خاطره یک روحانی

خاطره یک روحانی: 6 تیر-92
خواندن این خاطره برای  چماقداران حزب الله و طلبه و مریدان آخوندهای حوزوی ولی فقیه و پیروان خامنه ای مدعی رهبر ام القرای جهان اسلام وبیداری اسلامی منطقه   بسیار سود مند می باشد
روزگاری که درقم طلبه بودم بعلت جوانی و خامی و بی ارتباطی با جامعه معتقد بودم که فقط کسی که درقم باشد و روحانی باشد انسان ارزشمندی است.اما وقتی در دوره ای که دانشگاه تهران بودم با شخصیت های با فضیلت روبرو شدم، فهمیدم که در خارج از قم و در اشخاص غیر روحانی هم اشخاص ارزشمند وجود دارند اما باز شیعه بودن را شرط اصلی می دانستم.بعد با سفر به کشورهای عربی متوجه شدم که بین سایر فرق اسلامی هم انسان ارزشمند یافت می شود.پس از سفر به اروپا به این نکته واقف شدم که در بین سایر مردم موحد نیز انسان ارزشمند وجود دارد.

پس از آن در سفر ژاپن حادثه ای برایم رخ داد که برایم معلوم شد به معنی حقیقی فضیلت و انسانیت زبان و مکان و نژاد ومذهب و رنگ نمی شناسد. زیرا در پایان سفر آمریکا و هنگ کنگ وارد ژاپن شدم، موقع بازیهای المپیک بود که در ژاپن برگزار می شد و برایشان من که با لباس روحانی بودم جالب بود و از من عکس و فیلم می گرفتند و.. ...برای غذا به رستوران بسیار بزرگ و شلوغی رفتم و بعد چندین ساعت به جاهای دیگری رفتم ناگهان یادم آمد که ساکم را که تمام زندگیم داخل آن بود را در آن رستوران جا گذاشته ام سرآسیمه رفتم و با کمال ناباوری دیدم ساکم همانجا است و پیرمردی کنار آن نشسته است، او گفت: "وقتی دیدم ساکت را فراموش کردی با این که وقت دندان پزشکی داشتم، ماندم تا بر گردی."و وقتی از او تشکر کردم و گفتم: "خدا به شما اجرخواهد داد"، او در جواب گفت: "من به خدا اعتقاد ندارم، من به انسانیت معتقدم."برگرفته از کتاب "گردش ایام"