گزیده ها قسمت دوم

گزیده ها قسمت دوم .9 اسفند -95
نگاهی به استراتژی جریان رقیب دولت در کارزار سیاسی پیش رو
فرارو-  آرام آرام وارد تعطیلات پایان سال و آغاز سال جدید می شویم و همچنان اصولگرایان تکلیفشان مشخص نیست. یعنی به نوعی نمی‌دانند برای انتخابات چه باید بکنند. اما واضح است که تعداد زیادی از چهره های این جریان تمایل دارند در اردیبهشت ماه سال آتی در رقابت های انتخاباتی حضور داشته باشندبه طوریکه طبق اظهارات سخنگوی جبهه مردمی نیروهای انقلاب 10 نفر برای انتخابات، معرفی می شوند.
به گزارش فرارو این روزها احزاب و تشکل‌های سیاسی سخت مشغول برنامه ریزی برای انتخابات اردیبهشت ماه هستند و تلاش می‌کنند به یک سازوکار مناسب دست پیدا کنند. به هرحال همزمانی انتخابات شوراهای شهر و روستا با انتخابات ریاست جمهوری شرایط را تا حدود زیادی برای جریان‌های سیاسی دشوار کرده است. از یک سو باید به دنبال این باشند که کاندیدای مناسبی برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی کنند و از سوی دیگر نمی توانند کرسی شوراها را قربانی پاستور کنند.
البته شرایط در دو جریان سیاسی کشور به یک شکل نیست. زیرا در پایگاه اصلاح طلبان مشخص است که کاندیدای نهایی آنها برای انتخابات ریاست جمهوری، حسن روحانی است و شاید نهایتا مجبور باشند چند کاندیدا به عنوان کاندیداهای کمکی انتخاب کنند. اما برنامه‌هایشان درباره شورای شهر به اندازه ریاست جمهوری شفاف نیست و می توان گفت هنوز برنامه خاص و مشخصی ندارند یا حداقل تا امروز صحبتی از استراتژی مشخصی در این جریان برای شوراهای شهر و روستا مطرح نشده است.
اما در نقطه مقابل، جریان اصولگرایی قرار دارد که طی سال‌های اخیر دو انتخابات مهم را از دست داده است و نه توانسته انتخابات ریاست جمهوری را پیروز شود و نه موفقیتی در انتخابات مجلس شورای اسلامی نصیبشان شده است. بنابراین انتخابات این دوره برایشان بسیار حائز اهمیت است. اهمیتی که به همان میزان، با خود موانع به همراه دارد. با این‌حال سوال مهمی که درباره اصولگرایان مطرح می شود این است که برای پیروزی و رفع موانع چه استراتژی را در دستور کار خود قرار می دهند؟!
آنها در گام نخست با علم بر اینکه یکی از دلایل عدم موفقیت در چندسال اخیر فقدان اتحاد و انسجام در جریان است تصمیم گرفتند، جبهه مردمی نیروهای انقلاب را تشکیل دهند. جدا از اینکه به‌طور کلی این تشکل سیاسی نه جبهه است و نه مجوز قانونی دارد، این یک گام مفید برای این جریان بود. هرچند تا حدودی این تجربه را در دوره قبل انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی هم داشتند اما با کمی تفاوت و ناپختگی. بنابراین جمنا تشکیل شد و عنوان کردند که تمامی احزاب و تشکل های سیاسی اصولگرا که تمایل دارند برای انتخابات نامزد معرفی کنند باید مورد تائید این جبهه قرار گیرد.
پس از این گام، آنها وارد مرحله بعد شدند یعنی بررسی و انتخاب کاندیداها. اما این مرحله به مراتب سخت تر گام نخست بود. زیرا تعداد زیادی از چهره‌های این جریان تمایل زیادی از خود برای حضور در انتخابات نشان دادند. به‌طوری که طبق اعلام مرضیه وحید دستجردی، حدود 50 نفر برای حضور در انتخابات معرفی شده بودند.

