يك صداي بلند؛ از پورشهسواري
تا غمِ نان شب 6آذر-93
براي درك تفاوت عميق ميان افرادي كه در
جامعه امروز ايران زندگي ميكنند، كافي است خبر تعداد كودكاني كه هر ساله از تحصيل
باز ميمانند را بخوانيم، آنها به جاي رفتن به مدرسه، وارد چرخه كار ميشوند اين
درحاليست كه شاهد هزينههاي ثبت نام چند ميليوني بعضي از مدارس هستيم. يا تعداد
فارغ التحصيلهايي كه به آمار بيكاران اضافه ميشوند، در مقابل جواناني كه براي
بدست گرفتن امور كاري كه از پدر برايشان به ارث ميرسد، نياز نيست هيچگونه تلاشي
كنند. جامعه امروز پر از تضاد است. بعضي از محلهها در هر كوچه نانوايي دارند ولي
كافي است كه به مناطق مرفهنشين شهر پا بگذاريد خبري از نانوايي نيست، در عوض به
تعداد فروشگاههاي شيكي كه تكههاي گوشت را آماده طبخ كرده و در ظرفي چيدهاند يا
ميوه و سبزيهايي بدون محدوديت فصل كه در ظروفي چيده و بستهبندي شدهاند ديده ميشود. نمونه
اين تضادها طي روزهاي اخير در شبكههاي اجتماعي پرصدا و بلند علني شد. عكسهايي از
زندگي مرفه و بيغم گروهي كه خود را "بچه پولدارهاي تهران" نامگذاري
كرده بودند. گروهي كه اگر تا ديروز در قالب آمار درباره ثروت و درآمدهاي نجوميشان
صحبت ميشد، حال بدون سانسور، زندگي مجلل و اشرافي خود را با عكسهايي به نمايش
عموم گذاشتهاند. تصويري كه با اين عكسها براي اكثريت جامعه به نمايش گذاشتهشد،تلنگري
از واقعيتهاي تلخ زندگي بود.
*كلانتري هم با بچهپولدارها كاري ندارد
در همين رابطه دكتر "مصطفي اقليما" رئيس انجمن علمي مددكاري اجتماعي ايران به نامه نيوز گفت: "در جامعه ما مردم يا پولدارند يا فقير؛ غير از اين نداريم. يا افراد همه چيز دارند يا هيچ چيز ندارند، تا حدي كه با حقوقي كه دارند نيازهاي خانه تامين نميشود. در اين حالت مشكلاتي گريبانگير جامعه خواهد بود، خانوادهاي كه در حد عالي غني است از همه امتيازهاي اجتماعي برخوردار است. حتي اگر بچه اين خانواده خلافي مرتكب شود و پليس او را دستگير كند، اين خانواده آنقدر قدرت دارد كه پدر، فرزند خود را با استفاده از آشنايان آزاد ميكند و هيچ مشكل و پروندهاي براي بچه به وجود نميآيد. حتي در مدارس شاهديم، شاگردي كه معلم به خانه او رفته و درس ميدهد، در اكثر مواقع شاگرد موردعلاقه معلم است در حالي كه شاگردي كه توانايي مالي انجام چنين كاري را ندارد همواره مورد غضب معلم قرار ميگيرد. اين يكي از معضلات امروز دبيرستانها شدهاست." دكتر "اقليما" شروع تضاد در زندگي افراد را از مهد كودك دانست و بيان كرد: اين تضاد از مهد كودك و دبستان براي كودك به وجود ميآيد تا به سطوح بالاتر برسد. حتي زماني كه فرزندان افراد پولدار در محيطهاي اجتماعي قرار ميگيرند نگاه مردم به آنها به چشم ديگر است. حتي اگر دچار خلاف شده و نيروي انتظامي با آنها برخورد كند، كسي با بچه پولدارها كاري ندارد. حتي در كلانتري وقتي پدر خود را معرفي ميكنند به راحتي ميتوانند آزادي خود را بدست آورند. اين خود به خود عقدهاي در قشرهاي جامعه به وجود ميآورد كه "چرا آنقدر كه او پول دارد ما نداريم؟"
وي افزود: "نمونه از آسيبهايي كه در جامعه رواج دارد و بر اثر اختلاف طبقاتي به وجود آمده خط كشيدن روي ماشينهاي مدل بالاست. اين رفتار از خطي كه روي ماشينهاي افراد كشيده ميشود تا برخوردهاي جدي متغير است. از طرفي شاهد تغيير رفتار در كساني كه خانواده پولدار دارند هستيم، فرزندان اين خانوادهها دليلي براي درس خواندن نميبينند. خيلي از خانوادهها فرزندان خود را براي ادامه تحصيل به خارج از كشور ميفرستند. اگر به جامعه پزشكان توجه كنيم ميبينيم كه 95 درصد فرزندان پزشكان، پزشك ميشوند. چطور چنين چيزي ممكن است؟ شايد 10 درصد اين افراد درس خوانده باشند. بقيه چون دانشگاه پولي يا پرديس در اختيار داشتند و يا براي اينكه ميتوانستند براي ادامه تحصيل به خارج از كشور مهاجرت كنند، پزشك شدند."
