يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " ترامپ عربده كشيد و عقب نشيني كرد "

اوین نامه ی کیهان یکشنبه 23 مهر ماه سال 1396
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " ترامپ عربده كشيد و عقب نشيني كرد "

 چون دررژیم ملوک الطوایفی قرون وسطایی ولایت فقیه قانونی در کار نیست و بی در وبی پیکر است . زیرا ارگان های سرکوبگر وسانسور چی  قدرت و اختیار تان دارند و مدام جولان می دهند . چون اینان  آتش به اختیارانی اند که هرطوری دوست داشته یا به اینان دستور داده شود عربده کشی وتهدید می کنند واتهام میز  نند وخط ونشان می کشند و.... بلی چون حساب وکتابی درکار نیست برای همین  یادداشت نویس  هم قلم و همکار سربازجو شریعت نداری افشاگری ترامت را به عربده کشی وعقب نشینی تعبیر  کرده است .چرا که ترامپ برخلاف تمایل پاسداران برجام را لغو نکرد و حواله به کنگره برای بازبینیب رجام داد . همچنین اختیار به خزانه داری آمریکا داد تا پاسداران را تحریم کند وتوی لیست تروریست بگذارد. برای همین موجب عصبیت شدید قلم بردست اوین نامه کیهان سربازجو شریعت نداری شده تا لغزگویی علیه ترامپ کند.
سخنان عصر جمعه دونالد ترامپ، عليرغم جنجال هاي فراواني که پيش از آن پيرامون آن شد، غيرمنتظره نبود. تحريم سپاه که پيش از اين و در دوره اوباما شامل تعدادي از مراکز مهم صنعتي عمراني نظير قرارگاه خاتم الانبياء-ص- و فرماندهان ارشد سپاه مي شد، هم اينک به کليت سپاه تسري داده شده و اين در حالي است که تبليغات روي «تروريستي خوانده شدن سپاه» متمرکز بود و بر اين اساس فرمانده کل سپاه اعلام کرد که در اين صورت ارتش آمريکا را مترادف داعش خواهد دانست. موضوع دوم هم تعيين تکليف برجام بود که در نهايت ترامپ آن رابه کنگره واگذار کرد و قرار شد کنگره آمريکا طي 60 روز نظر خود را در اين مورد اعلام کند. جابجايي در زمان اعلام- از پنجشنبه به جمعه- و تقليل دو محور اصلي بحث از قرار دادن در ليست تروريستي تا تحريم و از تعيين تکليف نهايي تا سپردن به کنگره به وضوح بيان کننده آن است که در واقع ترامپ و تيم او دست اندرکار عمليات رواني هستند و بيش از آنکه در عالم واقعيت سير کنند در خيال خود جمهوري اسلامي را تحت فشار قرار داده و مشکل خويش را حل مي کنند. در اين خصوص گفتني هايي وجود دارد:
    1- سخنان روز جمعه ترامپ به خوبي نقطه مشکل آمريکا را نشان داد. تمرکز او روي عنصر «توانايي»هاي ايران به خوبي ماهيت مشکلات آمريکا را برملا کرد. رهبري، سپاه، توانايي دفاعي، قدرت نفوذ، بهم زدن معادلات و مردم متحد اين ها که هر کدام شکل دهنده به بخشي از قدرت ايران به حساب مي آيند، مشکل عمده آمريکا در برابر ايران مي باشد و اين در حالي است که هيچ کدام از روساي جمهور آمريکا راه حلي براي اين مسئله نداشته اند. ديروز دونالد ترامپ اذعان کرد که روساي جمهور پيش از او در شکست دادن و متوقف کردن ايران ناکام بوده اند و در واقع اعتراف کرد که آمريکا راه حلي ندارد و لذا براي آنکه کاري کرده باشد از «طرحي نو»! سخن مي گويد.

    کاملاً واضح است که آمريکا در مقابل نفوذ و جايگاه «رهبر معظم انقلاب اسلامي ايران» در منطقه هيچ کاري نمي تواند بکند. آمريکا در برابر يک رهبر مذهبي و سياسي با بيش از شصت سال تجربه کارهاي بزرگ و عبور دادن ملت ايران و ملت هاي منطقه از انواعي از بحران هاي سخت، خلع سلاح است و اين در حالي است که امروز بر خود آمريکا رئيس جمهوري براي دوره هاي 4 تا 8 ساله حکومت مي کند که پيش از آن هيچ تجربه اي در اداره جامعه اي کوچک - نظير يک محله- نيز نداشته است. آمريکا نمي تواند با رهبري در مقياس امام خامنه اي- دامت برکاته- در بيفتد که علاوه بر مشروعيت داخلي از مشروعيت گسترده اي بين مردم منطقه غرب آسيا و شمال آفريقا- به عنوان پيشواي ديني و انقلابي- برخوردار است و حال آنکه در اين منطقه وسيع، رئيس جمهور آمريکا نزد مردم منفورترين فرد به حساب مي آيد.

