هوای آلوده تهران وکمبود دارو وگرانی اجناس واقلام دیگر که بیداد می کند .به سبک شعر طنز ترسیم شده است  تا دامنه ی اختلافات وجنگ قدرت و ثروت ونارضایتی عمومی این چنین به تصویر کشیده شده است.
خب این از این! اما به همین مناسبت، دیروز مسمطی سرودم که از حال و هوای دارویی-پزشکی بی‌بهره نیست! تقدیم به شما عزیزان:امروزی ها: امروز «روز داروسازی» است و چند روز پیش نیز «روز پزشک» بود، ضمن گرامیداشت یاد دو دانشمند جهانی کشورمان «ابوعلی سینا» و «زکریای رازی»، این ایام را به پزشکان و داروسازان عزیز تبریک می‌گویم و این بیت معروف را تقدیم‌شان می‌کنم که:
گر طبیبانه بیایی به سر بالینم
به دو عالم ندهم لذت بیماری را!
خب این از این! اما به همین مناسبت، دیروز مسمطی سرودم که از حال و هوای دارویی-پزشکی بی‌بهره نیست! تقدیم به شما عزیزان:
در مطبت آمدم رنجور و بیمار ای طبیب!
شب همه شب مانده‌ام از غصّه بیدار ای طبیب!
قوّه بینایی‌ام افتاده از کار ای طبیب!
روز روشن گشته بهر من شب تار ای طبیب!
دارویی تجویز کن بهر منِ زار ای طبیب!
عینکم گم گشت چون افتاد از روی دماغ
حالیا از جُستنش یکدم نمی‌یابم فراغ
بعد از این دیگر از او هرگز نمی‌گیرم سراغ
چون نمی‌بینم چراغ آخر چه بینم با چراغ؟!
بحث عینک منتفی شد! دست بردار ای طبیب!
روزنامه خواندن من گشته ضایع از اساس
وقتِ خواندن می‌کنم دائم به چشمم التماس
«حرف»‌ها قاطی، «رقم»‌ها جملگی با هم مُماس
ناتوانم در شمارِ صفرهــــــــــای اختلاس!
زحمتی گر نیست جای من تو بشمار ای طبیب!
در نگاهم گاه قاطی می‌شود تریاق و زهر
سخت درهم می‌شود مرزِ میانِ لطف و قهر
گرچه کس نادیدنی چون من نمی بیند به دهر
عاجزم از دیدن اجناس ارزان توی شهر

مرغ ارزان را نمی بینم به بازار ای طبیب!
گوییا دیگر نمانده در دو چشم بنده نور
چونکه کارآیی نمی‌بینم در ارباب امور
مثل ایشان پیش پای خویش می‌بینم به زور
گر علاجم نیست کاری کن شوم یکباره کور!
کان مرا بهتر بُوَد زین رنج، صدبار ای طبیب!