گزیده خبرهای 5 آذر قسمت - 4
با گذشت 4 روز از وقوع قتل معلم بروجردی به دست شاگرد پانزدهسالهاش، پلیس هنوز موفق به دستگیری قاتل نشده است. ماموران در ارتباط با این پرونده سه عضو خانواده متهم را بازداشت کردهاند و تحقیقات از آنها آغاز شده است.
به گزارش جام جم، عامل جنایت پسری پانزده ساله به نام «محمد» است که ساعت 11 صبح اول آذر امسال زمانی که معلمش محسن خشخاشی در حال تدریس درس فیزیک در دبیرستان حافظی شهرستان بروجرد بود، وارد کلاس شد و وقتی که معلم او را بابت غیبت هایش بازخواست کرد، به سمت وی حمله ور شد و با زدن سه ضربه چاقو به وی جان معلمش را گرفت و گریخت.
با فرار وی، تحقیقات گسترده پلیس آگاهی برای دستگیری این متهم پانزده ساله آغاز شد، اما با گذشت سه روز از وقوع این جنایت هولناک هنوز موفق به دستگیری وی نشده اند.
برادر مقتول روز گذشته در رابطه با آخرین وضع پرونده گفت: پیکر برادرم به خاک سپرده شد. هنوز مشخص نیست عامل جنایت کجا پنهان شده و پلیس همچنان در جستجویش است، اما آخرین اطلاعات پلیس حکایت از آن دارد که تاکنون سه نفر از اعضای خانواده عامل جنایت در بازداشت به سر می برند و تحقیقات از آنها آغاز شده است.
به گزارش جام جم، عامل جنایت پسری پانزده ساله به نام «محمد» است که ساعت 11 صبح اول آذر امسال زمانی که معلمش محسن خشخاشی در حال تدریس درس فیزیک در دبیرستان حافظی شهرستان بروجرد بود، وارد کلاس شد و وقتی که معلم او را بابت غیبت هایش بازخواست کرد، به سمت وی حمله ور شد و با زدن سه ضربه چاقو به وی جان معلمش را گرفت و گریخت.
با فرار وی، تحقیقات گسترده پلیس آگاهی برای دستگیری این متهم پانزده ساله آغاز شد، اما با گذشت سه روز از وقوع این جنایت هولناک هنوز موفق به دستگیری وی نشده اند.
برادر مقتول روز گذشته در رابطه با آخرین وضع پرونده گفت: پیکر برادرم به خاک سپرده شد. هنوز مشخص نیست عامل جنایت کجا پنهان شده و پلیس همچنان در جستجویش است، اما آخرین اطلاعات پلیس حکایت از آن دارد که تاکنون سه نفر از اعضای خانواده عامل جنایت در بازداشت به سر می برند و تحقیقات از آنها آغاز شده است.
بنياد امور بيماري هاي خاص، نهادي غيردولتي است، كه فعاليت خود را در زمينه هاي درمان، آموزش و در حوزه پيشگيري، كنترل و كاهش آسيب هاي ناشي از بيماري هاي خاص، از ارديبهشت 1375 آغاز كرده است.
این بنیاد برای جذب خیرین و کمک به بیماران خاص اقدام به برگزرای بازارچه های خیریه میکند.
بازارچه ها معمولا برای کمک به بیماران خاص و برای کسب کمک های مردم خیرخواه توسط بنیاد امور بیماری های خاص برگزار می شود. خیرین در این بازارچه ها با اهدا اجناس خود و تهیه غذای خانگی توسط خود ایشان، به بنیاد و در واقع به بیماران خاص یاری می رسانند.
بازارچه ها معمولا در هر فصل برگزار می شود و همیشه با استقبال خیرین و مردم دلسوز روبرو می شود.
امید است این بار نیز که بازارچه مهر پاییزی درتاریخ 9 آذر ماه 1393 برگزار می شود با استقبال مردم و خیرین خاص، این بازارچه رونق بگیرد. این بازراچه در محل بنیاد واقع در اتوبان صدر (از غرب به شرق)، ورودی کاوه شمال (خیابان بهار جنوبی)، کوچه سعید شرقی، پلاک2 برگزار می گردد. در این بازارچه غذاهای گرم و سرد، کتاب وکالاهای مصرفی دیگر عرضه می شود.
این بنیاد برای جذب خیرین و کمک به بیماران خاص اقدام به برگزرای بازارچه های خیریه میکند.
بازارچه ها معمولا برای کمک به بیماران خاص و برای کسب کمک های مردم خیرخواه توسط بنیاد امور بیماری های خاص برگزار می شود. خیرین در این بازارچه ها با اهدا اجناس خود و تهیه غذای خانگی توسط خود ایشان، به بنیاد و در واقع به بیماران خاص یاری می رسانند.
بازارچه ها معمولا در هر فصل برگزار می شود و همیشه با استقبال خیرین و مردم دلسوز روبرو می شود.
امید است این بار نیز که بازارچه مهر پاییزی درتاریخ 9 آذر ماه 1393 برگزار می شود با استقبال مردم و خیرین خاص، این بازارچه رونق بگیرد. این بازراچه در محل بنیاد واقع در اتوبان صدر (از غرب به شرق)، ورودی کاوه شمال (خیابان بهار جنوبی)، کوچه سعید شرقی، پلاک2 برگزار می گردد. در این بازارچه غذاهای گرم و سرد، کتاب وکالاهای مصرفی دیگر عرضه می شود.
