نقدو بررسی " نيم پروژه ! (يادداشت روز("روزنامه ی کیهان شنبه29فروردین ماه سال 1388
"با پاسدار روانی خالی بند و دروغگوی لمپن و ژانرال شکست خورده چگونه می توان در خدمت مردمی بود که در 30 سال گذشته جز وعده های دروغ تحویلشان داده نشده است؟"
سربازجوپاسدار حسین شریعتمداری داستان درویش و کدخدا و شکم وگرسنگی و مرگ را برای رقیب دوم خردادی ها بازگو کرده است . غافل از آنکه وصف شرح حاکمان منبری 2 زاری گذشته با پاسداران روستائی و حاشیه ی شهری از جمله خودش است که در کنار آخوند ها به قدرت خزیده اند که صاحب جاه و مقام و مکنت و ثروت باد آورده های بس کلان شده اند که هرروز بیش از گذشته در بستر سگ دعواهای باندی و جناحی قدرت برای انباشت بازهم بیشتر ثروت، حلقوم محرومان را بیش می فشارند و کول و کمرشان را بر زیر باز هزینه ی سنگین تورم و گرانی و فقر وبیکاری خرد وخمیده می کنند.
آیا بواقع این توهین به ملت و تاریخ و فرهنگ ایران زمین نمی باشد که رهبرش یک آخوند معتاد و گمنام منبری باشد و رئیس جمهورش یک پاسدار لمپن و لات و چموش و خالی بند و عربده کش دلقک گماشته ی دروغگوئی باشد که بقول مهدی خزعلی دچار بیماری روانی و عقده ی خودبزرگ بینی می باشد که در هاله ای از نور در فضای نوری ناشی از حمل نیمه سوزسیر وسیاحت و پرواز می کند که مدعی ناجی بشریت و جهان می باشد . از سوی دیگر رسانه ی خبری و مطبوعاتی اش بر عهده ی یک پاسدار لمپن زشت و کریه چهره ای می باشد که تخصص پرونده و سناریو و بقول خودش طرح و کشف پروژه های گوناگون بر اندازی تا هسته ای را در بر می گیرد . همینطوره خبره دربازجوئی و شکنجه واستاد در تواب و پرونده و سناریو سازی می باشد که همه ی هم و غم و شبانه روزی اش چگونگی طرح و نقشه ی حذف رقیب و خفه کردن صدای هر معترض و منتقدی می باشد. آنهم با انواع و اقسام اتهامات واهی جاسوسی و خیانت و ... که سابقه ی کاربردی 3 دهه دارد.
البته همه ی این توطئه و پروژه ای ضدانسانی با ابزری کردن دین امکان پذیرشده است . برای اینکه 3 دهه است که از سوی دین فروشان عوامفریب حاکم؛ دین تبدیل به وسیله و ابزارسرکوب و خفقان و رعب و وحشت و قدرت و غارتگری و جنگ افروزی شده است. عجیب اینکه اکنون فضاآنگونه بطور عریان آلوده و تیره وتارشده است که هیچگونه چشم انداز روزنه ی امیدی وجود ندارد. آنگونه که حتی نام مردم نیز در جنگ سخت رقابت قدرت و ثروت برده نمی شود تاچه رسد به اینکه قرار باشد از مطالبات و چگونگی پاسخگوئی به آن صحبت شود .یا اینکه رهنمود راه ل ارائه گردد. زیرا که آشکاراهمه جا فریادزده می شود که مردم محلی از اعراب ندارند جز اینکه سیاهی لشکر های مقدمه ساز حماسه ی تقلبات گسترده ی آرای انتخاباتی � انتصاباتی باشند.