    امروز آمريکا در منطقه علاوه بر مواجهه با رهبري بزرگ با نيرويي بزرگ نيز مواجه است. حکايت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در داخل ايران، حکايت اقتدار، اعتبار، امنيت و خدمت و در خارج ايران حکايت نيرويي نجات بخش و بي بديل است. امروز هيچ نيروي نظامي در سطح دنيا تجربه و آوازه و محبوبيت سپاه را ندارد. توانمندي نيروهاي سپاه و قدرت نيروهاي متنوعي که سپاه در بسياري از کشورهاي منطقه پديد آورده است، بر قدرت هر ارتش کلاسيک برتري دارد. اين در حالي است که نيروي نظامي آمريکا اگرچه موقعيت هاي فراوان ثابت و شناور در اختيار دارد و بودجه سالانه آن با بودجه هيچ ارتش ديگري در دنيا قابل مقايسه نيست، در عين حال پويايي نيروهاي سپاه و فرزندان آن در منطقه را ندارد.

    2- آمريکا گمان مي کند همانگونه که ايران در برخورداري از قدرت هسته اي که آن را «حق مسلم» خود مي دانست، در نهايت کوتاه آمد و تعليق فعاليت هاي خود را پذيرفت و به نظارتي که آمانو آن را «بي سابقه» مي خواند، تن داد، اگر فشار بياورد در پرونده نظامي و در واقع در مورد «نفوذ منطقه اي» خود نيز تعليق را مي پذيرد.
    احتمالاً شما اين جمله اوباما در آخرين روز حضور در کاخ سفيد را به ياد داريد «من قدرت هسته اي ايران را مهار کردم، دولت پس از من، قدرت نظامي ايران را مهار کند» براين اساس دونالد ترامپ که از يک تيم قوي امنيتي- سياسي برخوردار است و کساني او را راهنمايي مي کنند که دهها سال سابقه کار نظامي در منطقه مان را دارند، بازي با پرونده هسته اي را شروع کرد ولي هدفش راه اندازي پرونده اي تازه، در ابعاد پرونده هسته اي يا حتي فراتر از آن بود. از آنجا که در ضميمه برجام درباره مسائل نظامي ايران از جمله تسليحات متعارف و بالستيک سخن به ميان آمده بود، آمريکا حرکت به سمت پرونده جديد را از «هسته اي» شروع کرد و در نهايت پس از چندين ماه جنجال عليه توافق برجام، تصميم گيري درباره آن را به کنگره واگذار کرد.

    در اين بين آنچه به احتمال زياد در عمل اتفاق خواهد افتاد، حفظ پوسته برجام براي استفاده از روزنه اي است که به صنعت نظامي ايران دارد. به عبارتي ديگر احيانا کنگره آمريکا در پايان مهلت شصت روزه «برجام ايران» را حفظ و «برجام آمريکا» را پاره مي کند. اين نکته اي است که در روزهاي اخير با ظرافت تمام در مواضع آلماني ها، فرانسوي ها، انگليسي ها و خانم موگريني آمد. مثلا وزير خارجه آلمان ضمن تاکيد بر بين المللي بودن برجام و تقبيح تهديداتي که ترامپ عليه آن مطرح کرده است، مي گويد ما تلاش مي کنيم تا کنگره آمريکا را متقاعد کنيم که حفظ برجام لازم است و همه بايد تلاش کنيم تا راهي براي کنترل تسليحاتي ايران و قاعده مند کردن رفتار نظامي آن پيدا کنيم.