جمعی از متقاضیان مسکن مهر در اعتراض به افزایش قیمت مسکن مهر فاز 11 پردیس صبح امروز مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کردند.
به گزارش خبرنگار جام جم، هدف از این تجمع، اعتراض به افزایش قیمت های پی در پی مسکن مهر به خصوص در شهر جدید پردیس است.
شهر جدید پردیس از جمله شهرهایی است که متقاضیان بسیار زیادی را در مسکن مهر به خود اختصاص داده و پس از گذشت چندین سال هنوز بسیاری از متقاضیان آن موفق به تحویل واحدهایشان نشده اند.
در خبرهای مختلف صحبت از دریافت نکردن مبالغ اضافه از متقاضیان مسکن مهر می شود اما در عمل به بهانه های مختلف و با گذشت زمان، از این متقاضیان مبالغ بیشتری درخواست می شود.
چند روز پیش حسن ولی پور مدیر عامل شرکت عمران پردیس از افزایش 12 میلیون تومانی قیمت مسکن مهر در فاز 11 خبر داد و فردای آن روز بیان کرد قیمت مسکن مهر فاز ۱۱ این شهر افزایش نیافته و تا چند روز دیگر جواب کاملی را برای این افزایش 12 میلیون تومانی اعلام می کنیم.
اما سرانجام مشخص نیست افزایش قیمت 12 میلیونی چرا و به چه دلیل صورت گرفته است اما هرچه هست نتیجه آن پایبندی نبودن دولت و شرکت عمران پردیس به تعهدات خود و پرداخت اجباری 12 میلیون تومان از سوی مردم است.
در ادامه از دیگر بحث های همیشگی متقاضیان نداشتن قرارداد با مرجع قانونی است. به طوریکه قیمت تمام شده در آن ذکر شده باشد و متقاضی هیچ افزایش قیمت دیگری را متحمل نشود.
متاسفانه در بحث مسکن مهر، یا قراردادی وجود ندارد و یا تمام قراردادها به شکلی تنظیم شده است که شرکت های عمران هرگاه بخواهند می توانند قیمت ها را افزایش دهند و هیچ گاه به تعهدات زمانی و هزینه های اعلام شده پایبند نیستند.
سوال متقاضیان از شرکت های عمران و همه مسئولین یک چیز است؛اگر انبوه سازان و شرکت های عمران زمان ساخت و تحویل مسکن مهرشان را به تعویق بیندازند، هزینه های ناشی از تورم را متقاضی باید بپردازد؟ در همه جای دنیا و در همه قراردادهایی که در چنین اموری تنظیم می شود متقاضی مستحق دریافت خسارت عدم تحویل به موقع است! اما حالا متقاضی به منبعی برای کسب درآمد شرکت های انبوه سازی تبدیل شده است. شرکت ها هر روز کار را به تعویق انداخته و زمان تحویل واحد به متقاضی طولانی تر می گردد.
متقاضیان بر این باورند که مسکن مهر با بی مهری به متقاضیان و تأخیر در تحویل واحدها قصد دارد آمار ایجاد شغل را افزایش دهد چرا که چندین سال است عده بسیار زیادی در شرکت های انبوه سازی مشغول به کار هستند و تنها سود و منفعت این پروژه بزرگ ملی به جیب انبوه سازان و دلالان مسکن وارد شده است.
در این تجمع معترضان به افزایش قیمت مسکن مهر دست نوشته ای در دست داشتند که در آن نوشته شده بود؛نماینده ما باشید نه انبوه سازان، وزارت راه به فکر رضایت انبوه سازان، انبوه سازان به فکر رضایت جیبشان، خواهان رسیدگی و پیگیری مجلس شورای اسلامی دراین زمینه شدند.
به گزارش خبرنگار جام جم، هدف از این تجمع، اعتراض به افزایش قیمت های پی در پی مسکن مهر به خصوص در شهر جدید پردیس است.
شهر جدید پردیس از جمله شهرهایی است که متقاضیان بسیار زیادی را در مسکن مهر به خود اختصاص داده و پس از گذشت چندین سال هنوز بسیاری از متقاضیان آن موفق به تحویل واحدهایشان نشده اند.
در خبرهای مختلف صحبت از دریافت نکردن مبالغ اضافه از متقاضیان مسکن مهر می شود اما در عمل به بهانه های مختلف و با گذشت زمان، از این متقاضیان مبالغ بیشتری درخواست می شود.
چند روز پیش حسن ولی پور مدیر عامل شرکت عمران پردیس از افزایش 12 میلیون تومانی قیمت مسکن مهر در فاز 11 خبر داد و فردای آن روز بیان کرد قیمت مسکن مهر فاز ۱۱ این شهر افزایش نیافته و تا چند روز دیگر جواب کاملی را برای این افزایش 12 میلیون تومانی اعلام می کنیم.
اما سرانجام مشخص نیست افزایش قیمت 12 میلیونی چرا و به چه دلیل صورت گرفته است اما هرچه هست نتیجه آن پایبندی نبودن دولت و شرکت عمران پردیس به تعهدات خود و پرداخت اجباری 12 میلیون تومان از سوی مردم است.
در ادامه از دیگر بحث های همیشگی متقاضیان نداشتن قرارداد با مرجع قانونی است. به طوریکه قیمت تمام شده در آن ذکر شده باشد و متقاضی هیچ افزایش قیمت دیگری را متحمل نشود.
متاسفانه در بحث مسکن مهر، یا قراردادی وجود ندارد و یا تمام قراردادها به شکلی تنظیم شده است که شرکت های عمران هرگاه بخواهند می توانند قیمت ها را افزایش دهند و هیچ گاه به تعهدات زمانی و هزینه های اعلام شده پایبند نیستند.
