در پس انتخابات

در پس انتخابات
از آقای علیر ضا یعقوبی
25 خرداد-92
انتخابات رژیم به پایان رسید. به احتمال فراوان حسن روحانی در همان دور اول به عنوان برنده انتخابات معرفی خواهد شد. رژیم بی رمق تر از آنی است که بخواهد این ماراتن رسوا را به دور دوم بکشاند. پیش بینی چنین وضعیت و راه حلی را با توجه به موقعیت رژیم و چنبره ای از بحرانهایی که به آن گرفتار آمده است همین قلم با احتمال ریاست جمهوری عارف مطرح ساخته بود. در آن بحث مطرح شده بود که خامنه ای برای مهار بحرانهای خود ساخته احتمال دارد که به راه حلی همچون ریاست جمهوری عارف تمکین کند در صورتی که زمام امور و تعیین وزرای کلیدی بدست او باشد و وزرا تنها با اراده او در جلسات دولت شرکت کنند. وگرنه اگر یادمان باشد در انتخابات سال ۸۸ شبانه نتیجه انتخابات اعلام و فردای آن روز سرکوب و بگیر و ببندها شروع شد در حالیکه اکنون بعد از تقریبا ۱۸ ساعت از اتمام زمان رأی گیری کماکان شمارش آرا ادامه داشته و این حکایت از اراده ای دارد که تصمیم گرفته است برای جلوگیری از سرنگونی محتوم رژیم، سوار ماشینی با سوخت دوگانه اصولگرا- اصلاح طلب شود. پیش بینی این وضعیت چندان هم دشوار نبود. در آن تحلیل فقط باید جای عارف را به روحانی داد.
اما هستند دوستانی که شاید این سؤال را مطرح سازند که بنا به تجربه ۳۴ ساله و بالاخص بعد از تجربه سال ۸۸ چرا مردمی کماکان به پای صندوق های رأی رفته و امید به آن دارند شاید از امامزاده ای که تا کنون کور کرده است، شفایی برخاسته و حاجتی روا گردد. این دوستان را به شرایط موجود ارجاع می دهیم. باید «دوران فترت» و قانونمندیهای حاکم بر این دوران را شناخت.
اصولا انسانها به دو دسته «طراز نظام» و «طراز مکتب» تقسیم می گردند. اینها را عوام و خواص هم اطلاق می کنند. «انسانهای طراز نظام» اکثریت قاطع جامعه بوده که مرعوب شرایط موجود هستند. تلاش و خلاقیتی برای شکستن شرایط حاکم را ندارند. بخصوص در جامعه ای که تاریخآ قدرت اندیشیدن از آن سلب شده و به هیئت حاکمه ای واگذار شده که بنام سیادت و صیانت و سعادت ملت تصمیم می گیرند. ببینید چگونه عمله رژیم سخن از «حماسه حضور» در جهت تآمین نظر رهبر می گویند. در حالیکه نتیجه اولیه و ساده چنین انتخاباتی در نخستین قدم یک دهن کجی آشکار به شخص ولی فقیه رژیم است که در روزهای آخر به رآی مخالفان رژیم هم چشم دوخته بود، همان دروغگویی که می گفت هر رأی به هر کدام از کاندیداها رأی به کلیت نظام است. بهرحال از توده های تحت نظام در شرایط فترت نباید انتظار چندانی داشت. بخصوص که وقتی حاکمیت دراز مدت استبداد خصلت استبداد پذیری را تسری داده و به یک عادت نکوهیده مبدل ساخته است. تاریخ را که این جماعت ننوشته اند و تغییر نده اند. حرکت تاریخ را اراده پیشتاز انقلابی رقم زده است. اگر تود ها قرا بود که متاثر از شرایط نبوده و خودشان سرنوشتشان را در حاکمیت دیکتاتوری تغییر دهند دیگر نیازی به پیشتاز و آوانگارد انقلابی و راهگشا نبود. افق دید توده ها کوتاه است.
