وارونه گویی
وکتمان کردن واقعیت ها روند تحلیل گری رسانه های خبری ومطبوعاتی رژیم قرون وسطایی
ولایت فقیه شده است . برای همین تحلیل هایی که محور شرایط کنونی کردستان عراق داده
می شود جنبه اتهام زنی وحذف کردن نقش پاسداران ومزدوران عراقی شان همچون
الحشدالشعبی در ناامن وبی ثبات کردن عراق وراه اندازی جنگ فرقه ای درعراق می باشد . طوریکه رهبر اقلیم کردستان
برای پیگیری حق وحقوق پایمال شده شهروندان
کردعراقی همه پرسی استقلال برگزارکرد ولی برای لغو کردن این همه پرسی پاسدار تروریست قاسم سلیمانی مجبور به سفر به
کردستان عراق وبغداد شد تاطرح تهاجم نظامی به کردستان عراق از طریق الحشدالشعبی را
طراحی کند .درحالی که سرمقاله نویس مدعی شده است:
بارزانی با
تکیه بر اطلاعات دریافتی از صهیونیستها و برخی شبکههای جاسوسی غرب، خیلی بر روی
ضعف و ناتوانی ارتش و دولت عراق حساب کرده بود و هرگز تصور نمیکرد که ارتش عراق
پس از سالها جنگ فرسایشی با داعش و سایر گروههای تروریستی، بتواند نیروئی برای
بازپس گیری کرکوک و سایر متصرفات اقلیم تدارک نماید و مهمتر از آن، دولت عراق برای
اتخاذ چنین تصمیمی، شهامت و اراده لازم را داشته باشد.
مسعود بارزانی با ارسال نامهای به مجلس اقلیم کردستان از ریاست بر اقلیم کنارهگیری کرده است. این بدیهیترین نتیجه یکه تازیهای وی و طبیعیترین پیامد برگزاری همه پرسی تجزیه عراق و جدائی اقلیم کردستان از عراق محسوب میشود.
بارزانی با طناب پوسیده رژیم اشغالگر صهیونیستی به درون چاه رفت ولی نتوانست از آن خارج شود. با وجود هشدارها و حتی اخطارهای شدید دولت عراق، همسایگان و سایر کشورهای جهان، بارزانی با تکیه بر حمایتها، تشویق و تحریک صهیونیستها امیدوار بود با برگزاری همه پرسی تجزیه عراق، به یک قهرمان تاریخ ساز تبدیل بشود و همه در سراسر دنیا برایش کف بزنند ولی در میدان عمل، این فقط بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی بود که از تجزیه عراق استقبال کرد و یکبار دیگر انزوای مطلق و ماجراجوئی رژیم صهیونیستی در مقیاس جهانی را به نمایش گذاشت. سرنوشت بارزانی و پیامدهای تصمیمات و اقدامات بدفرجام اقلیم کردستان میتواند برای دیگران هم درس عبرتی باشد تا تخم مرغهای خود را در سبد صهیونیستها نگذارند و به خوش باوریهای خود پایان دهند و تصور نکنند که رژیم صهیونیستی و لابی صهیونیستی «ایپک» میتواند معجزهای به نفع آنها انجام دهد و گامی در جهت دستیابی آنها به آرزوهایشان بردارد.
بارزانی با تکیه بر اطلاعات دریافتی از صهیونیستها و برخی شبکههای جاسوسی غرب، خیلی بر روی ضعف و ناتوانی ارتش و دولت عراق حساب کرده بود و هرگز تصور نمیکرد که ارتش عراق پس از سالها جنگ فرسایشی با داعش و سایر گروههای تروریستی، بتواند نیروئی برای بازپس گیری کرکوک و سایر متصرفات اقلیم تدارک نماید و مهمتر از آن، دولت عراق برای اتخاذ چنین تصمیمی، شهامت و اراده لازم را داشته باشد.
علیرغم تمامی محاسبات و اطلاعات جعلی و دستکاری شده صهیونیستها و موج سواری بارزانی و همدستانش بر روی احساسات قومی در اقلیم کردستان عراق، آنها بر روی یک نکته حساب نکرده بودند و آن پشتوانه عظیم مردمی ارتش عراق یعنی «حشدالشعبی» بود که اجماع نیروها، اراده لازم برای جلوگیری از تجزیه عراق و حمایت قاطع مرجعیت شیعه را فراهم ساخت و آرزوی مشتی وطن فروش را برباد داد. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که حتی صهیونیستها هم به خاطر رضای خدا از تجزیه اقلیم کردستان عراق حمایت و جانبداری نمیکردند بلکه به منابع نفت سرشار کرکوک و سوءاستفاده از موقعیت راهبردی کردستان عراق چشم طمع دوخته بودند. دولت بغداد پس از دستیابی مجدد به کرکوک و بررسی اجمالی اسناد و مدارک معاملات نفتی خودسرانه اقلیم کردستان با کمال تعجب دریافته است که دریافتکننده اصلی نفت کرکوک، رژیم اشغالگر صهیونیستی بوده که بیش از 75 درصد نفت خام عراق از منطقه کرکوک را به غارت برده است.