اين جامعه شناس با اشاره به سهولت دسترسي افراد با توانايي مالي بالا به امكانات براي شروع كار، گفت: "اگر كودك فقيري پزشك شود بايد براي افتتاح مطب سعي و تلاش زيادي كند ولي فردي كه پدرش پزشك بوده مطبي با آخرين و مجهزترين امكانات در اختيارش قرار ميگيرد. اما اين عقدههاي سركوفت جايي در زندگي فردي بايد تخليه شود. براي همين است كه ميبينيم آسيبهاي اجتماعي افزايش پيدا ميكند. چرا پدر، كودك خود را كتك ميزند؟ چرا تصادف يك ماشين از عقب به ماشين ديگر باعث درگيري رانندگان ميشود؟ مشكل افراد تصادف نيست. فرد با مشكلات بسيار وقتي تصادف ميكند، فشارهاي قبلي باعث درگيري ميشود. جوانان وقتي در آزمونها شركت ميكنند با اينكه رتبه اول را كسب كردهاند قبول نميشوند. اينجا مشخص است كه عامل ديگري توانسته افراد را كنار بزند."
وي در ادامه افزود: "اگر به وضعيت ادارات توجه كنيم، هر كسي حتماً با آشنايي استخدام شده است. چنين فردي با ارتباطات قوي در زندگي مشكل پيدا نميكند. اگر مدرك تحصيلي بخواهد، درهر صورت جايي هست كه بگيرد. كسي در ادارات با مدركي كه برايش زحمت كشيده و درس خوانده، كار پيدا نميكند. پس جوانان نااميد ميشوند. ميگويند كه ما براي چه درس بخوانيم، تا كجا كار كنيم؟ مگر آخر به كجا ميرسيم؟ انسانهاي بيپول در جامعه ما به جايي نميرسند چون يكي از امتيازهايي كه پولداري به افراد ميدهد، حرفشنوي ديگران است. جامعهاي كه به اين حالت ميرسد جامعه است كه خود به خود از هم ميپاشد." دكتر اقليما با اشاره به اينكه نبايد با ديدن ظاهر جامعه، اوضاع را مناسب بدانيم، اظهار داشت: "چه تعداد از جوانان ما معتاد شدهاند؟ بيكاري تا چه حد افزايش يافتهاست؟ هيچ بچهاي دزد به دنيا نميآيد. چرا آمار طلاق تا اين اندازه بالا رفتهاست؟ افراد از بچگي مشكلات زيربنايي دارند. كارمند اداري براي اينكه حداقل را ندارد دست به دزدي ميزند. اگر جامعهاي داشتيم كه 5 نفر نزديك به هم داشتيم، شاهد اين مشكلات نبوديم. يك طرف طبقهاي فقير داريم كه نان براي خوردن ندارد، يك طرف هم طبقهاي با ماشينهاي يك ميلياردي يا بيشتر!" وي گفت: "حتي در بحث خيرين اجتماعي بايد ديد اين خيرين چگونه پولدار شدند؟ مگر ميشود با حقوق ماهانه به فقرا كمك كرد؟ مگر اينكه پول زيادي به صورت ناگهاني به دست كسي برسد، مگر اينكه احتكار كند. اما وقتي يكي از پولدارها خير ميشود ديگر كسي به جايي كه پول از آن رسيده نگاه نميكند. همه با ديد خوب به فرد نگاه ميكنند. درصورتي كه اگر بدانيم پولها از كجا رسيده ديگر به فرد به چشم خير نگاه نخواهيمكرد."
