دو مقاله بر گرفته از سایت افشاگری از محسن معصومی  مجاهد مقیم اشرف .  5 شهریور -91
چرخة استيصال ـ محسن معصومي
 
نسخه پيچي استراتژيست‌هاي گشتاپوي آخوندي كه خودش پاره پاره و در حال فروپاشي است و يك روز رئيس خبرگانش (آخوند مدفون مشكيني) در توصيف وضعيت آن گفته بود كه «... به قباي مندرسي شبيه است كه وقتي يكجاي آنرا وصله كنيد، پوسيدگي آن از جاي ديگر بيرون مي زند...»، براي ديرپا ترين ائتلاف سياسي تاريخ ايران كه در زير سهمگين ترين حوادث بين المللي و كينه توزانه ترين دشمني ها، امتحان انسجام و استحكام و اصالت خود را داده است، به خودي خود،كليت چيزي را كه مي خواهند بپوشانند عريان كرده و نياز به روشنگري ندارد و در يك كلام همان شيوة معمول جنگ رواني دستگاه فرافكني آخوندي براي وارونه نمايي واقعيت است كه امروزه ديگر، بر هيچ ناظري پوشيده نيست و حتي كارگردانان سياست استمالت را هم به پاي اذعان آن آورده استاما نكته يي كه در بررسي عمق اين ترفند، ديده مي شود، هول شدگي قابل توجه رژيم در جريان بحرانهاي گريبانگيري است كه او را احاطه كرده است و نشان مي دهد آنچه كارشناسان امنيتي و آناليست هاي نظام حس مي كنند، بسا تيره و تارتر از آن چيزي است كه از بيرون مشاهده مي شود. اينجاست كه در استيصال و درماندگي، با آويختن به روشهاي رمالي و جن گيري، مي خواهند مسأله يي از نظام حل كنند. لذا سايت گشتاپوي آخوندي موسوم به ديدبان به ورد خواني و تسبيح انداختن مي پردازد كه: «... ادعاي آلترناتيوي حکومت ايران که با وجود ورشکستگي گروه... مجاهدين هنوز از سوي رجوي تبليغ مي‌شود و در باره آن تئوري مي‌بافند، پوششي است که تحت هيچ شرايطي نمي‌توان به قامت واقعيت پوشاند و دروغي است که صرفاً...(هواداران) رجوي آن را باور مي‌کنند.». (ايران ديدبان910527)اينكه مجاهدين در قد و قواره آلترناتيو اين رژيم نباشند ظاهراً بايستي موجب نپرداختن به آن باشد و براي چيزي كه قد و قواره‌يي ندارد، علي القاعده نبايد قلم فرسايي و يقه دراني كرد. ولي اينكه همّ و غمّ دستگاه امنيتي و تبليغاتي اين رژيم ورشكسته و رو به سقوط در چنبرة صدها بحران لاعلاج، اينطور براي توهم زدايي از «گروه رجوي»، مصرف مي‌شود، اينكه جلادان و شكنجه گران اين دستگاه، اين همه دلسوزي و تلاش براي توجه دادن به معاندين نظام دارند كه: «... اگر رهبري مجاهدين زماني که عراق اشغال شد با استفاده از بلبشوي به وجود آمده، نيروهايش را در يک نقطه مرزي و به صورت پارتيزاني مستقر مي کرد، طبعاً ارتباط واقعي تري بين دعاوي رجوي براي آلترناتيوي و آمادگي براي به دست گرفتن قدرت در ايران برقرار مي‌شد...» (ايران ديدبان910527) ، دلسوزي اين داية مهربان تر از مادر! براي رهبري مجاهدين، بيشتر از آنكه دل مخاطبين را خالي كند، عمق وحشت و نقطه نگراني رژيم آخوندي را بارز مي كند.