بهر حال بی دلیل نیست که اکنون در شرایط تبلیغات � انتخاباتی � انتصاباتی برای متهم و زمین گیر کردن رقیب دوم ردادی ها به خصوص ژنرال بازنشسته نامیده شده میر حسین موسوی سرباز جو پاسدار حسین شریعتمداری که 30 سال است باپرونده سازی و شکنجه و بازجوئی و طراحی پروژه ی توطئه و دشمن شناسی سر و کار دارد.اعتیاد و تخصص خود را با بازنگری و رؤیت خویش در تصویر آینه را به حریف و رقیب نسبت داده و اهداف و برنامه هایش را چنین ترسیم و تشریح کرده وبه نمایش گذاشته است:
همه شواهد و قرائن موجود حکایت از آن دارند که جبهه اصلاحات برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری دهم یک �نیم پروژه� طراحی کرده است و برخلاف آنچه به ظاهر ادعا می کند، امیدی به پیروزی در انتخابات ندارد، بلکه بر این باور است که در صورت موفقیت این �نیم پروژه� می تواند به یک �نیم نتیجه� امیدوار باشد. به بیان دیگر، طرح مورد نظر مدعیان اصلاحات از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول یک �پروسه� است یعنی یک جریان طبیعی و بیرون از اختیار و اراده آنان و فقط بخش دوم آن �پروژه� است که اجزای آن با اختیار و اراده اصلاح طلبان طراحی شده است. از این روی �نیم پروژه� نام مناسب تری برای آن است. بخش �پروسه� یا جریان طبیعی و بیرون از اختیار و اراده اصلاح طلبان، این واقعیت غیرقابل انکار است که �اصلاحات� به مفهوم مورد نظر مدعیان اصلاحات، �مرده� است و دیگر وجود خارجی ندارد. این واقعیت نه فقط با صراحت از سوی برخی مدعیان اصلاحات اعلام می شود، بلکه شواهد فراوان دیگری نیز به وضوح نشان می دهد مدعیان اصلاحات، مرگ �اصلاحات� را پذیرفته و به آن اذعان دارند. در این باره می توان به چند نمونه از میان انبوه شواهد ونمونه ها اشاره کرد"
البته سربازجو پاسدار وارونه گوی و فراموشکار مصلحتی شده با از یاد بردن اینکه چه اندازه یادداشت روز و نکته سنجی و طنز گفت و شنود و خبر ویژه تهیه و تنظیم کرد و در ورق پاره ی کیهان به نمایش گذاشت که خاتمی رعایت اصول اخلاقی وادب نکرده و پیمان شکنی کرده است . زیراکه گفته بود اگر میر حسین موسوی بیاید من می روم . پس چرا نرفته و برروی قول خودنایستاده است ؟اما اکنون که خاتمی را حتی با یادداشت روز تهدید به ترور فیزیکی وادار به انصراف کرد .اما حال درست با نعله و ارونه زدن شیپور را از در گشادش نواخته و نامزدشدن و انصراف دادن خاتمی را پروژه ی طراحی و شکست خورده شده دوم خردادی ها علیه ی مدعیان اصول گرائی دانسته است .دردنباله سیاست چند لایه ی حرکت چراغ خاموش پاسداران برای پیروزی گام به گام که پاسدار ذوالقدر اعتتراف کرده بو د را تکرار وبمنزله ی روی کرد مردمی به سوی مدعیان اصول گرایان جا زده است. یعنی دوبله خوری کردن و پیش مقدمه چینی تدارکات تقلبات گسترده نمایش خیمه شب بازی 22 خرداد به عنوان گرایشات مردم وانمود کرده وآن را طلبکارانه دومین عامل شکست رقیب نامیده است که نتیجه گرفته اینان را مجبور به روی آوری طراحی پروژه نموده است تا اینکه بالاخره بتواند راست دروغ گفته باشد و بطور کمدی اینگونه ادعای وارونه و صد در صد دروغ را به حساب خودش راست جا زده باشد:
