رفتن به
دانشگاه برای گریز از پیری! 7 دی – 97
جلیل غرقیسال ۹۱ وارد دانشگاه و رشته
حقوق شد و کارشناسی را با معدل ۱۹ و۲۴ صدم به پایان رساند. او همان سال بدون
کنکور و به دلیل معدل الف بودن، دانشجوی مقطع ارشد شد و با معدل ۲۰ این دوره را هم
پشت سرگذاشت و حالا در آستانه دکتر شدن است.
به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند نوشت:
متولد ماه مهر است و دهه نهم زندگیاش هم با معروفترین رویداد این ماه یعنی
آغازسال تحصیلی پیوند خورده است؛ جلیل غرقی در ۸۷سالگی دانشجوی دکترای حقوق جزا و
جرمشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز است و این روزها مانند یک جوان ۱۸ ساله
با جزوه و میانترم و اصطلاحات دانشگاهی روزگار میگذراند. او سال ۹۱ وارد دانشگاه
و رشته حقوق شد و کارشناسی را آنطور که خودش میگوید با معدل ۱۹ و۲۴ صدم به پایان
رساند. غرقی اما وارد دانشگاه نشده بود که مدرک کارشناسی بگیرد و دنبال سربازی و
بازار کار برود؛ همانسال بدون کنکور و به دلیل معدل الف بودن، دانشجوی مقطع ارشد
شد و با معدل ۲۰ این دوره را هم پشت سرگذاشت و حالا در آستانه دکتر شدن است.
دانشجوی ۸۷ ساله رشته حقوق، اینروزها تنها زندگی میکند و روزانه نزدیک به ۶ ساعت
درس میخواند که هم نکتهای جدید بیاموزد و هم استرس و فشار دوران کهنسالی را
فراموش کند؛ غرقی میگوید چنان غرق درس میشود که حتی ساعتها فراموش میکند شامش
را هم بخورد. او در گفتوگو با «شهروند» از روزهای گذشته، برنامهاش برای آینده و
امیدش برای بازگشت همسری که او را تنها گذشته، میگوید.
جناب غرقی، از دوره کودکی شما شروع
کنیم. درباره تاریخ و محل تولد.
اول این را بگویم که دانشگاه آزاد اسم من را نادرست منتشر کرده است؛ کسی که شنا بلد نباشد غرق میشود؛ اسم من جلیل است و فامیلم غرقی. جلیل غرقی هستم، متولد مهر ۱۳۱۱ در شهرستان سقز از استان کردستان. پدرم نظامی بود و من هم همانجا متولد شدم.
کودکی را در همان سقز گذراندید؟
فکر میکنم تا پنجم ابتدایی بانه بودم و بعد از آن پدرم را به سقز انتقال دادند و من همانجا دیپلم گرفتم. سپس پدرم را به تهران منتقل کردند و من هم تهران رفتم.
بعد از دیپلم کجا رفتید و به چه کاری مشغول شدید؟
تهران توی بانک استخدام شدم. بانک صادرات. ۱٩-۱٨ ساله بودم که در بانک صادرات استخدام شدم. آن موقع ششم ابتدایی هم باارزش بود چه برسد به دیپلم.
کی ازدواج کردید؟
من بعد از استخدام متاهل شدم و خاطرم نیست چه سالی بود ولی همان سالهای اول استخدامم بود. فکر کنم دوسال بعد از استخدام. دقیق یادم نیست الان چه سالی بود.
