يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "خط نفوذ و خطر انجماد در برجام"

 اوین نامه ی کیهان دو شنبه 24 مهرماه سال 1396
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "خط نفوذ و خطر انجماد در برجام"
گذشته از آنکه آب از سرچشمه گل آلود است .جال بماند که این سرچشمه درحال خشک شدن است . اما پیرامون بحران اقتصادی که تلاش شدت فقط دولت روحانی عامل  بحرات معرفی می شود .درحالی که این بحران ادامه سیاست اقتصاد خری خمینی شیاد واقتصاد جهادی- مقاومتی خامنه ای رمال است .ولی پارامتر کلیدی دیگر که نقش کلیدی در بحران اقتصادی وبن بست برجام ایجاد کرده که موجب تشدیدبحران اقتصادی شده است نقش دولت باتفنگ وموشک ورسانه و اقتصاد پاسداران است . زیرا برای تقویت سیاست موشکی وجنگ افروزی برون مرزی ازبدو رئیس جمهور شدن روحانی ومطرح شدن مذاکره هسته ای که منجر به برجام شد سیاست مخالفت با برجام را شروع و باشدت تمام تاحال این سیاست را دنبال کرده است .

1- يکي از جدي ترين تهديدها براي کشور، خطر خط «نفوذ» و «تحريف واقعيات» است که وقتي با «انحراف» از مسير و «گم کردن راه» جمع شود و با «غفلت» يا «تغافل» برخي مسئولان همراه گردد، مي تواند خسارت هاي هنگفتي را به بار آورد. در مقايسه با اين بسته جامع و به روز شده «تهديد هوشمند»، لفاظي هاي امثال ترامپ، بيشتر ابزار سرگرم سازي جلوه مي کند.
    2
- اين روزها برخي دولتمردان ما در مقابل ترامپ مواضع اعتراضي مي گيرند و طبعا اين، موجب دلگرمي مي شود. به همين دليل تصور مي رود که بعد از چند سال دوگانگي و تشتت، نشانه هاي اجماع فکري مجدد در باره شيطان بزرگ آشکار شده است. بازتوليد بي اعتمادي به آمريکا تقريبا تنها عايدي برجام است؛ چه اينکه زماني، برافراشتن تابلوهاي «صداقت آمريکايي» با موضوع هشدار درباره بي صداقتي آمريکا، کارشکني شمرده مي شد اما حالا خوش بين ترين دولتمردان، پيام همان تابلوها را تاييد مي کنند. در عين حال مسئله مهم اين است که بشود به اين مواضع اعتماد کرد و ديگر رفتار يا گفتارها، اين مواضع خوب را نقض نکند و از اعتبار نيندازد.
    3-
وحدت که بسيار هم ضروري است، الزامات و اقتضائاتي دارد. بايد با عبرت اندوزي و جبران عملي اشتباه همراه باشد و گرنه دعوت به وحدت و ادامه مسير غلط قبلي در اعتماد به قول مقامات آمريکا (يا اين بار اروپا)، حمل بر دوگانگي و بي صداقتي خواهد شد. آيا پس از بدعهدي ها و خباثت هاي آمريکا، واقعا تنبّه حاصل شده و صرف نظر از ابراز يا عدم ابراز پشيماني نسبت به اعتماد يکطرفه، واقعا قصد جبران دارند؟
    4
- يکي از مهم ترين عارضه ها در برخي مديران اين است که وقتي در مواردي، از موضع مقابله به مثل و تلافي در مقابل بدعهدي هاي آمريکا سخن مي گويند، عمل و اقدام، پشتوانه حرفشان نمي شود. متاسفانه در فضاي داخلي هم اين گونه است. برخي دولتمردان اگر هم گاهي خرق عادت کنند و به جاي دو قطبي سازي و اتهام پراکني و مقابله جويي هميشگي با ساير قوا و نهادها، از وحدت و همدلي سخن گويند، باز هم گمشده ماجرا، همان اقدام و عملي است که حرف و لفظ را تاييد کند نه اينکه نقض نمايد
    5 -
چرا مواضع برخي مديران دولتي متناقض، نامعتبر و مانند چک بلامحل به نظر مي رسد؟ چرا بايد چند ماه قبل، يک دولتمرد ارشد عليه سپاه اتهام پراکني خلاف واقع مي کرد و آمريکاي سيلي خورده از اقتدار سپاه پاسداران را به شانتاژ عليه سپاه جسور مي نمود؟ آيا سخنان بعدي در اظهار حمايت و تمجيد از سپاه، جبران ارسال آن پالس خطرناک به دشمن را مي کند؟ اعتبار سخنان خوب اخير به اين است که در مقابل تحريم سپاه پاسداران و هر نهاد ديگر که با سپاه همکاري کند، دولت در حمايت از اين خط مقدم امنيت و اقتدار ملي، به محکوميت بسنده نکند و برخي تعهدات را معلق نمايد.
