گزیده ها 24 مهر - 96
مقایسه ترامپ و احمدینژاد از زبان وزیر برکنار شده!
مقایسه ترامپ و احمدینژاد از زبان وزیر برکنار شده!
آقای احمدی نژاد علاقمند است که همیشه
روی آنتن خبرها باشد و در تمام جریانات به نحوی حضور داشته باشد. ایشان بدش نمی
آید در انتخابات مجلس هم به نحوی این قضیه حضور را رقم بزند شاید هم بگوید"
از گرمسار می آیم" یعنی از شهر خودش تا مطمئن تر باشد خیلی هم علاقمند است که
دوباره رد صلاحیت شود و همیشه این چالش ها را ادامه می دهد.
عصرایران نوشت: وزیر رفاه دولت نهم گفت:
در کشور ما مدیریت بله قربان گو وجود دارد و تا زمانی که این شیوه مدیریت حاکم
باشد، ما نمی توانیم کاری پیش ببریم. مدیران ما باید دارای استقلال رای و فکر
باشند.
گزیدهای از اظهارات پرویز کاظمی را در ادامه میخوانید:
گزیدهای از اظهارات پرویز کاظمی را در ادامه میخوانید:
متاسفانه در کشور ما اکثر افراد و
مدیران بر اساس روابط انتخاب می شوند و ضوابط کمتر مورد توجه است. در یک دوره ای
گروهی بر سر کار می آیند و تمام طیف هم نگاه خودشان را بدون توجه به توانمندی ها و
قابلیت های آنها و فقط به این دلیل که از لحاظ فکری با این گروه همراهی و منفعت
دارند انتخاب می شوند. طبیعی است که با این کار مصلحت و منفعت کشور به خطر می افتد
یک مثال می زنم اگر شما کسالت قلبی داشته باشید قبل از مراجعه به دکتر چک می کنید
که با پزشک دید فکری و سیاسی یکسان داشته باشید یا تخصص او را در نظر میگیرید....
روابط حزبی و تفکری می تواند یکی از
دلایل بعضی از انتصابات باشد. الان ببینید در شهرداری تغییرات همینطور در حال
انجام است سری قبل هر چه مدیر بود جارو شد این بار هم خیلی از مدیران بیرون گذاشته
شدند. آیا در بین این ها هیچ مدیر توانمندی وجود نداشت این شیوه کار نمی تواند
کشور ما را به جلو ببرد. در کشور ما مدیریت بله قربان گو وجود دارد و تا زمانی که
این شیوه مدیریت حاکم باشد ما نمی توانیم کاری پیش ببریم مدیران ما باید دارای
استقلال رای و فکر باشند اگر مطالبی به نظرشان می رسد آزادانه عنوان کنند و مدیر
مافوق این فکر را تشویق و ترویج کند تا از این طریق آدم هایی که دارای رای مستقل
هستند و کارشناسند و توانمندی علمی مدیریتی دارند اجازه اظهار نظر داشته باشند.
همه ما می خواهیم نه نشونیم و مدیران کسانی را منصوب می کنند که هر چه گفتند
بگویند درست است و به همین دلیل کار خراب می شود. اگر ما این نوع تفکر را
درکشورمان اصلاح کنیم خیلی از مشکلات حل می شود.
حذف حس مدیریت بله قربان گویی هزینه
دارد یعنی من باید این باور را داشته باشم که اگر به عنوان مسئول از من نقد شد من
ناراحت نشوم و پذیرنده باشم. اگر این فضا بوجود آید آن موقع قابلیت و تونمندی ها
می تواند خودش را نشان دهد و در نتیجه مسئول هم باید جوابگوی جابجایی ها وانتصابات
نیز باشد به عبارتی اگر این چالش ها بوجود بیاید ما می توانیم سالم سازی و بهینه
سازی را داشته باشیم.