سوال متقاضیان از شرکت های عمران و همه مسئولین یک چیز است؛اگر انبوه سازان و شرکت های عمران زمان ساخت و تحویل مسکن مهرشان را به تعویق بیندازند، هزینه های ناشی از تورم را متقاضی باید بپردازد؟ در همه جای دنیا و در همه قراردادهایی که در چنین اموری تنظیم می شود متقاضی مستحق دریافت خسارت عدم تحویل به موقع است! اما حالا متقاضی به منبعی برای کسب درآمد شرکت های انبوه سازی تبدیل شده است. شرکت ها هر روز کار را به تعویق انداخته و زمان تحویل واحد به متقاضی طولانی تر می گردد.
متقاضیان بر این باورند که مسکن مهر با بی مهری به متقاضیان و تأخیر در تحویل واحدها قصد دارد آمار ایجاد شغل را افزایش دهد چرا که چندین سال است عده بسیار زیادی در شرکت های انبوه سازی مشغول به کار هستند و تنها سود و منفعت این پروژه بزرگ ملی به جیب انبوه سازان و دلالان مسکن وارد شده است.
در این تجمع معترضان به افزایش قیمت مسکن مهر دست نوشته ای در دست داشتند که در آن نوشته شده بود؛نماینده ما باشید نه انبوه سازان، وزارت راه به فکر رضایت انبوه سازان، انبوه سازان به فکر رضایت جیبشان، خواهان رسیدگی و پیگیری مجلس شورای اسلامی دراین زمینه شدند.
وزیر کشور، استاندار سیستان و بلوچستان و عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس پس از گذشت بیش از 10 ماه از گروگانگیری جمشید دانایی فر، آخرین وضعیت این پرونده را اعلام کردند.
به گزارش مهر، شامگاه ۱۷ بهمن ۹۲ در منطقه "جکیگور" در شرق کشور، در مرز مشترک با پاکستان ۵ مرزبان ایرانی ربوده شدند و ۱۸ بهمن ماه همان سال خبر ربوده شدن مرزبانان رسما اعلام شد. هنوز ۲۴ ساعت از این خبر نگذشته بود که در ۱۹ بهمن ماه ۹۲ گروهک تروریستی با انتشار تصاویر ۵ مرزبان در صفحه توئیتر مسئولیت این اقدام را بر عهده گرفت.
این گروهک بعد از ۱۰ روز از انتشار تصاویر مرزبانان اقدام به انتشار فیلم لحظه گروگان گیری هم کرد اما برخی این فیلم را ساختگی و گروهی هم واقعی عنوان کردند.
اما نکته قابل تامل این بود که واقعا قصد و نیت آنها از گروگانگیری سربازان ایرانی چه بوده است تا اینکه جیش العدل اعلام کرد که در مقابل ۵ سرباز ایرانی خواهان آزادسازی زندانیانشان در ایران هستند.
این گروهک روی توییتر خود نوشت: «بیایید معاوضه کنیم! اگر این سربازان برای حکومت ایران مهم هستند به خواسته جیشالعدل تن بدهید! ما قبلا اعلام کردیم که برای سربازی به بلوچستان نیایید! حالا که می آیید جوابگو باشید.»
آزادی مرزبانان ایرانی ۱۵ فروردین ماه تلاش مسئولان امنیتی، نیروی انتظامی، وزارت امور خارجه و مرزبانی برای آزادی گروگان ها ادامه داشت تا اینکه در ۱۵ فروردین 93 "العربیه" خبر آزادی ۴ مرزبان ایرانی را منتشر کرد و پس از ۴۸ ساعت یعنی در ۱۷ فروردین، مرزبانان وارد خاک کشور شدند.
دانایی فر شهید شده است اما در این میان، خانواده یکی از مرزبانان همچنان انتظار دیدن فرزند خود را داشت چرا که در میان آزاد شده ها نبود. با این حال اول شهریور ماه سال جاری علی اصغر میرشکار معاون استاندار سیستان و بلوچستان اعلام کرد: مرزبانی که در میان آزادشدگان نبوده به نام جمشید دانایی فر، شهید شده است.
هنوز سندی دست ما نرسیده است بعد از انتشار خبر شهادت این گروهبان حسین ذوالفقاری معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور اعلام کرد: از زمان انتشار اخباری مبنی بر شهادت جمشید دانایی فر همچنان پیگیر این موضوع هستیم تا چنانچه سند و مدرکی مبنی بر تایید قطعی شهادت وی به دست آوریم اعلام خواهیم کرد.
قبلا گفته بودیم دانایی فر شهید شده است این گفته ها در حالی بود که حجت السلام ابراهیم حمیدی رئیس دادگستری سیستان و بلوچستان هم اعلام کرد: قبلا گفته بودم که وی شهید شده البته من هم خبر تکمیلی در این خصوص ندارم و باید پیکر شهید پیدا شود.
انتشار جعلی تصویر دانایی فر بعد از شهادت البته پس از اعلام خبر شهادت دانایی فر العربیه که اخبار گروهک تروریستی جیش العدل را پوشش می دهد عکسی را منتشر کرد و اعلام کرد که این تصویر متعلق به شهید دانایی فر است. اما این تصویر ارتباطی با مرزبان ایرانی نداشت و مربوط به کشته شدن یک سرباز عراقی بود.