    6-
شيخ مصلح الدين سعدي در باب اول «بوستان» که باب تدبير و راي است، مي گويد «به تدبيرِ جنگ بدانديش کوش/ مصالح بينديش و نيت بپوش/ منه در ميان، راز با هر کسي/ که جاسوسِ هم کاسه ديدم بسي/ سکندر که با شرقيان حَرب داشت/ درِ خيمه گويند در غرب داشت/ چو بهمن به زابلسِتان خواست شد/ چپ آوازه افکند و از راست شد/ اگر جز تو داند که عزم تو چيست/ بر آن راي و دانش ببايد گريست.
    7-
برخي دولتمردان و ديپلمات هاي ما متاسفانه در چند سال گذشته، اين آموزه عقلي و ديني را کاملا برعکس اجرا کردند. با بيگانه -ولو از سر غفلت- همرازي و همدلي ورزيدند اما در نسبت با داخل و دلسوزان و افکار عمومي، ضمن اينکه به محرمانه سازي امور اهتمام مي کردند، به عنوان رويکرد غالب، راهنماي يک جهت را زدند و به سمت عکس آن پيچيدند! در لفظ عليه آمريکا حرف زدند اما در عمل، به صرف وعده و قول آنها اعتماد کردند و حتي با وجود مشاهده خباثت هاي دولتين اوباما و ترامپ، تا همين اواخر از برجام هاي جديد گفتند. و همين دشمن را به عهدشکني و تحريم هاي جديد گستاخ کرد.
    8-
رهبر انقلاب 28 شهريور 1395 به درستي متذکر شدند «يکي از اجزاي مهم قدرت نرم جمهوري اسلامي، بي اعتمادي مطلق به قدرت هاي سلطه گر و در راس آنها آمريکاست و اين بي اعتمادي بايد روز به روز گسترش يابد. متاسفانه برخي ها حاضر نيستند اين بي اعتمادي را قبول کنند و اگرچه به زبان مي گويند آمريکا دشمن است اما احساس واقعي بي اعتمادي به آمريکا در آنها وجود ندارد... هنگامي که در انسان احساس دشمني و بي اعتمادي واقعي به طرف مقابل وجود داشته باشد، در مذاکرات و ديدارها، الزامات آن را رعايت مي کند و به گفته هاي طرف مقابل مطلقاً اعتماد نخواهد کرد. عقلانيت اقتضاء مي کند نسبت به کساني که دشمني خود را آشکار کرده اند، بي اعتمادي مطلق داشته باشيم».