-" با توجه به مکانیسم انتخابات و گردش کار قانونی آن در نظام جمهوری اسلامی ایران که احتمال تقلب در مقیاس تغییر نتیجه انتخابات در آن وجود ندارد و برگزاری 30 دوره انتخابات طی 30 سال گذشته نیز به وضوح از آن حکایت می کند، ابراز نگرانی اصلاح طلبان نسبت به احتمال تقلب در انتخابات فقط - تاکید می شود که فقط به فقط- به معنای اعتراف پیشاپیش آنان به شکست در انتخابات است و تنها به این منظور صورت می پذیرد که سرپوشی باشد بر علت اصلی شکست، یعنی بی اعتنایی و بی اعتمادی مردم به مدعیان اصلاحات.طی 30 سال گذشته، بارها اتفاق افتاده که مجریان انتخابات از یک جناح بوده اند ولی جناح رقیب آنها در انتخابات پیروز شده است و... - خدا بر درجات امام راحل(ره) بیفزاید که می فرمود آمریکایی ها برای 50 سال دیگر هم مهره چینی می کنند و شواهد و اسناد فراوانی از تاریخ معاصر نیز بر این واقعیت دلالت دارند. از سوی دیگر سرویس های اطلاعاتی بیگانه، علاوه بر مهره های پنهان که مأموریت های جاسوسی و کسب اطلاعات و یا خرابکاری و ترور بر عهده آنان است و فقط هنگامی که بیم لو رفتن و بازداشت آنها می رود از کشور میزبان می گریزند، مهره ها و افرادی را نیز به کار می گیرند که در عرصه سیاسی کشور هدف، نقش ستون پنجم دشمن را بازی می کنند. مهره های این بخش که آشکارا در میدان حاضر شده اند بعد از شکست یک جریان سیاسی که مطلوب سرویس اطلاعاتی دشمن بوده است، به بهانه های مختلف کشور هدف را ترک می کنند. بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال 84، بسیاری از عوامل رسانه ای، سیاسی و محفلی جبهه اصلاحات به خارج از کشور گریختند و هم اکنون آشکارا در خدمت سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس قرار دارند و برخی نیز برای سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی-موساد- کار می کنند. اینها �تحلیل� نیست، بلکه خبر قطعی است که عوامل یاد شده نیز نه فقط انکار نمی کنند بلکه بر آن اصرار هم می ورزند.این نکته نیز نشانه دیگری از مرگ اصلاحات است و اگر چنین نبود و آمریکایی ها برای مهره های مورد اشاره که تعدادشان فراوان است و همگی نیز در خدمت جبهه اصلاحات بوده اند، زمینه ادامه فعالیت می دیدند، حاضر به فرار- بخوانید فراری دادن- آنها از کشور نمی شدند."
سربازجو کودن و ابله که خودش را همچون پاسدار گماشته احمدی نژاد نابغه ی قرن جا زده است . تصور کرده است که با جامعه ی کوران سر و کار دارد و به این زودی فراموش شده است که داستان آغا سی شدن رفسنجانی و زندانی شدن علیرضا رجائی چه شد که نماینده ی ملی و مذهبی های مجلس ششم بود که جایش زرا هم منقلی لوطی جماران غلامعلی حدادعادل از روی نیمکت های ذخیره گرفت ؟ البته این اتفاق با ابطال کردن30% آرای حوزه ی انتخابیه ی تهران انجام گرفت که از سوی آخوند احمد جنتی دبیر شورای نگهبان به عنوان تخلف و تقلبات انتخاباتی این آرا ابطال شد . همچنین این صحنه در چندین حوزه ی انتخابی دیگر تکرار شد. از جمله در عجب شیرمراغه و ممسنی وبویر احمدی با تظاهرات خونین و شورش و کشته همراه بود . یا ضریب آرای تقلباتی در پل دختر لرستان آنگونه بود که گفته شد اگر چنانچه هم برگ درختان و گنجشگ های این شهر برروی تعداد آرای به صندوق ریخته شده افزده گردد هنوز برابر آرای اعلام شده نمی شد . یا اینکه داستان خواب و بیدار شدن شیخ مهدی کروبی در نمایش خیمه شب بازی انتخابات انتصابات ریاست جمهوری دوره نهم فراموش نشده است که چگونه اعتراض این شیخ در کنار مصطفی معین نامزوم خردادی ها و آخوند غارتگرو بساز و بفروش رفسنجانی نسبت به تقلبات را در بر داشت که اکنون این سربازجو پاسدار بد نام پرونده ساز حسین شریعتمداری چنین ادعای کمدی وارونه کرده و بدون نقش انگلیس و مهره های حاکمش به نقل از خمینی شیاد از مهره چینی در50 سال آینده آمریکائی ها یاد کرده است؟
