سربازجو
پاسدار حسین شریعتمداری خیلی وقت است چون
به پیسی افتاده مجبور به مایه خوری شده است .زیرا که هر روز به شیوه ای نقش مأموران ونفوذی های اعزامی به برون و فعال شده در سایت های خبری و وبلاگ ها به خصوص سایت
بالاترین می پر دازد و با نقل قول کردن از
سفارش نامه های اینان دست به مهره سوزی می
زند تا بزغم خودش با فاش کردن ترفندهای دیکته
شده امکان ضربه زدن وبی اعتبار کردن مخالفان
وجود داشته باشد .البته تلاش می کند دوغ و
دوشاب باهم قاطی شود یعنی حامیان رژیم
فاشیستی مذهبی کودتایی همچون حزب توده و
اکثریت و.... جزو مخالفان رژیم ضد بشری قرون وسطایی جا زده شوند تا مرز ها مخدوش گردد وموجب بی
اعتماد ی شود.
يك ماركسيست دير به دوران رسيده درباره گروه هاي ضد انقلاب مي گويد
ما در عرصه سياسي بيشتر با تابوت هاي خالي گروه ها روبرو هستيم.«ع-ت» در مصاحبه با
سايت اخبار روز با بيان اينكه من يك ماركسيست هستم، به حضور (نفوذ) خود در انجمن
اسلامي(!) دانشگاه اميركبير اشاره كرد و درباره بي محتوا شدن اغلب گروه هاي معارض
گفت: در عرصه سياسي ما بيش تر از آنكه با نام هايي حاضر و موجود در واقعيت و حال
رو به رو باشيم با بازماندگاني از دوران گذشته روبه رو هستيم. بازماندگاني كه
تابوت هاي خالي سازمان ها و گروه هايي در گذشته را روي دوش خود حمل مي كنند. اين
افراد مي خواهند چيزي را كه نيست به زور زنده معرفي كنند.وي افزود: البته حساب
افراد محترمي كه بخشي از زندگي خود را براي آرمان خود فدا كرده اند. و اكنون نيز
به حقيقت پايبند هستند جداست. اين افراد ممكن است كار سياسي را كنار گذاشته باشند
يا همچنان به عنوان شخصيت مستقل يا در چارچوب گروه هاي جديدي مشغول به امر سياست
باشند اما خيلي صريح مي گويم افرادي كه مي خواهند از نام احزاب و گروه هايي كه در
گذشته وجود داشته است هويت سياسي بگيرند يا نان بخورند بايد اسم كلاش را روي آنها
گذاشت و گفت: مثلاً از نظر كار حزبي من معتقدم حزب توده بي نظيرترين حزب سياسي در
خاورميانه بوده است. بماند كه همان موقع هم كاملاً برپايه سياست هاي اتكالي پيش مي
رفت و در سايه نفوذ ابرقدرت شمالي ايران نفس مي كشد اما سازماندهي قوي داشت اما
اكنون از حزب توده به عنوان يك گروه «موجود»، «زنده» و «حاضر در واقعيت» نام بردن
يك جك بي معني و يك خطاي بزرگ سياسي است. چريك هاي فدايي هم با آن آبرو و عظمت بعد
از سال 57 به آن وضع افتادند. اكنون فكر مي كنم حداقل 20 محفل مختلف ادعا دارد
نمايندگي اين سازمان را دارند. اين ادعا نه تنها با واقعيت همخواني ندارد كه تبديل
به يك تراژدي شده است. داخل ايران هم اين پديده را شاهد هستيم. افراد به اسم يك
مجله توقيف شده، يك گروه دانشجوئي از هم پاشيده، يك محفل حقوق بشري و غيره مي
چسبند و در آن متوقف مي شوند. به عنوان منبع هويت گيري، جسد خشك شده مجموعه اي را
كه ديگر وجود ندارد را تا سال ها يا تا پايان عمر خود روي صندلي سياست مي نشانند.«ع-ب»
درباره اين پرسش كه وضعيت نيروهاي چپ (ماركسيست) در داخل ايران چگونه است، گفت: از
جهاتي خوب و از جهاتي بد! خوب از اين نظر كه نيروهاي چپ در ايران با پس گردني دهه
هفتاد و هشتاد ادب شده اند و سر عقل آمده اند. بد از اين لحاظ كه زمان دشمن ماست و
مثل برق و باد مي گذرد. در بهترين حالت پنج سال و در بدترين حالت يك سال زمان
داريم براي انجام كاري كه بايد يك يا چند دهه روي آن كار مي شده است.وي سپس درباره
اوضاع آشفته جبهه سرمايه داري جهاني تصريح كرد: نه در كشورهاي پيراموني كه اين بار
در كانون هاي سرمايه داري جهاني، قطار اقتصاد جهان بعد از حركت سريع بر روي ريل
نئوليبراليسم به يكباره در ناكجا آباد، از خط خارج شده است. بعضي هنوز در شوك
هستند و بعضي ديگر داد و فريادي به راه انداخته اند. وضعيت آمريكا، اسپانيا، پرتغال،
يونان، انگليس را ببينيد. دوران برقراري دولت رفاه به بهاي چاپيدن كشورهاي
پيراموني سرآمده است. جلوي سهم خواهي چيني ها را كه نمي توانند بگيرند. هند،
برزيل، آفريقاي جنوبي و غيره هم كه مدعي هستند. از بودجه «آموزش و پرورش» و
«بهداشت و درمان» و «خدمات اجتماعي» مي زنند و به ثروتمندان و بانك ها به عنوان
جايزه براي گندي كه به وضعيت جهان زده اند وام هاي بلاعوض مي دهند. صداي مردم هم
در اعتراض به ماليات گرفتن از فقرا براي ثروتمند كردن دوباره ثروتمنداني كه ماليات
نمي دهند بلند مي شود.اين جوجه ماركسيست درباره نفوذ برخي طيف هاي شبه چپ ماركسيست
در دانشگاه ها گفت: من به شخصه در زمان عضويت در شوراي مركزي انجمن اسلامي
دانشجويان دانشگاه پلي تكنيك در بعضي جلسات سران اصلاح طلبان حضور داشتم. در زماني
كه احمدي نژاد قدرت را در دولت به دست گرفت رسماً به بدنه جوان خود مي گفتند «خودتان
را جلو نياندازيد. چپ ها را تحريك كنيد تا با احمدي نژاد درگير شوند و بعد شما زير
تابوت آنها را بگيريد و كم كم جلو برويد».