يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "طلاق عاطفي در مديريت اشرافي "

اوین نامه ی کیهان 2 شنبه 10 آبان ماه سال 1395
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "طلاق عاطفي در مديريت اشرافي "
پس از 38 سال تجربه وارونه گویی وعوامفریبی ودین فروشی فساد فراگیر ازصدر تاذیل که چاشنی جنگ قدرت وثروت باندی وجناحی شده است . به و یژه اینکه مدام آدرس غلط داده و تبلیغات پوچ وغیر واقعی شده است که شامل رهبر بنیانگذارو جانشین وی وسایر کارگزاران رژیم و ارونه ولایت فقیه می شود . بنابراین دیگر محال است با هررنگ ولعاب و خوشرقصی کردن بتوان صورت مسأله راپاک کردو سیاه نمایی نمود.یا اینکه با تصویر مار کشیدن مار قالب کرد وهمه کاسه وکوسه  خلافکاری وغارتگری و.... را فقط به جناح رقیب نسبت داد وجناح غالب خامنه ایو پاسداران وحامیان شان راتبرئه کرد .

1- چهار ويژگي مهم است که با آنها مي توان تشخيص داد يک مدير يا سياستمدار، هويتش کدام است و چه کاره است؛ «حزب» و «حرب» و «بيت المال» و «مردم». اينکه با چه کساني سر جنگ دارد و با کدام ها حزب تشکيل مي دهد؟ با بيت المال چه معامله اي مي کند و نگاهش به مردم در عمل چيست؟ اين ارزيابي دقيق را امير مومنان علي عليه السلام به ما ياد داد، آنجا که مالک را به امارت مصر گماشت و گوشه اي از دلواپسي ها و نگراني هاي قابل گفتن و نوشتن را با مردم مصر بازگفت؛ «من مشتاق ملاقات پروردگارم اما نگران و اندوهناک که کم خردان و فاجران، حکومت را در دست بگيرند». نگران از کدام اتفاقات؟ «فَيتّخذوا مال الله دُوَلاً. مال خدا را دست به دست کنند. و عباده خَوَلاً، بندگان او را به بردگي بکشند. والصالحين حَرباً، و با صالحان بجنگند. والفاسقين حزباً، و با فاسقان حزب و جمعيت تشکيل دهند... آيا مرزهايتان را نمي بينيد که تصرف کردند و شهرهاتان را که تسخير نمودند و دستاوردهايتان را که غارت کردند و شهرهايتان را که آتش جنگ در آنها افروختند؟ خداوند شما را رحمت کند؛ بشتابيد براي جنگ با دشمنانتان و روي زمين سنگيني نکنيد که به ستم و خواري گرفتار مي شويد... همانا مرد جنگي بيدار است و اگر به خواب رفت، دشمن از او چشم برنمي دارد و نمي خوابد» (نامه 62 نهج البلاغه)
    2- سابقه نداشته رئيس سازمان سيا از سياستمداري در ايران صراحتاً جانبداري کند، همچنان که سابقه نداشته فرد مورد حمايت در قبال اين ننگ سکوت نمايد و لااقل به دهان دشمن نزند. 8 مرداد 95 بود که «جان برنان» به همايش امنيتي اسپن رفت و گفت: «تصور مي کنم توافق هسته اي، کار درستي بود و آقاي ]...[ را که از ديد ما در ميان عناصر فعال در ايران فردي بسيار ميانه روتر به شمار مي آيد، تقويت کرد. او بايد دستاوردهاي بيشتري داشته باشد تا حمايت بيشتري جلب کند؛ به اين دليل که در حکومت ايران بين تندروها و ميانه روها رقابت وجود دارد. برخلاف تصور، ايران کشور يک دستي نيست. بنابراين در حالي که آنها سال آينده انتخابات برگزار مي کنند، ما به دقت اوضاع را تحت نظر خواهيم داشت تا ببينيم موازنه قدرت چگونه پيش مي رود. نگراني من اين است که بسياري از ايراني ها انتظار داشتند با آزاد شدن دارايي ها، پول به زندگي آنها سرازير شود اما خوب، اين مسئله زمان مي برد». سازمان سيا که حتي سياستمدار لائيکي مانند مصدق را تحمل نکرد، اکنون به چه چيزي اميد بسته است؟