بالاخره پاسدار سر بازجو پاسدار حسین شریعتمداری با همان لهجه یادداشت روز نویس مهدی محمدی 27 فروردین قلمزنی کرده است و در پایان ضمن فراموش کردن نقش خود به ترک خاتمی از صحنه ی رقابت در نهایت میر حسین موسوی را هم نا آگاه و هم پیمان و مری تیم پروژه ی پردازان و همگام باضد انقلاب وابسته به آمریکا و هم چنین ژنرال شکست خورده معرفی کرده است :
و اما، �نیم نتیجه ای� که مدعیان اصلاحات از �نیم پروژه� خود انتظار دارند، پیروزی در انتخابات نیست، بلکه باقی ماندن- بخوانید زنده ماندن- به عنوان یک جریان سیاسی مخالف اصولگرایان است.با عرض پوزش از آقای مهندس موسوی به خاطر سوابق ایشان باید گفت-و یا حداقل اینگونه به نظر می رسد- که آقای مهندس موسوی به عنوان مجری این �نیم پروژه� انتخاب شده است، اما شواهد موجود حکایت از آن دارند که ایشان اطلاع دقیقی از نیم پروژه یاد شده ندارد، و نمی داند در این ماجرا، نقش �ژنرال شکست� را به ایشان سپرده اند. نقشی که خاتمی از ایفای آن شانه خالی کرد. این �ژنرال شکست�! قرار نیست در جنگ پیروز شود، بلکه قرار است، سپاه شکست خورده را فعلاً از پراکندگی نجات داده و به عنوان اپوزیسیون اصولگرایان- و به قول یکی از سران اصلاحات، �مزاحم فعال�- در صحنه نگهدارد، تا فرماندهان پس پرده- داخلی و بیرونی- که مهندس موسوی آنان را نمی بیند یا نمی شناسد، بعدها، این جبهه از کارافتاده را به کار گیرند.راستی چه شده که هم آمریکا و متحدانش، هم جریانات ضدانقلاب و هم مدعیان اصلاحات شعار �نجات کشور از شرایط کنونی�! را برقلم و زبان دارند؟ مگر دشمنان بیرونی با صراحت اعلام نمی کنند که از قوت گرفتن گفتمان امام و انقلاب نگرانند و چاره کار را خروج اصولگرایان از کرسی های تصمیم سازی و سیاست پردازی می دانند، از آنها انتظاری نیست که خط امام(ره) را برنتابند، اما از آقای مهندس موسوی این انتظار هست که با آنان همزبان نشود.
در خاتمه اینکه سئوال است که با وجودرژیم نامشروع بر بر منش و تاریک اندیشی که پدر خوانده ی تروریست جهانی و یاغی بین المللی می باشد که عملکرد 30 سل عوامفریبی و دین فروشی و غارتکگری و جنگ افروزی دارد که حاصل عملکردش شرایط بس طاقت فرسای زندگی محرومان و فرو دستان کنونی جامعه است که 80 % جمعیت کشور را تشکیل می دهند که در زیر خط فقر اقتصادی زندگی می کنند . به خصوص در صورتیکه شکاف عمیق طبقاتی هرروز عمیق تر می شود و رشد تورم لجام گسیخته و فقر و بیکاری در جامعه بیداد می کند که هیچگونه چشم انداز بهبود شرایط وجود ندارد . از سوی دیگر دامنه ی رشد تضاد و رقابت و جنگ و جدال قدرت وثروت میان گرگ های هارحاکم و مغلوب آنچنان گسترده شده است که اعتراف به تدارک و طراحی پروژه ی براندازی علیه ی هم دیگرمی کنند و بد ترین انتهامات جاسوس بیگانه بودن وهمکاری با ضد انقلاب داشتن رانثار هم می کنند . آیا اینان می توانند دلسوز مردم ایران باشند و نمایش خیمه شب بازی انتخابتی انتصاباتی- تقباتی سالم بر گزار کنند و می بایست در آن حضور داشت تا بازهم به رژیم تروریستی نامشروع و ضد مردمی مشروعیت داد تا بیشتر جنایت و خیانت کنند؟ آیا می بایست در بازی لوطی جماران و سربازجو حسین شریعتمدای و پاسداران و پاسدار احمدی نژادشرکت جست ؟ یا نه اینکه این نمایش کمدی را تحریم رد و تلاش جدی برای تغییرات دمکراتیک در ایران کرد تا که از شر ِ آخوند و پاسدار و بسط دین فروشی و غارتگری و خققان و سرکوب و سانسور و رعب و وحشت و حکومت نظامی اعلام ناشده، رها و خلاص شد و به این تراژدی بسیار پر هزینه ی 30 سله پایان داد.