چند فرزند دارید؟ با فرزندانتان زندگی میکنید؟
من الان هیچکس را ندارم. یک پسر داشتم که پارسال متاسفانه سکته کرد و فوت شد. نه دختری دارم، نه پسری دارم، نه خواهری دارم، نه برادری دارم و نه زن دارم. این مشخصات کلی من است. من گفتم یک بچه تربیت کنم بهتر از ٥- ٤ بچه است، این فکر من بود که متاسفانه اینجوری شد. از همسر اولم جدا شدم که الحمدلله سالم است و الهی شکر زندگی خوبی دارد. ازدواج دوم هم با خانمی بود که شوهرش فوت کرده بود و دو پسر سه ساله و پنج ساله داشت. بزرگشان کردم و هر دو مهندس شدند. یکی مهندس عمران و یکی هم مهندس مکانیک خودرو. موقعی که درس پسرها تموم شد، خانم که از همان اول میخواست خارج برود و میگفت برویم خارج، رفتند ولی من نرفتم. من یک وجب از خاک ایران را به دنیا نمیدهم.
در همان بانک بازنشسته شدید؟ و این مدت ساکن تهران بودید؟
من دوسال بیشتر بانک صادرات نبودم و در همان تهران رفتم شرکت ملی فولاد ایران و تا زمان بازنشستگی آنجا بودم. فکر کنم بعدش ۶۰ ساله شدم.
بعد از بازنشستگی چیکار میکردید و روزگار به چه شکل گذشت؟
هیچی، شکر خدا. نماز و کارهای روزانه. بعد گفتم چیکار کنم که پیرتر نشوم و در رختخواب نیفتم که به فکر دانشگاه رفتن افتادم و رفتم دانشگاه آزاد.
خاطرتان هست چه سالی وارد دانشگاه شدید؟
به خدا نمیدانم. الان دارم دکتری میخوانم. حدود ۷سال قبل وارد دانشگاه شدم.
من جایی خواندم که شما ورودی ۹۱ هستید؟
بله فکر کنم. مشاعرم که دیگر اینقدر کمک نمیکند. برای گریز از همین پیری رفتم دانشگاه و اینکه چیزهای جدیدی یاد بگیرم. چه ایرادی دارد؟
پس برای همین گریز از آنچه شما پیری و تنهایی مینامید، دانشگاه رفتید؟
بله و البته چیزهایی هم یاد میگیرم.
کارشناسی کجا بودید؟
کارشناسی و ارشد مهاباد بودم. الان دانشجوی دکتری هستم. ارشدم را با معدل ۲۰ تمام کردم، کارشناسی هم ۱۹ و ۲۴ صدم بودم. تقریبا ۲۴ صدم یا ۳۴ صدم. الان دانشجوی دکترای تخصصی رشته حقوق جزا و جرمشناسی دانشگاه آزاد شیراز هستم.
تحصیل دانشگاهی شما پشت سر هم بوده است؟
بله. پشت کنکور نبودم. عرض کردم دیگر شب و روز به کتابها پناه بردم. گفتیم همین کتابها است که سلامتی میدهد و استرس را برمیدارد.
سال ۹۱ که شما وارد دانشگاه شدید حدودا ۷۰سال داشتید و احتمالا همکلاسیهای شما حدودا ۲۰ ساله بودند. برخورد همکلاسیها با شما چطور بود و خودتان چه حسی داشتید؟
برخورد واقعا دوستانه بود. مثل یک پدر و دختر و یا یک پدر و پسر. همه احترام میگذاشتند حتی استادها. من هم واقعا لذت میبردم.
هیچ وقت برخورد نامناسبی از طرف همکلاسیها صورت گرفته؟
هیچ وقت نبوده و من غیراز احترام چیزی ندیدم.
در مهاباد خانه دانشجویی داشتید؟
بله. از دوسال قبل که خانم تشریف بردند من تنها زندگی میکنم و آنجا در مهاباد تنها زندگی میکردم.
الان ساکن شیراز هستید؟
بله! الان شیراز خانه گرفتم و تنها هستم.
الان دیگر برنامه و قصدی برای ازدواج ندارید؟
نه هنوز که درس تمام نشده است (این جمله را با خنده میگوید). البته احتمال دارد خانم برگردد؛ چون ما هنوز رسمی جدا نشدیم و شاید خانم دلش به رحم بیاید و برگردد.