این درحالی است که احزاب و تشکل هایی در این جریان حضور دارند که تمایل زیادی برای قرار گرفتن زیر چتر این جبهه ندارند که در ادامه نیز به آنها خواهیم پرداخت. با اینحال پنجشبه گذشته 21 نفر به عنوان کاندیدای این جبهه معرفی شدند که قرار است از میان آنها 10 نفر وارد رقابت‌های انتخاباتی شوند و در نهایت از میان آنها یک نفر برای رقابت نهایی باقی بماند. حال اینکه در آینده تا چه حد احزاب و تشکل ‌های این جریان به این مسئله پایبند باشند یا خیر، باید منتظر ماند و تماشا کرد زیرا در سال 92 و 94 هم برخی از تشکل ها با وجود تعهد، کناره گیری نکردند.
با این تفاسیر آنها امیدوارند که بتوانند با این تاکتیک به یک کاندیدای واحد برسند. اما کاندیدای واحد که در پایان بررسی ها مشخص می‌شود چه کسی می تواند باشد؟ ناصر ایمانی فعال اصولگرا در این باره معتقد است که «تاکید و توجه ویژه اصولگرایان به موضوع «مقبولیت اجتماعی» است و حتی اگر گزینه ای دارای فعالیت آنچنانی در اردوگاه اصولگرایان نباشد، اما از مقبولیت اجتماعی برخوردار باشد، مورد نظر ما خواهد بود.» اما چه کسی این مقبولیت را دارد؟ در لیست اخیر برای انتخابات ریاست جمهوری اسامی مختلفی برای حضور مطرح شده است. از مهرداد بذرپاش تا حجت الاسلام رئیسی که لازم است نگاهی گذرا به این افراد داشته باشیم تا شاید مشخص شود که کدام مقبولیت اجتماعی بیشتری دارند.
ریز و درشت یک جریان سیاسی
نخستین نفر میرسلیم بود که از سوی حزب موتلفه کاندیداتوری خود را اعلام کرد و حالا در لیست 21 نفره قرار گرفته است. فردی که زمانی برای خود برو بیایی داشت و آرام آرام کنار رفت و تبدیل به یکی دیگر از چهره‌های سالمند حزب موتلفه شد.
چهره دیگری که نامش برای کاندیداتوری مطرح شده مهرداد بذرپاش است. مدیر جوانی که پله‌های ترقی‌ایش در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و با استفاده از تریبون‌های مختلفی که در اختیار دارد حدود چهار سال که بر دولت می تازد و تاکید دارد دولت‌های نهم و دهم بهترین های بعد انقلاب بودند. اما با اینحال کارنامه وی تا حدی مبهم و بعضا سیاه است که نمی تواند مقبولیت مورد نیاز اصولگرایان را دارا باشد یا حتی بدست بیاورد.
پرویز فتاح نفر بعدی است. رئیس کمیته امداد که این روزها سفرهای استانی می رود. او هرچند تاکید کرده است که تمایلی برای حضور در انتخابات ندارد اما گویا اصولگرایان با وی هم نظر نیستند و علاقه زیادی برای کشاندش به عرصه انتخابات دارند. زیرا پس از ریاست فتاح بر کمیته امداد وی به‌گونه‌ای روزافزون در رسانه‌های اصول‌گرایان مورد حمایت و تبلیغ قرار گرفت.