*تحريمها امكانات را از عدهاي گرفت و باعث رشد گروه ديگر شد
پسري كه كارشناس كامپيوتر است و روزانه از ساعت 8 صبح تا 7 شب در كارخانه توليدي لوستر كار ميكند، مهمانيهاي بچه پولدارها را خالي از صميميت دانسته و ميگويد: "در اين مهمانيها ممكن است تعداد مهمانها زياد باشد ولي شايد 70 درصد افراد يكديگر را نشناسند. مهماني كه من با دوستان خود ميگيريم همه يكديگر را ميشناسيم و از غمها و دردهاي دوستانمان با خبريم. كنار هم كمك به حل مشكلات يكديگر ميكنيم. من با كارهايي كه اين افراد در مهماني خود انجام ميدهند اصلاً موافق نيستم. البته هر جواني دوست دارد بنز سوار شود. يا با ماشينهاي روباز در تهران بگردد ولي اين باعث نميشود به اين سبك زندگي علاقهاي داشتهباشم."
زن 35 سالهاي كه با كارهايي كه در خانه انجام ميدهد كمك خرج خانواده خود است، ميگويد: " دخترم عكسها را نشانم داد. اين عكسها خيلي طبيعي و نشان دهنده فاصله طبقاتي جامعه ماست. وقتي پدر يك خانواده با يك تلفن بيشتر از حقوق ماهانه يك كارمند درآمد دارد طبيعي است كه چنين تضادهايي را در جامعه ببينيم. كافي است يكبار به وزارت كار برويد تا ببينيد كه چند نفر حقوق بيكاري ميگيرند. تازه اينها تنها درصد كوچكي از بيكاران جامعه ما هستند كه ميتوانند از امكانات دولتي استفاده كنند."
مرد ميانسالي كه طراح قطعات صنعتي است و ماهانه بيش از دو ميليون تومان درآمد دارد، ميگويد: "اين اتفاق براي يك جامعه طبقاتي كاملاً عادي است. افرادي ميتوانند تا اين حد خوش گذراني كنند در حالي كه افرادي بايد براي خرج روزانه خود از صبح تا شب سخت كاركنند. در اين 8 سال اتفاقهايي افتاد كه فاصله طبقات جامعه بيشتر از قبل شد. تحريمها امكانات را از عدهاي گرفت ولي باعث رشد گروه ديگر شد. عكس و تصوير اين اتفاق ما را اذيت كرد چون سعي داشتيم در شبكههاي اجتماعي عكس طبقات پايين را منتشر كنيم. حال طبقات بالا خود را به نمايش گذاشتند. مشخص است كه اين تصاوير براي كساني كه درگير روزمره شدهاند ناراحتكننده خواهدبود."
*جوانان با ديدن تضاد، براي بدست آورن پول ب?شتر به انحراف كشيده ميشوند
مرد 65 سالهاي كه دوران بازنشستگي خود را ميگذراند، ميگويد: "فقر عموميت پيدا كرده است. اقتصاد هر روز ضعيفتر ميشود و فقر بيش از هر دوراني گسترده شدهاست. جوانان با ديدن تضادي كه در زندگي خود و اين افراد ميبينند به انحراف كشيده ميشوند. اگر در خيابان با اين افراد مواجه شوند، رفتاري خشن از خود نشان ميدهند. و براي بدست آوردن پول بيشتر به انحراف كشيده ميشوند. هر چه فاصله طبقاتي بيشتر باشد، آسيبها شدت پيدا ميكند. در اين شرايط افراد پولدار هم از جوانان سوءاستفاده ميكنند. اين افراد به دليل پولي كه دارند احساس قدرت ميكنند و هيچ رحمي به ديگران نميكنند." مدرك كارشناسي ارشد دارد ولي در تمام سازمانها و ادارات هر روز براي گرفتن پروژههاي محيط زيستي تلاش ميكند. ميگويد: "در جامعه ميتوانيم شاهد تفاوتها باشيم. تا چند سال قبل در شهر اينقدر پورشه بازي و دور دور زدنها نبود. طبقه جديدي در جامعه به وجود آمده كه خون مردم را ميمكد و با رانتخواري پولدار شده و پز پول خود را هم به ديگران ميدهند. اين طبقه قبلاً هم در جامعه بود ولي خود را نشان نميداد. زندگي يكي از دوستانم كه پدرش بساز بفروش بود در عرض چند سال زيرو رو شد. حالا تمام وقت در حال خوشگذراني هستند و نميدانند با پول خود چه كار كنند. براي رفتن به هر مهماني به اندازه حقوق 6 ماه من خرج ميكند. در دانشگاه من از او خيلي موفقتر بودم. همه دوست دارند كه شيك بگردند و سوار بهترين ماشينها شوند. ولي وقتي قوانين براي عدهاي خم ميشود و تو بايد براي درجا زدن نهايت تلاشت را كني، زندگي سختتر از گذشته ميشود. كافي است براي ديدن تفاوت تهران از تجريش مستقيم به راه آهن بروي، از ساختمانها تا حتي آلودگي هوا تغيير ميكند. حتي شهرداري براي اجراي طرحهاي خود در مناطق مختلف تبعيض قايل ميشود."