هوشنگ � بهداد
شنبه29فروردین ماه سال 1388
"با پاسدار روانی خالی بند و دروغگوی لمپن و ژانرال شکست خورده چگونه می توان در خدمت مردمی بود که در 30 سال گذشته جز وعده های دروغ تحویلشان داده نشده است؟"
سربازجوپاسدار حسین شریعتمداری داستان درویش و کدخدا و شکم وگرسنگی و مرگ را برای رقیب دوم خردادی ها بازگو کرده است . غافل از آنکه وصف شرح حاکمان منبری 2 زاری گذشته با پاسداران روستائی و حاشیه ی شهری از جمله خودش است که در کنار آخوند ها به قدرت خزیده اند که صاحب جاه و مقام و مکنت و ثروت باد آورده های بس کلان شده اند که هرروز بیش از گذشته در بستر سگ دعواهای باندی و جناحی قدرت برای انباشت بازهم بیشتر ثروت، حلقوم محرومان را بیش می فشارند و کول و کمرشان را بر زیر باز هزینه ی سنگین تورم و گرانی و فقر وبیکاری خرد وخمیده می کنند.
آیا بواقع این توهین به ملت و تاریخ و فرهنگ ایران زمین نمی باشد که رهبرش یک آخوند معتاد و گمنام منبری باشد و رئیس جمهورش یک پاسدار لمپن و لات و چموش و خالی بند و عربده کش دلقک گماشته ی دروغگوئی باشد که بقول مهدی خزعلی دچار بیماری روانی و عقده ی خودبزرگ بینی می باشد که در هاله ای از نور در فضای نوری ناشی از حمل نیمه سوزسیر وسیاحت و پرواز می کند که مدعی ناجی بشریت و جهان می باشد . از سوی دیگر رسانه ی خبری و مطبوعاتی اش بر عهده ی یک پاسدار لمپن زشت و کریه چهره ای می باشد که تخصص پرونده و سناریو و بقول خودش طرح و کشف پروژه های گوناگون بر اندازی تا هسته ای را در بر می گیرد . همینطوره خبره دربازجوئی و شکنجه واستاد در تواب و پرونده و سناریو سازی می باشد که همه ی هم و غم و شبانه روزی اش چگونگی طرح و نقشه ی حذف رقیب و خفه کردن صدای هر معترض و منتقدی می باشد. آنهم با انواع و اقسام اتهامات واهی جاسوسی و خیانت و ... که سابقه ی کاربردی 3 دهه دارد.
البته همه ی این توطئه و پروژه ای ضدانسانی با ابزری کردن دین امکان پذیرشده است . برای اینکه 3 دهه است که از سوی دین فروشان عوامفریب حاکم؛ دین تبدیل به وسیله و ابزارسرکوب و خفقان و رعب و وحشت و قدرت و غارتگری و جنگ افروزی شده است. عجیب اینکه اکنون فضاآنگونه بطور عریان آلوده و تیره وتارشده است که هیچگونه چشم انداز روزنه ی امیدی وجود ندارد. آنگونه که حتی نام مردم نیز در جنگ سخت رقابت قدرت و ثروت برده نمی شود تاچه رسد به اینکه قرار باشد از مطالبات و چگونگی پاسخگوئی به آن صحبت شود .یا اینکه رهنمود راه ل ارائه گردد. زیرا که آشکاراهمه جا فریادزده می شود که مردم محلی از اعراب ندارند جز اینکه سیاهی لشکر های مقدمه ساز حماسه ی تقلبات گسترده ی آرای انتخاباتی � انتصاباتی باشند.