دیدگاه‌ها و اقدامات وی (ازجمله: فروش ساختمان کمیته امداد در «شمال» شهر تهران و انتقال دفتر رییس به جنوب پایتخت، پرداخت مستمری مددجویان قبل از پرداخت حقوق پرسنل و مدیران، کاهش همایش‌های کمیته امداد، و حتی سفرهای وی به شعبه‌های کمیته امداد در استان‌ها) در رسانه‌های اصول‌گرایان و حتی صدا و سیما، مستقیم و غیرمستقیم، برجسته شد. فتاح از زاویه نحوه مواجهه با انتخابات، به‌شکلی محسوس بر سیاقی می‌رود که احمدی‌نژاد پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ پی گرفته بود. با اینحال فتاح در ماه‌های گذشته و در مصاحبه‌های مختلف، نامزدی و فعالیت انتخاباتی خود را انکار کرده، ولی گویا گوش اصولگرایان شنوای این مسئله نیست.
گزینه بعدی علیرضا زاکانی است. چهره‌ای که مدت‌ها در صحن مجلس برای خود میان داری می کرد و بعد از به روی کار آمدن دولت یازدهم تمام توان خود را صرف تخریب قوه مجریه کرد ولی نهایتا صلاحیتش برای انتخابات مجلس تائید نشد و از غافله جا ماند. او حتی اگر برفرض محال مقبولیت هم داشته باشد، قطعا صلاحیت ندارد.
نام عزت الله ضرغامی هم که این روزها وقتش را در توییتر و دیگر شبکه‌های اجتماعی می گذراند، در لیست حضور دارد. رئیسی که در دوران ریاستش باعث شد، واژه رسانه میلی وارد واژگان عمومی شود. او هم یکی از کسانی است که نامش به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری مطرح شده است. اما آیا با توجه به این عملکرد، مقبولیت دارد؟!
محسن رضایی هم با وجود اینکه پیش‌تر اعلام کرده بود که دیگر قصد ندارد در انتخابات حضور داشته باشد اما چندروز قبل به نکته جالبی اشاره کرد و گفت اگر جمنا بخواهد حاضر است کاندیدا شود. یعنی بی تمایل برای حضور نبود اما نیاز داشت دعوت شود. دعوت هم شد و در لیست قرار گرفت اما او بارها خود را در معرض انتخاب و سنجش گذاشته است و هیچگاه رای قابل توجهی کسب نکرده است.
نفر بعدی آقای شهردار است که پای ثابت به حساب می آیدو اگر این دوره نیز کاندیدا شود می‌تواند رکورد خوبی از خود به جا بگذارد. اما او با مشکلات جدی مواجه است که توانسته مقبولیت اجتماعی‌اش را تا حدود زیادی خدشه دار کند. قالبیاف این بار با مسئله املاک نجومی و ماجرای پلاسکو روبرو است که موجب شدند، آسیب زیادی به وجهه سیاسی وی زده شود.

