زبله گرد ها دستآورد30 ساله ی رژیم تروریستی با حمایت سیاست غرب
گزارشی از سوی خبر نگار سایت خبررسانی اینترنتی آفتاب از کرمان باز تاب داده شده است که خیلی تأسف انگیز است . زیرا که درست معکوس آرمان مبارزان و انقلابیون و آزادیخواهان و مردم ایران است که برایش انقلاب کردند.
البته عوامل و ارا متر هائی که موجب نارضایتی عمومی مردم ایران و وضعیت خیزش و انقلاب در زمان شاه شد. باید اذعان کرد که در شرایط کنونی از هر نظر بسیار گسترده تر از آن زمان با شدت ادامه دارد. به خصوص در زمینه ی شکاف عمیق طبقاتی و گسترش فقر و بیکاری و تبعیض و ضریب سرکوب و خفقان اجتماعی که به و ضوح در همه سطوح قابل رؤیت است و هر گز کتمان کردنی نمی باشد . چونکه همانگونه که اشاره شد گزارشی که گزارشگر سایت خبررسانی آفتاب متعلق به حسن روحانی از کرمان تهیه کرده است ؛ ضمن تأسف انگیز بودنش گویای واقعیتی می باشد که نتیجه ی عملکرد 30 ساله ی غارتگران و دین فروشان و جنگ افروزان و عوامفریبان حاکم می باشد که درست نتیجه ی معکوس امید و آرزوهای مردم ایران به خصوص مردم استان محروم کرمان در قبل از انقلاب و شرایط بهمن ماه سال 57 می باشد . برای اینکه با سیستم شاه مبارزه شد تا نا بر ابری ها و ظلم و اجحاف ها و زباله جمع کنی ها و اعتیاد و رها شدگان در جامعه ... در کار نباشد و عدالت و آزادی و دمکراسی جایگزینش شود ونه اینکه آن امکانات موجودی هم که بود نابود شود و کسانی جانشین شاه شوند که خیلی بیش از وی دزد و مستبد و سرکوبگر تر می باشند.
شایان یاد آوریست که هنوز برای آنانی که قبل از انقلاب فعالیت سیاسی داشتند فراموش نشده است که زمانی که فضای سیاسی از سال 54 به بعد در ایران باز شد که به خاطر فشار دمکرات ها در آمریکا بود که برروی شاه مستبد و وابسته وارد شد که بیش از دو سال طول کشید و فعالین سیاسی و مردم توانستند نفسی تازه کنند و بمرور حضور شان در صحنه افزایش یابد و پررنگ شود که در نهایت با پررنگ شدن این حضور اعتراضی مردم منتهی به کاستن کارآئی دستگاه جهنمی ساواک شد و در نهایت بستر ساز انحلال آن شد که شرایط فروپاشی سیستم شاه شتاب یافت و هموار شد . اما جانشینان کنونی شاه چون این تجربه ی دوران شاه را دارند . مشروط بر اینکه ضریب وابستگی شاه را نیز ندارند . بنا براین چون حاکمان کنونی ایران اتکای شان هرروز بیش از گذشته به ار گان های سرکوبگر بیش از گذشته شده است. پس با وجود اینکه جنایات و اعمال ضد انسانی حاکمان کنونی اصلاً قابل مقایسه با زمان شاه نمی باشد . لذا تنها راه ماندگاری را در منقبض تر کردن هر چه بیشتر فضای جامعه نسبت به روز قبل می دانند تا که بتوانند به حاکمیت ننگین خودشان ادامه دهند. البته سیاست تهدید و آلوده و همسو کردن خیلی از مدعیان مخالف را هم به پیش برده شده است . امثال حزب مشکوک کمونیست کارگری حمید تقوائی و سایت روزنه اش که علیه مجاهدین ساکن اشرف درست همسو با موفق اربیعی مشاور امنیت عراق و دستگاه بد نام وزارت اطلاعات و سایت های دست سازش همچون پارس - ایران شده است.
