دروغ نامه ی کیهان شنبه 29 تیر ماه سال 1391
نقد و بررسی " (يادداشت روز)دروغ نامه ی کیهان " در تقاطع 2 تغيير مهم جهاني "
"آخوندهای منبری و حکومتی عجیب موجودات یا هنرمندان هفت خط غیر
مولدی می باشند . زیرا که آنقدر حراف هستند که می توانند با گریز زدن و به حاشیه پرداختن ها مدام یک روضه را تکرار کنند .
آنقدردر این زمینه هنر دارند که می توانند بطور همزمان پا منبریان خود را بگریانند یا بخندانند. یعنی
هم بخواندند وهم اینکه پس از آن اشک گیری کنند. دلیلش هم این است که بر خلاف مرغ
عزا وعروسی که در هردو مراسم خورده می شود . اما این جماعت که در هردو مراسم عزا
وسوگواری و جشن و عروسی و شادی حضور دارند فقط مصرف کننده می باشند. آری این غیر مولدها آنگونه
هنر نمایی یا روضه خوانی می کنند تا آخرش
بتوانند صاحب مجلس یا مراسم را تلکه کنند . حال داشته باشید که این جماعت بقدرت
رسیده باشند و تسلط بر هست ونیست یک کشور وملت داشته باشند و 33 سال هم در این مورد سابقه وتجربه داشته
باشند و عوامفریبی و دین فروشی و غارتگری و جنگ افروزی و بحران آفرینی و سانسور
وسرکوب کرده باشند . بدتر اینکه بدلیل تجربه و آگاهی همراه با فقر وتورم وگرانی
وبیکاری و... بامردم شاکی وناراضی مواجه شده باشند . به ویژه اینکه از جانب این مردم و واکنش های اعتراضی شان احساس خطر
کنند. مشخص است که با چه ترفند و دستآویز وشامورتی بازی مجبور به سیاه بازی و و
ارونه گویی و سیاه سفید کردنی می شوند؟نمونه امثال قلم زنان وامدار یادداشت روز
نویسان دروغ نامه ی کیهان هستند"
آخوندهای
منبری و حکومتی عجیب موجودات یا هنرمندان
هفت خط غیر مولدی می باشند . زیرا که آنقدر حراف هستند که می توانند با گریز زدن و
به حاشیه پرداختن ها مدام یک روضه را
تکرار کنند . آنقدردر این زمینه هنر دارند که می توانند بطور همزمان پا منبریان خود را بگریانند یا بخندانند. یعنی
هم بخواندند وهم اینکه پس از آن اشک گیری کنند. دلیلش هم این است که بر خلاف مرغ
عزا وعروسی که در هردو مراسم خورده می شود . اما این جماعت که در هردو مراسم عزا
وسوگواری و جشن و عروسی و شادی حضور دارند فقط مصرف کننده می باشند. آری این غیر مولدها آنگونه
هنر نمایی یا روضه خوانی می کنند تا آخرش
بتوانند صاحب مجلس یا مراسم را تلکه کنند . حال داشته باشید که این جماعت بقدرت
رسیده باشند و تسلط بر هست ونیست یک کشور وملت داشته باشند و 33 سال هم در این مورد سابقه وتجربه داشته
باشند و عوامفریبی و دین فروشی و غارتگری و جنگ افروزی و بحران آفرینی و سانسور
وسرکوب کرده باشند . بدتر اینکه بدلیل تجربه و آگاهی همراه با فقر وتورم وگرانی
وبیکاری و... بامردم شاکی وناراضی مواجه شده باشند . به ویژه اینکه از جانب این مردم و واکنش های اعتراضی شان احساس خطر
کنند. مشخص است که با چه ترفند و دستآویز وشامورتی بازی مجبور به سیاه بازی و و
ارونه گویی و سیاه سفید کردنی می شوند؟نمونه امثال قلم زنان وامدار یادداشت روز
نویسان دروغ نامه ی کیهان هستند . زیراکه این قلم
بردست تصویر مارکش ومار قالب کن بدون آنکه بگوید در ایران شرایط چگونه
است . ولی در مورد عرب ها ادعا نموده است امروز اكثريت قريب به اتفاق مردم اين
كشورها مي گويند من مسلمان هستم و هيچ اكثريتي در اين كشورها نمي گويد من عرب
هستم. یعنی بر اساس این ادعا اینان هویت مسلمان بودن شان را جای ملیت عرب کرده اند.