سي سال پس از اينكه رژيم مكار آخوندي از هر حيله و مكري كه توانست چه بصورت تبليغي و چه بصورت تروريستي و نظامي، براي از دورخارج كردن مجاهدين به منزله آلترناتيو خودش استفاده كرد و موفق نشد،و پس از اينكه واداشتن كشورها، كمپاني‌هاي غارتگر نفتي و نيروهاي مختلف به تخطئه مجاهدين، شرط اوليه و اصلي رابطه آنها با رژيم وطن فروش آخوندي بود و در اين كار با گشاده دستي تمام، بسياري از سرمايه هاي ملي ايران را به حلقوم چپاولگران ريخت، ده سال پس از خلع سلاح مجاهدين و محصور بودن آنها در يك محاصرة ظالمانه و شديدترين محروميت ها، فكر و ذكري جز كشتار و از بين بردن فيزيكي مجاهدين توسط خودش و دست نشاندگانش در عراق ندارد، بعد از آنكه دهها بار در تمام مجامع رسمي و تريبونهاي رسانه‌يي به صراحت اعلام كرده است كه حضور اين نيروي بي سلاح و محصور را نمي‌تواند در خاك عراق تحمل كرده و سخنگوي دولتش حضور مجاهدين در كل منطقه را، تهديد موجوديت رژيم ارزيابي كرد و كشورهاي مختلفي كه گمان مي رفت مجاهدين را پذيرا شوند به سخت ترين عواقب تهديد كرد، اين دستپاچگي ها و وردهاي رمالانه و فوت كردنهاي جن گريزنده، مخاطب را به هدفي عكس آنچه استراتژيست هاي دستگاه شكنجه و سركوب آخوندي مدّ نظر دارند، رهنمون مي‌شود و نشان مي‌دهد كه رژيم، غرق در بحرانهاي لاعلاج مثل فروريختن عمق استراتژيكش در سوريه (كه نمود آن در بي اثر بودن تاكتيك ارعاب و حملات وحشيانه زميني، بكارگيري هواپيماهاي بمب افكن و تهديد به زدن شيميايي و شقه هاي پي در پي در حاكميت آن ديده مي شود) نگران از وضعيت انفجاري جامعه (كه بقول آخوندهاي حاكم آبستن فتنه‌يي بالاتر از فتنه 88 است)، شقه هاي مستمر در بالاترين مدار (سگ دعواهاي دزدان حاكم و ريزش روز افزون خواص بي بصيرت) بند آمدگي نفس در فشار روزافزون طناب تحريم ها، بپايان خط رسيده در قايم باشك بازي بر سر ساخت بمب اتمي و رسيدن زمان تعيين تكليف آن، به درستي تضاد اصلي و نقطه تهديد جدي اش را حس كرده و مي خواهد با هول شدگي و دست پاچگي در سريع ترين زمان آن را از ميان بردارد.البته تلاش‌هايي از اين دست، براي كم رنگ نشان دادن آلترناتيو بودن مجاهدين، بيشتر عقب بودن آن از يگانه بديل دمكراتيكش را برملا مي‌كند و نشان مي دهد كه سراسيمگي جوجه نظريه پردازان دستگاه گشتاپوي نظام رمالان، از قضا به جاي خنثي كردن تهديد، آنرا بيشتر برجسته كرده و قابليت‌هاي آنرا بارز مي‌كنند. اين همان چرخه استيصال اين دستگاه پابه گور است كه در هر سكون يا حركت، رو به جلو، يا رو به عقب، محكوم به شكست و نابودي خواهد بود.محسن معصومي.شهريور 1391
دويدن از پس قضاياـ محسن معصومي
هدف قرار دادن عمق استراتژيك رژيم ولايت سفياني، توسط مقاومت ايران، حقاً كه ضربه يي غير قابل هضم براي نظام پوسيده و رو به سقوط آخوندي است. دستپاچگي و شتاب زدگي دستگاه جنگ رواني گشتاپوي اين رژيم مفلوك در سرهم بندي خبرهاي جعلي در اين روزها، بازتاب همين واقعيت و احساس حقارتي است كه در واكنش هاي رژيم پس مانده هاي خميني از اين كيش شدن و عقب ماندگي در صحنه ، بارز مي شود. بعد از آنكه همه در اخبار ديدند مبارزان سوري، چگونه از پيوند با مقاومت ايران به وجد آمده و آنچنان كه خود تعبير كردند، احساس «تنهايي» از آنها زايل شده، رژيم آخوندي ديگر نه با دو جنبش مردمي منفك، كه با يك كيفيت نوين مواجه