يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "هراس غرب از توافق امنيتي ايران و روسيه "

اوین نامه ی کیهان 4 شنبه  29 مهر ماه سال 1394
    
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "هراس غرب از توافق امنيتي ايران و روسيه "
همکاري راهبردي ايران و روسيه در پرونده «مقابله با تروريزم»، غرب و رژيم ها و نيروهاي وابسته به آن را بشدت نگران کرد و به موضعگيري شديد وادار نمود اما سوال اساسي اين است که چه چيزي از اين «همکاري مشترک» باعث عصبانيت و نگراني آنان شده است؛ اصل مبارزه با تروريزم حداقل در صورت قضيه با غرب و اصول اعلامي آن منافات ندارد بنابراين قاعدتا مبارزه با تروريزم نبايد سبب نگراني غرب شده باشد کما اينکه ورود ايران به اين مبارزه در جريان آزادسازي 4 استان عراق از سيطره داعش باعث نگراني غرب نشد. آنان حتي در شکل ظاهر، نقش ايران را در مبارزه با تروريزم داعش ستودند و يکي از مقامات آمريکايي گفت؛ «ظرفيت ايران براي رهبري مهار داعش بالاست و هيچ کشور ديگري در منطقه قادر به ايفاي اين نقش نيست.» نگراني آمريکا، اروپا و رژيم هاي وابسته منطقه از همکاري ايران و روسيه در پرونده امنيتي سوريه به تلاش دو کشور براي تثبيت دولت اسد هم برنمي گردد. اگرچه غرب و رژيم هاي وابسته به آن از ادامه حضور بشاراسد در قدرت ناخرسندند و براي حذف او همه تلاش خود را کرده و راههاي قانوني و غيرقانوني را طي نموده اند اما همکاري ايران و روسيه در امور مربوط به دولت سوريه تازگي ندارد تا موجب نگراني جديد باشد.
    
