده کشورمان به ثمن بخس و به هيچ و پوچ در قالب فريبنده و اغوا کننده «استارتاپ ويکند» خريداري مي شود. چندين و چند نفر از مسئولان در سطوح مختلف آموزش عالي، رسما براي شکارچيان خارجي تور بازديد از دانشگاه ها و نمايشگاه هاي توانمندي آنها در سراسر کشور برگزار کردند و حتي در برخي دانشگاه ها کار به شکار در قالب دفتر همکاري ها و... رسيد! کيهان در اين باره فراوان نوشت و زنگ خطرها را به صدا در آورد اما طبق معمول آنچه رخ داد ارسال تکذيبيه ها و ديدارها و ... براي لاپوشاني حقيقت بود! رهبر عزيز انقلاب ، در اين باره نيز هشدار داده و فرموده بودند؛ «اين را هم من همين جا به شما بگويم که ما جلسات و نمايشگاه هايي داريم براي نمايش پيشرفت هاي علمي و مانند اينها؛ اين خيلي چيز خوبي است منتها مراقب باشيد که اين کانوني براي معرّفي استعدادهاي ما به آدم هاي بيگانه نباشد؛ شما بچّه ها را اينجا معرّفي کنيد، آنها شناسايي کنند و بيايند بردارند [ببرند]؛ نه، قبل از اينکه او شناسايي بکند، دستگاه هاي خودمان شناسايي شان کنند. نمي شود اينها را پشت پرده پنهانشان کرد، بالاخره آشکار مي شوند، امّا دستگاه هاي داخلي خودمان قبل از ديگران اينها را شناسايي کنند، اينها را جذب کنند، به اينها کار بدهند. هيچ جواني نيست که محيط زندگي خودش و خانواده خودش را ترجيح ندهد بر غربت؛ [آنها] در کنار غربت، برايش يک امتيازي مي گذارند، شما مي توانيد حتّي کمتر از آن امتياز را به او بدهيد و او را براي خودتان و براي کشورش مورد استفاده قرار بدهيد. من به شما عرض بکنم که بنده در دفاع از جامعه نخبگان و از حرکت علمي کشور، تا نَفس دارم ذرّه اي کوتاه نخواهم آمد، و مي دانم که اين حرکت، حرکت بابرکتي است و ان شاءالله عاقبت به خير است
    3-
نوشتيم که يک شرکت همه کاره همه فن حريف، با ده ها و صدها شرکت ايراني قرارداد همکاري بسته است . براي آنها نرم افزار نوشته و در اصل چشم و گوش بانک ها، شرکت هاي عظيم و مهم ملي ، وزارتخانه ها و ... شده است. نوشتيم که رئيسان آن شرکت، مجريان پروژه نفوذ در ايرانند و سالهاست در کنار گوش روسا و مديران ارشد جاهاي مختلف و به خصوص مرکز تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام،حکم عقل منفصل را بازي مي کنند و همه راه ها را به سويي که مي خواهند مي برند و خاموش و بي صدا بر تصميمات کلان ما اثر مي گذارند. کيهان«آتيه بهار» را با همه ابعاد ممکن آن معرفي کرد و درباره نفوذ اين سرطان خزنده و چراغ خاموش در همه مراکز مهم تصميم ساز و تصميم گير کشور هشدار داد . زنگ خطرها را به صدا در آورد و تذکر داد که غفلت از اين شبکه نفوذ، باعث تکرار ماجراي«آچيلان» در ابعادي به مراتب وسيع تر و حساس تر خواهد شد به نحوي که جبران آن يا ممکن نخواهد بود يا مستلزم خسارات و هزينه هاي فراوان خواهد بود. حالاو مدتها بعد از آن هشدار،حدود 200 موسسه و بانک و شرکت مهم کشورمان با آتيه بهار ، مهمترين قرا ردادهاي خود را منعقد کرده اند و آنها به عنوان چشم و گوش کشورمان ؛ مشغول خدمات رساني هستند! اينکه آثار و تبعات چنين ارتباطي چه خواهد بود و ميزان خسارات آن چيست را بايد بعدها در قالب کارشناسي هاي منصفانه و بي طرفانه بررسي کنيم.
    4- در مقطعي پروژه آسيب هاي اجتماعي ، پر رنگ و محل توجه جامعه شد. مي دانيم که اين ، نقطه اي مهم و در عين حال تاريک در کارنامه برخي مسئولان ماست و بايد هر چه زودتر و به بهترين شکل جبران شود. اما نگراني بالاتر از اصل آسيب هاي اجتماعي ، جريان هدفمندي است که براي اين موضوع مهم و حياتي ، برنامه نويسي و طراحي مي کند. شخصي را در نظر بگيريد که پدرش در زمره افراد رده بالاي سازمان منافقين است و در جريان موشکباران اردوگاه اشرف به هلاکت رسيده است، برادر ي دارد که کارشناس و مجري صداي آمريکاست و مهمترين و بي پروا ترين مواضع را عليه نظام مقدس اسلامي و مردم کشورمان دارد، خودش هم در مقاطع مختلف،عناد و ستيزه جويي با مردم و نظام را به نمايش گذاشته و از بيان و طرح آرزوها و اهداف براندازانه اش ابايي ندارد، حال اين شخص، نسخه رويارويي با آسيب هاي اجتماعي ، مواجهه با افراد آسيب ديده و نقش و جايگاه نظام و بودجه و ... را مي نويسد و به عنوان يک کارشناس برجسته به برخي مسئولان در حوزه هايي خاص مي دهد! آنها آن طرح را از مجاري قانوني عبور داده و تبديل به برنامه اجرايي مي کنند! آيا اين برنامه، در صدد اصلاح امور خواهد بود و به صلاح و صواب خواهد انجاميد !؟ آيا چنين فردي با چنين سوابق و وابستگي ها، دلسوز و دغدغه مند براي مردم ما است!؟
    