اما موضوعی که مخاطبان غربی به خصوص سیاستمداران آمریکائی قادر به درک و فهمش نمی باشند . تصور کرده اند که با دور زدن مردم ایران و پاک کردن صورت مسئله و صرفاً با شیوه ی هویج و چماق می توانند خواست مورد نظر خودشان برای کنترل کردن فعالیت هسته ای و عدم تلاش برای دسترسی به سلاح هسته و همینطور عدم پیگیری فعالیت صدور تروریسم و بنیاد گرائی و دخالت گری در امور داخلی کشور های منطقه ی خاور میانه را به سران رژیم تروریستی آخوندی تحمیل کنند. غافل از آنکه بطور سیستماتیک رهبران رژیم تروریستی آخوندی به ویژه فر ماندهان سپا پاسداران با فریاد و صدای بلند اعتراف کرده اند که خطر نه از بیرون که از درون می باشد.
بنابراین غرب به جای اینکه اقداماتی را در پیش گیرند که موجب شکستن دیوار اختناق و سرکوب در داخل کشور شود تا که تیغ سر نیزه از زیر گردن مردم معترض فاصله گیرد و بتوانند وارد صحنه ی مبارزه ی اعتراضی علیه ی حاکمان شوند که نمونه های آن در پایان مسابقات فوتبال از سوی جوانان ناراضی به نمایش گذاشته می شود و مکمل آن از سوی دانشجویان معترض و آزادیخواه با فریاد مرگ بر دیکتاتور دنبال می شود . ولی غرب درست با به بازی گرفتن رژیم نامشروع و ضد مردمی و پدر خوانده ی تروریست جهانی با سیاست خائنانه ی مماشات گری تجارت نفت و خون و انسان و یا مذاکره پیرامون امنیت عراق و افغانستان و هسته ای، هم موجب مشروعیت دادن به رژیم تروریستی آخوندی می شوند . هم سبب دهان کجی کردن به مردم ایران می گردند . بد تر اینکه باعث تقویت امکان سر کوب کردن بیشتر مردم ایران از سوی مستبدان و سر کوبگران حاکم بر ایران شده اند.
متأسفانه هزینه ی بسیار سنگین سیاست گاز انبری درونی و بیرونی را مردم ایران پرداخته و می پر دازند که با وجود منابع غنی نفت و گاز وسایر ذخایر دیگر که در ایران وجود دارد . اما گذشته از خفقان و سرکوب و اعدام و سانسور و نقض مستمر حقوق بشر که ادامه دارد. اکثریت مردم ایران آنگونه در زیر خط فقر اقتصادی به سر می برند که در میان زباله و آشغال ها به دنبال مواد غذائی و کارتن و پلاستیک می گردند که گفته شه تبدیل به یک نوع شغل شده است. آنهم برای نوجوانانی که می بایست پشت میز مدارس باشند. البته این مشاغل کاذب و غیر انسانی آن روی سکه زندگی طاقت فرسا ولی شرافتمندانه ی کارتن خوابی و تن و اندام فروشی و اعتیاد و قاچاق فروشی مواد مخدر می باشد که نتیجه ی فقر و تبعیض و بی عدالتی نهادینه شده در 30 ساله گذشته در جامعه است.
در خاتمه اینکه عجیب است که هنوز غرب متوجه نشده است که چون سران رژیم بربر منش و تاریک اندیش و نامشروع و ضد بشری آخوندی بطور دقیق اشراف کامل از فضای انفجاری جامعه دارند و همانگونه که توضیح داده شد تجربه ی زمان شاه را دارند که هر گز نه می توانند ونه می خواهند که دست از سرکوب و استبداد و سانسور و اختتناق و زندان و شکنجه و اعدام بر دارند و در این مورد کوتاه بیایند و فضای باز سیاسی و اجتماعی دهند . زیرا که خوب می دانند که در جامعه ی به شدت طبقاتی شده که هرروز فاصله ی حاکمان با توده های ناراضی مردم بیشتر می شود و همچنان که اعتراف خطر از درون نه بیرون می کنند. بنابراین می بایست که برای کنترل شرایط انفجاری جامعه به ابزار سرکوب با زور و سرکوب بیشتر اادامه دهند و تلاش گسترده تر برای دسترسی به سلاح هسته ای کنند . زیرا که در غیر اینصورت هیچگونه شانس بقای حکومت ننگین شان نمی باشد. اما جای تأسف دارد که سیاست مماشات گرایانه و متضاد غرب هم همسو با سیاست حاکمان ایران شده است که نه فضای داخل ایران از هر نظر تحمل نا پذیر شود، بلکه موجب تهدید امنیت و ثبات سیاسی راق و افغانستان و خاور میلانه شده است که هر روز هم ضریب این خطر افزایش می یابد.