نگراني جبهه غرب در تجزيه و تحليل دلايل و نتايج همکاري ايران و روسيه در يک پرونده امنيتي منطقه اين است که تهران و مسکو در حال تمرين يک همکاري راهبردي هستند که مي تواند به تشکيل يک جبهه منسجم و کارآمد در سطح منطقه اي و بين المللي تبديل شود و بطور جدي روي بسياري از پرونده هاي مهم اثر بگذارد. غرب بخوبي مي داند که هر دو کشور ايران و روسيه داراي «پيرامون» موثر هستند. روسيه در حوزه سياست خارجي در نقطه راهبردي تعداد قابل توجهي از کشورها در آسياي ميانه، قفقاز و شرق آسيا قراردارد و ايران نيز در نقطه راهبردي تعداد قابل توجهي از دولت ها، جنبش ها و ملت هاي مخالف غرب نشسته است. اين دو قدرت وقتي بهم مي رسند و روي اصولي به توافق مي رسند قادر خواهند بود بسياري از روندها و رويدادهاي منطقه اي و بين المللي را تحت تاثير قرار دهند اين در حالي است که دلايل زيادي وجود دارد که احتمال پيوستن کشور چين به اين جبهه را قوت مي بخشد. اين قلم فارغ از اينکه ايران و روسيه به مرحله روابط استراتژيک و هم پيماني راهبردي رسيده باشند يا نرسيده باشند، نگراني غرب را از جهاتي قابل درک مي داند:
    1-
بعد از توافق برجام، غرب گمان مي کرد، توافق مشترک ايران و 5+1 (توافق وين) يک انتقال دهنده (کاتاليزور) است که سبب تغيير هويت ايران شده و آن را از کشوري مخالف غرب به کشوري «همراه» تبديل مي کند. بر اين اساس «جان کري» وزير امور خارجه آمريکا حدود يک ماه پيش - در کشاکش بحث مجلس نمايندگان آمريکا درباره توافق وين- به اعضاي کنگره آمريکا گفت: «سياست تهديد ايران راه به جايي نبرد و ما از طريق برجام تلاش کرديم تا ايران را به پذيرش مواردي که تا پيش از آن دست يافتن به آنها ممکن نبود، وادار نمائيم». در واقع خط سياسي غرب اين بود که تغيير رويکرد سياسي ايران را کليد بزند و از اين رو در حاليکه براساس متن برجام، بايد شاهد رونق روابط اقتصادي ايران و غرب مي بوديم، در روزهاي اول توافق مقامات سياسي اروپا راهي ايران شدند و همين چند روز پيش و در جريان کنفرانس مقدماتي مونيخ که در تهران - از سوي آلمان و با همکاري وزارت خارجه ايران - برگزار شد، وزارت خارجه آمريکا تلاش زيادي کرد تا هيئتي را براي حضوردر اين کنفرانس گسيل نمايد که ناکام گرديد. توافق امنيتي ايران و روسيه در پرونده سوريه که به سهولت و در زماني کم به نتيجه رسيد و عملياتي شد، تصور غرب را بهم ريخت. آنان از اين توافق اين را استنباط کردند که ايران همزمان با توافق سياسي با غرب به يک توافق راهبردي با روسيه در حوزه حساس امنيتي رسيده است. اين در حالي است که کشورهاي غربي به بهانه تاييد توافق وين، به صدور قطعنامه اي (2231) روي آوردند که مهمترين رويکرد آن اعمال محدوديت شديد عليه قدرت نظامي ايران بود. توافق امنيتي تهران- مسکو عملايک مهر ابطال بزرگ بر اين سياست زيرکانه به حساب مي آيد. چرا که اين توافق در هر سطحي که صورت گرفته باشد به تقويت توانايي و موقعيت اضلاع مقاومت منجر شده و بخصوص تقويت موقعيت ايران را در پي مي آورد.
    2
- به گمان غرب، در توافق ايران و روسيه، اين روسيه است که کمک به جبهه ايران را پذيرفته است چرا که در توافق چهار جانبه ايران، روسيه، سوريه و عراق، دو کشور سوريه و عراق متحد استراتژيک ايران هستند. بنابراين در اين هم پيماني، جبهه مقاومت داراي موقعيت جديدي شده است. از منظر غرب، ورود نظامي مستقيم روسيه به پرونده امنيتي سوريه، ايران را از ورود مستقيم و موثر نظامي در سوريه بي نياز مي کند و حال آنکه ورود گسترده تر ايران به پرونده سوريه باعث تحريک حساسيت هاي منطقه اي مي شود و در نهايت دردسرهايي را براي ايران پديد مي آورد. غرب به خوبي مي داند و در چند پرونده امنيتي تجربه کرده است که ظرفيت ايران و رهبري آن در اداره بحران هاي پيچيده امنيتي بالاست اين قدرت مديريت تا به آنجاست که مي تواند يک کشور اشغال شده (مورد عراق) را به يک متحد استراتژيک تبديل کرده و به استقلال برساند. با اين وصف - درست يا نادرست - تحليل غرب اين است که در هم پيماني ايران، روسيه، عراق و سوريه، فرمان حرکت در دستان ايران است و بقيه با اتکا به توان راهبردي ايران در مديريت بحران به ايفاي نقش مي پردازند. اين در حالي است که در توافق مشترک چهار کشور، موضوع اصلي «مهار تروريزم» است و در اين ميان هر چهار کشور «تروريزم شبه مذهبي» را مشکل جدي خويش ارزيابي مي نمايند و به اين توافق يا هم پيماني به عنوان راهي براي مهار تروريزمي که مرزهاي آنان را تهديد مي کند مي نگرند.
    3- هم پيماني ايران، روسيه، عراق و سوريه در پرونده امنيتي مهار تروريزم، برخلاف مدل هايي که غربي ها براي مهار تروريزم مطرح کردند که نوعا از ادعاهاي تبليغاتي فراتر نرفت، مي تواند به يک مدل موفق تبديل گردد. در اين صورت اين همکاري و هم پيماني در بحران سوريه محدود نمي شود و مي تواند در هر جاي ديگر که با بحران تروريزم مواجه هستند، به کار آيد. در اين حالت مهار تروريزم که براي غرب بهانه اي براي حضور مستقيم نظامي در منطقه حساس غرب آسيا مي باشد به روندي منجر مي شود که دليلي براي ادامه حضور نظاميان آمريکايي و... در کشور هايي نظير افغانستان باقي نمي ماند. با اين وصف هم پيماني يا هر نام ديگري که روي توافق امنيتي ايران، روسيه، عراق و سوريه بگذاريم، يک راهبرد اساسي در تغيير رويکردهاي منطقه محسوب مي شود. غرب از اين منظر به شدت نگران است و از اين رو تبليغات گسترده اي به راه انداخته تا بباوراند که اين همکاري آنگونه که تصور مي شود، عميق و ادامه دار نيست. کما اينکه تبليغات حساب شده اي هم در بعضي از رسانه ها و محافل ايراني به راه افتاده تا مردم ايران، روسيه را غيرقابل اعتماد بدانند و اين در حالي است که هر مقدار - کم يا زياد - که روس ها پاي کار بمانند، به نفع کشوري است که حفظ سوريه را يک «ضرورت راهبردي» تلقي کرده و براي آن تلاش مي نمايد يعني ايران. بنابراين در اينجا اساسا سخن گفتن از اينکه آيا روسيه قابل اعتماد است يا نه درست نيست و موضوعيت ندارد.
    4-
از منظر غربي ها، توافق 4 جانبه مذکور که با مبناي مبارزه با تروريزم شکل گرفته و قايل به فاصله گذاري ميان تروريست ها - تقسيم آنان به خوب و بد - نيست، در آينده مي تواند مبارزه با هر تروريزمي را در بر بگيرد. چنين جبهه اي نيم نگاهي هم به تروريزم سازمان يافته رژيم صهيونيستي دارد کما اينکه مهار تروريزم در سوريه يعني اقتداربخشي به «مهمترين دولت عرب مخالف اسرائيل» و اين در شرايطي است که اين سوريه به کانون فعاليت حزب الله لبنان هم تبديل شده و به آن امکان داده است تا در مناطق مشرف به بلندي هاي جولان حضور يابد. اين وضع براي رژيم تل آويو خطر فوق العاده اي را در پي دارد. اسرائيلي ها بدون ترديد مي دانند که به فرض تماس تلفني پوتين با نخست وزير رژيم اسرائيل و حتي اطمينان بخشي تلفني به او و حتي خط قرمز خواندن امنيت اسرائيل، واقعيت ميداني عوض نمي شود. اسرائيل مي داند که پشتيباني هوايي روسيه از عمليات زميني حزب الله در سوريه به هر حال به تقويت موقعيت حزب الله و تسهيل موفقيت آن منجر مي شود و اين، اسرائيل را با حريف قدرتمند تر مواجه مي گرداند از اين رو اقدام نظامي روسيه در سوريه تحت هر شرايطي کار را بر رژيم صهيونيستي سخت تر مي کند.
    5- توافق امنيتي چهارجانبه از يک امتياز بزرگ ديگر برخوردار است. آنچه اتفاق مي افتد يک جبهه طبيعي و برخوردار از عمق مردمي است و از اين رو حتما توام با ملاحظات انساني و در نظر گرفتن محدوديت هاي عملياتي است. نويسنده: سعدالله زارعي