مصلحت نیست

مصلحت نیست  10 اسفند- 95
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست!
تلاش می شود مرده ای که حذف شد زنده شود یا سایه اش وجودداشته باشد .درحالی که تلاش بس بیهوده ای  است . برای اینکه 38 سال با بحران آفرینی های زنجیره ای عبورا زبحران  وقایع بسیار بزرگ تر  از حذف فیزیکی رفسنجانی شده  و به حاشیه رفته یا فراموش شده است.
این یک اصل بدیهی است که وقتی اندیشمندان با سابقه سیاسی درخشان، و شخصیت‌های ریشه‌دار و فهیم انقلاب. به حاشیه رانده شوند، جبراً جای آنان را افرادی با قامت‌های فکری کوتاه و ادعاهای بزرگ خواهند گرفت. اینگونه افراد هرچقدر هم که در ادعاهای خود صداقت داشته باشند باز از نسلی نیستند که نظام ریسک تکیه زدن آنان بر کرسی مدیریت قوه اجرایی کشور را بپذیرد. یک بار این ریسک با تفکری غلط و برنامه سازی جناحی غلیظ، صورت گرفت و نظام اسلامی هنوز تاوان خطاهای سنگین عمدی و غیرعمدی آنرا می‌پردازد. می‌گویند: بس است دیگر از آن 8 سال نگوئید و ننویسید و عدم قدرت ساماندهی امور را به گذشتگان نسبت ندهید! در پاسخ باید گفت: آن 8 سال بسیاری از دستاوردهای 25 سال پیش از خود را زیر سوال برد و خدشه‌دار کرد و برای سال‌های طولانی، حرکت اصولی و سالم و سازنده نظام را به بیراهه برد که برای بازگشت به جاده اصلی، هزینه‌های فراوانی پرداخته شده و خواهد شد. چرا از آن 8 سال نباید گفت وقتی که همان خطاکاران باز به صحنه آمده‌اند و جسورانه به مسئولین نظام هشدار می‌دهند که اگر کاندید ما رد صلاحیت شود، اوضاع خطرناک خواهد شد! چرا مدعیان دفاع از انقلاب و رهبری، به این ساختارشکنی‌ها اعتراضی نمی‌کنند؟ اتفاقاً این سوال را باید از همان افراد و محافل پرسید که چرا شما اینقدر هراس دارید ناگفته‌های آن 8 سال برملا شود؟ و اگر چهره‌های اصلی این جریان انحرافی به آسانی شما و نظام را تهدید می‌کنند، از کدام پشتوانه مطمئنی برخوردار هستند؟ هر چند مردم شما و آنها و همه جریانات سیاسی را بخوبی آزموده‌اند.
-
روی دیگر این سکه، ظاهراً همان دعوت به نگفتن و ننوشتن راجع به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی(ره) می‌نماید که در آشکار و نهان با زبان‌های مختلف، پیغام می‌دهند: دیگر کافی است. این همه، او را بزرگ نکنید، تمام شد و رفت! اتفاق جالبی است! از گذشته‌ای که می‌رفت تا نظام را برباد دهد نباید دیگر سخن گفت، چون پای حامیان آن جریان هم به میان می‌آید و از هاشمی هم نباید گفت چون گفتن و نوشتن از شخصیت او، مردم را در ادامه راهی مستقیم منسجم می‌کند و برای مخالفان او عذاب وجدان بیشتری به همراه دارد.
اما نکته قابل توجه اینست که اینها هیچکدام یک فرد نبودند بلکه مصداق روشن و تام دو جریان فکری بودند، جریان امام و انقلاب در برابر جریانی انحرافی که در سال‌های آخر قدرت خود. ادعای رهبری جامعه را نیز داشت! جان کلام اینکه هم باید از خطاهای آن 8 سال مرتب گفت تا چهره مدعیان دروغین اصلاحات و انقلاب به قدری برای همگان روشن شود که دیگر جرات بازگشت به صحنه را نداشته باشند و از هاشمی هم باید همچنان گفت و نوشت تا ظلمی که در حق او شد و نظام و مردم در حساس‌ترین دوران حرکت خود از نعمت وجود او محروم شدند، فراموش نگردد و همه بدانند که هاشمی یک فرد نبود، شاخصی بود برای حرکت در مسیر امام و آرمان‌های انقلاب. پس این دعوت به ننوشتن‌ها و نگفتن‌ها. دلسوزی برای نظام و انقلاب نیست، بلکه بقول حافظ شیراز:
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست!
احمد حسینی
ن