پارلمانی شدن نیازمند داشتن حزب های خوب
و قدرتمند است که فعالیت های مستقل دارند. ما در کشورمان به معنای واقعی حزب
نداریم این هایی هم که به اسم حزب فعالیت می کنند در واقع حزب نیستند افرادی هستند
که 20 روز مانده به هر انتخاباتی دور هم جمع می شوند و اسم کارهای خودشان را
فعالیت حزبی می گذارند به عبارتی این افراد به صورت رفاقتی گعده ای تشکیل می دهند
پس این مشکل اولیه چنین تغییری است. مشکل بعدی اینکه، در بین سه قوه فقط یک قوه ی
ما با رای مستقیم مردم انتخاب می شوند پس جمهوریت در اینجا می تواند معنی خود را
نشان دهد. نکته بعد اینکه در انتخابات ریاست جمهوری ما تعدادی گزینش و دیدگاه های
خود را ارائه می کنند مردم به دیدگاه ها رای می دهند. اما در نظام پارلمانی انتخاب
رئیس به مجلس برده می شود آنجا بحث ائتلاف مطرح می شود و گروه های مختلفی در آنجا
وجود دارند. در حال حاضر برای انتخاب چند وزیر کلی اتفاق در پارلمان می افتد حالا
این در سطح کمرنگ است ولی وقتی قرار است رئیس جمهور انتخاب شود ائتلاف ها سنگین می
شود چرا که منافع در سطح خیلی بالاتری خواهد بود در چنین شرایطی منافع مردم کمتر مورد
نظر قرار می گیرد و لابی ها سنگین تر می شود.
آقای احمدی نژاد علاقمند است که همیشه
روی آنتن خبرها باشد و در تمام جریانات به نحوی حضور داشته باشد. ایشان بدش نمی
آید در انتخابات مجلس هم به نحوی این قضیه حضور را رقم بزند شاید هم بگوید"
از گرمسار می آیم" یعنی از شهر خودش تا مطمئن تر باشد خیلی هم علاقمند است که
دوباره رد صلاحیت شود و همیشه این چالش ها را ادامه می دهد.
ببینید ترامپ دارد چکار می کند، ترامپ
با رئیس جمهور شدن برای خودش یک سرگرمی درست کرد او یک تاجر است. انگیزه اش از
ریاست جمهوری در سن 75 سالگی یک کنجکاوی بود و احمدی نژاد هم همین وِیژگی ها را
دارد. احمدی نژاد دلش می خواهد یک کاری انجام دهد که مردم در موردش حرف بزنند شلوغ
شود و..هدف منطقی پشت کارهایش نیست. پایه فکری احمدی نژاد مطرح شدن است و مصداق
های مختلفی را برای این موضوع اجرا می کند.
مرگ بیمار
بعد از تزریق آمپول
هنگامیکه اعضای خانواده «محمد»؛ کدخدای
قریه، در اتاق خود نشسته بودند، امامعلی وارد اتاق شد و با تفنگی که به همراه
داشت، اعضای خانواده را به گلوله بست.
به گزارش تسنیم، برای بازخوانی حوادث و پروندههای جنایی در دهههای گذشته بهسراغ اخبار حوادث یکی از روزنامههای کثیرالانتشار کشور در دهه 50 رفتیم و در قالب سلسله گزارشهایی به بازخوانی این پروندهها البته با ادبیات و «قلم حوادثنویسی» خاص آن ایام (بدون دخل و تصرف در نحوه تنظیم آن) میپردازیم.
قاتلی به اتهام کشتن 6 تن از اعضای یک خانواده، به 6 بار اعدام محکوم شد.
وی امامعلی نام دارد و بیست ساله است، امامعلی که در یکی از روستاهای تویسرکان 10 عضو یک خانواده را در یک روز تیرباران کرده و موجب قتل 6 نفر از آنها شده بود، در شعبه دوم دادگاه جنایی استان کرمانشاه محاکمه شد و دادرسان دادگاه او را به 6 بار اعدام محکوم کردند.