به دلایل امنیتی صحبت نمی کنم این روایت ها در حالی ادامه داشت که سخنگوی گروهک جیش العدل در مورد سرنوشت دانایی فر گفت: موضوع گروهبان جمشید دانایی فر در شورای مرکزی جیش العدل مطرح است و به دلایل امنیتی نمی توانم به آن پاسخ بگویم.
در حال پیگیری هستیم حالا پس از گذشت ۳۱۳ روز از گروگانگیری گروه جیش العدل همچنان وضعیت جمشید دانایی فر نامعلوم است و هیچ عکس و فیلم جدیدی از این گروهبان ایرانی از سوی گروگانگیرها منتشر نشده است. عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور در مورد وضعیت نامشخص این پرونده می گوید: همچنان در حال پیگیری هستیم.
خبر جدیدی ندارم طی تماس با علی اوسط هاشمی استاندار سیستان و بلوچستان در مورد آخرین وضعیت این پرونده و پیگیری های رخ داده سوال کرد که وی پاسخ داد: خبر جدیدی در این خصوص ندارم و تنها باید بگویم که در حال پیگیری هستیم.
پرونده جمشید دانایی فر در کمیسیون امنیت ملی مجلس باز است محمد آصفری عضو کمیسیون امنیت ملی هم گفت: پرونده جمشید دانایی فر همچنان در این کمسیون باز است. البته تفاهم نامه ای هم با ارتش پاکستان منعقد شده تا اگر گروه های تروریستی علیه ایران اقدام کردند بتوانیم نیروهای ضربتی را برای سرکوبی آنها وارد خاک پاکستان کنیم. در این خصوص هم در حال پیگیری هستیم.
آنچه از گفتگوها و پیگیری ها بر می آید هنوز برای وزارت کشور، مجلس و نیروهای امنیتی شهادت جمشید دانایی فر تائید نشده است. امیدواریم هرچه زودتر این گروهبان و سرباز فداکار وطن به آغوش خانواده بازگردد.
به گزارش مهر، شامگاه ۱۷ بهمن ۹۲ در منطقه "جکیگور" در شرق کشور، در مرز مشترک با پاکستان ۵ مرزبان ایرانی ربوده شدند و ۱۸ بهمن ماه همان سال خبر ربوده شدن مرزبانان رسما اعلام شد. هنوز ۲۴ ساعت از این خبر نگذشته بود که در ۱۹ بهمن ماه ۹۲ گروهک تروریستی با انتشار تصاویر ۵ مرزبان در صفحه توئیتر مسئولیت این اقدام را بر عهده گرفت.
این گروهک بعد از ۱۰ روز از انتشار تصاویر مرزبانان اقدام به انتشار فیلم لحظه گروگان گیری هم کرد اما برخی این فیلم را ساختگی و گروهی هم واقعی عنوان کردند.
اما نکته قابل تامل این بود که واقعا قصد و نیت آنها از گروگانگیری سربازان ایرانی چه بوده است تا اینکه جیش العدل اعلام کرد که در مقابل ۵ سرباز ایرانی خواهان آزادسازی زندانیانشان در ایران هستند.
این گروهک روی توییتر خود نوشت: «بیایید معاوضه کنیم! اگر این سربازان برای حکومت ایران مهم هستند به خواسته جیشالعدل تن بدهید! ما قبلا اعلام کردیم که برای سربازی به بلوچستان نیایید! حالا که می آیید جوابگو باشید.»
آزادی مرزبانان ایرانی ۱۵ فروردین ماه تلاش مسئولان امنیتی، نیروی انتظامی، وزارت امور خارجه و مرزبانی برای آزادی گروگان ها ادامه داشت تا اینکه در ۱۵ فروردین 93 "العربیه" خبر آزادی ۴ مرزبان ایرانی را منتشر کرد و پس از ۴۸ ساعت یعنی در ۱۷ فروردین، مرزبانان وارد خاک کشور شدند.
دانایی فر شهید شده است اما در این میان، خانواده یکی از مرزبانان همچنان انتظار دیدن فرزند خود را داشت چرا که در میان آزاد شده ها نبود. با این حال اول شهریور ماه سال جاری علی اصغر میرشکار معاون استاندار سیستان و بلوچستان اعلام کرد: مرزبانی که در میان آزادشدگان نبوده به نام جمشید دانایی فر، شهید شده است.
هنوز سندی دست ما نرسیده است بعد از انتشار خبر شهادت این گروهبان حسین ذوالفقاری معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور اعلام کرد: از زمان انتشار اخباری مبنی بر شهادت جمشید دانایی فر همچنان پیگیر این موضوع هستیم تا چنانچه سند و مدرکی مبنی بر تایید قطعی شهادت وی به دست آوریم اعلام خواهیم کرد.
قبلا گفته بودیم دانایی فر شهید شده است این گفته ها در حالی بود که حجت السلام ابراهیم حمیدی رئیس دادگستری سیستان و بلوچستان هم اعلام کرد: قبلا گفته بودم که وی شهید شده البته من هم خبر تکمیلی در این خصوص ندارم و باید پیکر شهید پیدا شود.
انتشار جعلی تصویر دانایی فر بعد از شهادت البته پس از اعلام خبر شهادت دانایی فر العربیه که اخبار گروهک تروریستی جیش العدل را پوشش می دهد عکسی را منتشر کرد و اعلام کرد که این تصویر متعلق به شهید دانایی فر است. اما این تصویر ارتباطی با مرزبان ایرانی نداشت و مربوط به کشته شدن یک سرباز عراقی بود.