هوشنگ - بهداد
سیزدهم فروردین ماه سال 1387
گزارشی از سوی خبر نگار سایت خبررسانی اینترنتی آفتاب از کرمان باز تاب داده شده است که خیلی تأسف انگیز است . زیرا که درست معکوس آرمان مبارزان و انقلابیون و آزادیخواهان و مردم ایران است که برایش انقلاب کردند.
البته عوامل و ارا متر هائی که موجب نارضایتی عمومی مردم ایران و وضعیت خیزش و انقلاب در زمان شاه شد. باید اذعان کرد که در شرایط کنونی از هر نظر بسیار گسترده تر از آن زمان با شدت ادامه دارد. به خصوص در زمینه ی شکاف عمیق طبقاتی و گسترش فقر و بیکاری و تبعیض و ضریب سرکوب و خفقان اجتماعی که به و ضوح در همه سطوح قابل رؤیت است و هر گز کتمان کردنی نمی باشد . چونکه همانگونه که اشاره شد گزارشی که گزارشگر سایت خبررسانی آفتاب متعلق به حسن روحانی از کرمان تهیه کرده است ؛ ضمن تأسف انگیز بودنش گویای واقعیتی می باشد که نتیجه ی عملکرد 30 ساله ی غارتگران و دین فروشان و جنگ افروزان و عوامفریبان حاکم می باشد که درست نتیجه ی معکوس امید و آرزوهای مردم ایران به خصوص مردم استان محروم کرمان در قبل از انقلاب و شرایط بهمن ماه سال 57 می باشد . برای اینکه با سیستم شاه مبارزه شد تا نا بر ابری ها و ظلم و اجحاف ها و زباله جمع کنی ها و اعتیاد و رها شدگان در جامعه ... در کار نباشد و عدالت و آزادی و دمکراسی جایگزینش شود ونه اینکه آن امکانات موجودی هم که بود نابود شود و کسانی جانشین شاه شوند که خیلی بیش از وی دزد و مستبد و سرکوبگر تر می باشند.
شایان یاد آوریست که هنوز برای آنانی که قبل از انقلاب فعالیت سیاسی داشتند فراموش نشده است که زمانی که فضای سیاسی از سال 54 به بعد در ایران باز شد که به خاطر فشار دمکرات ها در آمریکا بود که برروی شاه مستبد و وابسته وارد شد که بیش از دو سال طول کشید و فعالین سیاسی و مردم توانستند نفسی تازه کنند و بمرور حضور شان در صحنه افزایش یابد و پررنگ شود که در نهایت با پررنگ شدن این حضور اعتراضی مردم منتهی به کاستن کارآئی دستگاه جهنمی ساواک شد و در نهایت بستر ساز انحلال آن شد که شرایط فروپاشی سیستم شاه شتاب یافت و هموار شد . اما جانشینان کنونی شاه چون این تجربه ی دوران شاه را دارند . مشروط بر اینکه ضریب وابستگی شاه را نیز ندارند . بنا براین چون حاکمان کنونی ایران اتکای شان هرروز بیش از گذشته به ار گان های سرکوبگر بیش از گذشته شده است. پس با وجود اینکه جنایات و اعمال ضد انسانی حاکمان کنونی اصلاً قابل مقایسه با زمان شاه نمی باشد . لذا تنها راه ماندگاری را در منقبض تر کردن هر چه بیشتر فضای جامعه نسبت به روز قبل می دانند تا که بتوانند به حاکمیت ننگین خودشان ادامه دهند. البته سیاست تهدید و آلوده و همسو کردن خیلی از مدعیان مخالف را هم به پیش برده شده است . امثال حزب مشکوک کمونیست کارگری حمید تقوائی و سایت روزنه اش که علیه مجاهدین ساکن اشرف درست همسو با موفق اربیعی مشاور امنیت عراق و دستگاه بد نام وزارت اطلاعات و سایت های دست سازش همچون پارس - ایران شده است.
اما موضوعی که مخاطبان غربی به خصوص سیاستمداران آمریکائی قادر به درک و فهمش نمی باشند . تصور کرده اند که با دور زدن مردم ایران و پاک کردن صورت مسئله و صرفاً با شیوه ی هویج و چماق می توانند خواست مورد نظر خودشان برای کنترل کردن فعالیت هسته ای و عدم تلاش برای دسترسی به سلاح هسته و همینطور عدم پیگیری فعالیت صدور تروریسم و بنیاد گرائی و دخالت گری در امور داخلی کشور های منطقه ی خاور میانه را به سران رژیم تروریستی آخوندی تحمیل کنند. غافل از آنکه بطور سیستماتیک رهبران رژیم تروریستی آخوندی به ویژه فر ماندهان سپا پاسداران با فریاد و صدای بلند اعتراف کرده اند که خطر نه از بیرون که از درون می باشد.