    3- جاذبه و دافعه هاي مديريت اشرافي، کمابيش داراي همان ويژگي هاي خطرناکي است که امير مومنان (ع) هشدار مي دهد؛ «بازي با بيت المال، مايملک انگاري مردم، حرب با صالحان و تشکيل حزب بافاسقان». مردم در اين تلقي، لشکر قابلمه به دست و پرتوقعي محسوب مي شوند که يارانه 45 هزار توماني پرداختي به آنها عين مصيبت عظما و عزاست. اما همزمان، هم حزبي ها و موتلفان، سرمايه هاي نابغه و مديران شايسته اي قلمداد مي شوند که مجازند 30 يا 110 برابر يک شهروند معمولي- 57 يا 234 ميليون تومان- حقوق بگيرند بي آنکه صاحبان عزاي يارانه، حتي خمي بر ابروي مبارک شان بنشيند. در اين نگاه، هر مدير اشرافي بالاتر از حداقل 15 بلکه صدها شهروند است. يا فلان مدير مجاز است تسهيلات چند صد ميليوني و ميلياردي بگيرد اما وام 10 ميليوني ازدواج براي جوانان فراهم نيست؛ حتي اگر سر جمع اعتبار لازم براي وام جوانان (7 هزار ميليارد تومان)، 1/7 درصد کل تسهيلات اعتباري بانک ها (417 هزار ميليارد تومان) باشد.
    4- مديريت اشرافي به غايت پرهزينه و کم بهره است. خسارت هاي نجومي برجاي مي گذارد و به ارزش ها مي تازد و ناراضي و نااميد مي تراشد اما دريغ از کارگشايي و تسهيل معيشت مردم و گره گشايي از فضاي کسب و کار عمومي. آيا مي دانيد فساد 8 هزار ميليارد توماني عوامل حزب مشارکت و کارگزاران در صندوق ذخيره فرهنگيان، بيشتر از يارانه پرداختي به کل مردم ايران در 2 ماه است؟! يک قلم خسارت نجومي مديريت لافزن و بي کفايت، قرارداد پرمفسده کرسنت در دولت اصلاحات و توسط وزيري است که همچنان برکرسي صدارت تکيه زده و حلوا حلوا مي شود. او مي گويد براي پرداخت يارانه به مردم عزا مي گيرد اما نمي گويد چرا به مفسداني مانند «مهدي-ه» و... مجال داد تا ضمن اخذ رشوه هاي نجومي، گاز ايران را براي 25 سال، 14 برابر زير قيمت به امارات بفروشند؟ حالاکه کار به دادگاه لاهه کشيده، خبرها از جريمه 18 ميليارد دلاري عليه ايران حکايت مي کند. چرا دولت حاضر نيست وزير را برکنار کند تا ادعاي درست تباني و فساد در انعقاد قرارداد کرسنت، براي دادگاه تائيد شود؟ مگر يک مدير مقصر چه قدر مي ارزد که او را مهم تر از پرداخت 18 ميليارد دلار جريمه بي زبان تلقي کنيم؟ 

    5- 18ميليارد دلار (هر دلار 3600 تومان) معادل 64 هزار و 800 ميليارد تومان است يعني حدوداً به اندازه يارانه 17 ماه پرداختي به کل مردم ايران. يا به عبارتي، يارانه اي که مي توان به يک ميليارد و 440 ميليون نفر در يک ماه پرداخت کرد! چرا وزيران نفت يا اقتصاد براي چنين خسارت هنگفتي، اعلام مصيبت و عزا نمي کنند؟ براي مقايسه کافي است بدانيم کل درآمد نفتي کشور در لايحه بودجه امسال، حدود 66 هزار ميليارد و سهم بودجه عمراني حدود 60 هزار ميليارد تومان پيش بيني شده بود! چرا بايد به واسطه امتيازهاي هنگفت واگذار شده در برجام کلاً به 10-12 ميليارد دلار از دارايي هاي بلوکه شده مان دسترسي پيدا کنيم اما به سادگي، 18 ميليارد دلارجريمه وزيري را بدهيم که آقاي روحاني (دبير شوراي عالي امنيت ملي) در سال 81 و در نامه به رئيس جمهور وقت، از پاسخگو نبودن او براي قرارداد کرسنت و ناديده گرفته شدن حقوق ايران به عنوان يک تجربه تلخ و نگران کننده ياد کرد؟ چرا هاضمه دولت دير جذب مي کند و آسان از دست مي دهد؟ و چرا وزير ورزش را مي توان بي دليل برکنار کرد اما مثلاً وزير هزار ميلياردي صنعت (رئيس ستاد انتخاباتي آقاي روحاني در سال 92) يا وزيران ناکارآمد نفت و راه و شهرسازي را نه؟!

