گفت و شنود تجديد وضو!

ذروغ نامه ی کیهان 25 مهر - 96
گفت و شنود 
تجديد وضو!
پاسدار سربازجو
کرده تجدید و ضو
چون  این  دریده
به دلایلی ترسیده
گفت: ماجراي اقليم کردستان و آنهمه رجزخواني مسعود بارزاني و اعلام حمايت رژيم صهيونيستي از استقلال کردستان عراق به کجا کشيد؟
    
گفتم: ارتش عراق بدون آن که نيازي به حمله نظامي داشته باشد، کرکوک را از دست عوامل بارزاني خارج کرد و نيروهاي بارزاني با هر وسيله اي که در اختيار داشتند پا به فرار گذاشتند.
    
گفت: از حمايت هاي رژيم صهيونيستي و آمريکا که قولش را داده بودند چه خبر؟!
    
گفتم: خروسي هنگام صبح روي درخت رفته و به عادت معمول مشغول خواندن بود. روباهي که از آن حوالي مي گذشت پاي درخت رفته و گفت؛ به به! تو که به اين خوبي اذان مي گوئي بيا پايين تا به امامت تو نماز بخوانيم و ثواب جماعت ببريم ولي ناگهان سر و کله چوپان روستا پيدا شد و روباه پا به فرار گذاشت. خروس پرسيد؛ مگر نمي خواستي نماز جماعت بخواني؟ پس کجا مي روي؟ و روباه گفت؛ مي روم تجديد وضو کنم و برگردم!
ذ