براساس کیفر خواست دادسرای ملایر، امامعلی بیست ساله، شغل چوپان، ساکن یک روستا واقع در 15 کیلومتری تویسرکان هنگامیکه اعضای خانواده «محمد»؛ کدخدای قریه مذکور، در اتاق خود نشسته بودند، امامعلی وارد اتاق شد و با تفنگی که به همراه داشت، اعضای خانواده را به گلوله بست.
در این حادثه 6 تن از اعضای خانواده به اسامی ترکان نوزده ساله، صفورا شانزده ساله، تاجدولت هجده ساله، محمود بیست ساله، کرمعلی نوزده ساله و صفی پنجاه ساله کشته شدند و بانو جهان، محترم، فتحالله و محمد مجروح شدند.
امامعلی بعد از دستگیری در اسدآباد با قرار بازداشت روانه زندان شد، دادرسان شعبه دو دادگاه جنایی کرمانشاه پس از رسیدگی به این پرونده، متهم را مجرم شناختند و او را به 6 بار اعدام محکوم کردند.
جواز دفن برای دست قطع شده
دست قطع شده کارگر جوان به پزشکی قانونی فرستاده شد و برای آن جواز دفن صادر شد.
علی شانزده ساله چندی قبل در کارخانهای واقع در جاده ساوه، دست راستش زیر دستگاهی که با آن کار میکرد، رفت و به سختی مجروح شد. علی به بیمارستان طرفه منتقل شد و پزشکان بیمارستان بعد از چند روز ناچار شدند دست علی را قطع کنند، دست قطع شده کارگر جوان به اداره پزشکی قانونی فرستاده شد و با صدور جواز دفن، دست قطع شده او را به بهشتزهرا بردند.
بیمار بعد از تزریق آمپول مُرد
پزشکان یکی از بیمارستانهای معروف تهران طی نامهای که به پزشکی قانونی نوشتند، ضمن گزارش فوت یک بیمار، علت مرگ را شوک ناشی از تزریق آمپول «مگاسیلین» اعلام کردند.
جوان بیست و دو سالهای به نام تیمور که به اورژانس یکی از بیمارستانهای بزرگ و معروف تهران مراجعه کرده بود در ساعت 8:30 صبح روز دوشنبه براثر تزریق آمپول مگاسیلین دچار شوک شدید شد و ساعتی بعد جان سپرد.
پزشکان بیمارستان در نامهای که به پزشکی قانونی نوشتند علت مرگ بیمار را اینطور تشریح کردند: بعد از تزریق آمپول مگاسیلین، بیمار ابتدا دچار خارش شدید بدن شد، احساس خفقان و تنگی نفس به او دست داد، آنگاه دچار تهوع شد و علائم شوک در بیمار به وجود آمد و بیمار ساعتی بعد چان سپرد.
به گزارش تسنیم، برای بازخوانی حوادث و پروندههای جنایی در دهههای گذشته بهسراغ اخبار حوادث یکی از روزنامههای کثیرالانتشار کشور در دهه 50 رفتیم و در قالب سلسله گزارشهایی به بازخوانی این پروندهها البته با ادبیات و «قلم حوادثنویسی» خاص آن ایام (بدون دخل و تصرف در نحوه تنظیم آن) میپردازیم.
قاتلی به اتهام کشتن 6 تن از اعضای یک خانواده، به 6 بار اعدام محکوم شد.
وی امامعلی نام دارد و بیست ساله است، امامعلی که در یکی از روستاهای تویسرکان 10 عضو یک خانواده را در یک روز تیرباران کرده و موجب قتل 6 نفر از آنها شده بود، در شعبه دوم دادگاه جنایی استان کرمانشاه محاکمه شد و دادرسان دادگاه او را به 6 بار اعدام محکوم کردند.
براساس کیفر خواست دادسرای ملایر، امامعلی بیست ساله، شغل چوپان، ساکن یک روستا واقع در 15 کیلومتری تویسرکان هنگامیکه اعضای خانواده «محمد»؛ کدخدای قریه مذکور، در اتاق خود نشسته بودند، امامعلی وارد اتاق شد و با تفنگی که به همراه داشت، اعضای خانواده را به گلوله بست.
