نگاه اگر 9 دي نبود...

نگاه 
اگر 9 دي نبود...
 9دی-97
چنانچه سیاست  یورش تجاوزگرانه  به دانشگاه های سراسر کشور اعمال نمی شد تا پیش مقدمعه بحران سازی جنگ 8 ساله خانمانسور 8 ساله با آمریکا گردد . همچنین اگر زندانیان قتل عام نمی شدند و سرکوب وحشیانه قیام 6 روزه دانشجویی  در تیر 78 اعمل نمی گردید .  همینطور درا دامه اگرقیام اعتراضی  88   در مراسم ساندیس خوران گردآوری شده در 9 دی -88به شدت سرکوب نمی شد مشخص بود  دیگر پدیده ای به نام رژیم ولایت فقیه  وجود خارجی نداشت  نمی داشت.
نويسنده: محمدهادي صحرايي
قال فاذهب فإن لك في الحياه ان تقول لامساس و إن لك موعدا لن تخلفه...(1)
آخرالزمان است و فتنه هايش نفس گير. مرد ميدان مي خواهد و ديندار واقعي تا بتواند دامن از فتنه ها بركشد و بر پله هاي سعادت پا نهد و پله پله صعود كند. بايد استخوان بندي اعتقاداتت را با بصيرت، محكم كرده باشي تا در وقت لازم نشكند. بايد ايمانت از مغز استخوان برخاسته باشد تا بتواني از ميان فتن قدم برداري و نلغزي. زمين فتنه ها سخت لغزان است و دل هاي بي سكينت، سخت لرزان. ايمانت بايد به گوشت و پوستت آميخته باشد تا نلرزد وگرنه ايمان قشريون و ظاهريون كه با كيسه اي پر از طلا نه كه با كيسه اي از روشور، خواهد ريخت. نه اينكه در گذشته فتنه نبوده، نخير، بوده ولي به اين زيادي و اين گونه پي در پي نبوده است. تاريخ گواهي مي دهد هر زمان كه حق حاكم شده است و شمل شياطين شيوانده(2) است، فتنه هاي ريز و درشت، چون دمل هاي چركين سرباز كرده و اهل ريا و رياست سربرآورده اند و شيخ و ملا هم نشناخته اند. چه مدعي هايي كه با بلند شدن غبار فتنه ها ره گم كرده و هنوز هم در پيچ هاي تاريخ مانده و مايه عبرت شده اند، اگر عبرت گيرنده اي باشد.
سال 1388 كه در تاريخ خونبار انقلاب اسلامي ماندگار شده است و نماد و نمود انقلابيون بابصيرت و انحرافيون، ساكتين و كاسبين شده است، سنگ محك خوبي است براي عيارسنجي ايمان ها و انصاف ها و بصيرت ها. حساب ما با سواي انقلابيون هشتاد و هشتي، به اين زودي تمام نخواهد شد. ستم فتنه گران را هنوز، مردم شريف ايران تحمل مي كنند. نمك به حراماني كه نشاني آغل و انبار به گرگ و كفتار دادند بايد جواب تحريم امروز را بدهند. و نامردان شغادگونه كه يوسف انقلاب را به جيفه پست و پول و پيشنهاد و مجوز اقامت فروختند، بايد پاسخ تحقير امروز را بدهند. و تشنگان قدرت و رفوزگان بي صفتي كه پنجه بر چهره مظلوم انقلاب كشيدند و با دروغ تقلب، مردم را در مقابل هم به صف كردند، بايد پاسخگوي «ظلم بزرگ» خود باشند. نه در اين دنيا كه دار دوز و دغل و تزوير و رياست، در آن دنيا كه «تبلي السرائر» است و در محضر «اشد المعاقبين» كه «احكم الحاكمين» است. اين دنيا را كه مي توان با حرافي و حقه بازي به سر برد و دولت به دولت، رنگ عوض كرد و روز به روز موضع جابه جا نمود. هرچند كه گفته اند «للباطل جوله و للحق دوله».