جناب غرقی چرا رشته حقوق را انتخاب کردید؟
دوست داشتم. چون حقوق انسان را بیدار میکند؛ واقعا بیدار میکند، در تمام موارد انسان را واقعا بیدار میکند و درس شیرینی است. خیلی چیزها را انسان از قانون و جامعه نمیداند و این رشته آن را به ما یادآور میشود؛ مخصوصا از حکومت و ادارات ما مواردی را نمیدانیم که قانون ما را بیدار میکند.
ممکن است کسی از شما بپرسد که آگاهی از حقوق در جامعه چه کمکی به فردی به سن شما میکند. کسی تاکنون چنین پرسشی از شما داشته و پاسخ شما چه بوده است؟
کسی که حقوق نخوانده باشد در برخورد با افراد نمیتواند راهنمای خوبی باشد؛ اگر کسی خطایی کند یا دزدی کوچکی انجام دهد، کسی که حقوق نخوانده باشد نمیتواند آن فرد را راهنمایی کند ولی کسی که حقوق میخواند، میتواند. اگر دو همسایه با هم دعوا کنند به آنها میگوید که چه مشکلاتی پیش خواهد آمد و بهتر است که با صلح در کنار هم زندگی کنید.
این رشته و درس کاربردی در زندگی خود شما داشته است؟
بله؛ صددرصد کاربرد داشته است. عزیز من، من اگر کلی عرض کنم این رشته انسان را وادار میکند که حداقل دروغ نگوید و سالم زندگی کند. دروغ بگویی ناسالم میشوی و جزای شما مشخص است؛ یعنی پاداشی نخواهی گرفت چون رشته حقوق روی روان انسان کار میکند.
شما الان روزانه چند ساعت درس میخوانید؟
من همین الان روزانه بین ۴ تا ۶ ساعت مطالعه میکنم. زنگ میزنم شام برایم میآورند، ۷ بعدازظهر و یک دفعه میبینم ساعت ۱۱ شب است. من دوست دارم یاد بگیرم و به خواندن علاقه دارم.
درسها همچنان برای شما جذاب است؟
خیلی.
چه برنامهای برای پایان تحصیلات دارید؛ تحصیل که تمام شود، میخواهید به چه فعالیتی مشغول شوید؟
اگر زنده باشم، برنامهام این است که اگر بورسیه دهند، تا مقاطع بالاتر ادامه دهم.
بالاتر از دکتری یعنی چه کاری میخواهید انجام دهید؟
انسان پروفسور بشود، ایرادی دارد؟ مثلا پروفسور عیسی نواب که رفیق من است، ایرادی دارد؟ بعد از دکتری وارد آن مقطع میشویم دیگر. اگر زنده باشم، میخواهم صددرصد درس را ادامه دهم.
قصد وکالت ندارید؟
تا جایی که من میدانم در قانون ایران بعد از ۵۰ سالگی دیگر امکان وکالت نداریم. اگر میتوانستم شرکت کنم تا الان که شرکت کرده بودم ولی بر اساس قانون وکالت نمیشود.
ولی میتوانید به دیگران مشورت بدهید؟
بله! آنکه صددرصد است. یک دفتر کوچک میزنم انسان باید تا آخر عمر کمک کند. الان وقتش را ندارم ولی این برنامه برای بعد از فارغالتحصیلی است.
گویا چند وقت پیش با رئیس دانشگاه آزاد دیداری داشتید.
بله! من رفتم خدمتشان؛ خیلی انسانیت و محبت کردند و با روی باز پذیرای من شدند که من از ایشان واقعا ممنونم. ایشان واقعا انسان والایی است. ایشان هم خوشحال شدند که من با این سن ادامه میدهم و درس میخوانم. من از ایشان سپاسگزارم.
الان همسایهها میدانند که شما دانشجو هستید؟ چه رفتاری با شما دارند؟
بله آنها میدانند؛ رفتار خیلی مثبت و خوبی دارند.
در دانشگاه هم احتمالا همه شما را میشناسند.