به دلایل امنیتی صحبت نمی کنم این روایت ها در حالی ادامه داشت که سخنگوی گروهک جیش العدل در مورد سرنوشت دانایی فر گفت: موضوع گروهبان جمشید دانایی فر در شورای مرکزی جیش العدل مطرح است و به دلایل امنیتی نمی توانم به آن پاسخ بگویم.
در حال پیگیری هستیم حالا پس از گذشت ۳۱۳ روز از گروگانگیری گروه جیش العدل همچنان وضعیت جمشید دانایی فر نامعلوم است و هیچ عکس و فیلم جدیدی از این گروهبان ایرانی از سوی گروگانگیرها منتشر نشده است. عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور در مورد وضعیت نامشخص این پرونده می گوید: همچنان در حال پیگیری هستیم.
خبر جدیدی ندارم طی تماس با علی اوسط هاشمی استاندار سیستان و بلوچستان در مورد آخرین وضعیت این پرونده و پیگیری های رخ داده سوال کرد که وی پاسخ داد: خبر جدیدی در این خصوص ندارم و تنها باید بگویم که در حال پیگیری هستیم.
پرونده جمشید دانایی فر در کمیسیون امنیت ملی مجلس باز است محمد آصفری عضو کمیسیون امنیت ملی هم گفت: پرونده جمشید دانایی فر همچنان در این کمسیون باز است. البته تفاهم نامه ای هم با ارتش پاکستان منعقد شده تا اگر گروه های تروریستی علیه ایران اقدام کردند بتوانیم نیروهای ضربتی را برای سرکوبی آنها وارد خاک پاکستان کنیم. در این خصوص هم در حال پیگیری هستیم.
آنچه از گفتگوها و پیگیری ها بر می آید هنوز برای وزارت کشور، مجلس و نیروهای امنیتی شهادت جمشید دانایی فر تائید نشده است. امیدواریم هرچه زودتر این گروهبان و سرباز فداکار وطن به آغوش خانواده بازگردد.
پیرمرد فارسی نمیداند. یکی از معلمان آذری زبان کنارش مینشیند و از او میخواهد داستانش را تعریف کند. داستانی که سالهای سال در کتاب فارسی سوم دبستان جا خوش کرده بود و برای بسیاری از کودکانی امروز خودشان پدرو مادر شدهاند، فداکاری را معنا میکرد. بله! جوانی که 54 سال پیش با از خودگذشتگی جان صدها نفر را از مرگ حتمی نجات داد، امروز در هشتاد و چهارمین پاییز زندگیاش کنار دانشآموزان دبستان قرآنی امام حسن مجتبی(ع) کرج نشسته تا یک بار دیگر داستانش را تعریف کند. داستان شبی که در آن با آتشزدن کت خود مانع از برخورد قطار با توده سنگی که از کوه فروریخته بود، شد و فرصت زندگی دوباره را به صدها نفر هدیه کرد.
به گزارش ایسنا، «ریزعلی خاجوی» نامآشنای همه ایرانیان است. فداکاری که در یک شب سرد سال 1341 جان صدها نفر را نجات داد و برغم کتک خوردن، از این ماجرا به عنوان بهترین خاطره زندگیش یاد میکند.
ریزعلی در توضیح داستان آن شب میگوید: این قصه به حدود 50 سال پیش و زمانی که حدود 31 ساله بودم بازمیگردد؛ یادم می آید اواخر پاییز بود که یک شب باجناغم میهمان من شده بود؛ ساعت هشت شب یکباره از زیر کرسی بلند شد و گفت که «الان یادم افتاد که فردا دوستانم برای فروش گوسفندانشان به تهران میروند و من هم باید بروم» و از من خواست که او را به ایستگاه قطار در حدود هفت کیلومتری منزلمان برسانم.
وی ادامه میدهد: هرچه به او اصرار کردم که «هوا سرد و بارانی است، امشب را بمان»، قبول نکرد که در نهایت با یک فانوس و تفنگ شکاری به راه افتادیم و او را به ایستگاه رساندم. در راه برگشت به خانه دیدم که فاصله میان دوتونل به خاطر ریزش کوه مسدود شده است. با دیدن این صحنه ابتدا به این فکر کردم که اگر بخواهم کاری انجام دهم بدون شک برایم دردسرساز میشود و با تصور سئوال پیچ شدن توسط ماموران قطار به سمت منزل قدم برداشتم. هنوز چند قدمی از ایستگاه دور نشده بودم که یادم آمد قطاری که به سمت توده سنگ پیش میآید پر از مسافر است!
پیرمرد اضافه میکند: با تصور چهره برخی از مسافرانی که در قطار مرگ آرام و بیخبر نشسته بودند، راه خود را به سمت ایستگاه تغییر دادم و با خودم گفتم «هر چه بادا باد».
قهرمان کتاب فارسی سوم دبستان ما میگوید: با توجه به این که قطار چند دقیقهای میشد که از ایستگاه حرکت کرده بود، برای این که بتوانم جلوی حرکت آن را بگیرم، چارهای جز آتش زدن کتم پیدا نکردم. بنابراین کتم را بر سر چوب بستم و نفت فانوس را بر روی آن ریختم و با کبریتی که همراه داشتم، آن را آتش زدم و دوان دوان بر روی ریل قطار حرکت میکردم و به راننده علامت میدادم.
خواجوی گفت: وقتی دیدم که راننده متوجه نمیشود، با تفنگ شکاری که همراهم بود یکی دو گلوله شلیک کردم که با صدای شلیک گلوله راننده متوجه شد و قطار را کم کم متوقف کرد.