آنچه خوانديد ، تنها نمونه هايي اندک و مختصر از توطئه دشمن براي نفوذ در ساختارهاي تصميم گير و تصميم ساز ايران است. يقينا اهداف و برنامه هاي شوم آنها به همين ميزان محدود نبوده و نيست و نبايد با ساده انگاري به ماجرا نگريست.
    
اما جان کلام و منظور از نگارش اين مصاديق،شرح و طرح اين مسئله است که آنها که بايد ، در مواجهه با اين پليدي ها و ناراستي ها چه مي کنند؟ کشف و شناسايي يکي دو عنصر نفوذي ، خوب و در خور تقدير است. محکوميت آنها هم قابل تشکر است. اما ماجرا تمام مي شود!؟بدون تعارف بايد گفت که هنوز بر بخش هاي مهمي از متوليان امر،نفوذ معنايي جز يک جاسوس دوربين به دست يا يک بمب گذار بد صورت ، هويت و تعريفي ندارد و معتقدند اگر از اين دو گذشت،به چيزهاي ديگر مي توان توجهي نکرد!
    
اينگونه است که بسياري از افراد حرفه اي و تربيت شده، با ظاهري بسيار موجه و درستکار، بدون داشتن حتي يک فساد اخلاقي يا مالي يا سياسي يا امنيتي و... به يارگيري از داخل سيستم ما و افراد داخل حاکميت مي پردازند ، طرح ها و حرف هاي خود را با پوششي از زيباترين عبارات و حتي ظاهرا مزين به تعاليم اسلامي و دغدغه هاي ارزشمند ديني و ملي به قلم و زبان مسئولان ما مي آورند و خود همچون ناظري خاموش و بي اهميت در گوشه اي به تماشاي شاهکارشان مشغول مي شوند! در چنين شرايطي، تقليل دشمن و دشمني کينه توزانه او به بمب گذاري و حمله مسلحانه-که هميشه بايد در برابر آن هوشيار بود- نشناختن ميدان بازي نيست!؟
    اين نگاه غلط در بين متوليان امر باعث شده که هر از چندي، شخص يا اشخاصي بازداشت شوند، مدتي بهانه حقوق بشري دست دشمنان ما بدهند، براي آزادي آنها انواع فشارها و تحميلات به کشور وارد شود، آن افراد محکوم شده يا در فرايند هاي متعارف، مبادله شوند،يکي دومستند مستقل يا تلويزيوني در باره نفوذ آنها توليد و پخش شود و .... شبکه آنها بي برنامه و تدبير به حال خود رها شود! اينها مي تواند به عنوان کارنامه و سرگرمي ارائه شود اما واقعا علاج قطعي و حقيقي هم محسوب مي شود!؟
    
اگر جز اين است، چرا با دستگيري عامل يا عوامل نفوذي ،بازهم همان روش هاي قبلي ،همان برنامه هاي ديکته شده آنها و بدتر از همه،همان سرپل هاي داخلي آنها بر سر کارند و چيزي در محتوا تغيير نمي کند و تنها يک عنصر از عناصر دشمن کم مي شود؟!چرا اين همه اسناد بالادستي و برنامه هاي راهبردي نمي تواند گره اي از کار مردم باز کند و لبخندي بر لبان آنها بنشاند!؟
    
شناسايي شبکه و رصد آن از اولين تا آخرين فرد، به مراتب ، مهمتر و حياتي تر از حذف و محکوميت يک جاسوس به زندان و حتي اعدام است،کاري که بر اساس شواهد، از آن غفلت شده است. نويسنده: حسين شمسيان