اوین نامه ی کیهان 4 شنبه
13 بهمن ماه سال 1395
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "بحرين، علائم توطئه
اي صهيونيستي "
شواهد و قرائن نشان مي دهند که رژيم آل خليفه در نظر دارد فضاي
تحولات بحرين را از شکل کنوني به سمت «امنيتي» تغيير دهد و بر اين اساس طي هفته
هاي اخير بطور دائمي به دامنه تحريکات خود افزوده است. در عين حال از آنجا که آسيب
پذيري رژيم بحرين در اين تغيير بسيار بالاست، احتمال اينکه دست هاي خارجي و با هدف
بزرگتر در صدد ناآرام سازي بحرين و تشديد دامنه درگيري دولت و مردم از يک سو و
درگيري منطقه اي از سوي ديگر برآمده اند بالاست. در اين خصوص توجه به نکات زير
اهميت دارد:
1- رژيم آل خليفه پس از آنکه سه نوجوان را با ادعاي ترور سه نظامي بحريني به شهادت رساند، سه روز پيش بار ديگر مدعي شد ستوانيکم «هشام حسن محمدالحمادي» در منطقه بلاد قديم به ضرب گلوله کشته شده است. همزمان با اين ادعا يک گروه گمنام و ناشناخته ذيل عنوان «سراياالاشتر» (گردان هاي الاشتر) مسئوليت اين ترور را پذيرفته و آن را واکنشي به شهادت سه نوجوان معترض خوانده است. از سوي ديگر، آل خليفه با اصرار بر محاکمه و مجازات رهبر مذهبي و سياسي مردم بحرين، آيت الله شيخ عيسي قاسم، تحريک عليه خود را به نقطه ماکزيمم رسانده است. اين در حالي است که هر کسي مي داند که اين نوع اقدامات، اعلام جنگ با مردمي است که طي دستکم شش سال گذشته براي رسيدن به خواسته هاي انقلابي و در عين حال مسالمت آميز خود، ميدان را ترک نکرده اند. آنچه از علائم دستگاه رسمي بحرين مشاهده مي کنيم تلاش براي امنيتي کردن فضا با هدف قلع و قمع نيروهاي انقلاب مي باشد. اما چرا؟
2- در طول دوران شش سال اخير، هميشه اين مسئله مطرح بود که مردم بحرين که از استفاده از روش مسالمت آميز به حداقل حقوق خود هم به عنوان شهروند نرسيده اند آيا به سمت روش هاي قهرآميز نخواهند رفت و در اين ميان پاسخ ها به دو دسته آري و خير تقسيم مي شدند و آنان که پاسخ شان «آري» بود خود به دو گروه تقسيم مي شدند گروهي اتخاذ روش قهرآميز را لازم و نتيجه بخش مي دانستند و گروهي هم ناگزير و در عين حال بي نتيجه ارزيابي مي کردند. روند امور و آنچه بخصوص از سوي رهبر مردم بحرين شيخ عيسي قاسم طي 3 تا چهار سال اخير دنبال شد، نشان داد که رهبري نهضت مظلوم بحرين تمايلي به اقدامات قهرآميز و تند کردن فضا ندارد. اين موضوع از سوي مردم بحرين نيز رعايت مي شد و به ترسيم افقي منتهي گرديد که براساس آن هر تحليلگري شهادت مي داد که در مردم و رهبران تمايلي به خروج از روش هاي غيرقهرآميز وجود ندارد. اما در طول اين دوران کمتر ناظري به امکان امنيتي کردن فضا از سوي رژيم آل خليفه نظر داشت چرا که بطور طبيعي هرکس مي داند که امنيتي شدن فضا بدنه اجرايي رژيم حاکم را مي ترساند و آنان را از دور حکومت دور مي کند با اين وجود به مرور شاهد طرح اين مسئله از سوي حکومت بوديم که معارضه به سمت اقدامات امنيتي حرکت مي کند و چاره اي جز اتخاذ سياست هاي سخت گيرانه از سوي حکومت نيست و درست در اين فضا سه نوجوان با ادعاي اينکه در قتل سه عنصر نظامي نقش داشته اند، اعدام مي شوند و حکومت درصدد برمي آيد شيخ عيسي قاسم را با احکام شديدي به زندان بياندازد و يا حتي به اقدام سخت تري نظير آنچه سال گذشته آل سعود عليه شيخ باقرالنمر روحاني ساکن «عواميه» دست زد، مبادرت ورزد.