قهرمان فداکار داستان درحالیکه چشمهای خیسش را با دستمال پاک میکند میگوید: با توقف قطار همه مأموران و مسافران با تصور این که من دزد هستم و یا قصد مردم آزاری دارم از قطار بیرون ریختند مرا تا جایی که می توانستند کتک زدند ولی بعد از آنکه جریان را برایشان توضیح دادم به شدت به شعف آمده بودند و به هر شکلی که می توانستند از من تشکر کردند.
وی ادامه داد: حالا بیش از نیم قرن از آن اتفاق میگذرد و من هر روز با خودم فکر میکنم که اگر آن شب باجناقم قصد سفر به تهران را نمیکرد و من تودههای سنگ ریخته شده بر روی ریل قطار را نمیدیدم چند خانواده داغدار میشدند؟؟
خواجوی در بخش دیگری از صحبتهای خود با گلایه از دو اشتباهی که در انتشار داستان وی در کتاب فارسی سوم دبستان رخ داده بود میگوید: در آن داستان اسم من «ریزعلی خواجوی» قید شده بود در حالی که اسم واقعی من « ازبرعلی حاجوی» است، دوم اینکه در آن کتاب نوشته شده بود که من پیراهنم را برای نجات جان مسافران در آورده و به آتش میکشم، این درحالی است که آن شب من پیراهن به تن داشتم و با بستن کتم بر روی چوب مشعل ساختم و جلوی حرکت قطار را گرفتم.
حذف کامل داستان دهقان فداکار از کتابهای درسی یکی دیگر از گلایهها خواجوی است و با ناراحتی دربارهاش توضیح میدهد: من نمیدانم چرا درس دهقان فداکار از کتابهای درسی حذف شده است؛ مسوولان به جای آنکه حمایت کنند بخشهای زیادی از آن ماجرا را از کتب درسی برداشتهاند و تنها به بخش کوچکی از آن در داستان فداکاران اشاره کردهاند.
وی در پاسخ به این سئوال که اکنون کجا زندگی میکند و منبع درآمدش از کجاست میگوید: من و خانوادهام چندین سال پیش از روستای «قالاچق» که از توابع شهرستان میانه است به کرج نقل مکان کردیم و از آن زمان تاکنون در منطقه حصارک کرج زندگی میکنیم و در خصوص منبع درآمدم نیز باید بگویم من 15 سال پیش به استخدام راه آهن درآمدم و درحال حاضر حقوق بگیر دولتم!
وی ادامه داد: هرچند زندگی برای من و همسرم در فضای یک زیرزمین بسیار دشوار است ولی چون خدا این را برایمان مقدرکرده شاکریم و گلایهای نداریم.
قهرمان دیروز اضافه میکند: خدا به من 43 نوه و 32 نتیجه داده که هرکدام اگر ماهی یک بار هم به منزلم بیایند مسلماً حقوق 600 هزار تومانی راه آهن حتی جوابگوی میوه و چای آنها هم نمیشود.
از او میپرسم اگر دوباره چنین اتقاقی بیفتد حاضر هستی برای نجات جان دیگران زندگی خودت را به خطر بیاندازی؟ ریزعلی قاطع جواب میدهد اتفاق آن شب خداوند به من نظر داشت؛ چراکه منی که اصلاً اهل سیگار نبودم شب آن حادثه به طور اتفاقی کبریت در جیب داشتم تا وسیلهای شود برای نجات جان مسافران قطار. تمام زندگی امتحان الهی است و من تلاش میکنم از این امتحانات سربلند بیرون بیایم.
ریزعلی درجواب این سوال که آن شب که میخواستی جان مسافران را نجات دهی آیا به شهرت و محبوبیت بعد از اتفاق فکر کردی جواب میدهد: به هیچ وجه، اتفاقاً از این میترسیدم که کارکنان راه آهن واکنش بدی نشان دهند و فکر این که ممکن است روزی اسمم در کتابهای درسی جای بگیرد و همه مرا بشناسند حتی به ذهنم هم خطور نکرد.
دهقان فداکار در پاسخ به این سوال که فداکارترین فردی که در زندگیت میشناسی چه کسی است نیز میگوید: حسین فهمیده فداکارترین فردی است که میشناسم چون علیرغم سن کماش آگاهانه و از روی انتخاب از جان خود گذشت و با رفتن به زیر تانک دشمن جان همرزمان خود را نجات داد.
وی در پایان به معلمان و کسانی که وظیفه پرورش دانش آموزان را به عهده دارند نیز توصیه کرد: با تمام توان برای تربیت مناسب دانش آموزان تلاش کنند؛ چراکه آینده مملکت اسلامی به دست آنها است.
داستانهای زیادی در کتابهای فارسی بود که شاید تا سالها از ذهن کسانی که با آنها سر و کار داشتند بیرون نرود؛ داستانهایی که نمیتوان آنها را فراموش کرد و به راحتی پذیرفت که دیگر بنا نیست بچهها آنها را بخوانند و یک سال تمام با هر کلمهشان زندگی کنند.
انگار قرار است خاطرات و نوستالژیهای مشترک نسلها از بین برود و آنها که «دهقان فداکار» میخواندند، همچون خود «ازبرعلی » کمکم نسلشان منقرض و داستانهای نوستالژیک دوران تحصیلشان به اعماق تاریخ سپرده شود.
