يادداشت روز اوین نامه کیهان "نقشه راهِ مي شود و مي توانيم"


اوین نامه ی کیهان 3 شنبه 3 مهر ماه سال 1397
يادداشت روز  اوین نامه  کیهان "نقشه راهِ مي شود و مي توانيم"

آنچه  کشورراو یران وزیر ساخت کشوررا نابود و اقتصاد راد اغان و بحرانی و فقر وبیکاری وگرانی همراه با فاصله طبقاتی در کشور راگسترش داد و مردم را خشمگین وناراضی و...  کرده است مقوله  جنگ خانمانسوز بوده است که سایه شومش نه از ۀسمان ایران رخت برنبسته که جنگ افروزان سود برنده از جنگ همچنان بر تنور جنگ افروزی می دمند ودر وصفش قلمزنی و تبلیغ وهورا کشی می کنند .
تلاقي سالگرد آغاز «جنگ تحميلي هشت ساله» با «جنگ اقتصادي دشمن»، مجال پرداختن به پرسشي مهم است. اينکه چگونه توانستيم از عهده آن جنگ نابرابر برآييم؟ درس هاي آن روز براي امروز چيست؟ و چالش امروز از کجا ريشه مي گيرد؟
    1-
دفاع مقدس، از زمان جنگ هاي تحميلي روسيه و انگليس (حدفاصل سال هاي 1805 تا 1856 ميلادي) تنها جنگ در طول 200 سال گذشته است که ايران از آن سربلند بيرون آمد و همان دفاع جانانه به هزيمت دشمن و گسترش نفوذ معنوي در منطقه ختم شد. ارتش رضاخاني شهريور 1320، تنها 3 روز در مقابل متفقين مقاومت کرد و کشور به اشغال درآمد. اواخر دوره محمدرضا پهلوي نيز در مقابل تهديد و تشر انگليس و آمريکا، بحرين را واگذار کردند.
    2-
وقتي حمله صدام با حمايت مالي، نظامي، اطلاعاتي و سياسي 40 کشور آغاز شد، موازنه قدرت طرفين اصلا قابل مقايسه نبود. سرلشگر وفيق السامرايي رئيس دستگاه اطلاعاتي رژيم صدام كه بعدها مغضوب وي واقع شد و به لندن رفت، در كتاب ويراني دروازه شرقي مي نويسد «وقتي 192 هواپيماي جنگنده به طرف اهداف در خاک ايران به پرواز درآمدند، عدنان خيرالله وزير دفاع به صدام گفت «سرور من! جوان ها 20 دقيقه قبل پرواز کردند.» و او پاسخ داد: نيم ساعت بعد کمر ايران را خواهند شکست... من هفته اي 3بار و گاه تمام روزهاي هفته به سفارت آمريكا در بغداد مي رفتم و از آنها پاكت هاي سياه رنگي مي گرفتم كه حاوي اطلاعات ماهواره اي از آخرين تحولات جبهه ايران بود. اين عكس ها و اطلاعات به گونه اي بود كه ما به راحتي مي توانستيم تصاوير سربازاني را كه در پادگان هاي ايران در حال آموزش هستند ببينيم. حتي كساني كه در رژه، دست و پايشان را اشتباه حركت مي دادند، معلوم بودند. ما كارخانه هاي سيمان ايران را مي ديديم و حتي مقدار كيسه هايي كه روي كاميون ها قرار داشت، قابل شمارش بود. ماهواره هاي آمريكا نتايج حملات هوايي و موشكي ما را گزارش مي كردند».
