آشنايي با ضربالمثلها
بادنجان دور قاب چين 9آذر-93
بادنجان دور قاب چين 9آذر-93
افراد متملق و چاپلوس را به اين نام و
نشان ميخوانند و بدين وسيله از آنان و رفتار خفت آميزشان به زشتي ياد ميكنند.
*اما ريشه تاريخي آن: آنچه كه مخصوصا در آشپزان سرخه حصار در زمان ناصرالدين شاه قابل توجه بود و براي شناخت متملقان و چاپلوسان رياكار كه در هر عصر و زمان به شكل و هياتي خود نمايي ميكنند آموزندگي داشت، موضوع سبزي پاك كردن و بادنجان دور قاپ چيدن از طرف وزرا و امرا و رجال قوم بود كه با اين عمل و رفتار خويش جلافت و بيمزگي در امر تملق و چاپلوسي را تا حد پستي و دنائت طبع ميرسانيدند.
كسانيكه در امر طبخ و آشپزي مطلقا چيزي نميدانستند و كاري از آنها ساخته نبود. اين عده كه در صدر آنها صدر اعظم قرار داشت دو وظيفهي مهم و خطير !! بر عهده داشتند: يكي آنكه چهار زانو بر زمين بنشينند و مثل خدمههاي آشپزخانه بادنجان را پوست بكنند.
ديگر آنكه اين بادنجانها را پس از پخته شدن در دور و اطراف قابهاياش و خورش بچينند. شادروان عبدالله مستوفي مينويسد: "من خود عكسي از اين آشپزان ديدهام كه صدر اعظم مشغول پوست كردن بادنجان، و سايرين هريك به كاري مشغول بودند." اين آقايان رجال و بزرگان كشور طوري حساب كار را داشتند كه بادنجانها را موقعي كه شاه سري به چادر آنها ميزد به دور قاب ميچيدند و مخصوصا دقت و سليقه به كار ميبردند كه بادنجانها را به طرزي زيبا و شاه پسند دور قابها بچينند تا مسرت خاطر ناصرالدين شاه فراهم آيد و نسبت به مراتب اخلاص و چاكري آنها اظهار تفقد و عنايت فرمايد. دكتر "فورويه" طبيب مخصوص ناصرالدين شاه مينويسد: "... اعليحضرت مرا هم دعوت كرد كه در اين آشپزان شركت كنم. من هم اطاعت كردم و در جلوي مقداري بادنجان نشستم و مشغول شدم كه اين شغل جديد خود را تا آنجا كه ميتوانم به خوبي انجام دهم. در همين موقع مليجك به شاه گفت بادنجانهايي كه به دست يك نفر فرنگي پوست كنده شود نجس است. شاه امر را به شوخي گذراند و محمد خان پدر مليجك تمام بادنجانهايي را كه من پوست كنده بودم جمع كرد و عمدتا آنها را با نوك كارد بر ميچيد تا دستش به بادنجانهايي كه دست من به آنها خورده بود نخورد. بعد بادنجانها و سيني و كارد را با خود بيرون برد..." در هر صورت اصطلاح بادنجان دور قاپ چين از آن تاريخ ناظر بر افراد متملق و چاپلوس گرديده و رفته رفته به صورت ضرب المثل درآمده است.
*اما ريشه تاريخي آن: آنچه كه مخصوصا در آشپزان سرخه حصار در زمان ناصرالدين شاه قابل توجه بود و براي شناخت متملقان و چاپلوسان رياكار كه در هر عصر و زمان به شكل و هياتي خود نمايي ميكنند آموزندگي داشت، موضوع سبزي پاك كردن و بادنجان دور قاپ چيدن از طرف وزرا و امرا و رجال قوم بود كه با اين عمل و رفتار خويش جلافت و بيمزگي در امر تملق و چاپلوسي را تا حد پستي و دنائت طبع ميرسانيدند.
كسانيكه در امر طبخ و آشپزي مطلقا چيزي نميدانستند و كاري از آنها ساخته نبود. اين عده كه در صدر آنها صدر اعظم قرار داشت دو وظيفهي مهم و خطير !! بر عهده داشتند: يكي آنكه چهار زانو بر زمين بنشينند و مثل خدمههاي آشپزخانه بادنجان را پوست بكنند.
ديگر آنكه اين بادنجانها را پس از پخته شدن در دور و اطراف قابهاياش و خورش بچينند. شادروان عبدالله مستوفي مينويسد: "من خود عكسي از اين آشپزان ديدهام كه صدر اعظم مشغول پوست كردن بادنجان، و سايرين هريك به كاري مشغول بودند." اين آقايان رجال و بزرگان كشور طوري حساب كار را داشتند كه بادنجانها را موقعي كه شاه سري به چادر آنها ميزد به دور قاب ميچيدند و مخصوصا دقت و سليقه به كار ميبردند كه بادنجانها را به طرزي زيبا و شاه پسند دور قابها بچينند تا مسرت خاطر ناصرالدين شاه فراهم آيد و نسبت به مراتب اخلاص و چاكري آنها اظهار تفقد و عنايت فرمايد. دكتر "فورويه" طبيب مخصوص ناصرالدين شاه مينويسد: "... اعليحضرت مرا هم دعوت كرد كه در اين آشپزان شركت كنم. من هم اطاعت كردم و در جلوي مقداري بادنجان نشستم و مشغول شدم كه اين شغل جديد خود را تا آنجا كه ميتوانم به خوبي انجام دهم. در همين موقع مليجك به شاه گفت بادنجانهايي كه به دست يك نفر فرنگي پوست كنده شود نجس است. شاه امر را به شوخي گذراند و محمد خان پدر مليجك تمام بادنجانهايي را كه من پوست كنده بودم جمع كرد و عمدتا آنها را با نوك كارد بر ميچيد تا دستش به بادنجانهايي كه دست من به آنها خورده بود نخورد. بعد بادنجانها و سيني و كارد را با خود بيرون برد..." در هر صورت اصطلاح بادنجان دور قاپ چين از آن تاريخ ناظر بر افراد متملق و چاپلوس گرديده و رفته رفته به صورت ضرب المثل درآمده است.