در این حادثه 6 تن از اعضای خانواده به اسامی ترکان نوزده ساله، صفورا شانزده ساله، تاجدولت هجده ساله، محمود بیست ساله، کرمعلی نوزده ساله و صفی پنجاه ساله کشته شدند و بانو جهان، محترم، فتحالله و محمد مجروح شدند.
امامعلی بعد از دستگیری در اسدآباد با قرار بازداشت روانه زندان شد، دادرسان شعبه دو دادگاه جنایی کرمانشاه پس از رسیدگی به این پرونده، متهم را مجرم شناختند و او را به 6 بار اعدام محکوم کردند.
جواز دفن برای دست قطع شده
دست قطع شده کارگر جوان به پزشکی قانونی فرستاده شد و برای آن جواز دفن صادر شد.
علی شانزده ساله چندی قبل در کارخانهای واقع در جاده ساوه، دست راستش زیر دستگاهی که با آن کار میکرد، رفت و به سختی مجروح شد. علی به بیمارستان طرفه منتقل شد و پزشکان بیمارستان بعد از چند روز ناچار شدند دست علی را قطع کنند، دست قطع شده کارگر جوان به اداره پزشکی قانونی فرستاده شد و با صدور جواز دفن، دست قطع شده او را به بهشتزهرا بردند.
بیمار بعد از تزریق آمپول مُرد
پزشکان یکی از بیمارستانهای معروف تهران طی نامهای که به پزشکی قانونی نوشتند، ضمن گزارش فوت یک بیمار، علت مرگ را شوک ناشی از تزریق آمپول «مگاسیلین» اعلام کردند.
جوان بیست و دو سالهای به نام تیمور که به اورژانس یکی از بیمارستانهای بزرگ و معروف تهران مراجعه کرده بود در ساعت 8:30 صبح روز دوشنبه براثر تزریق آمپول مگاسیلین دچار شوک شدید شد و ساعتی بعد جان سپرد.
پزشکان بیمارستان در نامهای که به پزشکی قانونی نوشتند علت مرگ بیمار را اینطور تشریح کردند: بعد از تزریق آمپول مگاسیلین، بیمار ابتدا دچار خارش شدید بدن شد، احساس خفقان و تنگی نفس به او دست داد، آنگاه دچار تهوع شد و علائم شوک در بیمار به وجود آمد و بیمار ساعتی بعد چان سپرد.
ای کاش آن اقدام مصلحتاندیشانه انجام
نمیشد تا آن جراحی دردناک اتفاق نمیافتاد. آری، همان ضعفها بود که امام را
ناگزیر از آن اقدام کرد. من از پزشک مخصوص حضرت امام (رض) شنیدم که ضرباهنگ قلب
ایشان در هیچ زمانی به اندازه روزی که آن تصمیم را گرفتند نامنظم نبود.
شایستگیهای آیتالله
منتظری سبب شد که بزرگان کشور در زمان حیات حضرت امام (رض)، در یک اقدام مصلحتاندیشانه،
جایگاه قائممقام رهبری را برای وی به تصویب خبرگان رهبری رساندند. من در خبرگان
شاهد بودم که در این کار بیشترین اهتمام از ناحیۀ مقام معظم رهبری و نیز مرحوم آیتالله
هاشمی رفسنجانی بود.
آیتالله موسوی خوئینیها در کانال تلگرامی خود نوشت:
سؤال پرسیده شد که: «روزنامۀ سلام در برابر حذف آیتالله منتظری چه موضعی داشت؟»
در زمان عزل مرحوم آیتالله منتظری -که خداوند او را مشمول الطاف خاصۀ خود بفرماید- هنوز روزنامۀ سلام متولد نشده بود، ولی «سلام» در سال ۱۳۷۰ خبر بستری شدن ایشان در یکی از بیمارستانهای تهران و رفتار نامناسبی که برخی نهادها با ایشان کرده بودند را منتشر کرد و همین سبب تشکیل پروندهای در دادگاه شد.