    9-
برخي ديدباني ها و رادارها بايد چگونه دستکاري شده باشد که اخلالگران و عناصر نفوذي بتوانند در نقطه کور قرار بگيرند؟ حضور يک فرد دوتابعيتي حقوق بگير دو سرويس جاسوسي بيگانه - با ماهانه 7500 پوند حقوق - به عنوان عضو و مشاور ارشد مالي و اقتصادي در تيم مذاکره کننده، به خاطر حضور در نقطه کور رادار بود يا نزديکي و اعتماد زياد، از جنس خرابکاري هايي که کلاهي و کشميري در حزب جمهوري اسلامي و دفتر نخست وزيري کردند؟ فرض کنيم جاسوس بودنش را نمي دانستند، آيا از دوتابعيتي بودنش هم خبر نداشتند و اينکه از قبل انقلاب با آمريکايي ها همکاري مي کرده است؟ چرا بايد رئيس قبلي دفتر رئيس جمهور، معرف چنين عضوي باشد؟ و چرا رئيس دفتر بعدي، براي يک مهره بدنام در مديريت روزنامه هاي زنجيره اي حکم مي زند که نشريات تحت مديريتش به خاطر هتاکي هاي متعدد از جمله حمايت از هتاکي نشريه فرانسوي عليه پيامبر اعظم(ص) تعطيل شد؟
    10
- برجام زدگي و در برجام ماندگي، آسيب مهمي است که مي تواند توانمندي ها و ظرفيت هاي اقتصادي و ديپلماتيک ما را دچار معطلي يا هدررفت کند. خطر مشابه، آسيب اروپازدگي بعد از آمريکازدگي و آمريکاگزيدگي است. آقاي ظريف شنبه شب در برنامه نگاه يک گفت «بر خلاف ادعاي ترامپ که مي گويد ايران برجام را نقض کرده، اين آنها هستند که بارها مواد برجام را نقض کرده اند. ترامپ حرفي براي گفتن نداشته است. برخلاف سال هاي قبل، اروپايي ها امروز مقابل آمريکا ايستاده اند». ايشان همچنين در مصاحبه با خبرنگار آمريکايي گفته است: «از امروز به بعد ديگر هيچ کس براي مذاکره به آمريکا اعتماد نخواهد کرد چون مي داند که عمر قراردادش با تغيير رئيس جمهور پايان خواهد يافت». بگذريم از اينکه دو سال قبل، آقاي عراقچي معاون آقاي ظريف، امضاي جان کري را «تضمين» مي خواند و تيتر يک روزنامه هاي بزک کار شيطان بزرگ مي شد. اما اگر ناظر به امروز و فردا باشيم، بايد بپرسيم که اگر به تصريح شما نقض برجام، قطعي و متعدد است، چرا جز سخنراني، هيچ اقدام بازدارنده ديگري نمي کنيد؟ اروپا در اين وضعيت جز لفاظي بي خاصيت، کدام اعتراض موثر عملي و بازدارنده به تشديد تحريم ها انجام داده که بتوان آن را جايگزين آمريکا کرد؟ و اصلا اگر «برجام بدون آمريکا» واقعيت دارد؛ چرا سراغ آمريکا رفتيد؟ با اين همه تناقض، آيا تصور نمي کنيد اعتماد عمومي آسيب ببيند؟
    11-
واقعيت اين است که آمريکا اداي سگ وحشي را در مي آورد تا ما را به سوي اروپا براند. اين همان پروژه «نرماليزاسيون» است که جان ساورز رئيس وقت سرويس جاسوسي انگليس درباره توقع غرب از فرآيند 15 ساله برجام گفت. همچنان راهبرد پليس بد/ پليس خوب ولو با جا به جايي بازيگران، در حال اجراست. سخنان سال گذشته ريچارد هاويت (تهيه کننده سند راهبردي اتحاديه اروپا درباره روابط با ايران) را به ياد بياوريم که گفت: «توافق هسته اي، يک نقطه عطف بود؛ هرچند که همه مشکلات ما با ايران درباره اسرائيل، دموکراسي و حقوق بشر حل نشده است... ما بايد دفتر نمايندگي اتحاديه اروپا را در تهران افتتاح کنيم و گفت وگو درباره حقوق بشر در ايران را از سر بگيريم. نيروهايي در داخل ايران، در حال اعمال فشار بر حاکميت هستند و ما اميدواريم گزارش ما نيز باعث پيشرفت در اين زمينه شود. اکنون اروپا در ايران نفوذ دارد ولي آمريکا از اين نفوذ برخوردار نيست. ما مي خواهيم از اين اهرم استفاده کنيم و به جنگ در سوريه و يمن پايان دهيم و به سوي ساختار جديد امنيتي در خاورميانه حرکت کنيم»!