    3- رهبر انقلاب مرداد 1388 با يادآوري آن روزها فرمودند «در روزهاي سوم چهارم جنگ بود، توي اتاق جنگ ستاد مشترك، همه جمع بوديم؛ مسئولين كشور؛ رئيس جمهور، نخست وزير- آن وقت رئيس جمهور بني صدر بود- داشتيم بحث مي كرديم، يكي از نظامي ها آمد كنار من، گفت دوستان توي اتاق ديگر، كار خصوصي با شما دارند. من پا شدم رفتم پيش آنها... گفتند ببينيد آقا! هواپيماهاي ما اينهاست؛ مثلاً اف5، اف4، سي 130؛ مثلاً ما ده تا آماده به كار داريم كه تا فلان روز آمادگي اش تمام مي شود. اينها قطعه هاي زودتعويض دارند، ما اين قطعه ها را نداريم. بنابراين ديگر كانه نداريم. بيشترينش سي 130 بود. حدود 30 روز يا 31 روز گفتند كه براي اينها امكان پرواز وجود دارد. يعني جمهوري اسلامي بعد از 31 روز، مطلقاً وسيله پرنده هوايي- چه نظامي جنگي، چه نظامي پشتيباني و ترابري- ديگر نخواهد داشت؛ خلاص! گفتند آقا! وضع اين است؛ شما برويد به امام بگوئيد... كاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام... امام نگاهي كردند، گفتند اين حرف ها چيست؛ شما بگوئيد بروند بجنگند، خدا مي رساند، درست مي كند، هيچ طور نمي شود...همان هواپيماهايي كه قرار بود بعد از پنج شش روز به كلي از كار بيفتد، هنوز دارد كار مي كند! البته توي جنگ بعضي شان از رده خارج شدند، اما از اين طرف هم در قبال اين ريزش، رويش وجود داشت؛ مهندسين ما در دستگاه هاي ذي ربط توانستند قطعات درست كنند، خلاها را پر كنند. علاوه بر اينها، از آنها ياد بگيرند و هواپيماي جنگي بسازند».
    4-
استاد ارجمند آقاي رحيم پورازغدي نقل مي کند شب عمليات والفجر 8 که نيروها بايد به دل امواج خروشان اروند مي زدند، شهيد مزرجي به شهيد شوشتري گفت «امشب اگر عراقي ها ما را نزنند، توي آب کوسه ها مي زنند. اگر هيچ کدام نزنند، ما لاي سيم خاردار و تله هاي انفجاري گير مي کنيم. با محاسبات مادي، امشب ما نمي توانيم از آب رد بشويم. من امشب فقط وارد آب مي شوم تا امام که در جماران است، به ايشان خبر بدهند که آقا! بچه ها به عشق تو زدند به خط. ديگر براي من مهم نيست که آن طرف خط برسيم يا نرسيم. گفت؛ آني که وظيفه ماست وارد آب شدن است، از اين آب بيرون آمدن ديگر در اختيار و وظيفه ما نيست؛ آن اش با خداست. بعد گفت که خداي آن طرف اروند، خداي اين طرف اروند است. اگر کسي اين طرف اروند قلبش آرام است، آن طرف مي ترسد، توحيدش مشکل دارد». اين روحيه شجاعت و يقين رزمندگي چه قدر در ديوانسالاري ما جاري است؟ آيا دلمشغولي برخي مديران همان دغدغه شهيد چيت سازيان است که گفت «اگر مي خواهي از سيم خاردار رد بشوي، اول بايد از سيم خاردار نفست عبور کني»؟
    5
- امير مومنان (ع) به مالک اشتر فرمود «مهرباني و محبت به مردم را پوشش و شعار قلب خود قرار بده. و با آنها جانور درنده اي نباش که بلعيدن آنان را غنيمت شمارد؛ که مردم دو گروهند، يا برادر ديني تو هستند و يا مانند تو در آفرينش». داستان عيادت حاج احمد متوسليان از يک جوان رزمنده مجروح در مريوان که مورد رسيدگي کافي قرار نگرفته بود، معروف است. قبلش با مسئول بيمارستان طي کرده بود «اگر کسي به مجروح نرسد و نيروها شهيد شوند، سقف بيمارستان را روي سرت خراب مي کنم، اگر مردش هستي، بايست». مسئول بيمارستان براي گرفتن عروسي به شهر خود مي رود اما هنگام بازگشت، با توبيخ شديد مواجه مي شود؛ تا حدي که نزديک بوده کتک حسابي بخورد و فرار مي کند و چنگالي که دم دست حاج احمد بوده، حواله او مي شود. تاريخ، گريه از سر مسئوليت شناسي و شرمندگي فرمانده را ثبت کرده است. اين را مقايسه کنيد با فلان مدير هزار ميلياردي که ناتواني پيرمرد نانوا در پرداخت هزينه فيزيوتراپي را مي شنود اما به جاي دلجويي و عذرخواهي مي گويد «خودت بمال خوب»! او پارسال هم خطاب به فرماندار «بدره» که مشکلات مردم را بازگو کرده بود، گفت «بي شعور اگر گذاشتم يک روز ديگر سر کارت بماني. تو نماينده دولتي يا مردم؟»!