بهر حال بی دلیل نیست که اکنون در شرایط تبلیغات � انتخاباتی � انتصاباتی برای متهم و زمین گیر کردن رقیب دوم ردادی ها به خصوص ژنرال بازنشسته نامیده شده میر حسین موسوی سرباز جو پاسدار حسین شریعتمداری که 30 سال است باپرونده سازی و شکنجه و بازجوئی و طراحی پروژه ی توطئه و دشمن شناسی سر و کار دارد.اعتیاد و تخصص خود را با بازنگری و رؤیت خویش در تصویر آینه را به حریف و رقیب نسبت داده و اهداف و برنامه هایش را چنین ترسیم و تشریح کرده وبه نمایش گذاشته است:
همه شواهد و قرائن موجود حکایت از آن دارند که جبهه اصلاحات برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری دهم یک �نیم پروژه� طراحی کرده است و برخلاف آنچه به ظاهر ادعا می کند، امیدی به پیروزی در انتخابات ندارد، بلکه بر این باور است که در صورت موفقیت این �نیم پروژه� می تواند به یک �نیم نتیجه� امیدوار باشد. به بیان دیگر، طرح مورد نظر مدعیان اصلاحات از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول یک �پروسه� است یعنی یک جریان طبیعی و بیرون از اختیار و اراده آنان و فقط بخش دوم آن �پروژه� است که اجزای آن با اختیار و اراده اصلاح طلبان طراحی شده است. از این روی �نیم پروژه� نام مناسب تری برای آن است. بخش �پروسه� یا جریان طبیعی و بیرون از اختیار و اراده اصلاح طلبان، این واقعیت غیرقابل انکار است که �اصلاحات� به مفهوم مورد نظر مدعیان اصلاحات، �مرده� است و دیگر وجود خارجی ندارد. این واقعیت نه فقط با صراحت از سوی برخی مدعیان اصلاحات اعلام می شود، بلکه شواهد فراوان دیگری نیز به وضوح نشان می دهد مدعیان اصلاحات، مرگ �اصلاحات� را پذیرفته و به آن اذعان دارند. در این باره می توان به چند نمونه از میان انبوه شواهد ونمونه ها اشاره کرد"
البته سربازجو پاسدار وارونه گوی و فراموشکار مصلحتی شده با از یاد بردن اینکه چه اندازه یادداشت روز و نکته سنجی و طنز گفت و شنود و خبر ویژه تهیه و تنظیم کرد و در ورق پاره ی کیهان به نمایش گذاشت که خاتمی رعایت اصول اخلاقی وادب نکرده و پیمان شکنی کرده است . زیراکه گفته بود اگر میر حسین موسوی بیاید من می روم . پس چرا نرفته و برروی قول خودنایستاده است ؟اما اکنون که خاتمی را حتی با یادداشت روز تهدید به ترور فیزیکی وادار به انصراف کرد .اما حال درست با نعله و ارونه زدن شیپور را از در گشادش نواخته و نامزدشدن و انصراف دادن خاتمی را پروژه ی طراحی و شکست خورده شده دوم خردادی ها علیه ی مدعیان اصول گرائی دانسته است .دردنباله سیاست چند لایه ی حرکت چراغ خاموش پاسداران برای پیروزی گام به گام که پاسدار ذوالقدر اعتتراف کرده بو د را تکرار وبمنزله ی روی کرد مردمی به سوی مدعیان اصول گرایان جا زده است. یعنی دوبله خوری کردن و پیش مقدمه چینی تدارکات تقلبات گسترده نمایش خیمه شب بازی 22 خرداد به عنوان گرایشات مردم وانمود کرده وآن را طلبکارانه دومین عامل شکست رقیب نامیده است که نتیجه گرفته اینان را مجبور به روی آوری طراحی پروژه نموده است تا اینکه بالاخره بتواند راست دروغ گفته باشد و بطور کمدی اینگونه ادعای وارونه و صد در صد دروغ را به حساب خودش راست جا زده باشد:
-" با توجه به مکانیسم انتخابات و گردش کار قانونی آن در نظام جمهوری اسلامی ایران که احتمال تقلب در مقیاس تغییر نتیجه انتخابات در آن وجود ندارد و برگزاری 30 دوره انتخابات طی 30 سال گذشته نیز به وضوح از آن حکایت می کند، ابراز نگرانی اصلاح طلبان نسبت به احتمال تقلب در انتخابات فقط - تاکید می شود که فقط به فقط- به معنای اعتراف پیشاپیش آنان به شکست در انتخابات است و تنها به این منظور صورت می پذیرد که سرپوشی باشد بر علت اصلی شکست، یعنی بی اعتنایی و بی اعتمادی مردم به مدعیان اصلاحات.طی 30 سال گذشته، بارها اتفاق افتاده که مجریان انتخابات از یک جناح بوده اند ولی جناح رقیب آنها در انتخابات پیروز شده است و... - خدا بر درجات امام راحل(ره) بیفزاید که می فرمود آمریکایی ها برای 50 سال دیگر هم مهره چینی می کنند و شواهد و اسناد فراوانی از تاریخ معاصر نیز بر این واقعیت دلالت دارند. از سوی دیگر سرویس های اطلاعاتی بیگانه، علاوه بر مهره های پنهان که مأموریت های جاسوسی و کسب اطلاعات و یا خرابکاری و ترور بر عهده آنان است و فقط هنگامی که بیم لو رفتن و بازداشت آنها می رود از کشور میزبان می گریزند، مهره ها و افرادی را نیز به کار می گیرند که در عرصه سیاسی کشور هدف، نقش ستون پنجم دشمن را بازی می کنند. مهره های این بخش که آشکارا در میدان حاضر شده اند بعد از شکست یک جریان سیاسی که مطلوب سرویس اطلاعاتی دشمن بوده است، به بهانه های مختلف کشور هدف را ترک می کنند. بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال 84، بسیاری از عوامل رسانه ای، سیاسی و محفلی جبهه اصلاحات به خارج از کشور گریختند و هم اکنون آشکارا در خدمت سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس قرار دارند و برخی نیز برای سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی-موساد- کار می کنند. اینها �تحلیل� نیست، بلکه خبر قطعی است که عوامل یاد شده نیز نه فقط انکار نمی کنند بلکه بر آن اصرار هم می ورزند.این نکته نیز نشانه دیگری از مرگ اصلاحات است و اگر چنین نبود و آمریکایی ها برای مهره های مورد اشاره که تعدادشان فراوان است و همگی نیز در خدمت جبهه اصلاحات بوده اند، زمینه ادامه فعالیت می دیدند، حاضر به فرار- بخوانید فراری دادن- آنها از کشور نمی شدند."
سربازجو کودن و ابله که خودش را همچون پاسدار گماشته احمدی نژاد نابغه ی قرن جا زده است . تصور کرده است که با جامعه ی کوران سر و کار دارد و به این زودی فراموش شده است که داستان آغا سی شدن رفسنجانی و زندانی شدن علیرضا رجائی چه شد که نماینده ی ملی و مذهبی های مجلس ششم بود که جایش زرا هم منقلی لوطی جماران غلامعلی حدادعادل از روی نیمکت های ذخیره گرفت ؟ البته این اتفاق با ابطال کردن30% آرای حوزه ی انتخابیه ی تهران انجام گرفت که از سوی آخوند احمد جنتی دبیر شورای نگهبان به عنوان تخلف و تقلبات انتخاباتی این آرا ابطال شد . همچنین این صحنه در چندین حوزه ی انتخابی دیگر تکرار شد. از جمله در عجب شیرمراغه و ممسنی وبویر احمدی با تظاهرات خونین و شورش و کشته همراه بود . یا ضریب آرای تقلباتی در پل دختر لرستان آنگونه بود که گفته شد اگر چنانچه هم برگ درختان و گنجشگ های این شهر برروی تعداد آرای به صندوق ریخته شده افزده گردد هنوز برابر آرای اعلام شده نمی شد . یا اینکه داستان خواب و بیدار شدن شیخ مهدی کروبی در نمایش خیمه شب بازی انتخابات انتصابات ریاست جمهوری دوره نهم فراموش نشده است که چگونه اعتراض این شیخ در کنار مصطفی معین نامزوم خردادی ها و آخوند غارتگرو بساز و بفروش رفسنجانی نسبت به تقلبات را در بر داشت که اکنون این سربازجو پاسدار بد نام پرونده ساز حسین شریعتمداری چنین ادعای کمدی وارونه کرده و بدون نقش انگلیس و مهره های حاکمش به نقل از خمینی شیاد از مهره چینی در50 سال آینده آمریکائی ها یاد کرده است؟