باز کردن پروندۀ عزل آن فقیه عالیقدر برای من بسیار دشوار است، زیرا، گذشته از اینکه شاگرد آن عالِم مجاهد بودهام، مدتی با ایشان زیر یک سقف زندگی کردهام و نهتنها من، که هر کس با ایشان از نزدیک آشنا میشد، مجذوب اخلاق بزرگوارانۀ او میشد. آنقدر با مردم صمیمانه رفتار میکرد و با همگان راحت معاشرت میکرد که او را یک نفر مانند خود میدیدند. هر آنچه را نمیدانست متواضعانه در پی فراگرفتنش از هر کس که میدانست میشد؛ از اولین کسانی بود که از آغاز در کنار رهبریِ نهضت اسلامی ایستاد. کسی را از میان روحانیون سراغ ندارم که به اندازۀ او در دفاع از امام و نهضت او پایمردی و پافشاری کرده باشد.
او در راه به ثمر رسیدن نهضت و انقلاب اسلامی چه مصیبتها کشید، چه اهانتها و زخم زبانها، چه زندانها و شکنجهها، چه تبعیدها و محرومیتها؛ فرزند عزیزش، فاضل مبارز، حجتالاسلام محمد منتظری، را منافقین کشتند و فرزند دیگرش جانباز دفاع مقدس شد. شایستگیهای آن عالم وارسته سبب شد که بزرگان کشور در زمان حیات حضرت امام (رض)، در یک اقدام مصلحتاندیشانه، جایگاه قائممقام رهبری را برای وی به تصویب خبرگان رهبری رساندند و من در خبرگان شاهد بودم که در این کار بیشترین اهتمام از ناحیۀ مقام معظم رهبری و نیز مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بود.
اما افسوس و صد افسوس که آن عالم مجاهد، در کنار نقاط قوت فراوان، ضعفهایی هم داشت و این ضعفها تا زمانیکه به ساحت کشورداری و مدیریت کلان کشور ارتباط پیدا نمیکرد چندان دیده نمیشد و مشکلی ایجاد نمیکرد، ولی هنگامیکه این ضعفها با مسائل مدیریت کلان کشور گره میخورد، مشکلاتی جدی به وجود میآورد و شاید شنیده باشید که مرحوم بازرگان، زمانیکه نخست وزیر بود، به همین علت از دست آن بزرگوار به فغان آمده بود.
ای کاش آن اقدام مصلحتاندیشانه انجام نمیشد تا آن جراحی دردناک اتفاق نمیافتاد. آری، همان ضعفها بود که امام را ناگزیر از آن اقدام کرد. من از پزشک مخصوص حضرت امام (رض) شنیدم که ضرباهنگ قلب ایشان در هیچ زمانی به اندازه روزی که آن تصمیم را گرفتند نامنظم نبود.
و من، با همه ارادتی که به آن عزیز داشتم، تردید ندارم که در عزل ایشان حق با امام بود، اما امروز زمان را مناسب نمیدانم تا به توضیح تمام آن ماجرا بپردازم. من انکار نمیکنم که هیچ چیزی با ارادت و ایمانِ من به امام خمینی برابری نمیکند، ولی در وجدان خود اطمینان دارم که در این ماجرا تنها به عنوان یک ناظر بیرونی داوری میکنم. اگر فرصتی مناسب به دست آمد، شاید بتوانم به شرح کامل این ماجرا بپردازم، انشاءالله.
آیتالله موسوی خوئینیها در کانال تلگرامی خود نوشت:
سؤال پرسیده شد که: «روزنامۀ سلام در برابر حذف آیتالله منتظری چه موضعی داشت؟»
در زمان عزل مرحوم آیتالله منتظری -که خداوند او را مشمول الطاف خاصۀ خود بفرماید- هنوز روزنامۀ سلام متولد نشده بود، ولی «سلام» در سال ۱۳۷۰ خبر بستری شدن ایشان در یکی از بیمارستانهای تهران و رفتار نامناسبی که برخی نهادها با ایشان کرده بودند را منتشر کرد و همین سبب تشکیل پروندهای در دادگاه شد.