با تمام این نامهربانیها باید خوشحال باشیم که هرچند که داستان کامل دهقان فداکار ایرانی دیگر از کتاب فارسی حذف شده، اما ریزعلی خواجوی همچنان زنده است و هر چند وقت یکبار داستان آن شب فراموش نشدنی را برای رسانهها تعریف میکند.
به گزارش ایسنا، «ریزعلی خاجوی» نامآشنای همه ایرانیان است. فداکاری که در یک شب سرد سال 1341 جان صدها نفر را نجات داد و برغم کتک خوردن، از این ماجرا به عنوان بهترین خاطره زندگیش یاد میکند.
ریزعلی در توضیح داستان آن شب میگوید: این قصه به حدود 50 سال پیش و زمانی که حدود 31 ساله بودم بازمیگردد؛ یادم می آید اواخر پاییز بود که یک شب باجناغم میهمان من شده بود؛ ساعت هشت شب یکباره از زیر کرسی بلند شد و گفت که «الان یادم افتاد که فردا دوستانم برای فروش گوسفندانشان به تهران میروند و من هم باید بروم» و از من خواست که او را به ایستگاه قطار در حدود هفت کیلومتری منزلمان برسانم.
وی ادامه میدهد: هرچه به او اصرار کردم که «هوا سرد و بارانی است، امشب را بمان»، قبول نکرد که در نهایت با یک فانوس و تفنگ شکاری به راه افتادیم و او را به ایستگاه رساندم. در راه برگشت به خانه دیدم که فاصله میان دوتونل به خاطر ریزش کوه مسدود شده است. با دیدن این صحنه ابتدا به این فکر کردم که اگر بخواهم کاری انجام دهم بدون شک برایم دردسرساز میشود و با تصور سئوال پیچ شدن توسط ماموران قطار به سمت منزل قدم برداشتم. هنوز چند قدمی از ایستگاه دور نشده بودم که یادم آمد قطاری که به سمت توده سنگ پیش میآید پر از مسافر است!
پیرمرد اضافه میکند: با تصور چهره برخی از مسافرانی که در قطار مرگ آرام و بیخبر نشسته بودند، راه خود را به سمت ایستگاه تغییر دادم و با خودم گفتم «هر چه بادا باد».
قهرمان کتاب فارسی سوم دبستان ما میگوید: با توجه به این که قطار چند دقیقهای میشد که از ایستگاه حرکت کرده بود، برای این که بتوانم جلوی حرکت آن را بگیرم، چارهای جز آتش زدن کتم پیدا نکردم. بنابراین کتم را بر سر چوب بستم و نفت فانوس را بر روی آن ریختم و با کبریتی که همراه داشتم، آن را آتش زدم و دوان دوان بر روی ریل قطار حرکت میکردم و به راننده علامت میدادم.
خواجوی گفت: وقتی دیدم که راننده متوجه نمیشود، با تفنگ شکاری که همراهم بود یکی دو گلوله شلیک کردم که با صدای شلیک گلوله راننده متوجه شد و قطار را کم کم متوقف کرد.
قهرمان فداکار داستان درحالیکه چشمهای خیسش را با دستمال پاک میکند میگوید: با توقف قطار همه مأموران و مسافران با تصور این که من دزد هستم و یا قصد مردم آزاری دارم از قطار بیرون ریختند مرا تا جایی که می توانستند کتک زدند ولی بعد از آنکه جریان را برایشان توضیح دادم به شدت به شعف آمده بودند و به هر شکلی که می توانستند از من تشکر کردند.
وی ادامه داد: حالا بیش از نیم قرن از آن اتفاق میگذرد و من هر روز با خودم فکر میکنم که اگر آن شب باجناقم قصد سفر به تهران را نمیکرد و من تودههای سنگ ریخته شده بر روی ریل قطار را نمیدیدم چند خانواده داغدار میشدند؟؟
خواجوی در بخش دیگری از صحبتهای خود با گلایه از دو اشتباهی که در انتشار داستان وی در کتاب فارسی سوم دبستان رخ داده بود میگوید: در آن داستان اسم من «ریزعلی خواجوی» قید شده بود در حالی که اسم واقعی من « ازبرعلی حاجوی» است، دوم اینکه در آن کتاب نوشته شده بود که من پیراهنم را برای نجات جان مسافران در آورده و به آتش میکشم، این درحالی است که آن شب من پیراهن به تن داشتم و با بستن کتم بر روی چوب مشعل ساختم و جلوی حرکت قطار را گرفتم.
حذف کامل داستان دهقان فداکار از کتابهای درسی یکی دیگر از گلایهها خواجوی است و با ناراحتی دربارهاش توضیح میدهد: من نمیدانم چرا درس دهقان فداکار از کتابهای درسی حذف شده است؛ مسوولان به جای آنکه حمایت کنند بخشهای زیادی از آن ماجرا را از کتب درسی برداشتهاند و تنها به بخش کوچکی از آن در داستان فداکاران اشاره کردهاند.
وی در پاسخ به این سئوال که اکنون کجا زندگی میکند و منبع درآمدش از کجاست میگوید: من و خانوادهام چندین سال پیش از روستای «قالاچق» که از توابع شهرستان میانه است به کرج نقل مکان کردیم و از آن زمان تاکنون در منطقه حصارک کرج زندگی میکنیم و در خصوص منبع درآمدم نیز باید بگویم من 15 سال پیش به استخدام راه آهن درآمدم و درحال حاضر حقوق بگیر دولتم!
وی ادامه داد: هرچند زندگی برای من و همسرم در فضای یک زیرزمین بسیار دشوار است ولی چون خدا این را برایمان مقدرکرده شاکریم و گلایهای نداریم.