بالاخره پاسدار سر بازجو پاسدار حسین شریعتمداری با همان لهجه یادداشت روز نویس مهدی محمدی 27 فروردین قلمزنی کرده است و در پایان ضمن فراموش کردن نقش خود به ترک خاتمی از صحنه ی رقابت در نهایت میر حسین موسوی را هم نا آگاه و هم پیمان و مری تیم پروژه ی پردازان و همگام باضد انقلاب وابسته به آمریکا و هم چنین ژنرال شکست خورده معرفی کرده است :
و اما، �نیم نتیجه ای� که مدعیان اصلاحات از �نیم پروژه� خود انتظار دارند، پیروزی در انتخابات نیست، بلکه باقی ماندن- بخوانید زنده ماندن- به عنوان یک جریان سیاسی مخالف اصولگرایان است.با عرض پوزش از آقای مهندس موسوی به خاطر سوابق ایشان باید گفت-و یا حداقل اینگونه به نظر می رسد- که آقای مهندس موسوی به عنوان مجری این �نیم پروژه� انتخاب شده است، اما شواهد موجود حکایت از آن دارند که ایشان اطلاع دقیقی از نیم پروژه یاد شده ندارد، و نمی داند در این ماجرا، نقش �ژنرال شکست� را به ایشان سپرده اند. نقشی که خاتمی از ایفای آن شانه خالی کرد. این �ژنرال شکست�! قرار نیست در جنگ پیروز شود، بلکه قرار است، سپاه شکست خورده را فعلاً از پراکندگی نجات داده و به عنوان اپوزیسیون اصولگرایان- و به قول یکی از سران اصلاحات، �مزاحم فعال�- در صحنه نگهدارد، تا فرماندهان پس پرده- داخلی و بیرونی- که مهندس موسوی آنان را نمی بیند یا نمی شناسد، بعدها، این جبهه از کارافتاده را به کار گیرند.راستی چه شده که هم آمریکا و متحدانش، هم جریانات ضدانقلاب و هم مدعیان اصلاحات شعار �نجات کشور از شرایط کنونی�! را برقلم و زبان دارند؟ مگر دشمنان بیرونی با صراحت اعلام نمی کنند که از قوت گرفتن گفتمان امام و انقلاب نگرانند و چاره کار را خروج اصولگرایان از کرسی های تصمیم سازی و سیاست پردازی می دانند، از آنها انتظاری نیست که خط امام(ره) را برنتابند، اما از آقای مهندس موسوی این انتظار هست که با آنان همزبان نشود.
در خاتمه اینکه سئوال است که با وجودرژیم نامشروع بر بر منش و تاریک اندیشی که پدر خوانده ی تروریست جهانی و یاغی بین المللی می باشد که عملکرد 30 سل عوامفریبی و دین فروشی و غارتکگری و جنگ افروزی دارد که حاصل عملکردش شرایط بس طاقت فرسای زندگی محرومان و فرو دستان کنونی جامعه است که 80 % جمعیت کشور را تشکیل می دهند که در زیر خط فقر اقتصادی زندگی می کنند . به خصوص در صورتیکه شکاف عمیق طبقاتی هرروز عمیق تر می شود و رشد تورم لجام گسیخته و فقر و بیکاری در جامعه بیداد می کند که هیچگونه چشم انداز بهبود شرایط وجود ندارد . از سوی دیگر دامنه ی رشد تضاد و رقابت و جنگ و جدال قدرت وثروت میان گرگ های هارحاکم و مغلوب آنچنان گسترده شده است که اعتراف به تدارک و طراحی پروژه ی براندازی علیه ی هم دیگرمی کنند و بد ترین انتهامات جاسوس بیگانه بودن وهمکاری با ضد انقلاب داشتن رانثار هم می کنند . آیا اینان می توانند دلسوز مردم ایران باشند و نمایش خیمه شب بازی انتخابتی انتصاباتی- تقباتی سالم بر گزار کنند و می بایست در آن حضور داشت تا بازهم به رژیم تروریستی نامشروع و ضد مردمی مشروعیت داد تا بیشتر جنایت و خیانت کنند؟ آیا می بایست در بازی لوطی جماران و سربازجو حسین شریعتمدای و پاسداران و پاسدار احمدی نژادشرکت جست ؟ یا نه اینکه این نمایش کمدی را تحریم رد و تلاش جدی برای تغییرات دمکراتیک در ایران کرد تا که از شر ِ آخوند و پاسدار و بسط دین فروشی و غارتگری و خققان و سرکوب و سانسور و رعب و وحشت و حکومت نظامی اعلام ناشده، رها و خلاص شد و به این تراژدی بسیار پر هزینه ی 30 سله پایان داد.
هوشنگ � بهداد
شنبه29فروردین ماه سال 1388