نشان از دو كس دارد اين. . . ـ رضا هفت برادران.



برگرفته از سایت افشاگری
نشان از دو كس دارد اين. . . ـ رضا هفت برادران. از مجاهدان اشرف
كارزار 15ساله مجاهدين و مقاومت ايران، با جبهة جهاني مماشات و ارتجاع، برسر ليست ننگين، و البته بستة بسيار شيرين و دلچسب براي ملايان، از جنبه هاي مختلفي قابل بررسي است، كه هر يك از اين وجوه به راستي كتابي گرانقدر است از درس پايداري، ايستادگي براصول به هرقيمت، اتكا به خود و استخراج نيروهاي خودي در برابر يك جبهة چند مليتي از حاميان ارتجاع و جنگي بسيار پيچيده آنهم در «زمين دشمن» باسنگ بناي فدا. اين پيروزي شگفت اما وجوه ديگري هم دارد، كه به صورت سلبي، عظمت پيروزي مجاهدين در كارزار حقوقي 15 ساله در برابر جبهة جهاني مماشات و ارتجاع را به نمايش مي گذارد. در اين وجه، نه تنها دست خالي اصحاب ميز مماشات را مي توان ديد، بلكه افلاس و ورشكستگي تاريخي آنها هم به نمايش گذاشته مي شود.بعداز 15 سال مخفي كردن دست خالي شان در دادگاه با «اختيارات حكومتي» و به بهانة «اسناد طبقه بندي شده امنيت ملي» و بعد از اينكه حكم قاطع دادگاه اين نمايش سخيف را جمع كرد، و ميز مماشات را ماتم سراي حضرات و لابي‌هاي خوش حسابشان كرد، و مماشات چيان انگشت به دهان بدون نام، كه از آخرين گرد و خاك «كال» مطبوعاتي شان طرفي نبستند، ارتجاع و استعمار آخرين تير تركش‌شان را رو كردند، اما اين يكي هم اصلا عجيب نبود كه تو زرد از آب در بيايد و كوه مماشات دوباره موش بزايد، و «والاحضرت، رضا پهلوي» را به صحنه بفرستند، تا در مورد مجاهدين هم لغزهاي سوختة حضرات «ميز مماشات» را غرغره كند و هم پس مانده‌هاي لابي‌هاي «ناپاك» ولايت فقيه را مزه مزه كند. «الحق كه نشان از دو كس دارد اين...(خواستم بگويم تاجدار، ديدم كه اين يكي هم به همة چيزهايي كه ندارد اضافه شده است) هم ارتجاع و هم استعمار»وقتي يكي از تلويزيونهاي فارسي زبان از «شازده» بعداز خروج سازمان مجاهدين از ليست تروريستي آمريكا نظرش را در مورد سازمان مجاهدين مي پرسد و اينكه آيا احتمال سازش با آنها وجود دارد،  در پاسخ مي گويد: «شما مي توانيد از كساني كه عضو سازمان مجاهدين بودند و الان ديگر در آن سازمان نيستند بپرسيد كه نظر آنها كه عضو اين سازمان بودند راجع به اين سازمان چه هست. بگويند اين سازمان قابليت انجام اين كار را داره؟ من بنا به آن گفته ها فكر نمي كنم داشته باشدبه روباه گفتند شاهدت كيست؟ گفت دنبم. حالا شازده هم براي اثبات خزعبلاتش، از مأموران وزارت اطلاعات شاهد و مثال مي آورد تا با لگدزدن به مجاهدين و دلربايي براي اهل مماشات، از گندم ري نصيبي ببرد. آرزويي كه تا ملحق شدن به پدر و پدربزرگ تاجدارش نيز محقق نخواهد شد.از قضا جدّ ايشان، رضاخان قزاق هم از اين دونشان برخوردار بود. اما تاريخ مصرفش كه تمام شد، اينقدر حواسش جمع بود كه بفهمد مأموريتش تمام شده و تمام آن دبدبة رضاخاني را بايد وداع بگويد. آنطور كه مي گويند دم رفتن به كشتي، خطاب به خودش مي گويد «اعليحضرتِ قَدَر قدرتِ قوي شوكتِ پهلوي، زكي».ابوي «شازده» هم زماني براي كورش لالايي مي خواند، لابد الان ايشان هم دلشان. . .اما از دلشان گذشته تعجب از «دماغ» «شازده ممل» است كه نه از پدر درس مي گيرد و نه از پدربزرگ. به خودش نمي‌گويد ارباب بي‌مروت آنچه مي‌خواست به مقاومت ايران و مجاهدين تحميل كند نتوانست، و در يك كارزار حقوقي و با قطره‌اي از عدالت سرش به سنگ خورد، بهتر نيست «شازده ممل» مثل پدر و پدر بزرگ خود را بيشتر مضحكة تاريخ نكند و اوقات شريف را پاي كامپيوتر به بازي با بورس نيويورك بگذراند؟
رضا هفت برادران
آبان ماه 1391