هرچند بنا بر گفته سبحانی نیا «اصولگرایان هنوز به گزینه مشخصی نرسیده‌اند اما قالیباف همچنان یکی از گزینه‌های اصلی طیف اصولگرایی است و شرایط با چند ماه اخیر تفاوتی نکرده است. در رابطه با حادثه پلاسکو انتقاداتی به آقای قالیباف مطرح شد اما این نمی‌تواند به معنای حذف ایشان به عنوان گزینه‌های کاندیداتوری ریاست جمهوری توسط اصولگرایان باشد و برای ما شرایط تفاوتی نکرده است.» با اینحال بعید است اصولگرایان بخواهند چنین اشتباه فاحشی انجام دهند اما تا اینجای کار در لیست حضور دارد. البته شاید هم این بار قالیباف کنار بکشد.
سعید جلیلی دیگر چهره اصولگرا است که نامش از ماه‌ها یا حتی سال پیش مطرح شده بود. او هرچند بنا بر گفته دستجردی شروط را قبول نکرده بود اما در لیست حضور دارد. او که پای ثابت رسانه‌های تندرو است و روزی نیست که جایی سخنرانی نکند و به دولت نتازد بنابر شنیده ها نه تنها شروط را نپذیرفته است بلکه شروطی هم دارد. هرچند او شانسش را یک بار امتحان کرده است تنها 4 میلیون مقبولیت اجتماعی دارد. بنابراین بعید است گزینه نهایی اصولگرایان باشد اما این احتمال وجود دارد که حتی به نفع کاندیدای اصولگرا کناره گیری نکند و رای ها را بشکند.
البته از حزب یکتا هم نام رستم قاسمی و حاجی بابایی مطرح شده‌است. وزرایی که کارنامه شان در دولت احمدی نژاد مملو از حواشی خبرساز بود. اما آیا با این وجود مقبولیت مورد نیاز اصولگرایان را دارند؟!
البته نام‌های دیگری هم مطرح هستند. افرادی نظیر قدیری ابیانه، مصباحی مقدم، شاهین محمد صادقی، مهدی زاهدی، علیرضا زالی، ابراهیم عزیزی، محمد عباسی، مسعود زری بافان،علی نیکزاد، محمد خوش چهره، و... از جمله کسانی هستند که در این لیست حضور دارند اما قطعا در اولویت های بعدی قرار دارند.
به هرحال با همه این تفاسیر مشخص است که اصولگرایان با مشکل جدی «عدم مقبولیت اجتماعی» مواجه هستند و هیچ کدام از گزینه‌هایی تا امروز مطرح شده اند، پتانسیل پیروزی ندارند. بنابراین بی راه نیست این شائبه مطرح شد که اصولگرایان چند استراتژی را در دستور کار خود قرار داده اند:
1-شاید ابهامات و احتمالات زیادی درباره اصولگرایان مطرح باشد اما قطعا آنها به خوبی می دانند که حداقل در این دوره نمی توانند چهره رای آور که مقبولیت اجتماعی کافی داشته باشد، را برای انتخابات معرفی کنند. بنابراین با طرح مسائلی نظیر ردصلاحیت روحانی، ریزش آرای روحانی، عدم اجماع اصلاح طلبان بر روی حسن روحانی و... تلاش می کنند شرایط را در اردوگاه حریف متشنج کنند تا بلکه بتوانند از آب گل آلود ماهی بگیرند و آرای کاندیدای خود را افزایش دهند.
2-همانطور که در مورد بالا اشاره شد با توجه به اینکه گزینه رای آور ندارند تمرکز خود را بر روی انتخابات شورا می گذارند و خود را برای انتخابات ریاست جمهوری دور بعد آماده می‌کنند.
3-اصولگرایان قصد دارند برای انتخابات ریاست جمهوری تعداد زیادی کاندیدا معرفی می کنند و در دوران تبلیغات و مناظره‌های انتخاباتی از موقعیت به دست آمده استفاده و علاوه بر تخریب دولت و حمله به روحانی، تبلیغات جریان خود را انجام می دهند. در نهایت هم تمامی آنها انصراف می دهند یک کاندیدا باقی می مانند و رقابت نهایی با روحانی را انجام دهد. آنها همانند مورد اول امیدوارند بتوانند با تضعیف دولت یا انتخابات را پیروز شوند و یا بتوانند آرای روحانی را کاهش دهند تا دولت دوازدهم مقبولیت لازم و کافی را دارا نباشد.
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه درباره اسکار و فیلم فروشنده ساخته اصغر فرهادی یادداشتی نوشت.

 
در این یادداشت که با عنوان «حرف فرهادی سخن ماست» در روزنامه ایران به چاپ رسیده، نوشته شده است:

«
دنیای امروز بیش از هر زمان دیگر به صلح، مدارا و امنیت نیاز دارد. در حالی‌ که جمهوری اسلامی ایران تمام همت خود را به کار بسته تا بحران‌های منطقه‌ای و بین‌المللی را که نقشی در پیدایش آنها نداشته، بی اثر و بر اهمیت تلاش‌های بیشتر در ایجاد صلح تاکید کند، دولت جدید ایالات متحده آمریکا دست به اقداماتی غیر عقلانی نظیر ممنوعیت ورود اتباع هفت کشور مسلمان به این کشور زده که اگر چه فعلا ناکام مانده و متوقف شده است اما تصمیماتی از این قبیل تنها به ایجاد چالش‌ها و بحران‌های تازه دامن خواهد زد. هر چند جمهوری اسلامی ایران و مسئولان آن همواره کوشیده‌اند چنین تصمیمات نابخردانه‌ای را بی‌ثمر کنند اما در این میان علاوه بر دیپلمات‌های کشور نقش هنر و رسالت واقعی هنرمندان را هم نباید در تحکیم و تقویت دوستی میان ملت‌ها فراموش کرد.
اصغر فرهادی، فیلمساز شناخته شده کشورمان با ساخت آثار قابل تامل در چارچوب مقررات رسمی کشور نقشی انکارناپذیر در درخشش نام ایران در جهان داشته است. تصمیم او و سرکار خانم ترانه علیدوستی برای عدم حضور در مراسم اسکار امسال و نشان دادن اعتراض‌شان به دولتمردان آمریکا سبب شد تا اثر رفتار افراطیون آمریکایی برای بسیاری از هنرمندان و دیگر ملت‌ها روشن شود. دو هنرمندی که در ایران مشغول فعالیت هستند و به شکلی دیگر سخن ملت ما را که صلح، شرافت و غیرت ملی است، منعکس کردند. حالا اتحاد کم‌نظیری را در حمایت از فرهادی و مخالفت با اراده دور از منطق دولتمردان تازه روی کار آمده آمریکا شاهد هستیم که ظاهرا هنوز نمی‌دانند جهان امروز از ممنوعیت‌ها و دیوار کشیدن‌ها عبور کرده است.
اصغر فرهادی و دست‌اندرکاران فروشنده اسکار را به دست‌آورند یا نه، دستشان خالی نخواهد بود. آنها همان حرفی را زدند که سخن ماست و آن‌ هم جست‌وجوی صلح و نفرت از کینه‌توزی و جنگ‌افروزی است. این صدا با صدای مردم جهان در برابر سیاست‌های بدخواهان یکی شده است. آنها با اطمینان و ایمان ادعاهای گزاف دولت آمریکا را برای بسیاری از مردم جهان روشن کردند که این دستاورد کمی نیست
رئیس رسانه ملی با بیان اینکه به مقام معظم رهبری نامه نوشته و درخواست افزایش بودجه پایه صدا و سیما را داشته و ایشان به رئیس مجلس فرموده اند که کمک کند، افزود: انتظار داشتیم همان 7 دهم درصدی که در کمیسیون تلفیق برنامه پنج ساله ششم تایید شد داخل بودجه سالانه هم بیاید و پایه بودجه افزایش داشته باشد؛ اما با این شرایط رسانه ملی در سال آینده قابل اداره نیست.
به گزارش خانه ملت، عبدالعلی علی‌عسگری رئیس سازمان صدا و سیما با حضور در فراکسیون مستقلین ولایی ضمن پاسخگویی به سوالات و مطالب مطروحه از سوی نمایندگان از رسانه ملی پاره ای از مشکلات رسانه ملی را به سمع و نظر نمایندگان حاضر در این نشست رساند.

«
ثریا» سیاه نمایی کرد، تعطیل شد
علی عسگری در ادامه درخصوص برنامه «ثریا» با اشاره به آن قسمت از برنامه که وزیر بهداشت در آن حضور داشت، توضیح داد: من خودم آن برنامه را دیده ام؛ هرچند دست اندرکاران آن برنامه بچه های انقلابی هستند اما با این وجود برنامه را به مدت 2 ماه تعطیل کردیم چرا که معتقدیم نباید سیاه نمایی کرد. در واقع رویکرد این برنامه درست نبود به همین دلیل تعطیل شد تا دست اندرکاران آن ضوابطی را بپذیرند و به آن ها تاکید کردیم باید به میهمانان خود اعم از مدیران و وزرا احترام بگذارند.
 
رئیس رسانه ملی تاکید کرد: انقلابی بودن خوب است و ما خود افتخار می‌کنیم دیدگاه انقلابی را مطرح می‌کنیم اما تندروی خوب نیست به همین دلیل ما نسبت به این موضوع حساسیت و دقت داریم تا مبادا سیاه نمایی شود چرا که برای من شخصا مهم است برنامه های رسانه ملی اعتبارات نظام را زیر سوال نبرد.
 
سیاست رسانه ملی درباره مخاطرات سیستم بانکی سکوت است
وی ادامه داد: مخاطراتی نیز در سیستم بانکی کشور وجود دارد، اما رویکرد صداوسیما این است که در این خصوص صحبت نکند چراکه سبب تخریب این سیستم و آغاز یک سری مسائل در کشور می‌شود لذا مراقبت‌های خود را بسیار بالا برده‌ایم.
 
علی عسگری همچنین در ادامه گفت: ما 62تلویزیون و 83 رادیو در سراسر کشور داریم بنابراین ممکن است اشتباهی صورت گیرد که با کمال میل در جهت رفع اشتباهات اقدام می‌کنیم.
 