ببخشید همه پیرمرد را میشناسند. همه صددرصد رفتار شایسته و خوبی دارند؛ قبلا هم در مهاباد همه به من محبت داشتند.
دانشجوها از شما درباره دلیل تحصیل میپرسند؟
چرا پرسیدند؛ ولی گفتم علاقه دارم. گفتم زگهواره تا گور دانش بجوی. من ساخته شدم که تا آخر عمر یاد بگیرم؛ هر روز باید نکته تازه و مثبتی را یاد بگیرم.
تصوری غالب وجود دارد درباره اینکه دانشگاه محیطی است که دانشجویان روابط جوانانه و دوستانهای دارند. شما هیچ وقت با این محیط مشکلی نداشتید؟
من همه دانشجوها را به چشم فرزندانم میبینم و با همه رابطه محترمانه و صمیمانهای دارم. برخورد دانشجویان، اساتید و مسئولان دانشگاه بسیار محبتآمیز است.
جناب غرقی در دوران جوانی و هنگام کار ادامه تحصیل نداشتید یا خودتان نخواستید؟
خیلی دوست داشتم ولی کار امکان تحصیل را از من گرفته بود اما گفته بودم که من باید قبل از مردن تحصیل عالیه داشته باشم؛ هدفم بود ولی مشوق من دانشگاه آزاد اسلامی بود.
خانوادهها و دوستان هم مشوق شما بودند؟
من با کسی مشورت نکردم؛ خودم فکر کردم و به این راه رسیدم چون هم استرس از من گرفته شده و هم مریضیام کم شده است با اینکه الان قلبم ناراحت است و دستگاه توی قلبم است ولی همین که در محیط دانشگاه هستم احساس شادی و جوانی به من دست میدهد.
الان بسیاری از افراد جوان شاید علاقهای به تحصیل هم داشته باشند ولی ارادهای برای این کار نداشته باشند؛ شما که در ٨٦ سالگی دانشجو هستید، چه سخنی با جوانها دارید؟
من فقط این را میگویم که جوانها دانشگاه بروند و تحصیل کنند؛ چون هم باعث بالارفتن سواد و هم تهذیب نفس میشود و در نتیجه آینده آنها تضمین میشود.
ممکن است بعضی فارغالتحصیلان دانشگاهی که الان بیکار هستند و درصد آنها هم کم نیست، این پیشنهاد شما را نپسندند و آن را واقعبینانه ندانند.
من معتقد هستم اگر آنها خوب درس خوانده باشند، بیکار نخواهند شد؛ مسأله فقط دانشگاه و درس نیست. اگر علاقه داشته باشند و خوب بخوانند صدرصد کار هم پیدا خواهند کرد. من به همکلاسیهایم که هر کدامشان فرزندان من هستند، میگویم شما الان جوانید و قدر جوانی خود را بدانید؛ اگر میخواهید در شادی و خوشی زندگی کنید، کتاب بخوانید و سعی کنید هر روز نکته جدیدی یاد بگیرید. اگر میخواهیم در شادی و سلامتی و موفقیت زندگی کنیم، باید کتاب بخوانیم.
اول این را بگویم که دانشگاه آزاد اسم من را نادرست منتشر کرده است؛ کسی که شنا بلد نباشد غرق میشود؛ اسم من جلیل است و فامیلم غرقی. جلیل غرقی هستم، متولد مهر ۱۳۱۱ در شهرستان سقز از استان کردستان. پدرم نظامی بود و من هم همانجا متولد شدم.
کودکی را در همان سقز گذراندید؟
فکر میکنم تا پنجم ابتدایی بانه بودم و بعد از آن پدرم را به سقز انتقال دادند و من همانجا دیپلم گرفتم. سپس پدرم را به تهران منتقل کردند و من هم تهران رفتم.
بعد از دیپلم کجا رفتید و به چه کاری مشغول شدید؟
تهران توی بانک استخدام شدم. بانک صادرات. ۱٩-۱٨ ساله بودم که در بانک صادرات استخدام شدم. آن موقع ششم ابتدایی هم باارزش بود چه برسد به دیپلم.