    از نظر ترامپ شرايط داخلي و تداوم محدوديت هايي که در تجارت خارجي ايران وجود دارد، تهران را در شرايطي قرار داده که تشنه تر از روزي است که براي رفع موانع تجاري و بانکي معاهده برجام را امضا کرد. او به زعم خود مي گويد کافي است فشار رواني را بر جامعه ايران زياد کنيم تا دوباره به پاي ميز مذاکره بيايد و به اميد حل مشکلات داخلي از نفوذ منطقه اي خود چشم بپوشد. در اينجا نمي توان از نقش آفريني دو عنصر چشم پوشي کرد يکي از اين دو مواضعي است که طي دو سال گذشته از سوي بعضي از مسئولان کشور اتخاذ شد و از آن بوي علاقه به انعقاد برجامي در مورد مسايل منطقه اي ايران به مشام آمريکا و شرکاي اروپايي آن رسيد. عنصر دوم شبکه جاسوسي است که در ايران فعال است و نوعا درباره نقش آنها ساده سازي صورت مي گيرد ماجراي «درّي اصفهاني» که به طور خيلي اساسي مذاکرات محرمانه مسئولين کشور درباره موضوع هسته اي را به سرويس اطلاعاتي انگليس مي داد و در واقع دست تيم مذاکره کننده ايران را در مقابل طرف مقابل خالي مي کرد، يک نمونه است که دستگاه هايي در ايران آن را در حد يک ارتباط ساده و درجه سه تنزل دادند.

    اما ترامپ درخصوص پرونده نظامي و نفوذ ايران با مانعي بزرگ مواجه است. بحث نظامي ايران از حساسيت بسيار بالايي برخوردار است کما اينکه براي هرکشور ديگري نيز از اهميت ويژه برخوردار است. توافق ايران در پرونده هسته اي اگرچه که خسارت بزرگي متوجه ايران کرد اما اين خسارتي قابل جبران به حساب مي آيد ما هر زمان که اراده کنيم مي توانيم ظرف مدتي کوتاه به روز قبل از سه شنبه 24 تير 94 بازگرديم و کار خود را از آن نقطه ادامه دهيم ولي در مسئله نظامي اگر ما محدوديت و نظارتي را پذيرفتيم در واقع خود را تحت رژيم خاص نظامي-امنيتي قرار داده ايم که آن رژيم، سطح قدرت ما را معين مي کند و قدرمسلم آن است که در اين صورت آمريکا اصرار خواهد داشت تا ما به قدرت پنجمي منطقه - پس از رژيم صهيونيستي، ترکيه، پاکستان و عربستان - تن دهيم و بپذيريم که امنيت مرزهاي ايران در گرو انطباق آن با ديدگاه هاي اين چهار کشور باشد. به عبارت ديگر اگر ايران تن به يک رژيم نظامي امنيتي آمريکايي بدهد بايد با اقتدار فعلي و هويت کنوني خود وداع کند و اين خسارتي نيست که امکان جبران داشته باشد و به همين دليل آمريکا مي داند که اين يک «گنده گويي معمولي» نيست تا با يک اقدام ساده و در چارچوب مذاکره با يک دولت امکان پذير شود. در واقع اينجا ديگر «حريم نظام» است که در راس آن شخصيتي قرار دارد که از يک سو ذره اي به آمريکا و قرارهاي او اعتماد ندارد و از سوي ديگر ذره اي ترديد ندارد که مي تواند بر آمريکا غلبه کند و دسيسه آن را با هزينه اي بسيار کمتر از آنچه در پرونده هسته اي متحمل شده، باطل گرداند.
    3- آنچه ترامپ در روز جمعه انجام داد يک عمليات رواني سطح پايين بود و واکنش شديد ايران و ايرانيان نشان داد که چه حساسيتي در اين موضوع وجود دارد. طرح ترامپ اين بود که «سپاه» را به مشکل مرکزي شهروندان ايراني تبديل کند و بعد از کاهش موقعيت، دست و پاي آن را ببندد و به گوشه هايي در داخل ايران پرتاب کند. اما واکنش محکم و ملي حاکميت و مردم ايران در مواجهه با اين توطئه، در واقع سپاه را به موقعيت جديدي رسانيد. خود اين موضوع يک محک مهم بود. دشمن هم گمان و هم تبليغ مي کرد که سپاه از محبوبيت گذشته بهره اي ندارد جدا از اينکه عظمت تشييع کنندگان همداني پاسدار شهيدحسين همداني و عظمت تشييع کنندگان مشهدي، تهراني، اصفهاني و نجف آبادي پاسدار شهيد حججي معيار روشني براي درک بطلان ادعاي دشمنان است، واکنش ملي ايرانيان در داخل و خارج کشور به تحريم سپاه و تصريحاتي که در کلام رئيس جمهور محترم آمد عمق ملي سپاه را مشخص کرد

    گمان نمي کنم نيازي به زمان زيادي دارد تا ببينيم نيروهاي آمريکايي تحت تاثير ابهت سپاه و نيروهاي مردمي مرتبط با آن در منطقه به ناچار پايگاه هاي نظامي ثابت و سيار خود را به دولت هاي منطقه واگذار کرده و به نقطه اي ديگر نقل مکان کنند.
نويسنده: سعدالله زارعي