با بررسي مخاطراتي که امنيتي شدن فضا براي آل خليفه دارد، مي توانيم بگوئيم رژيم بحرين سياست هاي اعمال شده عليه معارضه را ناکارآمد ارزيابي مي کند و از شرايط آينده مي ترسد و لذا با مشاوره بعضي از دولت ها، توسل به شيوه اي که معارضه از اجتناب به آن پرهيز دارد را راه علاج شرايط کنوني ارزيابي مي کند. بنابراين مي توانيم بدون ترديد بگوئيم اتخاذ اين شيوه از سوي آل خليفه و يا جمعبندي برخي دولت هاي خارجي از روند جنبش بحرين، اعتراف به شکست روش هاي پيشين است.
در عين حال با نگاه به سابقه موضوع مي توانيم خطوط چنين تصميمي را در مشاوره هاي رژيم صهيونيستي به حکام بحرين مشاهده نمائيم. هرکس مي داند که مصلحت دولت بحرين در اين است که با شيعيان بحريني که هنوز هم و با وجود اعمال سياست جايگزيني جمعيتي، 75 درصد جمعيت بحرين را تشکيل مي دهند، به تفاهم برسد و نيز همه مي دانند که بهبود روابط بحرين با ايران به نفع رژيم آل خليفه است. اما مي بينيم که در عمل اين اتفاق نمي افتد و حتي گاهي که يک علامت از سوي اين رژيم به سمت تهران نشان داده مي شود با علامتي ديگر افول مي کند. بعنوان مثال برخلاف آل سعود، وزير خارجه و نخست وزير بحرين در پيام هايي درگذشت آقاي هاشمي رفسنجاني را تسليت گفتند و بلافاصله در معرض هجوم قرار گرفتند و اين موضوع سبب شد که دولت بحرين سردمدار يک طرح جديد ضد ايراني در شوراي همکاري خليج فارس شود. اين به خوبي نشان مي دهد که دولت بحرين براي اتخاذ سياست امنيتي جديد به اختيار خود عمل نکرده است. در اين بين با توجه به روابط خاص دولت بحرين با دو رژيم ضد ايراني آل سعود و اسرائيل، مي توانيم بگوئيم اين اقدامات و سياست هاي ضدبحريني آل خليفه در رياض و تل آويو پخت و پز شده و در دستور کار قرار مي گيرد. رژيم صهيونيستي به خصوص روي افزايش تنش منطقه اي عليه ايران اصرار دارد و در اين نگرش و راهبرد از سوي آمريکا مورد حمايت جدي قرار دارد در اين ميان محوريت دادن به بحرين در نزاع ضدايراني به چند دليل موضوعيت پيدا مي کند. اولابحرين به دليل ضعف مفرط و نيازي که به حمايت آل سعود و صهيونيست ها در خود احساس مي کند، هر دستور کاري را کورکورانه مي پذيرد و هيچ ملاحظه منافع ملي آن را از پذيرش بازنمي دارد ثانيا بحرين کشوري در نزديکي مرزهاي ايران است و سابقه ايرانيت آن و نيز وجود دستکم نيمي جمعيت فارس زبان در بحرين سبب مي شود که ايراني ها احساس همدردي نمايند و به دليل تعلق خاطري که به طور طبيعي به مردم بحرين يعني همکيشان و هم مذهبان خود دارند به صحنه مي آيند و اين خود دايره نزاع را گسترده تر و شعله جنگ را افروخته تر مي کند. از نظر اسرائيلي ها، بحرين با همه کوچکي خود مي تواند شعله هاي يک جنگ عربي- ايراني را برافروزد و ايران را در عمل به بزرگترين مشکل امنيتي جهان عرب تبديل نمايد. براين اساس اگرچه خود بحرين در قياس با قدرت ايران در اندازه اي نيست که به حساب درآيد، اما چون مهمترين نقطه درگيرکردن ايران با يک جنگ عربي به حساب مي آيد، راهبردي محسوب مي شود. در واقع در اين ماجرا بحرين قرباني يک توطئه و برنامه ريزي اسرائيلي شده و در معرض آسيب زياد قرار دارد.
