با مردم حرف
بزنیم 19
دی-96
4 دهه است
که ارگان های سرکوبگر همه جا حاضر باهمه توان
تازیانه وگلوله و خودروهای آبپاش
وگاز اشک آوار و اسید پاشی و برپایی چوبه
های دار درون زندان ها و ملأ عام و جنگ افروزی
همراه با یورش وحشیانه بربرمنشانه
با مردم ایران حرف زده اند چون ناشی از ماهیت وجودی رژیم قرون وسطایی ولایت فقیه
است.
تهران- ایرنا- من هیچ شاخص جهانی یا
علمی یکسان و قطعی، به عنوان معیار یا استاندارد برای اندازه و تعداد و شکل و دورههای
زمانی حرف زدن مقامات و مسوولان یک کشور برای مردم آن کشور در اختیار ندارم. البته
نمونههای کمشمار از سخنرانیهای چهار-پنج ساعته فیدل کاسترو را به خاطر دارم.
روزنامه اعتماد در ستون سیاست به قلم
احمد پورنجاتی، آورده است: اما واقعیت این است که یکی از روشهای رایج و آسان و کمهزینه
ارتباط مقامات هر کشور با مردمشان «حرف زدن برای مردم» یا همان سخنرانی است که
البته لازم و ناگزیر و پذیرفته شده نیز هست.
چه بپسندیم یا نه، در کشور ما از این نظر نعمت فراوان است. به دلایلی که مجال بازخوانیاش در این نوشته کوتاه نیست، در هر زمینهای کم و کاستی داشته باشیم به لحاظ سخنرانی و حرف زدن برای مردم، جای هیچ نگرانی نیست.
مدیران و متولیان از کوچکترین واحدهای سازمانهای گوناگون اداره امور تا بزرگترین - خواه کشوری یا لشکری یا مجلسی یا قضایی و حتی سیاه لشکری و خلاصه هرچه دم و دستگاه عمومی - کم و بیش از این مهارت ارتباطی با مردم بهرهمندند. ما که بخیل نیستیم. خداقوت! اما آیا نباید فرصت و امکانی هم باشد که این سلسله جلیله به جای برای مردم حرف زدن، کمی با آنان حرف بزند. به گمانم برخی از خوانندگان این نوشته هماکنون ابروی تعجب در هم کشیدهاند که مگر این دو با هم فرق دارد؟ من تعجب میکنم. برای کسی حرف زدن یعنی یکی میشود گوینده، دومی میشود شنونده. اما با کسی حرف زدن یعنی: گفتن و شنیدن. در گذشتههای نه چندان دور میگفتند: اختلاط کنیم، یعنی با هم حرف بزنیم.
اصل این کاستی بزرگ در جامعه و کشور ما قابل پرده پوشی نیست. اینکه دلایل و عوامل آن چیست و راه و روش و ساز و کارهایش چیست، سخن دیگری است. آری، در برهههایی از جمله در آستانه انتخابات مجلس یا شوراها و ریاستجمهوری، برخی فرصتها برای با مردم حرف زدن فراهم میشود، گاه خیلی هم گرم و صمیمی و بیتعارف. اما پس از آن، خلاص! کسی که پیشینه یا تجربهای در مقام مسوولیت داشته البته میداند که یک مدیر در هر دستگاهی که باشد، بسیار گرفتاری دارد و اندک فرصت. اما این توجیه قابل پذیرشی نیست برای بیاعتنایی و پرهیز از با مردم حرف زدن به همان شیوه اختلاط.
لازم نیست همهاش مستقیم و بیواسطه با حضور در اجتماعات باشد. به اصطلاح امروزیها، مدیا یا مدیوم یعنی واسطه البته از نوع جاندار و زندهاش نیز میتواند در این اختلاط همدلانه و صمیمی کار را آسان کند. تازه، تشکلهای مردمنهاد صنفی، اجتماعی، فرهنگی، علمی، آموزشی، هنری، زیستمحیطی و حتی منطقهای و محلی نیز کار را آسان میکنند. مهم این است که به اصل «حرف زدن با مردم» باور داشته باشیم.