درک این مسائل پشت پرده طرح شوم تجزیه عراق به همگان کمک میکند که با چشم بازتری به عمق تحولات پرشتاب منطقه بنگرند و دستهای ناپاک حامیان تجزیه کشورهای اسلامی را به ویژه در قلب منطقه نفت خیز خاورمیانه، بهتر از گذشته بشناسند.
اگرچه آمریکای ترامپ در ظاهر ادعا میکرد که مخالف تجزیه عراق است و از تمامیت ارضی و یکپارچگی عراق حمایت میکند ولی تهاجم وقیحانه «رکس تیلرسون» وزیر خارجه آمریکا علیه «حشدالشعبی» آشکار ساخت که واشنگتن تا چه اندازه از رشادتها و نقش آفرینی جدی نیروهای مقاومت مردمی عراق عصبانی است و حتی خشم و نگرانی خود را پنهان نمیکند. تیلرسون با عصبانیت خواستار بازگشت نیروهای حشدالشعبی به خانه هایشان شد ولی این موضع مداخله جویانه واشنگتن، نه تنها به خاطر شکست داعش بلکه به طور همزمان به خاطر شکست طرح شوم تجزیه عراق نیز هست.
فراموش نکنیم که حتی آمریکای اوباما هم خواستارتجزیه عراق بود و کنگره آمریکا اعطای یک وام 700 میلیون دلاری به عراق را مشروط به پذیرش طرح تجزیه عراق از سوی بغداد کرد. در واقع واشنگتن امیدوار بود که با تکروی بارزانی در عین حمایت آمریکا از یکپارچگی عراق، تجزیه عراق با کمترین هزینه صورت بگیرد و به اسم آمریکا تمام نشود که البته این آرزو را دولتمردان آمریکا و صهیونیستها به گور خواهند برد.
بارزانی تلاش کرد پای مرجعیت شیعه را هم به میان بکشد و پس از برگزاری همه پرسی تجزیه عراق، از آیتالله سیستانی استمداد کرد که مانع برادرکشی و خونریزی در مناطق کردنشین شود اما پس از رایزنیهای مسئولانه از جانب تمامی دلسوزان که باعث شد کرکوک تقریباً بدون درگیری نظامی قابل ذکری در اختیار دولت بغداد قرار بگیرد، بارزانی در نامهاش خطاب به مجلس اقلیم کردستان، مسائل کرکوک را ناشی از خیانت دیگران نامید و تصریح کرد که موافق استقرار دولت بغداد در کرکوک نبوده و نیست. درحالی که این عملکرد و تصمیمات بارزانی و همدستانش بود که بوی تند خیانت وی به ملت عراق و حتی کردها از آن هنوز هم قابل ردیابی است.
یاس و سرخوردگی مردم و احزاب اقلیم کردستان عراق در این روزها به وضوح نشان میدهد که آنها با تلخکامی احساس میکنند بارزانی و همدستانش با موج سواری و سوءاستفاده از احساسات قومی کردها، همه را به بن بست کشاندهاند و مسیر هموار همزیستی با سایر مردم عراق و همسایگان را تعمداً به بیراهه تبدیل کرده و اقلیم کردستان را دچار خلا قدرت نمودهاند.
امروزه شاید دیگر چندان مهم نباشد که سرنوشت بارزانی و همدستانش در پرتو خیانتی که به ملت عراق و کردها کردهاند، به کجا منتهی شود، ولی کارنامه و سرانجام بارزانی میتواند برای سایرین درس عبرتی باشد که با اتکا به طناب پوسیده قدرتهای خارجی و صهیونیستها به درون چاه نروند. چرا که ممکن است همانند وی راه بازگشتی باقی نمانده باشد. اینکه در ذهن بارزانی و دستیارانش چه میگذشت، اکنون دیگر موضوعیت ندارد، اما تاریخ و ملتهای منطقه از او به عنوان یک خائن یاد خواهند کرد که از پشت به همه خنجر زد و به خاطر خوشایند صهیونیستها، به هر صورت ممکن خوشرقصی کرد و امروزه در اقلیم کردستان عراق تاوان خیانت وی را میپردازند و شاهد پیامدهای دردناک همدستی سران اقلیم با صهیونیستها هستند.