کی ازدواج کردید؟
من بعد از استخدام متاهل شدم و خاطرم نیست چه سالی بود ولی همان سالهای اول استخدامم بود. فکر کنم دوسال بعد از استخدام. دقیق یادم نیست الان چه سالی بود.
چند فرزند دارید؟ با فرزندانتان زندگی میکنید؟
من الان هیچکس را ندارم. یک پسر داشتم که پارسال متاسفانه سکته کرد و فوت شد. نه دختری دارم، نه پسری دارم، نه خواهری دارم، نه برادری دارم و نه زن دارم. این مشخصات کلی من است. من گفتم یک بچه تربیت کنم بهتر از ٥- ٤ بچه است، این فکر من بود که متاسفانه اینجوری شد. از همسر اولم جدا شدم که الحمدلله سالم است و الهی شکر زندگی خوبی دارد. ازدواج دوم هم با خانمی بود که شوهرش فوت کرده بود و دو پسر سه ساله و پنج ساله داشت. بزرگشان کردم و هر دو مهندس شدند. یکی مهندس عمران و یکی هم مهندس مکانیک خودرو. موقعی که درس پسرها تموم شد، خانم که از همان اول میخواست خارج برود و میگفت برویم خارج، رفتند ولی من نرفتم. من یک وجب از خاک ایران را به دنیا نمیدهم.
در همان بانک بازنشسته شدید؟ و این مدت ساکن تهران بودید؟
من دوسال بیشتر بانک صادرات نبودم و در همان تهران رفتم شرکت ملی فولاد ایران و تا زمان بازنشستگی آنجا بودم. فکر کنم بعدش ۶۰ ساله شدم.
بعد از بازنشستگی چیکار میکردید و روزگار به چه شکل گذشت؟
هیچی، شکر خدا. نماز و کارهای روزانه. بعد گفتم چیکار کنم که پیرتر نشوم و در رختخواب نیفتم که به فکر دانشگاه رفتن افتادم و رفتم دانشگاه آزاد.
خاطرتان هست چه سالی وارد دانشگاه شدید؟
به خدا نمیدانم. الان دارم دکتری میخوانم. حدود ۷سال قبل وارد دانشگاه شدم.
من جایی خواندم که شما ورودی ۹۱ هستید؟
بله فکر کنم. مشاعرم که دیگر اینقدر کمک نمیکند. برای گریز از همین پیری رفتم دانشگاه و اینکه چیزهای جدیدی یاد بگیرم. چه ایرادی دارد؟
پس برای همین گریز از آنچه شما پیری و تنهایی مینامید، دانشگاه رفتید؟
بله و البته چیزهایی هم یاد میگیرم.
کارشناسی کجا بودید؟
کارشناسی و ارشد مهاباد بودم. الان دانشجوی دکتری هستم. ارشدم را با معدل ۲۰ تمام کردم، کارشناسی هم ۱۹ و ۲۴ صدم بودم. تقریبا ۲۴ صدم یا ۳۴ صدم. الان دانشجوی دکترای تخصصی رشته حقوق جزا و جرمشناسی دانشگاه آزاد شیراز هستم.
تحصیل دانشگاهی شما پشت سر هم بوده است؟
بله. پشت کنکور نبودم. عرض کردم دیگر شب و روز به کتابها پناه بردم. گفتیم همین کتابها است که سلامتی میدهد و استرس را برمیدارد.
سال ۹۱ که شما وارد دانشگاه شدید حدودا ۷۰سال داشتید و احتمالا همکلاسیهای شما حدودا ۲۰ ساله بودند. برخورد همکلاسیها با شما چطور بود و خودتان چه حسی داشتید؟
برخورد واقعا دوستانه بود. مثل یک پدر و دختر و یا یک پدر و پسر. همه احترام میگذاشتند حتی استادها. من هم واقعا لذت میبردم.