باز کردن پروندۀ عزل آن فقیه عالیقدر برای من بسیار دشوار است، زیرا، گذشته از اینکه شاگرد آن عالِم مجاهد بودهام، مدتی با ایشان زیر یک سقف زندگی کردهام و نهتنها من، که هر کس با ایشان از نزدیک آشنا میشد، مجذوب اخلاق بزرگوارانۀ او میشد. آنقدر با مردم صمیمانه رفتار میکرد و با همگان راحت معاشرت میکرد که او را یک نفر مانند خود میدیدند. هر آنچه را نمیدانست متواضعانه در پی فراگرفتنش از هر کس که میدانست میشد؛ از اولین کسانی بود که از آغاز در کنار رهبریِ نهضت اسلامی ایستاد. کسی را از میان روحانیون سراغ ندارم که به اندازۀ او در دفاع از امام و نهضت او پایمردی و پافشاری کرده باشد.
او در راه به ثمر رسیدن نهضت و انقلاب اسلامی چه مصیبتها کشید، چه اهانتها و زخم زبانها، چه زندانها و شکنجهها، چه تبعیدها و محرومیتها؛ فرزند عزیزش، فاضل مبارز، حجتالاسلام محمد منتظری، را منافقین کشتند و فرزند دیگرش جانباز دفاع مقدس شد. شایستگیهای آن عالم وارسته سبب شد که بزرگان کشور در زمان حیات حضرت امام (رض)، در یک اقدام مصلحتاندیشانه، جایگاه قائممقام رهبری را برای وی به تصویب خبرگان رهبری رساندند و من در خبرگان شاهد بودم که در این کار بیشترین اهتمام از ناحیۀ مقام معظم رهبری و نیز مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بود.
اما افسوس و صد افسوس که آن عالم مجاهد، در کنار نقاط قوت فراوان، ضعفهایی هم داشت و این ضعفها تا زمانیکه به ساحت کشورداری و مدیریت کلان کشور ارتباط پیدا نمیکرد چندان دیده نمیشد و مشکلی ایجاد نمیکرد، ولی هنگامیکه این ضعفها با مسائل مدیریت کلان کشور گره میخورد، مشکلاتی جدی به وجود میآورد و شاید شنیده باشید که مرحوم بازرگان، زمانیکه نخست وزیر بود، به همین علت از دست آن بزرگوار به فغان آمده بود.
ای کاش آن اقدام مصلحتاندیشانه انجام نمیشد تا آن جراحی دردناک اتفاق نمیافتاد. آری، همان ضعفها بود که امام را ناگزیر از آن اقدام کرد. من از پزشک مخصوص حضرت امام (رض) شنیدم که ضرباهنگ قلب ایشان در هیچ زمانی به اندازه روزی که آن تصمیم را گرفتند نامنظم نبود.
و من، با همه ارادتی که به آن عزیز داشتم، تردید ندارم که در عزل ایشان حق با امام بود، اما امروز زمان را مناسب نمیدانم تا به توضیح تمام آن ماجرا بپردازم. من انکار نمیکنم که هیچ چیزی با ارادت و ایمانِ من به امام خمینی برابری نمیکند، ولی در وجدان خود اطمینان دارم که در این ماجرا تنها به عنوان یک ناظر بیرونی داوری میکنم. اگر فرصتی مناسب به دست آمد، شاید بتوانم به شرح کامل این ماجرا بپردازم، انشاءالله.
صبح امروز پانزدهمین جلسه رسیدگی به
پرونده فساد نفتی در دادگاه انقلاب تهران آغاز شد.