    
12- تظاهر اروپايي ها و آمانو به تعامل با دولت ايران آن هم در شرايط تشديد تحريم ها از سوي آمريکا قابل تامل است. سران آلمان، فرانسه و انگليس بلافاصله پس از سخنراني ترامپ، ادعا کردند به رغم عدم تائيد پايبندي ايران به توافق هسته اي از سوي رئيس جمهوري آمريکا، کماکان به اجراي برجام متعهد هستند. اما آيا در 21 ماه اخير، کمترين اعتراضي به تضييع حقوق ايران در روند اجراي يکطرفه برجام کرده اند؟ آنها فقط از ايران مي خواهند به تعهداتش ادامه دهد و ضمنا در اقدامي موازي، درباره برنامه موشکي و نفوذ منطقه اي ايران، نامه رسمي اعتراض به شوراي امنيت مي فرستند و به عنوان کار سوم، دعوت به مذاکرات مجدد براي «تکميل(!؟) برجام» يا برجام هاي جديد مي کنند. آيا توازني در اين رويه دوگانه ديده مي شود؟ در همين حال آمريکا دو سال است که خلاف متن صريح برجام از جمله ماده 29، سرمايه گذاران خارجي را تهديد مي کند و مضاف بر آن، بر تحريم هاي ناقض برجام با عناوين مختلف مي افزايد. اين همان اتفاقي است که باب کورکر رئيس کميته سياست خارجي سناي آمريکا درباره اش مي گويد «قصد انجماد برجام را داريم و نه تخريب آن». اروپا دستيار نقشه مرگ تدريجي و بي سر و صداي برجام است.
    13-
براي آنها مهم است که کساني در ايران همچنان معلق و معطل اخم يا لبخند آمريکا بمانند و نه چرخ اقتصاد بگردد و نه چرخ سانتريفيوژها؛ بلکه فرصت غافلگيري هاي تازه فراهم گردد و دولت ايران در حالي که مي بيند دشمن در تدارک تحريم هاي موذيانه جديد است و بايد از خود اقتدار نشان دهد، همچنان منتظر بماند و خرسند که اروپايي ها به عنوان پليس خوب، ترامپ ديوانه را مهار کرده اند! متاسفانه گويا برخي مسئولان هنوز باور نکرده اند يا نمي خواهند اذعان کنند که کليد گشايش اقتصادي در داخل است و نه در لوزان و ژنو و نيويورک و وين.
    14-
در برجام ماندگي و معطل و بلاتکليف نگه داشتن مديريت و اقتصاد کشور، همان خسارت بزرگي است که دشمن مي پسندد و متاسفانه 4 سال ادامه پيدا کرده است. گويا برخي مديران ما به رويکرد «برجام و ديگر هيچ» اعتياد پيدا کرده اند. آنها همواره چنين القا کرده اند که گشودن گره اقتصاد و رکود و توليد و اشتغال، الّا و لابد به آمدن سرمايه خارجي است. آنها حل هر مشکل اقتصادي را به سرمايه گذاري خارجي موکول مي کنند. چنين القا مي شود که ما مضطر مطلق هستيم و به همين دليل، بايد به هر قيمت و هزينه که شده، با خارجي ها ببنديم. تعامل متوازن و هوشمندانه با ديگر کشور ها - ضمن صيانت از امنيت و مصالح و عزت ملي - يک حرف است و مستاصل و بيچاره نمايي کشور، حرفي ديگر.
    
قطعا مرحوم هاشمي رفسنجاني پيشاهنگ استقبال از سرمايه گذاري بود. اما همو 9 آبان 95 در گفت و گو با روزنامه اعتماد و درباره نقدش به 3 سال عملکرد دولت تاکيد کرد «از همان سال اول تاکيد داشتم شما نقدينگي در کشور زياد داريد و الان اين نقدينگي در کارهاي انگلي مصرف مي شود. مثلاً قاچاقچي ها يا پولدارهاي بزرگ پول ها را مي گيرند که خريد و فروش و کارهاي ديگر مي کنند. دو، سه سال وقت کشور تلف شد... يکسري نيازهايي هست که اکثريت مردم به آن نياز دارند و تا اين زمان کار عمده اي روي آن انجام نشد که يکي مسئله اشتغال است».