وی با بیان اینکه به دلیل تحولات فناوری و تکنولوژی رسانه‌ها نقش اساسی در زندگی افراد پیدا کرده‌، تاثیر عمیقی بر افکار عمومی و باورهای مردم دارند و سپهر رسانه‌ای جهانی، سپهر عجیب و غریب و بسیار جدی شده است، افزود: در این شرایط می‌بینیم که رسانه ملی تلاش کرده خود را همپای رسانه‌های جهانی رشد داده و نقش خود را ایفا کند.
 
فعالیت 250 شبکه فارسی زبان در ماهواره
رئیس صدا و سیما با تاکید بر اینکه اگر در زمینه نظامی در صلح مسلح به سر می‌بریم اما به هر حال دشمنانی داریم که در زمینه ماهواره یک جنگ تمام عیار را بدون آنکه وقفه در پیش گرفته‌اند، ادامه داد: زمانی که به سمت مدیریت رسانه ملی رسیدم 160 شبکه ماهواره‌ای فارسی زبان فعال بود که اکنون از250 شبکه عبور کرده است، آیا این تعجب‌آور نیست؟ کاملا مشخص است جریانی با مطالعه لایه‌های اجتماعی ایران و علیرغم سختی‌های موجود در ایجاد شبکه اما به این کار با سرعت بالا اقدام می‌کنند.
 
برنامه شبکه‌های مجازی رای تخریب فرهنگ و هویت ایرانی
وی با بیان اینکه شبکه‌های مجازی نیز با تمام قدرت و جدیت کار می‌کنند و برای تخریب فرهنگ و هویت ایرانی برنامه دارند، بنابراین هجمه‌های رسانه‌ای از آسمان و از زمین می‌بارد، افزود: باید بیشتر از این مراقب نسل جوان باشیم چراکه جنگ فرهنگی تمام عیار را علیه هویت و فرهنگ ایران شکل داده و سامان داده اند.
 
افت رسانه ملی، امنیت ملی را دچار مشکل خواهد کرد 
علی عسگری تاکید کرد: احساس می‌کنم و تحلیلم این است که آن‌ها در برنامه‌های خود سال 95 را سال افول رسانه ملی ایران پیش‌بینی و برای آن برنامه‌ریزی کرده بودند، البته شدت توسعه ماهواره نشان از جدی بودن این جنگ دارد اما خوشبختانه رسانه ملی علیرغم تمام مشکلات افولی نداشت درحالی که اگر رسانه ملی افت کند در زمان کوتاه  مشکل امنیت ملی پیدا خواهیم کرد، درواقع اگر نتوانیم افکار عمومی را توجیه و تبیین کنیم و پاسخ دهیم حجم برنامه‌های ماهواره‌‌ای ذهن مردم را تخریب خواهد کرد و بعد از مدت کوتاهی به مسئله امنیتی تبدیل می‌شود لذا مسئله رسانه ملی بسیار حیاتی و جدی است
 
تولیدات کنونی صداوسیما با قرض و بدهی ساخته شده است
وی با بیان اینکه مقام معظم رهبری بارها فرموده‌اند ما در جنگ سرد و رسانه‌ای هستیم اما رسانه ملی با مشکلات جدی رو به رو است، افزود: این سازمانی که امروز به دست من رسیده ماهیانه 185 میلیارد تومان حقوق کارمندانش می‌شود درحالی که کل بودجه‌ای که دولت به ما می‌دهد 1200 میلیارد تومان است و می‌گویند؛ مابقی را خودتان بدست آوردید، چگونه؟ درواقع در این رکود باید تبلیغاتی را روی آنتن ببریم که خودمان بسیاری از آن‌ها را قبول نداریم.
 
علی عسگری با بیان اینکه صدا و سیما فقط 7 هزار ایستگاه دارد و حتی در اطراف ارتفاعات ایستگاه احداث شده است که اداره آنها هزینه دارد اما منابعی برای اداره آنها ندارد، افزود: تولید برنامه در 62 تلویزیون هزینه بسیاری می‌طلبد و بدانید امروز هر چه در تلویزیون می‌بینند به دلیل منابع محدود حاصل بدهی است، که هر ماه اضافه می‌شود چراکه خوب می‌دانید تلویزیون در حال افت بود و تولید و ساخت برنامه‌ها به منظور راه اندازی مجدد آن تنها با قرض و بدهی امکان پذیر بود.