این کار را تلف کردن وقت یا ازاین تاسفبارتر، موجب پر رو شدن و افزایش توقعات بیجا ندانیم. در ضمن، فراموش نکنیم که هدف اصلی از حرف زدن با مردم، تخلیه احساسات هیجانی آنان نیست. نخست، همرسانی و یکسانسازی آگاهی دو طرف از وضعیت یکدیگر است. دو دیگر، فهم مشترک از چالشها و کاستیها و البته مقدورات و محدودیتها. سرانجام نیز تلاش برای چارهجویی و همافزایی در حل مشکلات. آیا کسی هست که با مردم اختلاط کند، با مردم در این روند، حرف بزند؟ بسمالله. خوشامد میگوییم.
*منبع:روزنامه اعتماد،1396،10،19
**گروه اطلاع رسانی**1893**9131**انتشاردهنده: شهربانو جمعه
چه بپسندیم یا نه، در کشور ما از این نظر نعمت فراوان است. به دلایلی که مجال بازخوانیاش در این نوشته کوتاه نیست، در هر زمینهای کم و کاستی داشته باشیم به لحاظ سخنرانی و حرف زدن برای مردم، جای هیچ نگرانی نیست.
مدیران و متولیان از کوچکترین واحدهای سازمانهای گوناگون اداره امور تا بزرگترین - خواه کشوری یا لشکری یا مجلسی یا قضایی و حتی سیاه لشکری و خلاصه هرچه دم و دستگاه عمومی - کم و بیش از این مهارت ارتباطی با مردم بهرهمندند. ما که بخیل نیستیم. خداقوت! اما آیا نباید فرصت و امکانی هم باشد که این سلسله جلیله به جای برای مردم حرف زدن، کمی با آنان حرف بزند. به گمانم برخی از خوانندگان این نوشته هماکنون ابروی تعجب در هم کشیدهاند که مگر این دو با هم فرق دارد؟ من تعجب میکنم. برای کسی حرف زدن یعنی یکی میشود گوینده، دومی میشود شنونده. اما با کسی حرف زدن یعنی: گفتن و شنیدن. در گذشتههای نه چندان دور میگفتند: اختلاط کنیم، یعنی با هم حرف بزنیم.
اصل این کاستی بزرگ در جامعه و کشور ما قابل پرده پوشی نیست. اینکه دلایل و عوامل آن چیست و راه و روش و ساز و کارهایش چیست، سخن دیگری است. آری، در برهههایی از جمله در آستانه انتخابات مجلس یا شوراها و ریاستجمهوری، برخی فرصتها برای با مردم حرف زدن فراهم میشود، گاه خیلی هم گرم و صمیمی و بیتعارف. اما پس از آن، خلاص! کسی که پیشینه یا تجربهای در مقام مسوولیت داشته البته میداند که یک مدیر در هر دستگاهی که باشد، بسیار گرفتاری دارد و اندک فرصت. اما این توجیه قابل پذیرشی نیست برای بیاعتنایی و پرهیز از با مردم حرف زدن به همان شیوه اختلاط.
لازم نیست همهاش مستقیم و بیواسطه با حضور در اجتماعات باشد. به اصطلاح امروزیها، مدیا یا مدیوم یعنی واسطه البته از نوع جاندار و زندهاش نیز میتواند در این اختلاط همدلانه و صمیمی کار را آسان کند. تازه، تشکلهای مردمنهاد صنفی، اجتماعی، فرهنگی، علمی، آموزشی، هنری، زیستمحیطی و حتی منطقهای و محلی نیز کار را آسان میکنند. مهم این است که به اصل «حرف زدن با مردم» باور داشته باشیم.
این کار را تلف کردن وقت یا ازاین تاسفبارتر، موجب پر رو شدن و افزایش توقعات بیجا ندانیم. در ضمن، فراموش نکنیم که هدف اصلی از حرف زدن با مردم، تخلیه احساسات هیجانی آنان نیست. نخست، همرسانی و یکسانسازی آگاهی دو طرف از وضعیت یکدیگر است. دو دیگر، فهم مشترک از چالشها و کاستیها و البته مقدورات و محدودیتها. سرانجام نیز تلاش برای چارهجویی و همافزایی در حل مشکلات. آیا کسی هست که با مردم اختلاط کند، با مردم در این روند، حرف بزند؟ بسمالله. خوشامد میگوییم.
*منبع:روزنامه اعتماد،1396،10،19
**گروه اطلاع رسانی**1893**9131**انتشاردهنده: شهربانو جمعه