بنابراین غرب به جای اینکه اقداماتی را در پیش گیرند که موجب شکستن دیوار اختناق و سرکوب در داخل کشور شود تا که تیغ سر نیزه از زیر گردن مردم معترض فاصله گیرد و بتوانند وارد صحنه ی مبارزه ی اعتراضی علیه ی حاکمان شوند که نمونه های آن در پایان مسابقات فوتبال از سوی جوانان ناراضی به نمایش گذاشته می شود و مکمل آن از سوی دانشجویان معترض و آزادیخواه با فریاد مرگ بر دیکتاتور دنبال می شود . ولی غرب درست با به بازی گرفتن رژیم نامشروع و ضد مردمی و پدر خوانده ی تروریست جهانی با سیاست خائنانه ی مماشات گری تجارت نفت و خون و انسان و یا مذاکره پیرامون امنیت عراق و افغانستان و هسته ای، هم موجب مشروعیت دادن به رژیم تروریستی آخوندی می شوند . هم سبب دهان کجی کردن به مردم ایران می گردند . بد تر اینکه باعث تقویت امکان سر کوب کردن بیشتر مردم ایران از سوی مستبدان و سر کوبگران حاکم بر ایران شده اند.
متأسفانه هزینه ی بسیار سنگین سیاست گاز انبری درونی و بیرونی را مردم ایران پرداخته و می پر دازند که با وجود منابع غنی نفت و گاز وسایر ذخایر دیگر که در ایران وجود دارد . اما گذشته از خفقان و سرکوب و اعدام و سانسور و نقض مستمر حقوق بشر که ادامه دارد. اکثریت مردم ایران آنگونه در زیر خط فقر اقتصادی به سر می برند که در میان زباله و آشغال ها به دنبال مواد غذائی و کارتن و پلاستیک می گردند که گفته شه تبدیل به یک نوع شغل شده است. آنهم برای نوجوانانی که می بایست پشت میز مدارس باشند. البته این مشاغل کاذب و غیر انسانی آن روی سکه زندگی طاقت فرسا ولی شرافتمندانه ی کارتن خوابی و تن و اندام فروشی و اعتیاد و قاچاق فروشی مواد مخدر می باشد که نتیجه ی فقر و تبعیض و بی عدالتی نهادینه شده در 30 ساله گذشته در جامعه است.
در خاتمه اینکه عجیب است که هنوز غرب متوجه نشده است که چون سران رژیم بربر منش و تاریک اندیش و نامشروع و ضد بشری آخوندی بطور دقیق اشراف کامل از فضای انفجاری جامعه دارند و همانگونه که توضیح داده شد تجربه ی زمان شاه را دارند که هر گز نه می توانند ونه می خواهند که دست از سرکوب و استبداد و سانسور و اختتناق و زندان و شکنجه و اعدام بر دارند و در این مورد کوتاه بیایند و فضای باز سیاسی و اجتماعی دهند . زیرا که خوب می دانند که در جامعه ی به شدت طبقاتی شده که هرروز فاصله ی حاکمان با توده های ناراضی مردم بیشتر می شود و همچنان که اعتراف خطر از درون نه بیرون می کنند. بنابراین می بایست که برای کنترل شرایط انفجاری جامعه به ابزار سرکوب با زور و سرکوب بیشتر اادامه دهند و تلاش گسترده تر برای دسترسی به سلاح هسته ای کنند . زیرا که در غیر اینصورت هیچگونه شانس بقای حکومت ننگین شان نمی باشد. اما جای تأسف دارد که سیاست مماشات گرایانه و متضاد غرب هم همسو با سیاست حاکمان ایران شده است که نه فضای داخل ایران از هر نظر تحمل نا پذیر شود، بلکه موجب تهدید امنیت و ثبات سیاسی راق و افغانستان و خاور میلانه شده است که هر روز هم ضریب این خطر افزایش می یابد.
هوشنگ - بهداد
سیزدهم فروردین ماه سال 1387