1100 
میلیارد تومان؛ بدهی رسانه ملی
وی با بیان اینکه سقف‌بدهی رسانه ملی در سال جاری از  1100 میلیارد عبور کرده است، افزود: دوستان ما در برج دوم سال جاری 570 میلیارد تومان از منابع تبلیغات پیش‌خور کرده بودند تا سازمان اداره شود چراکه سازمان هر ماه نزدیک به 300 میلیارد تومان بیشتر هزینه دارد، این در حالی است که دولت در چند ماه اخیر کمکی به ما نکرده است.
 
رئیس صدا و سیما با ابراز نارضایتی از اینکه رسانه ملی گاهی مجبور است برخی از نیروهای خود را استثمار کند، اضافه کرد: کارمندان رسانه ملی حقوق‌ وشرایط کاری لازم را ندارند اما همچنان کار می کند که نشان از غیرت بچه‌ها دارد
 
سهم صداوسیما از بودجه کشور ناچیز است
علی عسگری با بیان اینکه بیش از 4هزار میلیارد تومان بودجه جاری رسانه ملی در سال است، و باید حدود نزدیک 1000 میلیارد تومان نیز برای عمرانی خودشان نیاز دارند، گفت: روش دیگر تامین بودجه این است که درصدی از  بودجه کشور به رسانه ملی  اختصاص داده شود، در حالی که ابتدای انقلاب با یک شبکه و نصفی یک درصد بودجه  کشور به رسانه ملی داده می‌شود اما امروز با وجود 62 تلویزیون و 83 رادیو حتی  یک درصد بودجه را نیز نداریم درحالی که باید نزدیک 2 درصد این بودجه را باید داشته باشیم.
 
وی با بیان مثالی در این خصوص ادامه داد: حدود 6 هزار میلیارد تومان تنها هزینه اداره شبکهBBC  فارسی زبان می‌شود و باید پرسید چرا باید برای یک شبکه در انگلستان باید اینگونه هزینه شود و یک سازمان بزرگ با 145 شبکه در شرایط بسیار سختی اداره شود.
 
مجلس برای بودجه رسانه ملی در روزهای باقی مانده تعیین تکلیف بودجه کاری کند
رئیس رسانه ملی با بیان اینکه به مقام معظم رهبری نامه نوشته و درخواست افزایش بودجه پایه صدا و سیما را داشته و ایشان به رئیس مجلس فرموده اند که کمک کند، افزود: انتظار  داشتیم همان 7 دهم درصدی که در کمیسیون تلفیق برنامه پنج ساله ششم تایید شد داخل بودجه سالانه هم بیاید و پایه بودجه افزایش داشته باشد؛ اما با این شرایط رسانه ملی در سال آینده قابل اداره نیست لذا امیدوارم در روزهای باقی مانده برای تعیین تکلیف بودجه سال 96 کاری برای رسانه ملی شود چراکه اگر رسانه ملی آسیب ببیند جامعه آسیب خواهد دید.
رهبران عربستان سعودی فهمیدند که سیاست «لجاجت»و وورد به نزاع ها با کشورهای همجوار بر پایه های طایفه ای تا حدود زیادی خطرناک است و باید« انعطاف» از خود نشان داد.روابط عربستان با سوریه بد است و در یمن جنگ به راه انداخته است و روابطش با ایران نیز متشنج است و با عراق نیز تقریبا قطع است.

