گفتن ستار بهشتی یا بر اثر استرس از دار دنیا رفته توهین به شعور افکار عمومی است"



گفتن اینکه ستار بهشتی طاقت بازجویی نداشت یا بر اثر استرس از دار دنیا رفته توهین به شعور افکار عمومی است"  1 آذر -91
این گزارش که دفاع از موضع خاتمی در مورد قتل های  زنجیره ای شده است . در صورتی که نه اینکه نامی از آمرین این قتل های زنجیری  به میان نیامد و پرونده های شان  پیگیری نشد  و نه اینکه بر خلاف ادعای خاتمی چشم فتنه کور نشد وغده سرطانی گروه خود سر درون وزارت بد نام اطلاعات جراحی نشد ، بلکه این گروه خود سر در بیت رهبری سنگر گرفتند و آنگونه سازماندهی شدند که بنا بر اعتراف خاتمی که بیلان 4 ساله دوره اول ریاست جمهوری اش شد اعتراف به هر 9 روز یک بحران  از سوی همین گروه خود سر نمود . همچنین تئوریسین معروف  دوم خردادی ها سعید حجاریان  بر فک وی گلوله  شلیک  شد . مهمتر اینکه گروه خود سر آنگونه  سازمان موازی با وزارت بد نام اطلاعات خاتمی  دائر کردند و از طریق حراست در دستگاه فاسد قضاییه  و بازار مکاره ونیروی انتظامی و سپاه پاسداران عرصه را با دولت خاتمی و بازار مکاره  ششم تنگ کردند که خاتمی در پایان 8 ساله مجبور به اذعان نقش تدارکاتچی  نمود  و فضا  را برای کودتای خزنده سوم تیر 84 فراهم نمود . چون قرار نیست که چاقو دسته ی خودش را ببرد . برای اینکه  رژیم ضد بشری و قرون وسطایی بدون ارگان های سرکوبگر واطلاعاتی و امنیتی نمی تواند دوام داشته باشد . بنابراین بازی  یا تقسیم کار میان بازار مکاره و دستگاه فاسد قضایی پیرامون قتل ستار بهشتی تاکتیک لو رفته سر کاری ومنحرف کردن اذهان عمومی می باشد .
خبر آنلاین (اصولگرا) :  یکی از درخشان‌ترین تدابیری که در نظام جمهوری اسلامی به کار گرفته شد اعلامیه‌ای بود که دولت هفتم درباره قتل‌های زنجیره‌ای صادر کرد. باورنکردنی بود. در سپهر سیاست دولتی ایران هماره اصل بر پنهان‌کاریست. آن وقت در چنین فضایی دولت آقای خاتمی با شجاعت و صراحتی مثال‌زدنی اطلاعیه صادر کرد و به مردم صمیمانه و صادقانه اعلام کرد قتل ناجوانمردانه عده‌ای از روشنفکران این سرزمین توسط عده‌ای از عناصر مورد اعتماد نظام یعنی گروهی خودسر در وزارت اطلاعات صورت گرفت.بی‌راه نیست اگر بگوییم شیرینی آن کار دلیرانه تا حدودی شناعت آن جنایت‌های سبعانه را کم‌رنگ کرد. متاسفانه حافظه ما این دست تدبیرها و دلیری‌ها را در موارد مشابه کمتر به خاطر می‌آورد. آخرین آنها ماجرای به قتل رسیدن ستار بهشتی است. البته همین مقدار آشکار شدن ماجرا را هم مدیون یکی از نمایندگان مجلس هستیم که کاری قائم به فرد انجام داد. اگرچه درباره نحوه اطلاع‌رسانی آن نماینده محترم هم حرف و حدیث بسیار است اما نباید از خاطر برد که اگر همین میزان دلیری ایشان نبود احتمال اینکه قتل ستار بهشتی هم به دسته‌گل‌های نیروهای خودسر اضافه شود، بسیار زیاد بود. نحوه ورود قوه ‌قضاییه هم تا حدودی قابل قبول بود. سخنگوی قوه قضاییه به صراحت از کبودی‌هایی در بدن ستار سخن گفت و اینکه ما نگران جان شهروندان هستیم و موظفیم تا روشن شدن حقیقت، ماجرا را پیگیری کنیم. درباره این حرف‌ها همین چند روز پیش چیزهایی نوشتم.تکرار مکررات نمی‌کنم. فقط جا دارد از دوستان شریف مطبوعاتی‌ام یاد کنم که سخنان سخنگوی قوه قضاییه را مغتنم شمردند و تا جایی که توانستند از آن جوان مظلوم و بی‌پناه که ناجوانمردانه به قتل رسید حمایت کردند. هرچه صراحت ماجرا بیشتر می‌شد اگرچه دل ها به درد می‌آمد، اما نظام می‌توانست سرش را بالا بگیرد که از افشای حقیقت پروایی ندارد و خاطی را هرکه باشد به سزای اعمالش می‌رساند. البته اینکه می‌گویم با شعار محقق نمی‌شود. پیش از این هم مردم چیزهایی در موارد مشابه شنیده بودند که هیچ‌گاه از شعار فراتر نرفت. ماجرای تلخ کوی دانشگاه و بدتر از آن ماجرای به شدت فاجعه‌آمیز کهریزک هنوز که هنوز است فرجامی روشن نیافته‌اند. اما به هر حال پذیرفتن اینکه، این ماجراها فاجعه بوده و مسببان این فجایع نیز از کرات دیگر یا از امریکا و اسرائیل به این سرزمین گسیل نشده بودند خود قدم اول است.ابتدا باید مجرم را شناسایی کرد و بعد توقع داشت مجرم به سزای جنایتش برسد. در این مورد اول باید بگویم قوه قضاییه گام خوبی برداشت اما طبق معمول باز یک عده آدم به اصطلاح مهربان‌تر از مادر که به آنها می‌گویند دایه، از راه رسیده‌اند و حرف‌هایی می‌زنند که نه تنها داغ دل بستگان آن مرحوم را بیشتر می‌کنند بلکه به شعور افکار عمومی نیز به شدت توهین می‌کنند. گفتن اینکه ستار بهشتی طاقت بازجویی نداشت یا بر اثر استرس1 از دار دنیا رفته با هر نیتی که انجام شود نتیجه‌اش جز برانگیختن احساسات مردم علیه برخی دستگاه‌ها چیز دیگری نیست. فقط کسی که مشاعرش به طور کلی دچار مشکل باشد می‌تواند تا این اندازه دیگران را هالو فرض کند. این بزرگواران در هر مقام و مرتبه‌ای که باشند بدون شک هیچ علاقه‌ای به کشورشان یا حتی نظام جمهوری اسلامی ندارند. حتی اگر شما به من با هزار دلیل و مدرک ثابت کنید که اشتباه می‌کنم و این عزیزان حقیقتا دلسوز نظام و انقلابند بنده خواهم گفت فرض که این طور باشد باز هم خطر آنها به مراتب از دشمنان این آب و خاک و نظام بیشتر است. داستان دوستی خاله‌خرسه را که حتما به خاطر دارید؟پی‌نوشت:1- فرض که این طور باشد. باید از این دوستان پرسید این چه جور بازجویی است که متهم از استرس آن می‌میرد؟سیدعبدالجواد