در صورتی که در ایران این ادعا وارونه است .زیرا آنگونه مردم از عوامفریبی ودین
فروشی و ابزاری کردن دین زده شده وحتی تنفر دارند که
پس از کودتای 22 خرداد 88 در تظاهرات روز جهانی قدس 88 به جای شعار مرگ بر اسراییل
و آمریکا مردم معترض هم شعار مرگ بر چین و روسیه هم پیمانان حاکم ایران سردادند همینطور
نه غزه نه لبنان ، جانم فدای ایران گفتند. بعلاوه همین هفته پیش بود که در تظاهرات بازاریان تهران
وشهروندان ناراضی تهرانی هم فریاد مرگ بر
یکتاتور سر دادند هم خطاب به حاکمان فریاد
زدند سوریه را رها کن ، فکری به حال ما کن . بهرحال قلمزن هم
لهجه پاسدار شریعتمداری ضمن صغرا وکبرا کردن محور غرب که بقول وی دستخوش بحران اقتصادی وناسیونالیسم و فروپاشی است با خاورمیانه همگرای رها شده از ناسیو
نالیسم و چنگ به اسلام زدن است که محورش ایران
می باشد چون رهبر ولی فقیه همکاره دارد که به جای همه
فکر می کند وتصمیم گیری می نماید . سپس نتیجه گرفته است که بحران ها در ایران تأثیر نگذاشته وبین مسئولان اختلاف و
رقابت وجود ندارد جز اینکه تلاش مداخله گری دشمنان از بیرون است که تلاش می کنند پیوند وحدت در
داخل را بشکنند . این مدعی وارونه گوی پس از حاشیه رفتن ها ولغز ورجر خوانی های وارونه وتو خالی کردن بالاخره به اصل موضوع یعنی برگزاری نمایش خیمه شب بازی
ریاست جمهوری دوره یازدهم در خرداد 92 رسیده و از موضع دفاع از پروژه ی هسته ای یا تأیید نظر وهدف
رهبر مدعی شده تلقي طراحان عمليات رواني
دشمن اين است كه با تشديد فشارها و افزايش بگومگو و مجادله ها از يك سو، و دادن
آدرس هاي غلط و انحرافي نظير «مذاكره از موضع تسليم» يا جعل ميانجي و منجي هايي كه
ماهيتا در طول سال هاي اخير در زمين و پروژه هاي دشمن نقش آفريني كرده اند که گفته
در حقيقت بايد خود آنها را نجات داد و از بحران بيرون كشيد- مي توان ايران (ملت و
حاكميت و نخبگان) را از نقاطي كه فشردگي و چسبندگي اجزا به هم كمتر است، شكست و از
هم گسيخت. به خصوص اینکه نمایش خیمه شب بازی انتخابات سال آينده رياست
جمهوري و جنجال ها و هيجان هاي حاشيه اي آن يكي از بسترهايي است كه دشمن تصور مي
كند به بهانه آن مي تواند يك جشن پرنشاط و الهام بخش سياسي را تبديل به مشغله
امنيتي كرده و در واقع حواس ما را از پيچ تاريخ و ريل گذاري مهم آن منحرف سازد. در
ادامه با زدن زیرآب آرامش قبل از توفانی
که وی ترسیم کرده ناچار به اعتراف شده و
گفته از نگاه دشمن به هم زدن ثبات، مقدمه كشيدن ترمز پيشرفت ايران و بي آبرو و بي
اعتبار كردن آن است تا غرب نيمه جان و درگير بازي مرگ و زندگي بدين ترتيب بتواند فرصتي براي تنفس و سرپا شدن پيدا نماید
زیرا که از نگاه آنان كليد بحران هاي چند لايه و بازگرداندن ثبات به غرب، در بي
ثباتي و مشغول سازي رژیم بانکدار تروریست جهانی ايران است"
"خاورميانه جديد به ويژه طي 6 سال اخير هويتي كاملا متعارض با
آنچه غرب توقع داشت، پيدا كرد. با اين حال، اكنون اين غرب به ويژه اروپاست كه از
خاورميانه تأثير مي پذيرد. امواج بي ثباتي و التهاب هر روز در
سيماي اتحاديه اروپا بيشتر ديده مي شود و به نظر مي رسد اينها درد زايمان اروپاي
جديد با قطب هاي پراكنده در دل اتحاديه اروپاست. خاورميانه و اتحاديه اروپا هر دو
دستخوش دگرگوني هستند با اين تفاوت كه اولي به سوي مفاهمه و همگرايي بيشتر، و دومي
به سمت تجزيه و تقابل و فروپاشي حركت مي كنند. اينكه
احساس همگرايي در ميان ملت هاي مسلمان خاورميانه رو به تقويت مي باشد اما در نقطه
مقابل و در ميان اعضاي اتحاديه اروپا، ناسيوناليسم افراطي و ديگر ستيز، تجديد حيات
كرده است. به عبارت ديگر، نه تنها تلاش براي برداشتن مرز كشورها و يكي كردن اروپا
نافرجام مانده بلكه بوي تمايزطلبي و تقابل و تنازع به مشام مي رسد.