است. اتحاد عمل و همبستگي دو خلق به پاخاسته كه هم عرض با هم، عمق دفاعي دشمن و مركز فرماندهي اش را توأمان آماج گرفته اند، به آنها تواني مضاعف داده است و متقابلاً در جبهة دشمن ، جدا شدن نخست وزير سوريه به همراه دو وزير و ستگيري 48 تن از سركردگان و پاسداران برون مرزي رژيم در سوريه، كه پايشان جلوي دوربين نرسيده، همه چيز را روي ميز ريختند، عمق پوسيدگي، بي انگيزه گي و ريزش در جبهه دشمن را به نمايش گذاشت و نشان داد كه نخبه ترين و زبده ترين نيروهايش هم فقط تا زماني وانمود به وفاداري مي كنند كه دستشان در غارت و چپاول، پروژه هاي ميلياردي، دسترسي به اسكله هاي غير قانوني و رانت هاي بي حد و حساب باز باشد و به محض احساس كمترين خطر، دستهاي خود را بالا برده، توان كوچكترين واكنش را ندارند.اما فلاكت ولي فقيه درمانده، پوشاندن اينهمه پوسيدگي عيان و رفع و رجوع اين درماندگي هاي حاشا نشدني است. امري كه دستگاه تبليغاتي گشتاپوي آنرا بدجوري پيچانده و صداي چرخ دنده هاي زنگ زده اش را بلند كرده و اين دست و پا زدن هاي مذبوحانه را به نتايجي معكوس منجر مي كند. اينجاست كه دستگاه جنگ رواني به گل نشسته در شعبه هاي مختلف دستگاه آدمكشي و جاسوسي اش به خبر سازي هاي خنده دار رو مي آورند و تلاش در ايز گم كني و فرافكني هاي ابلهانه يي مي كنند كه براي فريفتن بسيجيان كودن هم كارآيي ندارد و فقط عقب ماندگي هاي سياسي اش از مقاومت ايران را در اين شرا يط بازتاب مي كند.مثلاً در يك رشته ردهاي دور و دراز كه فقط از اذهان گنديده در حجره هاي نم گرفتة دستگاه رمالان تراوش مي كند، سايت قابيليانش را به نقل از سايت قدس آنلاين و آنهم به نقل از شبكه معلوم الحال العالم كه آنهم از يك سايت برون مرزي نيروي قدس بنام «عکس السير» و آنهم به نقل از يك منبع مطلع! سوري (كه البته طبق معمول نام و نشان ندارد و اسم مستعاريست براي جوجه دژخيمان دايره نفاق وزارت دروغ پراكني و آدمكشي ) رديف مي كند تا خبر دستگيري جلاداني كه در تلاش براي سرپا نگه داشتن حاكم خونريزآنجا دستشان تا مرفق به خون مردم شريف سوريه آلوده است را بپوشاند و انگشت اتهام را به سمت مجاهدين منحرف كرده و بگويد: «... پس از بازجويي مشخص شد كه 5تن از اين افراد مسلح از اعضاي سازمان مجاهدين خلق هستند...» و النهايه شاهدي از دُم خود تحت عنوان «...منابع ميداني و اطلاعاتي در عراق و سوريه...» بياورد. غافل از اينكه دستاوردهاي اين همبستگي تاريخي بين خلق قهرمان سوريه و مقاومت سازمان يافته ايران، مبتني بر عمل نيروهاي رزمنده و پرانگيزه يي كه عزم سرنگوني تام و تمام اين جرثومه هاي تباهي در منطقه را دارند، ضربه گيج كننده ايست كه با اين شارلاتان بازي هاي ابلهانه قابل پوشاندن نيست.رژيم پابگور آخوندي كه عمق استراتژيكش در سوريه را در حال فروريزي مي بيند با اين دست و پا زدن ها تلاش مي كند تا پس افتادگي اش از مجاهدين و اعتلاي روز افزون آنرا جبران كند. اما اين همان درد بي درمان و باتلاقي است كه در آن فرورفته و هرچه بيشتر دست و پا مي زند، بيشتر فرو مي رود. محسن معصومي مرداد 1391