هیچ وقت برخورد نامناسبی از طرف همکلاسیها صورت گرفته؟
هیچ وقت نبوده و من غیراز احترام چیزی ندیدم.
در مهاباد خانه دانشجویی داشتید؟
بله. از دوسال قبل که خانم تشریف بردند من تنها زندگی میکنم و آنجا در مهاباد تنها زندگی میکردم.
الان ساکن شیراز هستید؟
بله! الان شیراز خانه گرفتم و تنها هستم.
الان دیگر برنامه و قصدی برای ازدواج ندارید؟
نه هنوز که درس تمام نشده است (این جمله را با خنده میگوید). البته احتمال دارد خانم برگردد؛ چون ما هنوز رسمی جدا نشدیم و شاید خانم دلش به رحم بیاید و برگردد.
جناب غرقی چرا رشته حقوق را انتخاب کردید؟
دوست داشتم. چون حقوق انسان را بیدار میکند؛ واقعا بیدار میکند، در تمام موارد انسان را واقعا بیدار میکند و درس شیرینی است. خیلی چیزها را انسان از قانون و جامعه نمیداند و این رشته آن را به ما یادآور میشود؛ مخصوصا از حکومت و ادارات ما مواردی را نمیدانیم که قانون ما را بیدار میکند.
ممکن است کسی از شما بپرسد که آگاهی از حقوق در جامعه چه کمکی به فردی به سن شما میکند. کسی تاکنون چنین پرسشی از شما داشته و پاسخ شما چه بوده است؟
کسی که حقوق نخوانده باشد در برخورد با افراد نمیتواند راهنمای خوبی باشد؛ اگر کسی خطایی کند یا دزدی کوچکی انجام دهد، کسی که حقوق نخوانده باشد نمیتواند آن فرد را راهنمایی کند ولی کسی که حقوق میخواند، میتواند. اگر دو همسایه با هم دعوا کنند به آنها میگوید که چه مشکلاتی پیش خواهد آمد و بهتر است که با صلح در کنار هم زندگی کنید.
این رشته و درس کاربردی در زندگی خود شما داشته است؟
بله؛ صددرصد کاربرد داشته است. عزیز من، من اگر کلی عرض کنم این رشته انسان را وادار میکند که حداقل دروغ نگوید و سالم زندگی کند. دروغ بگویی ناسالم میشوی و جزای شما مشخص است؛ یعنی پاداشی نخواهی گرفت چون رشته حقوق روی روان انسان کار میکند.
شما الان روزانه چند ساعت درس میخوانید؟
من همین الان روزانه بین ۴ تا ۶ ساعت مطالعه میکنم. زنگ میزنم شام برایم میآورند، ۷ بعدازظهر و یک دفعه میبینم ساعت ۱۱ شب است. من دوست دارم یاد بگیرم و به خواندن علاقه دارم.
درسها همچنان برای شما جذاب است؟
خیلی.
چه برنامهای برای پایان تحصیلات دارید؛ تحصیل که تمام شود، میخواهید به چه فعالیتی مشغول شوید؟
اگر زنده باشم، برنامهام این است که اگر بورسیه دهند، تا مقاطع بالاتر ادامه دهم.
بالاتر از دکتری یعنی چه کاری میخواهید انجام دهید؟
انسان پروفسور بشود، ایرادی دارد؟ مثلا پروفسور عیسی نواب که رفیق من است، ایرادی دارد؟ بعد از دکتری وارد آن مقطع میشویم دیگر. اگر زنده باشم، میخواهم صددرصد درس را ادامه دهم.
قصد وکالت ندارید؟
تا جایی که من میدانم در قانون ایران بعد از ۵۰ سالگی دیگر امکان وکالت نداریم. اگر میتوانستم شرکت کنم تا الان که شرکت کرده بودم ولی بر اساس قانون وکالت نمیشود.
