داستان
چوپان علی در آبادعلی شیراز. 18 مردا 91
گفته می شود تا ابله
در جهان است مفلس در نمی ماند . به ویژه اگر در کشور تاریخی آخوندهای متحجر دین فروش و غارتگر حاکم شده باشند
و با سیاست سنگ بستن وسگ رها کردن حکومت
وفریبکاری وغارتگری می کنند و با تفکر
سکولاریسم با شدت وحشیانه مخالفت ومبارزه می کنند .چون وحشت از کسادی دکان دین فروشی وپایین
کشیدن کرکره اش می باشند. چونکه دین ابزاری شده به جای پاسخگویی به مطالبات مردم شده که با ترفند وتبلیغات آنچنان مردم را سر کر می گذارند تا به جای آب بدنبال سرآب فرستاده شوند . بهرحای شبوه تصویر مار کشی ومار
قالب کردن که در گزارش داستان وتصاویر ضمیمه شده برجسته شده که مربوط به علی آباد شیراز است . نا گفته نماند اینهم چشمه
ای دیگر از جنبش سبز کذایی می باشد چون در
این داستان رنگ سبز زیاد بکار گرفته شده
است .
چوپان
علی در آبادعلی.
چوپانی بنام علی بزهایش را در تپه های چمران
گم میکند و هرچه می گردد آنها را نمی یابد.او برای پیدا شدن بزهایش روی خاک با
چوبدستی تصویر تمام بزها را می کشد نیت میکند و هفت سنگ را روی هم می گذارد به عدد
بزها به درختی دخیل می بندد و هفت بار دور تپه ای می چرخد و بزهایش را صدا می زند
و از فرط خستگی به خواب می رود در خواب نوری سبز بر او ظاهر می شود و محل بزها را
به او نشان می دهد. از خواب بیدار می شود و پس از ساعتی بزها را می یابد.چون مردم
از این موضوع باخبر می شوند مرید او می شوند و او شبانی را کنار گذاشته و مولا و
مقتدای مردم می شود.منطقهای مشهور به «آبادعلی» در شیراز سهشنبههای اول هر سال
شاهد حضور جمعی کثیراز مردم است که برای برآورده شده حاجات خود آداب و رسوم عجیب و
غریب این شبان را بجا می آورند!آداب و رسوم
منطقهی آبادعلی!در آداب و رسوم منطقه آبادعلی آمده است که حاجتمندان باید هفت سهشنبه
بعد از سال تحویل در آن مکان که وقفهی آن شبان میباشد حضور پیدا کنند و در
ابتدای مسیر به آن تپه نیت کنند و چوپان علی را واسطهی خود و خدا قرار دهند.برای
برآورده شدن حاجات باید در بین راه هفت سنگ را هرکدام به یک نیت روی هم گذارند و
بعد از رسیدن به بالای تپه پارچهی سبزی را به درخت آنجا گره زنند و شمعی را برای
روشنایی آن نوری که عابدعلی در آن شب دیده بود روشن و در دل نذری کنند و بر روی
زمین و تخته سنگهای آنجا تصویر و یا نوشتهی حاجت خود را حک کنند.عدهای از
حاجتمندان نیز به نیت چوپان علی هفت باردور آن تپه میچرخند و عدهای دیگر نیز از
آب چشمهای که آنجاست وبزهای چوپان از ان نوشیده اند به نیت شفا و تبرک با خود میبرند.
حرکت
به سمت تپه و واسطه قرار دادن «چوپان علی» بین حاجات خود و خدا.خرید شمع و پارچه سبز!گذاشتن
هفت سنگ روی یکدیگر هرکدام به یک نیت!گره
زدن پارچه سبز به بوتههای بالای تپه!.روشن
کردن شمع به یاد نوری که «عابدعلی» دید!.نوشتن
و کشیدن حاجات بر روی سنگ!.هفت
مرتبه دور زدن تپه به صورت سینهخیز!وصدا زدن بزهای چوپان علی.برداشتن
آب به نیت تبرک و شفا!
این جمع دلسوختگانی است که از دخیل بستن به مرده های هزاران ساله ودرخواست حاجت از این مرده ها در معابد ناامید شده اند و اکنون شبان بزرگ را به یاری طلبیده اند. و اين حكايت مختص آبادعلي و شيراز نيست .