*كلانتري هم با بچهپولدارها كاري ندارد
در همين رابطه دكتر "مصطفي اقليما" رئيس انجمن علمي مددكاري اجتماعي ايران به نامه نيوز گفت: "در جامعه ما مردم يا پولدارند يا فقير؛ غير از اين نداريم. يا افراد همه چيز دارند يا هيچ چيز ندارند، تا حدي كه با حقوقي كه دارند نيازهاي خانه تامين نميشود. در اين حالت مشكلاتي گريبانگير جامعه خواهد بود، خانوادهاي كه در حد عالي غني است از همه امتيازهاي اجتماعي برخوردار است. حتي اگر بچه اين خانواده خلافي مرتكب شود و پليس او را دستگير كند، اين خانواده آنقدر قدرت دارد كه پدر، فرزند خود را با استفاده از آشنايان آزاد ميكند و هيچ مشكل و پروندهاي براي بچه به وجود نميآيد. حتي در مدارس شاهديم، شاگردي كه معلم به خانه او رفته و درس ميدهد، در اكثر مواقع شاگرد موردعلاقه معلم است در حالي كه شاگردي كه توانايي مالي انجام چنين كاري را ندارد همواره مورد غضب معلم قرار ميگيرد. اين يكي از معضلات امروز دبيرستانها شدهاست." دكتر "اقليما" شروع تضاد در زندگي افراد را از مهد كودك دانست و بيان كرد: اين تضاد از مهد كودك و دبستان براي كودك به وجود ميآيد تا به سطوح بالاتر برسد. حتي زماني كه فرزندان افراد پولدار در محيطهاي اجتماعي قرار ميگيرند نگاه مردم به آنها به چشم ديگر است. حتي اگر دچار خلاف شده و نيروي انتظامي با آنها برخورد كند، كسي با بچه پولدارها كاري ندارد. حتي در كلانتري وقتي پدر خود را معرفي ميكنند به راحتي ميتوانند آزادي خود را بدست آورند. اين خود به خود عقدهاي در قشرهاي جامعه به وجود ميآورد كه "چرا آنقدر كه او پول دارد ما نداريم؟"
وي افزود: "نمونه از آسيبهايي كه در جامعه رواج دارد و بر اثر اختلاف طبقاتي به وجود آمده خط كشيدن روي ماشينهاي مدل بالاست. اين رفتار از خطي كه روي ماشينهاي افراد كشيده ميشود تا برخوردهاي جدي متغير است. از طرفي شاهد تغيير رفتار در كساني كه خانواده پولدار دارند هستيم، فرزندان اين خانوادهها دليلي براي درس خواندن نميبينند. خيلي از خانوادهها فرزندان خود را براي ادامه تحصيل به خارج از كشور ميفرستند. اگر به جامعه پزشكان توجه كنيم ميبينيم كه 95 درصد فرزندان پزشكان، پزشك ميشوند. چطور چنين چيزي ممكن است؟ شايد 10 درصد اين افراد درس خوانده باشند. بقيه چون دانشگاه پولي يا پرديس در اختيار داشتند و يا براي اينكه ميتوانستند براي ادامه تحصيل به خارج از كشور مهاجرت كنند، پزشك شدند."