ولی میتوانید به دیگران مشورت بدهید؟
بله! آنکه صددرصد است. یک دفتر کوچک میزنم انسان باید تا آخر عمر کمک کند. الان وقتش را ندارم ولی این برنامه برای بعد از فارغالتحصیلی است.
گویا چند وقت پیش با رئیس دانشگاه آزاد دیداری داشتید.
بله! من رفتم خدمتشان؛ خیلی انسانیت و محبت کردند و با روی باز پذیرای من شدند که من از ایشان واقعا ممنونم. ایشان واقعا انسان والایی است. ایشان هم خوشحال شدند که من با این سن ادامه میدهم و درس میخوانم. من از ایشان سپاسگزارم.
الان همسایهها میدانند که شما دانشجو هستید؟ چه رفتاری با شما دارند؟
بله آنها میدانند؛ رفتار خیلی مثبت و خوبی دارند.
در دانشگاه هم احتمالا همه شما را میشناسند.
ببخشید همه پیرمرد را میشناسند. همه صددرصد رفتار شایسته و خوبی دارند؛ قبلا هم در مهاباد همه به من محبت داشتند.
دانشجوها از شما درباره دلیل تحصیل میپرسند؟
چرا پرسیدند؛ ولی گفتم علاقه دارم. گفتم زگهواره تا گور دانش بجوی. من ساخته شدم که تا آخر عمر یاد بگیرم؛ هر روز باید نکته تازه و مثبتی را یاد بگیرم.
تصوری غالب وجود دارد درباره اینکه دانشگاه محیطی است که دانشجویان روابط جوانانه و دوستانهای دارند. شما هیچ وقت با این محیط مشکلی نداشتید؟
من همه دانشجوها را به چشم فرزندانم میبینم و با همه رابطه محترمانه و صمیمانهای دارم. برخورد دانشجویان، اساتید و مسئولان دانشگاه بسیار محبتآمیز است.
جناب غرقی در دوران جوانی و هنگام کار ادامه تحصیل نداشتید یا خودتان نخواستید؟
خیلی دوست داشتم ولی کار امکان تحصیل را از من گرفته بود اما گفته بودم که من باید قبل از مردن تحصیل عالیه داشته باشم؛ هدفم بود ولی مشوق من دانشگاه آزاد اسلامی بود.
خانوادهها و دوستان هم مشوق شما بودند؟
من با کسی مشورت نکردم؛ خودم فکر کردم و به این راه رسیدم چون هم استرس از من گرفته شده و هم مریضیام کم شده است با اینکه الان قلبم ناراحت است و دستگاه توی قلبم است ولی همین که در محیط دانشگاه هستم احساس شادی و جوانی به من دست میدهد.
الان بسیاری از افراد جوان شاید علاقهای به تحصیل هم داشته باشند ولی ارادهای برای این کار نداشته باشند؛ شما که در ٨٦ سالگی دانشجو هستید، چه سخنی با جوانها دارید؟
من فقط این را میگویم که جوانها دانشگاه بروند و تحصیل کنند؛ چون هم باعث بالارفتن سواد و هم تهذیب نفس میشود و در نتیجه آینده آنها تضمین میشود.
ممکن است بعضی فارغالتحصیلان دانشگاهی که الان بیکار هستند و درصد آنها هم کم نیست، این پیشنهاد شما را نپسندند و آن را واقعبینانه ندانند.
من معتقد هستم اگر آنها خوب درس خوانده باشند، بیکار نخواهند شد؛ مسأله فقط دانشگاه و درس نیست. اگر علاقه داشته باشند و خوب بخوانند صدرصد کار هم پیدا خواهند کرد. من به همکلاسیهایم که هر کدامشان فرزندان من هستند، میگویم شما الان جوانید و قدر جوانی خود را بدانید؛ اگر میخواهید در شادی و خوشی زندگی کنید، کتاب بخوانید و سعی کنید هر روز نکته جدیدی یاد بگیرید. اگر میخواهیم در شادی و سلامتی و موفقیت زندگی کنیم، باید کتاب بخوانیم.