به گزارش فارس، از لحظاتی قبل پانزدهمین جلسه محاکمه متهمان پرونده فساد نفتی در دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه آغاز شد.
قاضی مقیسه در ابتدای برگزاری پانزدهمین جلسه رسیدگی به پرونده فساد نفتی گفت: با وجود 14 جلسه قبلی که دادگاه به نحو کامل وقت را در اختیار متهمین و وکلای آنها قرار داده، با کمال تعجب در لایحه ای که تقدیم کردند اعلام داشتند دادگاه به ما فرصت نداده است.
وی خطاب به وکلای دو متهم گفت: این گونه صحبت ها سزاوار یک وکیل نظام اسلامی نیست.
قاضی مقیسه پس از قرائت اتهامات متهم ردیف سوم پرونده از او خواست تا از خود دفاع کند که حمید فلاح هروی گفت که در حال حاضر وکلایم دفاعیات را ارایه می دهند و خودم در انتهای دادگاه مطالبی را مطرح می کنم.
میرسجاد سعیدمهر وکیل حمید فلاح هروی متهم ردیف سوم پرونده موسوم به فساد نفتی در جایگاه حاضر شد و گفت: دفاعیات خود را به اتفاق آقایان مهرشاد و فلاحتی تنظیم کرده ام که در اخر لایحهای ارائه میشود. پس از مطالعه دقیق پرونده و استماع دفاعیات مشخص شد که موکلم از بسیاری از اتهامات مندرج در کیفرخواست مبرا است و به استناد اسناد پرونده ثابت میکنم انچه که در اتهامات موکلم بیان شده به استناد اتکای مستندات پرونده است و موکلم هیچ نقشی در عملیات کلاهبرداری و پولشویی متهم ردیف اول نداشته که در جریان رسیدگی دادسرا از این مساله مهم غفلت شده است. نتیجه گیری دادسرا درباره موکلم اشتباه بوده و انچه از مستندات ارایه کردیم گم شده است.
قاضی مقیسه خطاب به وی گفت: دفاعیات موکلتان در پرونده موجود است و گم نشده ضمن اینکه در دادگاه قبلی قاضی محترم پرونده این دفاعیات را قبول نکرده و براساس ان حکم اعدام صادر کرده است.
وی افزود: در لایحه وکیل شمس جز یکسری اتهامات به دادگاه نکته دیگری وجود ندارد و این حرف شما که میگویید اطلاعات گم شده متوجه میشویم که پرونده را وکلا مطالعه نکرده اند.
سعیدمهر خطاب به قاضی گفت: گلایه ما از دادگاه این است که صد صفحه لایحه دفاعیه ایا نیاز به یک صفحه پاسخ نداشت.
قاضی مقیسه گفت: اوراق گم نشده و یک خط هم جایی نرفته شما باید در دادگاه نظام اسلامی درست صحبت کنید این حرفها به منزله متهم کردن دادگاه به برداشتن اوراق پرونده است. اقرار کنید که اشتباه کردید.
وکیل مدافع متهم ردیف سوم پرونده نفتی گفت: در کیفرخواست موکلم سه عنوان اتهامی مشارکت درکلاهبرداری اچ کی و تامین اجتماعی و مشارکت در پولشویی امده است که مستندات قانونی کیفرخواست تاریخ وقوع جرایم را سال ۹۱ اعلام کرده است.
وی گفت: اولا اتهامات مربوط به جعلهای گسترده که به متهم اصلی نسبت داده شده بود حتی یک مورد هم به موکلم نسبت داده نشده بلکه متهم ردیف اول در بیشتر اتهامات به تنهایی متهم شناخته شده است. به موکلم کلاهبرداری از شرکت نیکو نسبت داده نشده و اتهامات پولشویی موکلم براساس اسناد دفتری ثبت شده که نیاز به بازنگری مجدد دارد.
قاضی مقیسه خطاب به وکیل فلاح هروی گفت: آقای وکیل در جلسات گذشته دادگاه خواب بودید.