    15-
مرحوم هاشمي چند روز قبل از فوت، در آخرين جلسه يکي از کميسيون هاي «مجمع»، گلايه و انتقادهاي جدي نسبت به مديريت رئيس دولت مطرح کرد؛ هم به اين خاطر که وقت کافي روزانه براي رسيدگي به مسائل به ويژه مشکلات اقتصادي نمي گذارد و هم اينکه از موضع بالا برخورد مي کند و ملاقات با او حتي براي من (هاشمي) هم آسان نيست. آقاي هاشمي 22 تير 95 در ديدار جمعي از مديران حوزه رسانه و صنعت، به انتقاد از افزايش 900 هزار ميلياردي نقدينگي (که اکنون بالغ بر 1370 هزار ميليارد تومان شده) پرداخت و گفت: «اگر 20 درصد اين نقدينگي براي تامين نيازهاي واحدهاي توليدي تعطيل شده برگردد، علاوه بر برگشت رونق به اقتصاد، مشکل بيکاري جوانان تحصيل کرده، مخصوصاً کارگران بيکار شده را حل مي کند که معضل بسيار خطرناک براي جوانان، خانواده ها و جامعه شده است».
    16
- هاشمي 24 آبان 95 در مصاحبه با روزنامه آرمان با زبان صريح تري سخن گفت: «الان مهم ترين موضوعي که مردم انتظار دارند، پرداختن بيشتر به رکود و اشتغال است. بالاخره بانک ها يا مستقيما دولتي هستند يا بانک مرکزي بر همه مديريت دارد و دولت مي تواند حکمي صادر کند و بگويد مثلا اين درصد از پول ها بايد به توليد داده شود. يا مثلا در مرحله اول به کارخانه هاي تعطيل شده، وام مناسب بدهيد اما چون همه اين کارخانه ها معوقه دارند، نمي توانند وام بگيرند و روي معوقه شان هم سود مي آيد. نتيجه نهايي اين مي شود که اينها ورشکسته مي شوند و نمي توانند پول بانک را هم پس بدهند. گفتم بياييد زودتر خودتان را نجات بدهيد و کار اينها را راه بيندازيد. به اينها وام و مهلتي بدهيد که کارخانه هايشان راه بيفتد. به آقاي روحاني گفتم. اما اگر 3 سال قبل اين کار را کرده بوديم، الان همه کارخانه هايمان توليد انبوه داشتند و صادرات داشتيم و مي توانستيم ارزانتر هم بدهيم».
    17-
کاش آقاي روحاني و مشاوران وي به کسب دستاوردي غير از برجام در اين 4 سال فرصت بزرگي که در اختيار آنهاست، بينديشند. در اين صورت يا آزادگي و اختيارعمل بيشتري در مقابل لگدمال شدن برجام قامت راست مي کنند و مجبور نيستند رويکرد ناکام «به هر قيمت» را ادامه دهند. اکنون تعليق و انتظاري که 4 سال است به جان فعالان اقتصادي و توليد کنندگان و مديران ما افتاده، مجال حرکت و خلاقيت را از آنان گرفته و به رکود سنگين در عرصه کسب و کار و ريل گذاري مديريتي انجاميده است. کافي است سري به بازار و بورس بزنيد و اين حقيقت را مشاهده کنيد. با وعده گشايش 3 ماه و 6 ماه ديگر، بالغ بر 50 ماه فرصت تحرک و پويايي از اقتصاد ملي سلب شد. غرب مايل است همين معطلي و فشلي تداوم يابد. تا اعتياد به برجام ترک نشود و اختيار و اراده خود را احيا نکنيم، رونق و گشايشي در کار نخواهد بود. نويسنده: محمد ايماني