    6-
نسخه طيف هاي ناباور به راهگشايي نسخه انقلاب، نرمش يکطرفه در مقابل دشمن و اجراي سياست هاي اقتصادي ليبرال بود که آثار تلخ آن را در زندگي مردم مي بينيم. اين نسخه به بن بست رسيد؛ چون ظرفيت هاي بزرگ و کم نظير ملي و منطقه اي را انکار نمود و مقابل غرب، گردن کج کرد. اکنون که سوء مديريت اين طيف، عرصه را بر آقاي روحاني تنگ کرده، به جاي جبران، نسخه استعفا مي پيچند. دبيرکل يکي از همين احزاب اشرافي اخيرا با لحني آميخته به توهين، خواستار استعفاي روحاني شد؛ حال آنکه چيدمان دولت و رويکرد آن، دستپخت همين هاست. آنها پارسال روحاني را تا عرش بردند و حالا او را «بدتر از چوب خشک» مي خوانند. در مقابل، نهادها و نيروهاي دلسوز انقلابي با وجود همه پيش بيني ها و شنيدن طعنه و ناسزا، آماده کمک به دولت براي عبور از چالش خطير فعلي هستند؛ چرا که فارغ از همه اختلافات، دولت را دولت جمهوري اسلامي مي دانند و موفقيت دولت در تقويت ثبات و رونق اقتصادي را موفقيت نظام مي شمارند. اين برعکس نگرش افراطيون مدعي اصلاح طلبي است که از قفل شدن امور و ناکارآمدي يا به بن بست رسيدن دولت استقبال مي کنند.
    7
- سزاوار است دولت از ظرفيت نيروهاي انقلابي استفاده کند. در فضاي سياسي موجود، اين تصور به محال نزديک است اما اي کاش آقاي روحاني باشکستن مرزبندي هاي موهوم، از توانمندي مثلا وزير راه و شهرسازي دولت قبل از خود استفاده مي کرد و با رونق بخشيدن به ساخت وساز انبوه مسکن با قيمت بالنسبه مناسب تر، هم از مشکل مسکن چند ميليون خانواده مي کاست، هم نقدينگي ويرانگرتر از تحريمها را سروسامان مي داد و هم، چرخ 250 صنعت زير مجموعه توليد مسکن را به حرکت درمي آورد که مقدمه ايجاد چند ميليون شغل و رونق اقتصاد است. صرف نظر از شخص؛ مي شد -و مي شود- تجربه مسکن مهر با همه موفقيت ها و نواقصش را پله اي براي برنامه ريزي بهتر (با رفع ايراداتش) قرار داد نه اينکه به کل آن تجربه ذي قيمت پشت پا زد و با بي عملي، پنج سال فرصت توليد و اشتغال و رفع مشکل مردم را تباه کرد. راستي توليد در حوزه مسکن چه دخلي به برجام و تحريم داشت؟
    8-
مديران طلبکار و مغرور اما ناکارآمد، سنگ بسته به پاي دولت هستند. ريشه اين ناکارآمدي کجاست؟ سيد رضا اکرمي (رئيس شوراي فرهنگي نهاد رياست جمهوري) 16 مرداد 95 در گفت و گو با ايرنا، ضمن انتقاد از مشي برخي دولتمردان، گفت «سوئيسي حرف مي زنيم، آفريقايي عمل مي کنيم». ]در ماجراي حقوق هاي نجومي[ خداوند ان شاءالله نوبخت و صفدر حسيني را به موزه بسپارد. اگر صفدر حسيني آن گونه که نوبخت مي گويد ذخيره و امانتدار کشور بود، پس چرا او را از رياست صندوق توسعه ملي برداشتيد؟!». بُعد ديگر ماجرا، عقبگردي است که عباس عبدي 24 خرداد 95 در مجله صدا نوشت؛ «بايد قبول کرد بخشي از اصلاح طلبان، توجه گذشته به طبقات ضعيف را فراموش کردند يا کنار گذاشتند. علت اول، شکستي بود که در دفاع از سوسياليسم دولتي متحمل شدند. علت دوم، زندگي شخصي آنان است که به طور ملموس با گذشته فاصله گرفته بود و بسياري از مديران آن، زندگي متفاوتي را تجربه مي کردند. يک بار به دوستان گفتم اگر آدرس محل سکونت کساني که در رويدادهاي 88 به زندان رفته اند را بنويسيد، معلوم مي شود بخش قابل توجهي از آنان در مناطق شمالي شهر هستند». در اين آسيب شناسي، گمانه ديگري هم وجود دارد؛ که تاج گردون رئيس کميسيون برنامه و بودجه مجلس (معاون سازمان مديريت و برنامه ريزي در دولت اصلاحات) مي گويد «شک ندارم بانک مرکزي و سيستم بانکي و برخي ارکان دولت تعمدا ماموريت خراب تر شدن اوضاع و اذيت کردن مردم را دارند». با چنين عناصري که برخي از آنها در تراز رئيس حراست و معاون بانک مرکزي و... تحت تعقيب قرار گرفته اند، چه معامله اي بايد کرد؟ خرابکاران و تروريست هاي اقتصادي-رسانه اي هماهنگ با آمريکا که پاي آقاي روحاني به نيويورک نرسيده، بي هيچ بهانه اي دو هزار تومان روي قيمت دلار کشيدند، اولويت مبارزه با تروريسم هستند.
    
9- يک درس مهم دفاع مقدس اين است که هرگاه در موقعيت تهاجم قرار گرفتيم، دشمن - ولو منافقانه- خواستار آتش بس شد اما آنگاه که با پيشنهاد آتش بس موافقت کرديم، حملات گسترده اي را در مرداد 67 ترتيب داد. در حوزه ديپلماسي نيز همين است. در دوره اي که قرار بود مثلا ماه عسل برخي طيف هاي خوش خيال با غرب باشد، تهديدهاي تروريستي از مبدا پايتخت هاي اروپايي (لندن، پاريس، آمستردام، کپنهاگ و...) چند برابر شده است. وقاحت به حدي رسيده که دولت فرانسه با دستاويز قرار دادن سازمان تروريستي منافقين مي گويد سفير جديد به تهران معرفي نمي کند و سفارت در سطح کاردار اداره خواهد شد. به ياد بياوريد امتيازاتي را که با وجود کارشکني فرانسه در مذاکرات برجام، به آنها داده شد. وقتي موازنه به هم بخورد و منطق قدرتمند شدن و عزتمندي، جاي خود را به انفعال بدهد، بايد منتظر گستاخي بي سرو پاها بود. خاطرات تنش زدايي يکطرفه در دولت هاي سازندگي و اصلاحات - از جمله صدور حکم جلب براي مرحوم هاشمي رئيس جمهور وقت در سال 1375 توسط دادگاه ميکونوس- عبرت هايي خارج از مجال اين يادداشت است. نويسنده: محمد ايماني