سال 1388 مي توانست سال رويايي پرش نظام بر سكوهاي عزت و افتخار و تداوم پيشرفت ملت ايران و انقلاب اسلامي باشد، كه حسودان و لجوجان نگذاشتند. كشور به لطف رجوع به شعارهاي اصلي و اصيل انقلاب اسلامي، در حال جهش بود و به جاي حلقه بسته حزبي- فاميلي و وراثتي مديران اشراف و دوتابعيتي، توسط فرزندان مردم و انقلاب اداره مي شد. دشمنان به اين نتيجه رسيده بودند كه سرعت پيشرفت انقلاب سرسام آور شده و ايران، با دستاوردهاي علمي و عجيب و صعود به فضا و نفوذ به نانو و ورود به كلوپ 10 كشور برتر «هاي تك ها» مهار ناپذير شده است. بايد كاري مي كردند و ترمز اين قطار سريع السير را مي كشيدند. از سال قبلش كه برآوردشان پيروزي انقلابيون و تداوم شعار انقلاب بود، كميته هايي را در يكي از كشورهاي حاشيه خليج فارس به راه انداختند و دوره هاي توانمندسازي فشرده را تدارك ديدند، تا مانع تحقق اراده مردم شوند يا لذت پيروزي ملت را با شعار «بريزند به خيابان ها» تلخ كنند. اهل رسانه، سرشاخه ها و سرخوشه ها، شعبان بي مخ ها و... و جوخه هاي آتش و آشوب، منافقين آدمخوار، فسيل هاي سلطنت طلب، فراري ها، رقاصه ها، خواننده ها، زالوزادگان دوتابعيتي و... توسط صهيون ها، سعودي ها، انگليس، اسرائيل و سردسته اشرار، آمريكا، تغذيه و تعبيه شدند.
دشمنان به صف شده، دل به حماقت، خيانت و لجاجت سران فتنه بسته بودند و اگر ذره اي به همراهي آنها شك مي كردند، تمام داشته ها و اندوخته هاي خود را در سبد آنان نمي گذاشتند. مي دانستند دنياطلبي، هميشه در ميان سياست بازان حرفه اي، مشتري دارد و هميشه شيطان در ميان مذبذبين و معلقين، براي روز مباداي خود سربازاني دارد. همان گونه كه نخست وزير صهيون، اغتشاشگران را سربازان خود ناميد و هيلاري و اوباما به آنها اميد بستند و انگليس روباه، لانه خود در تهران را خانه اميد آنها كرده بود. جرم بزرگ سران فتنه، ايجاد نفاق و نقار و دودستگي بين مردم بود و رواج دروغ و شيوع بي اعتمادي. و اينها به غير از تهمت ها و تباني ها و محرمانه هاي با دشمن است. مگر مي شود فراموش كرد كه اين كذابان، قبل از اتمام شمارش آراء، اعلام پيروزي كردند، خواستار حذف جمهوريت از نظام شدند، با جاسوسان و دشمنان و نادرستان اجنبي ملاقات كردند، از سران سعودي پول گرفتند و موبه مو توصيه ها را اجرا كردند، به قانون تن ندادند و قانون شكستند، براي زندگان، مجلس ختم گرفتند و در آن شركت كردند، از دشمنان، تحريم هم ميهنان خود را خواستند، هتاكان حرمت عاشورا را خداجو ناميدند و... و در يك كلام نامردي كردند.