در تاریخ قوم یهود را می بینیم که علیرغم تمامی معجزات پیامبرشان کماکان به حرکات پیشین روی آورده تا جایی که موسی، قوم خود را رها ساخته و به خدایش پناه می برد. از قضا در دل همین شرایط است که راهگشای انقلابی هنر و خاصیت ویژه اش را بمنصه ظهور می رساند. مرعوب شرایط و هیاهوها و گرد و غبارهای برخاسته از درون رژیم و جریانات نواستعماری نمی شود. پیام این عزم و اراده را اگر در همت و تلاش تک تک ایرانیان زاده و شریفی که به پای صندوقهای رأی نرفتند، مشاهده نکردیم لااقل از اقدام رژیم نسبت به خمپاره پراکنی به کمپ لیبرتی می نتوانیم، دریابیم. رژیمی که آنقدر مقتدر است که می تواند میلیونها نفر را به پای صندوق های رأی بکشاند چه واهمه ای از سه هزار انسان خلع سلاح شده و در زندان لیبرتی گرفتارآمده، دارد؟ یعنی به عبارت ساده رژیم به زبان اشهدش می گوید آن اقتدار پوشالی است تا زمانیکه اپوزیسیونی حتی محصور آمده در زندان لیبرتی وجود دارند. این پیام اصلی است که باید در فضای آوده و پر از گرد و غبار «حماسه حضور» درک کرد. وگرنه از شاه سابق نقل است و در کتاب «پاسخ به تاریخ» (۱) هم آمده که هیچگاه تصور نمی کرد که با حضور یک میلیون نفر در تبریز پای سخنرانی جمشید آموزگار یکسال بعد در همان شهر اعلام حکومت نظامی شود!. حال ببینیم چند نفر از همان انسانهای عامی و طراز نظامی که پای سخنرانی جمشید آموزگار نشسته بودند در خیزش انقلابی مردم تبریز شرکت داشتند اگر دچار این توهم دیکتاتور نشویم که همه آنها از آنور مرزها و از طرف دیگر ارس به تبریز آمده بودند!. نمونه دیگر در رومانی. وقتی موج ریزش، دیوارهای اختناق اروپای شرقی را فراگرفته بود، کارشناسان سیاسی اروپای شرقی و بسیاری از فعالان اپوزیسیون رومانی را نظر بر این بود که بنا به دو فاکتور جدایی و استقلال نسبی رومانی از بلوک شرق و سیاست های دیکته شده از سوی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروری از یک سو و نیاز توده های مردم به کمک های دولتی در آن کشور از سوی دیگر، چائوشسکو می تواند موج فروپاشی دیکتاتوریها در اروپای شرقی را از سر بگذراند. اما چندی نگذشت که تمامی این تحلیل ها رنگ باخت و نظام پوسیده چائوسشکو را حتی تاب قیام چند روزه مردم رومانی نبود. اعضای سابق حزبش او و همسرش را در پی یک دادگاه صحرایی کنار دیوار گذاشته تا با رهبری که تا دیروز در برابرش خم می شدند، تسویه حساب کنند. اگر ولی فقیه تهران هزاران بار بخاطر عمق جنایاتش منفورتر از امثال چائوشسکو و هیلتر و موسولینی است، عقوبت آن نیز بیشک در سطح و اشلی همسان با آنها دیکتاتورها نباشد مسلما کمتر نخواهد بود. از قضا وضعیت حاضر، صحت مواضع انقلاب و رهبری آن است. برای آنکه خود را از انسانهای طراز نظام جدا ساخته و لاجرم باید درک روشنتری از آینده داشته باشیم و در این راستا باید به منطق انسانهای طراز مکتب خود را نزدیک سازیم.
منطق پیروز، در تاریخ همواره منطق «انسانهای طراز مکتب» و انقلابیونی است که پهلو گرفتن دماغه کشتی انقلاب در ساحل امن پیروزی را در اوج نمایش اقتدار پوشالی حکومتهای دیکتاتوری بعینه دیده و به آن گواهی داده اند. باید با تحلیل مشخص از شرایط مشخص به پیشواز حوادث پیش رو رفت. با این انتخاب، خامنه ای به پایان رژیمش گواهی داد. او باید بعد از این مترصدانه منتظر عواقب و نتیجه انتخابی باشد که به آن تن در داده است. پیام امروز رفسنجانی را دوباره مرور کنید. به این حقیقت گواهی خواهید داد.
باید آبدیده تر از همیشه به یمن مبارزات بهترین فرزندان این مرز و بوم به استقبال حوادث بشتابیم. انقلاب در دستور کار ماست. اگر از تجربه ۳۴ سال گذشته اولین درس آن را یعنی «رفرم ناپذیری» رژیم را درک و فهم کرده باشیم و بدانیم این رژیم با تمامی دستجات آن چیزی جز جنایت و در پس آن غارت هر چه بیشترو نابودی حرث و نسل ایران و ایرانی را بدنبال نداشته و ندارد، پس بر سرنوشت است که تغییر کند، بر صبح صادق است که بردمد و بر پیروزی است که بر خلق ایران لبخند زند. تا بن استخوان به چنین آینده پرشکوهی در پس تمامی ابتلائات و حوادث ایمان داشته باشیم و قبراق و آماده و پرشور و با ایمان به پیروزی محتوم خلق به پیش گام بر داریم. صفوف داخلی انقلاب را مستحکمتر در روز ۲۲ ژوئن در ویلپنت پاریس به نمایش گذاریم و بدانیم در سایه «کس نخارد» و «می توان و باید» می توانیم دشمن ضد بشر را ساقط ساخته و طرحی نو عاری از غل و زنجیر و استبداد در اندازیم. ملت ایران و نسل جوان آن شایسته سرنوشتی بهتر از آن که بدان گرفتار آمده اند، هستند. این درس اول همه ما در پس تمامی حوادثی است که پشت سر گذاشته ایم. پیروز باشید.
پاورقی:
۱- کتابی به قلم محمدرضا پهلوی، شاه سابق ایران.