به گزارش فارس، از لحظاتی قبل پانزدهمین جلسه محاکمه متهمان پرونده فساد نفتی در دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه آغاز شد.
قاضی مقیسه در ابتدای برگزاری پانزدهمین جلسه رسیدگی به پرونده فساد نفتی گفت: با وجود 14 جلسه قبلی که دادگاه به نحو کامل وقت را در اختیار متهمین و وکلای آنها قرار داده، با کمال تعجب در لایحه ای که تقدیم کردند اعلام داشتند دادگاه به ما فرصت نداده است.
وی خطاب به وکلای دو متهم گفت: این گونه صحبت ها سزاوار یک وکیل نظام اسلامی نیست.
قاضی مقیسه پس از قرائت اتهامات متهم ردیف سوم پرونده از او خواست تا از خود دفاع کند که حمید فلاح هروی گفت که در حال حاضر وکلایم دفاعیات را ارایه می دهند و خودم در انتهای دادگاه مطالبی را مطرح می کنم.
میرسجاد سعیدمهر وکیل حمید فلاح هروی متهم ردیف سوم پرونده موسوم به فساد نفتی در جایگاه حاضر شد و گفت: دفاعیات خود را به اتفاق آقایان مهرشاد و فلاحتی تنظیم کرده ام که در اخر لایحهای ارائه میشود. پس از مطالعه دقیق پرونده و استماع دفاعیات مشخص شد که موکلم از بسیاری از اتهامات مندرج در کیفرخواست مبرا است و به استناد اسناد پرونده ثابت میکنم انچه که در اتهامات موکلم بیان شده به استناد اتکای مستندات پرونده است و موکلم هیچ نقشی در عملیات کلاهبرداری و پولشویی متهم ردیف اول نداشته که در جریان رسیدگی دادسرا از این مساله مهم غفلت شده است. نتیجه گیری دادسرا درباره موکلم اشتباه بوده و انچه از مستندات ارایه کردیم گم شده است.
قاضی مقیسه خطاب به وی گفت: دفاعیات موکلتان در پرونده موجود است و گم نشده ضمن اینکه در دادگاه قبلی قاضی محترم پرونده این دفاعیات را قبول نکرده و براساس ان حکم اعدام صادر کرده است.
وی افزود: در لایحه وکیل شمس جز یکسری اتهامات به دادگاه نکته دیگری وجود ندارد و این حرف شما که میگویید اطلاعات گم شده متوجه میشویم که پرونده را وکلا مطالعه نکرده اند.
سعیدمهر خطاب به قاضی گفت: گلایه ما از دادگاه این است که صد صفحه لایحه دفاعیه ایا نیاز به یک صفحه پاسخ نداشت.
قاضی مقیسه گفت: اوراق گم نشده و یک خط هم جایی نرفته شما باید در دادگاه نظام اسلامی درست صحبت کنید این حرفها به منزله متهم کردن دادگاه به برداشتن اوراق پرونده است. اقرار کنید که اشتباه کردید.
وکیل مدافع متهم ردیف سوم پرونده نفتی گفت: در کیفرخواست موکلم سه عنوان اتهامی مشارکت درکلاهبرداری اچ کی و تامین اجتماعی و مشارکت در پولشویی امده است که مستندات قانونی کیفرخواست تاریخ وقوع جرایم را سال ۹۱ اعلام کرده است.
وی گفت: اولا اتهامات مربوط به جعلهای گسترده که به متهم اصلی نسبت داده شده بود حتی یک مورد هم به موکلم نسبت داده نشده بلکه متهم ردیف اول در بیشتر اتهامات به تنهایی متهم شناخته شده است. به موکلم کلاهبرداری از شرکت نیکو نسبت داده نشده و اتهامات پولشویی موکلم براساس اسناد دفتری ثبت شده که نیاز به بازنگری مجدد دارد.
قاضی مقیسه خطاب به وکیل فلاح هروی گفت: آقای وکیل در جلسات گذشته دادگاه خواب بودید.