به گزارش جماران، روزنامه فرامنطقه ای رأی الیوم در سرمقاله امروز خود به سفر غیرمنتظره وزیر خارجه عربستان به عراق و ارتباط آن با تحولات منطقه ای و روابط عربستان با ایران پرداخت و نوشت:عراق دروازه کوتاه تر و وسیع برای رسیدن به تهران است و این همان چیزی است که دیدار اعلام نشده ای را تفسیر می کند که امروز آقای «عادل الجبیر» وزیر خارجه عربستان سعودی به عراق انجام داد و طی آن با «ابراهیم الجعفری»وزیر خارجه،«حیدر العبادی» نخست وزیر و «فؤاد معصوم» رئیس جمهور عراق دیدار کرد و در همه رایزنی هایش بر تمایل کشورش برای گشودن صفحه جدیدی در روابط دو کشور و رویارویی با تروریسمی که منطقه را تهدید می کند و حمایت عربستان سعودی از پروژه های بازسازی مناطق آزاد شده از گروه تروریستی داعش در «موصل» و دیگر شهرهای عراق تاکید کرد.
این سفر با توجه به روابط متشنج  و تقریبا قطع دو کشور غیرمنتظره است به طوری که تنش در روابط دو کشور طی توییت های تحریک آمیز «ثامر السهبان» سفیر نخست عربستان در عراق پس از نداشتن روابط دیپلماتیک به مدت سالها، به اوج خود رسید. انتقادهای السهبان در توییت هایش از الحشد الشعبی(نیروهای مردمی) که اکثریت آن را شیعیان شکل می دهند، طایفه گرایی توصیف شد و باعث شد عربستان سعودی به منظور حفظ جانش در پی تهدیدهایی که در معرض آنها قرار گرفت، و نیز پس از آن که دولت عراق السهبان را شخص نامطلوب دانست از عراق خارج کند.
چندین دلیل پشت این تحول چشمگیر در موضع گیری عربستان سعودی در قبال عراق وجود دارد:
نخست: بازگشت مسئولان حاکم بر عراق بر اصرارشان به جنگ علیه تروریسم و بازپس گیری بسیاری از شهرهایی که گروه تروریستی داعش به اشغال خود درآورده بود و نیز پیشرفت بزرگ در جنگ عراق برای بازپس گیری شهر موصل.
دوم: اقدام هواپیماهای عراقی در توسعه چارچوب عملیات شان با حمایت آمریکا، ایران و سوریه به طوری که اقدام به بمباران پایگاه های داعش در شهر مرزی «البوکمال»و داخل اراضی سوریه کردند و این یعنی دولت عراق نقشی دارد که از توافق نیروهای بین المللی و منطقه ای در سوریه برخوردار است و چه بسا ارتش عراق به جنگ برای آزادی شهر« الرقه» پس از آزادی موصل در آینده منتقل شود.
سوم: عناصر گروه تروریستی داعش حمله ای به مرکز مرزی «طریبیل» میان عراق و اردن انجام دادن د و شماری از نظامیان عراقی را کشتند.این گذرگاه به مرزهای عربستان نیز نزدیک است و همچنین گزارش هایی وجود دارد مبنی بر اینکه عناصر داعش در منطقه «الانبار» در نزدیکی مرزهای شمالی عربستان فعال هستند.
چهارم: رهبران عربستان سعودی فهمیدند که سیاست «لجاجت»و وورد به نزاع ها با کشورهای همجوار بر پایه های طایفه ای تا حدود زیادی خطرناک است و باید« انعطاف» از خود نشان داد.روابط عربستان با سوریه بد است و در یمن جنگ به راه انداخته است و روابطش با ایران نیز متشنج است و با عراق نیز تقریبا قطع است.
پنجم: عربستان درک کرده است که عراق و ایران در آینده نزدیک نقش منطقه ای قوی بازی می کنند به ویژه در زمینه راه حل بحران سوریه و نیز به خوبی می دانند که ایران تنها نردبان برای خروج از چاه یمن است و در این زمینه عراق بهترین میانجی است.
خلاصه کلام اینکه سفر اعلام نشده الجبیر به بغداد ثمره بازنگری های سیاسی عربستان و تلاش برای شکستن انزوای منطقه ای است و نیز اذعان به شکست سیاست های تصادمی بر پایه های طایفه ای است که عربستان سعودی طی سال های گذشته در پیش گرفت زیرا الجبیر بلندپایه ترین مسئولی است که از سال 2003 تا کنون به عراق سفر می کند.
این سفر نشانه هایی دارد مبنی بر اینکه صدای عاقل حکیم در هرم حاکم بر ریاض گوش های شنوایی برای دیدگاه هایش پیدا کرده است؛ صدایی که به انعطاف و دوری از تصادم ها و ضرورت بازگشت به ضوابط و معیارهای سیاسی و «اخلاقی» دارد که عربستان سعودی از زمان تاسیس اش دنبال می کرد.