    استدلالشان خواب و خيال و تئوري روشنفكرانه شان، دختر لر و پسر آذري بود. هشت ماه كشور را با لجبازي و غرور و ماجراجويي به لبه پرتگاه كشاندند. در افغانستان، نامزد معترض به خاطر حفظ وحدت مردمش از حق خود گذشت و به قانون تمكين نمود، ولي اين مدعيان ناحق، وحدت شكستند و با قلدري پا بر قانون كشيدند. دشمن به مغاك رفته را به ميدان آوردند و جو ترور را كه در دوره اصلاحات جان گرفته و مرده بود دوباره زنده كردند، روي دشمن دريده را به نظام باز كردند و... . اگر نبود پير پيامبرگونه انقلاب و جوشش خون حسينيان ايران زمين در نهم دي، تكليفمان چه مي شد رفيق؟ درست است كه تكليفمان را سيدالشهداء مشخص كرده و مردم ايران تا شاهرگ خود پاي انقلابند و دشمنان اسلام و ايران، از آمريكا تا پايين، هيچ غلطي نمي توانند بكنند ولي مردم شريف ايران با آن همه گله كلب و كفتار مترصد در بيرون مرز چه مي كردند؟ اگر به پيراهن خونين و قسم هاي نابرادران يوسف اعتماد مي كرديم و از گرد يعقوب نبي مي رفتيم چه مي شد؟ اگر فريب سامري را خورده بوديم و دست از دست موساي كليم كشيده بوديم چه؟
سامري در قوم موسي فتنه كرد و با اخلاق و هنر خود و پول و طلاي بني اسرائيليان، قوم خداپرست، را گوساله پرست كرد و با اين كار، قوم از آب و دريا گذشته و به آسمان رسيده را به خاكستر نشاند. مجازات موسي براي او سلب زندگي اجتماعي و طرد او از جامعه با مرض لامساس بود. اين گونه كه نمي توانست با مردمان ارتباط گيرد و مجبور بود در تنهايي بماند. اين مجازات تاريخي و حكيمانه پيغمبر خدا از آن روست كه بفهماند فتنه گران بايد از آزادي محروم شوند تا توطئه نكنند و بايد از جامعه طرد شوند تا آرامش اجتماع و مردم به هم نخورد. بيماري فتنه گران همين است كه آرامش مردمان را به هم بزنند. آنها غوغازيستاني اند كه ميل به اغتشاش دارند. مثل همين كار را اميرالمومنين علي عليه السلام، با مسبب فتنه جمل كرد. نفي بلد و سلب آزادي اجتماعي و... در اسلام مسبوق به سابقه است. اگرچه ممكن است ظاهر حكم مفسد في الارض اعدام باشد ولي وقتي مي توان مجازات را حكيمانه، عبرت آموزتر كرد، بايد به سختي آن تن داد و حرف حرافان را تحمل نمود.  
  كساني كه منكر و منتقد مجازات فتنه گرانند يا فريبكارانه به دنبال چشم پوشي مردم از خيانت و جنايت سران توبه ناكرده فتنه اند، يا كاسبند و جوياي نان و نام- اگرچه خود خوب مي دانند با آزادي فتنه گران بازار مكاره اينها كساد مي شود- يا آنكه تاريخ را سروته گرفته اند. در كشور ما تدبير است كه حكم مي كند وگرنه در منطقه ما كشوري است كه بعد از كودتاي نافرجام، هزاران نفر را يا اعدام كرد و يا زنداني و يا از كار بركنار كرد. در فرانسه كه مي گفتند مهد حقوق است، مردم را به خاطر اعتراض معيشتي به گلوله مي بندند و با باتوم پاسخ مي دهند. خدا مي داند اگر قصد كودتا داشتند چگونه با آنها برخورد مي كردند. به هرحال نهم دي، يوم الله است و تجربه اي گران در ميان تجربه هاي 40 ساله انقلاب اسلامي شد و مردم را توانمندتر و هشيارتر نمود و اين روزها، مردم ايران اگرچه آزرده از بي تدبيري ها و سوء مديريت هاي دولت اند ولي سربلند و پرانگيزه به فردا و افق هاي خود نگاه مي كنند و مستحكم تر قدم برمي دارند و كتاب سنگين تاريخ ارزشمند خود را كه پر از تجربيات تلخ و شيرين و ريزش ها و رويش هاست، به جهانيان عرضه مي كنند و خطاب به دشمنان مدعي از آمريكاي رو به افول تا صهيون زبون و فرانسه غرق به خون مي گويند: گر چو تو زشت و بي هنر بودم/ از همه فتنه در امان بودم.
1- گفت: پس برو كه بهره تو در زندگي اين باشد كه به هر كه نزديك تو آمد بگويي: به من‏ دست نزنيد و تو را موعدي خواهد بود كه هرگز از آن درباره تو تخلف نخواهد شد... سوره طه آيه 97
2- به هم ريخته