    6- ابراهيم اصغرزاده، همان اصلاح طلبي که 13 اسفند 92 با صداي بلند به روزنامه قانون گفت «دولت، رحم اجاره اي اصلاح طلبان است»، 16 مرداد امسال در مصاحبه با روزنامه اعتماد روي موضوع مهمي انگشت گذاشت. او مي گويد «دولتمردان و مديران دولتي به نظر مي رسد مشکل اقتصادي ندارند؛ زندگي راحتي دارند؛ بچه هايشان در خارج تحصيل مي کنند و اينجا از مواهب استفاده مي کنند و فيش هاي حقوقي بالامي گيرند... دولتي که به مردم مي گويد 45 هزار تومان يارانه را نگيريد تا بتوانيم توسعه را پيش ببريم اما از آن سو نمي تواند به مديرانش بگويد شما هم بايد فداکاري کنيد، فاقد صلاحيت اخلاقي مي شود؛ دولتي مي شود که از طبقه خاص و منافع طبقه خاصي حمايت مي کند اما منافع توده هاي مردم را نمي تواند بفهمد. دائماً ناله مي کند که مجبورم هر ماه يارانه بپردازم اما حواسش نيست که چه مقدار حقوق هاي آن چناني حيف و ميل مي شود». او چند روز بعد، به مجله مهرنامه گفت «در دولت هاشمي، طلاق عاطفي با مردم روي داده بود... يادتان رفته که سياست تعديل در آن دولت، به چه بلبشويي در اقتصاد کشور و واکنش هاي خياباني و حتي شورش انجاميد؟ اواخر دولت هاشمي، شکاف دولت- ملت به بيشترين عمقش پس از انقلاب رسيد».

    7- اما اصغرزاده تنها حامي دلواپس دولت و نگران از بازتوليد برخي سياست هاي نافرجام ليبرال ها نيست. فرشاد مومني پريروز در مصاحبه با روزنامه شرق درباره قراردادهاي نفتي جديد و سوابق تاريک وزير در دوره اصلاحات هشدار داده است؛ «وزارت نفت در دوره قبل از دولت قبلي ]دوره وزارت زنگنه در دولت اصلاحات[ ذيل عنوان قراردادهاي بيع متقابل، سهل انگاري ها و خطاهاي بسيار بزرگي صورت داده بود. همان زمان نامه اي با امضاي بيش از 100 کارشناس امضا کرديم و با کمال تاسف همه پيش بيني هاي نامه در دوره قبلي مسئوليت مهندس زنگنه در کادر قراردادهاي بيع متقابل محقق شد. بنابراين به طور طبيعي، به اعتبار آن تجربه تاريخي و ضريب بالاي سرنوشت سازي قراردادهاي نفتي، بايد به قراردادهاي جديد نفتي [IPC] به مثابه يک مسئله ملي توجه شود. قراردادهاي قبلي سهل انگارانه امضا شد... همه هزينه ها را 10 سال گذشته پرداخت کرده ايم، بنابراين به جاي اينکه بيهوده نوعي اضطراب در جامعه راه بيندازيم، بهتر است با خرد کارشناسي و با استفاده از حداکثر ذخيره دانايي جامعه، قراردادها را ارزيابي کنيم و قراردادها، حساب و کتاب جدي تري داشته باشد».
    8- قريب 9 ماه پس از اجراي برجام، گزارش بانک جهاني از سقوط دو پله اي ايران در رتبه بندي جهاني «فضاي کسب و کار» حکايت مي کند. بازار مسکن به دوره رکود معاملات بازگشته اما قيمت ها رو به افزايش است. قيمت دلار بي سر و صدا رو به صعود دارد و مطبوعات حامي دولت هشدار مي دهند که ممکن است فنر تورم به دلايل عديده ناگهان در برود و تا بالاي 20 درصد صعود کند؛ آن هم بدون اينکه رشد اقتصادي با کيفيتي تدارک شده باشد. در چنين فضايي آيا دست روي دست گذاشتن و دل بستن به وعده هاي ايميلي آمريکا، يا وعده هاي دل خوش کنک فلان مقام اروپايي يا فرانسوي و آلماني مبني بر اينکه دغدغه اشتغال براي جوانان ايران را دارد يا متعهد به اجراي برجام است و... خطرناک نيست؟ و آيا جاي تعجب خواهد بود فلان جريان سياسي غربگرا و قائل به مديريت ناکارآمد اشرافي- که به جاي اعتراض به بدعهدي و خباثت آمريکا، به حذف شعار مرگ بر شيطان بزرگ اصرار دارد- از سوي رئيس سازمان سيا يا وزير خارجه آمريکا نشان شده باشد؟! اگر به قول آن مدير فرهنگي نهاد رياست جمهوري، ام المشاغل هايي در دولت هستند که سوئيسي حرف مي زنند اما آفريقايي عمل مي کنند، چرا نبايد شوق و طمع را در دشمنان ملت ايران برانگيزند؟
نويسنده: محمد ايماني