اين جامعه شناس با اشاره به سهولت دسترسي افراد با توانايي مالي بالا به امكانات براي شروع كار، گفت: "اگر كودك فقيري پزشك شود بايد براي افتتاح مطب سعي و تلاش زيادي كند ولي فردي كه پدرش پزشك بوده مطبي با آخرين و مجهزترين امكانات در اختيارش قرار ميگيرد. اما اين عقدههاي سركوفت جايي در زندگي فردي بايد تخليه شود. براي همين است كه ميبينيم آسيبهاي اجتماعي افزايش پيدا ميكند. چرا پدر، كودك خود را كتك ميزند؟ چرا تصادف يك ماشين از عقب به ماشين ديگر باعث درگيري رانندگان ميشود؟ مشكل افراد تصادف نيست. فرد با مشكلات بسيار وقتي تصادف ميكند، فشارهاي قبلي باعث درگيري ميشود. جوانان وقتي در آزمونها شركت ميكنند با اينكه رتبه اول را كسب كردهاند قبول نميشوند. اينجا مشخص است كه عامل ديگري توانسته افراد را كنار بزند."
وي در ادامه افزود: "اگر به وضعيت ادارات توجه كنيم، هر كسي حتماً با آشنايي استخدام شده است. چنين فردي با ارتباطات قوي در زندگي مشكل پيدا نميكند. اگر مدرك تحصيلي بخواهد، درهر صورت جايي هست كه بگيرد. كسي در ادارات با مدركي كه برايش زحمت كشيده و درس خوانده، كار پيدا نميكند. پس جوانان نااميد ميشوند. ميگويند كه ما براي چه درس بخوانيم، تا كجا كار كنيم؟ مگر آخر به كجا ميرسيم؟ انسانهاي بيپول در جامعه ما به جايي نميرسند چون يكي از امتيازهايي كه پولداري به افراد ميدهد، حرفشنوي ديگران است. جامعهاي كه به اين حالت ميرسد جامعه است كه خود به خود از هم ميپاشد." دكتر اقليما با اشاره به اينكه نبايد با ديدن ظاهر جامعه، اوضاع را مناسب بدانيم، اظهار داشت: "چه تعداد از جوانان ما معتاد شدهاند؟ بيكاري تا چه حد افزايش يافتهاست؟ هيچ بچهاي دزد به دنيا نميآيد. چرا آمار طلاق تا اين اندازه بالا رفتهاست؟ افراد از بچگي مشكلات زيربنايي دارند. كارمند اداري براي اينكه حداقل را ندارد دست به دزدي ميزند. اگر جامعهاي داشتيم كه 5 نفر نزديك به هم داشتيم، شاهد اين مشكلات نبوديم. يك طرف طبقهاي فقير داريم كه نان براي خوردن ندارد، يك طرف هم طبقهاي با ماشينهاي يك ميلياردي يا بيشتر!" وي گفت: "حتي در بحث خيرين اجتماعي بايد ديد اين خيرين چگونه پولدار شدند؟ مگر ميشود با حقوق ماهانه به فقرا كمك كرد؟ مگر اينكه پول زيادي به صورت ناگهاني به دست كسي برسد، مگر اينكه احتكار كند. اما وقتي يكي از پولدارها خير ميشود ديگر كسي به جايي كه پول از آن رسيده نگاه نميكند. همه با ديد خوب به فرد نگاه ميكنند. درصورتي كه اگر بدانيم پولها از كجا رسيده ديگر به فرد به چشم خير نگاه نخواهيمكرد."
*تحريمها امكانات را از عدهاي گرفت و باعث رشد گروه ديگر شد
پسري كه كارشناس كامپيوتر است و روزانه از ساعت 8 صبح تا 7 شب در كارخانه توليدي لوستر كار ميكند، مهمانيهاي بچه پولدارها را خالي از صميميت دانسته و ميگويد: "در اين مهمانيها ممكن است تعداد مهمانها زياد باشد ولي شايد 70 درصد افراد يكديگر را نشناسند. مهماني كه من با دوستان خود ميگيريم همه يكديگر را ميشناسيم و از غمها و دردهاي دوستانمان با خبريم. كنار هم كمك به حل مشكلات يكديگر ميكنيم. من با كارهايي كه اين افراد در مهماني خود انجام ميدهند اصلاً موافق نيستم. البته هر جواني دوست دارد بنز سوار شود. يا با ماشينهاي روباز در تهران بگردد ولي اين باعث نميشود به اين سبك زندگي علاقهاي داشتهباشم."