از ديگر سو، رژيم آل سعود که در درگيري هاي دو سال اخير يمن به شکست حقارت باري رسيده است با تند کردن فضاي امنيتي در بحرين در تلاش است تا شيعيان اثني عشري بحرين را به نقطه درگيري خشن و کور مواجه نمايد و با کارت بحرين و بحراني کردن شرايط امنيتي و اجتماعي، درگيري با شيعيان سه امامي زيدي را به سمت حل مديريت نمايد. به عبارت ديگر در اين شرايط رژيم سعودي با واداشتن آل خليفه به تندتر کردن فضاي امنيتي، درصدد ارسال اين پيام به ايران است که حفظ موقعيت برتر شيعيان زيدي در يمن ممکن است به قلع و قمع و اخراج دستجمعي شيعيان جعفري در بحرين منجر شود. از نگاه آل سعود، ايران به طور طبيعي در انتخاب ميان پاره هاي شيعي، آنکه به خود نزديکتر است را برمي گزيند و درباره سرنوشت آنکه از او دورتر است به مصالحه و مذاکره روي مي آورد! از اين رو اقدامات ضدشيعي در بحرين را به نقطه ماکزيمم سوق داده است.
اما البته واقعيت اين است که ايران به انقلاب مردم يمن احترام مي گذارد و آن را طليعه عزت عربي- اسلامي به حساب مي آورد کمااينکه ايران، انقلاب بحرين را انقلابي اصيل و پرجاذبه مي شناسد. پس ايران لحظه اي هم به فکر متمايزسازي ارزش انقلابي از انقلاب ديگر نيفتاده است و مسلما فقيه حکيم و دورانديشي که در راس حکومت جمهوري اسلامي قرار دارد، فرزندان انقلاب هاي يمن و بحرين را به يک اندازه فرزندان خود مي داند و براي موفقيت آنان از هر آنچه صلاحشان در آن است، دريغ نمي کند.
3- آنچه در چشم انداز مشاهده مي کنيم خونين تر شدن درگيري آل خليفه عليه مردم مظلوم بحرين است. کاملاروشن است که حکومت با صدور احکام غليظ عليه رهبران روحاني، آشکارا در حال انتقال اين پيام است که بحرين جاي زندگي مخالفان ولو مسالمت آميز آل خليفه نيست بر اين اساس نبايد گمان کنيم چون جسارت به آيت الله شيخ عيسي قاسم، بحرين را به انبار باروت تبديل مي کند، آل خليفه از اجراي نقشه شومي که رژيم هاي صهيونيستي و سعودي طراحي کرده اند، خودداري مي کند. از اين رو پيش از آنکه دير شود، جهان اسلام و به خصوص جمعيت ها و رهبران شيعه در هر نقطه اي زندگي مي کنند به صحنه آيند و مانع شکل گيري فتنه اي در بحرين شوند که چون برافروخته شد، کل منطقه را به ورطه درگيري مي کشاند. نويسنده: سعدالله زارعي
1- رژيم آل خليفه پس از آنکه سه نوجوان را با ادعاي ترور سه نظامي بحريني به شهادت رساند، سه روز پيش بار ديگر مدعي شد ستوانيکم «هشام حسن محمدالحمادي» در منطقه بلاد قديم به ضرب گلوله کشته شده است. همزمان با اين ادعا يک گروه گمنام و ناشناخته ذيل عنوان «سراياالاشتر» (گردان هاي الاشتر) مسئوليت اين ترور را پذيرفته و آن را واکنشي به شهادت سه نوجوان معترض خوانده است. از سوي ديگر، آل خليفه با اصرار بر محاکمه و مجازات رهبر مذهبي و سياسي مردم بحرين، آيت الله شيخ عيسي قاسم، تحريک عليه خود را به نقطه ماکزيمم رسانده است. اين در حالي است که هر کسي مي داند که اين نوع اقدامات، اعلام جنگ با مردمي است که طي دستکم شش سال گذشته براي رسيدن به خواسته هاي انقلابي و در عين حال مسالمت آميز خود، ميدان را ترک نکرده اند. آنچه از علائم دستگاه رسمي بحرين مشاهده مي کنيم تلاش براي امنيتي کردن فضا با هدف قلع و قمع نيروهاي انقلاب مي باشد. اما چرا؟