اين اتفاق آن قدر نگران كننده است كه اروپايي ها مجبور مي شوند به خودشان جايزه
صلح نوبل بدهند! اين يكي نوبل، بوي جنگ در منطقه اي مي دهد كه دست بر قضا كانون
اشتعال هر دو جنگ جهاني اول و دوم در سال هاي 1914 و 1939 بوده است.
گفتمان ليبراليستي كه طي يك سال گذشته 4 دولت را در اروپا ساقط كرد، تنها به اين 4
كشور اروپايي متوقف نمي شود و دامنه هاي آن به دروازه هاي انگليس، آمريكا و رژيم
جعلي اسرائيل نيز رسيده است.. تحولات اخير منعكس كننده اين واقعيت
هستند كه يك هويت اسلامي تر جايگزين هويتي عربي شده است. چند دهه است كه اين تغيير
در حال وقوع است و مربوط به تظاهرات ژانويه 2011 نمي شود. از آغاز اين اعتراض ها
روشن بود كه دولت هاي جديد از آن حس ناسيوناليسم عرب و سكولار دور مي شوند و بيشتر
قائل به ايدئولوژي اسلامي هستند فاكتور اصلي شناسايي افراد،
مسلمان بودن است كه جايگزين هويت عربي آنها شده است. چنين تحولي و گذار از
ناسيوناليسم عربي به يك هويت اسلامي قوي، پيامدهاي بسيار ژرفي داشته است... اكثريت
قريب به اتفاق مردم اين كشورها مي گويند من مسلمان هستم و هيچ اكثريتي در اين
كشورها نمي گويد من عرب هستم....موقعيت ايران جديد در اين
دوگانه «واگرايي- همگرايي» از جهات مختلف به چشم ناظران مي آيد. نخست اينكه ايران،
پيشقراول منطق عبور از ناسيوناليسم كور و تعدي طلب به سمت ارزش هاي اسلامي بشرشمول
است. ايران از اين جهت الهام بخش بسياري از ملت هاست. ويژگي دوم ثبات توام با
پيشرفت ايران با وجود انبوه معارضه هاي مشهود غرب است.. سوم اينكه ايران، مدل موفق
پيشرفت را با استقلال و استغناي از قدرت هاي غربي به اجرا درآورده و نشان مي دهد تفاوت
ما و غرب در اين است كه مثلا اروپا بدون مداخله و معارضه خارجي، دست به گريبان
آشوب است و بر با اين تفاوت كه ما- جبهه اسلام- از ظرفيت هاي آزاد نشده فراواني در
كنار نشاط جواني برخوردار هستيم اما جبهه مقابل ضمن اينكه فرتوت شده، آنچه را نيز
از ظرفيت و تدبير در بساط داشته رو كرده است. تلقي
طراحان عمليات رواني دشمن اين است كه با تشديد فشارها و افزايش بگومگو و مجادله ها
از يك سو، و دادن آدرس هاي غلط و انحرافي نظير «مذاكره از موضع تسليم» يا جعل
ميانجي و منجي هايي كه ماهيتا در طول سال هاي اخير در زمين و پروژه هاي دشمن نقش
آفريني كرده اند- و در حقيقت بايد خود آنها را نجات داد و از بحران بيرون كشيد- مي
توان ايران (ملت و حاكميت و نخبگان) را از نقاطي كه فشردگي و چسبندگي اجزا به هم
كمتر است، شكست و از هم گسيخت. انتخابات سال آينده رياست جمهوري و جنجال ها و
هيجان هاي حاشيه اي آن يكي از بسترهايي است كه دشمن تصور مي كند به بهانه آن مي
تواند يك جشن پرنشاط و الهام بخش سياسي را تبديل به مشغله امنيتي كرده و در واقع
حواس ما را از پيچ تاريخ و ريل گذاري مهم آن منحرف سازد. از نگاه دشمن به هم زدن
ثبات، مقدمه كشيدن ترمز پيشرفت ايران و بي آبرو و بي اعتبار كردن آن است. غرب نيمه
جان و درگير بازي مرگ و زندگي بدين ترتيب مي تواند فرصتي براي تنفس و سرپا شدن
پيدا كند. از نگاه آنان كليد بحران هاي چند لايه و بازگرداندن ثبات به غرب، در بي
ثباتي و مشغول سازي ايران است"
هوشنگ
بهداد
دروغ
نامه ی کیهان شنبه 29 تیر ماه سال 1391
در تقاطع 2 تغيير مهم جهاني (يادداشت روز)