زن 35 سالهاي كه با كارهايي كه در خانه انجام ميدهد كمك خرج خانواده خود است، ميگويد: " دخترم عكسها را نشانم داد. اين عكسها خيلي طبيعي و نشان دهنده فاصله طبقاتي جامعه ماست. وقتي پدر يك خانواده با يك تلفن بيشتر از حقوق ماهانه يك كارمند درآمد دارد طبيعي است كه چنين تضادهايي را در جامعه ببينيم. كافي است يكبار به وزارت كار برويد تا ببينيد كه چند نفر حقوق بيكاري ميگيرند. تازه اينها تنها درصد كوچكي از بيكاران جامعه ما هستند كه ميتوانند از امكانات دولتي استفاده كنند."
مرد ميانسالي كه طراح قطعات صنعتي است و ماهانه بيش از دو ميليون تومان درآمد دارد، ميگويد: "اين اتفاق براي يك جامعه طبقاتي كاملاً عادي است. افرادي ميتوانند تا اين حد خوش گذراني كنند در حالي كه افرادي بايد براي خرج روزانه خود از صبح تا شب سخت كاركنند. در اين 8 سال اتفاقهايي افتاد كه فاصله طبقات جامعه بيشتر از قبل شد. تحريمها امكانات را از عدهاي گرفت ولي باعث رشد گروه ديگر شد. عكس و تصوير اين اتفاق ما را اذيت كرد چون سعي داشتيم در شبكههاي اجتماعي عكس طبقات پايين را منتشر كنيم. حال طبقات بالا خود را به نمايش گذاشتند. مشخص است كه اين تصاوير براي كساني كه درگير روزمره شدهاند ناراحتكننده خواهدبود."
*جوانان با ديدن تضاد، براي بدست آورن پول ب?شتر به انحراف كشيده ميشوند
مرد 65 سالهاي كه دوران بازنشستگي خود را ميگذراند، ميگويد: "فقر عموميت پيدا كرده است. اقتصاد هر روز ضعيفتر ميشود و فقر بيش از هر دوراني گسترده شدهاست. جوانان با ديدن تضادي كه در زندگي خود و اين افراد ميبينند به انحراف كشيده ميشوند. اگر در خيابان با اين افراد مواجه شوند، رفتاري خشن از خود نشان ميدهند. و براي بدست آوردن پول بيشتر به انحراف كشيده ميشوند. هر چه فاصله طبقاتي بيشتر باشد، آسيبها شدت پيدا ميكند. در اين شرايط افراد پولدار هم از جوانان سوءاستفاده ميكنند. اين افراد به دليل پولي كه دارند احساس قدرت ميكنند و هيچ رحمي به ديگران نميكنند." مدرك كارشناسي ارشد دارد ولي در تمام سازمانها و ادارات هر روز براي گرفتن پروژههاي محيط زيستي تلاش ميكند. ميگويد: "در جامعه ميتوانيم شاهد تفاوتها باشيم. تا چند سال قبل در شهر اينقدر پورشه بازي و دور دور زدنها نبود. طبقه جديدي در جامعه به وجود آمده كه خون مردم را ميمكد و با رانتخواري پولدار شده و پز پول خود را هم به ديگران ميدهند. اين طبقه قبلاً هم در جامعه بود ولي خود را نشان نميداد. زندگي يكي از دوستانم كه پدرش بساز بفروش بود در عرض چند سال زيرو رو شد. حالا تمام وقت در حال خوشگذراني هستند و نميدانند با پول خود چه كار كنند. براي رفتن به هر مهماني به اندازه حقوق 6 ماه من خرج ميكند. در دانشگاه من از او خيلي موفقتر بودم. همه دوست دارند كه شيك بگردند و سوار بهترين ماشينها شوند. ولي وقتي قوانين براي عدهاي خم ميشود و تو بايد براي درجا زدن نهايت تلاشت را كني، زندگي سختتر از گذشته ميشود. كافي است براي ديدن تفاوت تهران از تجريش مستقيم به راه آهن بروي، از ساختمانها تا حتي آلودگي هوا تغيير ميكند. حتي شهرداري براي اجراي طرحهاي خود در مناطق مختلف تبعيض قايل ميشود."