2- در طول دوران شش سال اخير، هميشه اين مسئله مطرح بود که مردم بحرين که از استفاده از روش مسالمت آميز به حداقل حقوق خود هم به عنوان شهروند نرسيده اند آيا به سمت روش هاي قهرآميز نخواهند رفت و در اين ميان پاسخ ها به دو دسته آري و خير تقسيم مي شدند و آنان که پاسخ شان «آري» بود خود به دو گروه تقسيم مي شدند گروهي اتخاذ روش قهرآميز را لازم و نتيجه بخش مي دانستند و گروهي هم ناگزير و در عين حال بي نتيجه ارزيابي مي کردند. روند امور و آنچه بخصوص از سوي رهبر مردم بحرين شيخ عيسي قاسم طي 3 تا چهار سال اخير دنبال شد، نشان داد که رهبري نهضت مظلوم بحرين تمايلي به اقدامات قهرآميز و تند کردن فضا ندارد. اين موضوع از سوي مردم بحرين نيز رعايت مي شد و به ترسيم افقي منتهي گرديد که براساس آن هر تحليلگري شهادت مي داد که در مردم و رهبران تمايلي به خروج از روش هاي غيرقهرآميز وجود ندارد. اما در طول اين دوران کمتر ناظري به امکان امنيتي کردن فضا از سوي رژيم آل خليفه نظر داشت چرا که بطور طبيعي هرکس مي داند که امنيتي شدن فضا بدنه اجرايي رژيم حاکم را مي ترساند و آنان را از دور حکومت دور مي کند با اين وجود به مرور شاهد طرح اين مسئله از سوي حکومت بوديم که معارضه به سمت اقدامات امنيتي حرکت مي کند و چاره اي جز اتخاذ سياست هاي سخت گيرانه از سوي حکومت نيست و درست در اين فضا سه نوجوان با ادعاي اينکه در قتل سه عنصر نظامي نقش داشته اند، اعدام مي شوند و حکومت درصدد برمي آيد شيخ عيسي قاسم را با احکام شديدي به زندان بياندازد و يا حتي به اقدام سخت تري نظير آنچه سال گذشته آل سعود عليه شيخ باقرالنمر روحاني ساکن «عواميه» دست زد، مبادرت ورزد.
با بررسي مخاطراتي که امنيتي شدن فضا براي آل خليفه دارد، مي توانيم بگوئيم رژيم بحرين سياست هاي اعمال شده عليه معارضه را ناکارآمد ارزيابي مي کند و از شرايط آينده مي ترسد و لذا با مشاوره بعضي از دولت ها، توسل به شيوه اي که معارضه از اجتناب به آن پرهيز دارد را راه علاج شرايط کنوني ارزيابي مي کند. بنابراين مي توانيم بدون ترديد بگوئيم اتخاذ اين شيوه از سوي آل خليفه و يا جمعبندي برخي دولت هاي خارجي از روند جنبش بحرين، اعتراف به شکست روش هاي پيشين است.
در عين حال با نگاه به سابقه موضوع مي توانيم خطوط چنين تصميمي را در مشاوره هاي رژيم صهيونيستي به حکام بحرين مشاهده نمائيم. هرکس مي داند که مصلحت دولت بحرين در اين است که با شيعيان بحريني که هنوز هم و با وجود اعمال سياست جايگزيني جمعيتي، 75 درصد جمعيت بحرين را تشکيل مي دهند، به تفاهم برسد و نيز همه مي دانند که بهبود روابط بحرين با ايران به نفع رژيم آل خليفه است. اما مي بينيم که در عمل اين اتفاق نمي افتد و حتي گاهي که يک علامت از سوي اين رژيم به سمت تهران نشان داده مي شود با علامتي ديگر افول مي کند. بعنوان مثال برخلاف آل سعود، وزير خارجه و نخست وزير بحرين در پيام هايي درگذشت آقاي هاشمي رفسنجاني را تسليت گفتند و بلافاصله در معرض هجوم قرار گرفتند و اين موضوع سبب شد که دولت بحرين سردمدار يک طرح جديد ضد ايراني در شوراي همکاري خليج فارس شود. اين به خوبي نشان مي دهد که دولت بحرين براي اتخاذ سياست امنيتي جديد به اختيار خود عمل نکرده است. در اين بين با توجه به روابط خاص دولت بحرين با دو رژيم ضد ايراني آل سعود و اسرائيل، مي توانيم بگوئيم اين اقدامات و سياست هاي ضدبحريني آل خليفه در رياض و تل آويو پخت و پز شده و در دستور کار قرار مي گيرد. رژيم صهيونيستي به خصوص روي افزايش تنش منطقه اي عليه ايران اصرار دارد و در اين نگرش و راهبرد از سوي آمريکا مورد حمايت جدي قرار دارد در اين ميان محوريت دادن به بحرين در نزاع ضدايراني به چند دليل موضوعيت پيدا مي کند. اولابحرين به دليل ضعف مفرط و نيازي که به حمايت آل سعود و صهيونيست ها در خود احساس مي کند، هر دستور کاري را کورکورانه مي پذيرد و هيچ ملاحظه منافع ملي آن را از پذيرش بازنمي دارد ثانيا بحرين کشوري در نزديکي مرزهاي ايران است و سابقه ايرانيت آن و نيز وجود دستکم نيمي جمعيت فارس زبان در بحرين سبب مي شود که ايراني ها احساس همدردي نمايند و به دليل تعلق خاطري که به طور طبيعي به مردم بحرين يعني همکيشان و هم مذهبان خود دارند به صحنه مي آيند و اين خود دايره نزاع را گسترده تر و شعله جنگ را افروخته تر مي کند. از نظر اسرائيلي ها، بحرين با همه کوچکي خود مي تواند شعله هاي يک جنگ عربي- ايراني را برافروزد و ايران را در عمل به بزرگترين مشکل امنيتي جهان عرب تبديل نمايد. براين اساس اگرچه خود بحرين در قياس با قدرت ايران در اندازه اي نيست که به حساب درآيد، اما چون مهمترين نقطه درگيرکردن ايران با يک جنگ عربي به حساب مي آيد، راهبردي محسوب مي شود. در واقع در اين ماجرا بحرين قرباني يک توطئه و برنامه ريزي اسرائيلي شده و در معرض آسيب زياد قرار دارد.
از ديگر سو، رژيم آل سعود که در درگيري هاي دو سال اخير يمن به شکست حقارت باري رسيده است با تند کردن فضاي امنيتي در بحرين در تلاش است تا شيعيان اثني عشري بحرين را به نقطه درگيري خشن و کور مواجه نمايد و با کارت بحرين و بحراني کردن شرايط امنيتي و اجتماعي، درگيري با شيعيان سه امامي زيدي را به سمت حل مديريت نمايد. به عبارت ديگر در اين شرايط رژيم سعودي با واداشتن آل خليفه به تندتر کردن فضاي امنيتي، درصدد ارسال اين پيام به ايران است که حفظ موقعيت برتر شيعيان زيدي در يمن ممکن است به قلع و قمع و اخراج دستجمعي شيعيان جعفري در بحرين منجر شود. از نگاه آل سعود، ايران به طور طبيعي در انتخاب ميان پاره هاي شيعي، آنکه به خود نزديکتر است را برمي گزيند و درباره سرنوشت آنکه از او دورتر است به مصالحه و مذاکره روي مي آورد! از اين رو اقدامات ضدشيعي در بحرين را به نقطه ماکزيمم سوق داده است.
اما البته واقعيت اين است که ايران به انقلاب مردم يمن احترام مي گذارد و آن را طليعه عزت عربي- اسلامي به حساب مي آورد کمااينکه ايران، انقلاب بحرين را انقلابي اصيل و پرجاذبه مي شناسد. پس ايران لحظه اي هم به فکر متمايزسازي ارزش انقلابي از انقلاب ديگر نيفتاده است و مسلما فقيه حکيم و دورانديشي که در راس حکومت جمهوري اسلامي قرار دارد، فرزندان انقلاب هاي يمن و بحرين را به يک اندازه فرزندان خود مي داند و براي موفقيت آنان از هر آنچه صلاحشان در آن است، دريغ نمي کند.
3- آنچه در چشم انداز مشاهده مي کنيم خونين تر شدن درگيري آل خليفه عليه مردم مظلوم بحرين است. کاملاروشن است که حکومت با صدور احکام غليظ عليه رهبران روحاني، آشکارا در حال انتقال اين پيام است که بحرين جاي زندگي مخالفان ولو مسالمت آميز آل خليفه نيست بر اين اساس نبايد گمان کنيم چون جسارت به آيت الله شيخ عيسي قاسم، بحرين را به انبار باروت تبديل مي کند، آل خليفه از اجراي نقشه شومي که رژيم هاي صهيونيستي و سعودي طراحي کرده اند، خودداري مي کند. از اين رو پيش از آنکه دير شود، جهان اسلام و به خصوص جمعيت ها و رهبران شيعه در هر نقطه اي زندگي مي کنند به صحنه آيند و مانع شکل گيري فتنه اي در بحرين شوند که چون برافروخته شد، کل منطقه را به ورطه درگيري مي کشاند. نويسنده: سعدالله زارعي