قهرمان دیروز اضافه میکند: خدا به من 43 نوه و 32 نتیجه داده که هرکدام اگر ماهی یک بار هم به منزلم بیایند مسلماً حقوق 600 هزار تومانی راه آهن حتی جوابگوی میوه و چای آنها هم نمیشود.
از او میپرسم اگر دوباره چنین اتقاقی بیفتد حاضر هستی برای نجات جان دیگران زندگی خودت را به خطر بیاندازی؟ ریزعلی قاطع جواب میدهد اتفاق آن شب خداوند به من نظر داشت؛ چراکه منی که اصلاً اهل سیگار نبودم شب آن حادثه به طور اتفاقی کبریت در جیب داشتم تا وسیلهای شود برای نجات جان مسافران قطار. تمام زندگی امتحان الهی است و من تلاش میکنم از این امتحانات سربلند بیرون بیایم.
ریزعلی درجواب این سوال که آن شب که میخواستی جان مسافران را نجات دهی آیا به شهرت و محبوبیت بعد از اتفاق فکر کردی جواب میدهد: به هیچ وجه، اتفاقاً از این میترسیدم که کارکنان راه آهن واکنش بدی نشان دهند و فکر این که ممکن است روزی اسمم در کتابهای درسی جای بگیرد و همه مرا بشناسند حتی به ذهنم هم خطور نکرد.
دهقان فداکار در پاسخ به این سوال که فداکارترین فردی که در زندگیت میشناسی چه کسی است نیز میگوید: حسین فهمیده فداکارترین فردی است که میشناسم چون علیرغم سن کماش آگاهانه و از روی انتخاب از جان خود گذشت و با رفتن به زیر تانک دشمن جان همرزمان خود را نجات داد.
وی در پایان به معلمان و کسانی که وظیفه پرورش دانش آموزان را به عهده دارند نیز توصیه کرد: با تمام توان برای تربیت مناسب دانش آموزان تلاش کنند؛ چراکه آینده مملکت اسلامی به دست آنها است.
داستانهای زیادی در کتابهای فارسی بود که شاید تا سالها از ذهن کسانی که با آنها سر و کار داشتند بیرون نرود؛ داستانهایی که نمیتوان آنها را فراموش کرد و به راحتی پذیرفت که دیگر بنا نیست بچهها آنها را بخوانند و یک سال تمام با هر کلمهشان زندگی کنند.
انگار قرار است خاطرات و نوستالژیهای مشترک نسلها از بین برود و آنها که «دهقان فداکار» میخواندند، همچون خود «ازبرعلی » کمکم نسلشان منقرض و داستانهای نوستالژیک دوران تحصیلشان به اعماق تاریخ سپرده شود.
با تمام این نامهربانیها باید خوشحال باشیم که هرچند که داستان کامل دهقان فداکار ایرانی دیگر از کتاب فارسی حذف شده، اما ریزعلی خواجوی همچنان زنده است و هر چند وقت یکبار داستان آن شب فراموش نشدنی را برای رسانهها تعریف میکند.
وکیل اولیایدم روحالامینی خبر داد
وکیل اولیایدم روحالامینی از ارسال پرونده قضات کهریزک از دیوان عالی به دادگاه کیفری استان تهران خبر داد.
میرمجید طاهری در گفتوگو با ایسنا، با بیان این مطلب، گفت: هفته گذشته به شعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران مراجعه کردم و مطلع شدم پرونده از سوی دیوان عالی به دادگاه کیفری ارسال شده است.
وی ادامه داد: گویا پرونده برای تعیین شعبه همعرض نزد افتخاری سرپرست دادگاههای کیفری استان تهران است.
وکیل مدافع اولیایدم روحالامینی با بیان این که هنوز نظر دیوان عالی به ما اعلام نشده است، گفت: فقط به ما گفته شد که شعبه 9 دیوان عالی اشکالات جزیی نسبت به حکم صادره از سوی شعبه 76 گرفته که باید در شعبه همعرض رسیدگی شود. حال این که به کدام قسمت از این حکم اشکال وارد شده را نمیدانم.
رسیدگی به پرونده قضات کهریزک با برگزاری 11 جلسه دادگاه انجام شد و اوایل تیرماه سال 92 از سوی شعبه 76 دادگاه کیفری رای متهمان پرونده کهریزک صادر شد.
پس از ابلاغ حکم، برخی از متهمان و شکات به آن اعتراض کردند تا پرونده جنجالی قضات کهریزک به مرحله بررسی اعتراض در دیوان عالی کشور برسد.
میرمجید طاهری در گفتوگو با ایسنا، با بیان این مطلب، گفت: هفته گذشته به شعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران مراجعه کردم و مطلع شدم پرونده از سوی دیوان عالی به دادگاه کیفری ارسال شده است.
وی ادامه داد: گویا پرونده برای تعیین شعبه همعرض نزد افتخاری سرپرست دادگاههای کیفری استان تهران است.
وکیل مدافع اولیایدم روحالامینی با بیان این که هنوز نظر دیوان عالی به ما اعلام نشده است، گفت: فقط به ما گفته شد که شعبه 9 دیوان عالی اشکالات جزیی نسبت به حکم صادره از سوی شعبه 76 گرفته که باید در شعبه همعرض رسیدگی شود. حال این که به کدام قسمت از این حکم اشکال وارد شده را نمیدانم.
رسیدگی به پرونده قضات کهریزک با برگزاری 11 جلسه دادگاه انجام شد و اوایل تیرماه سال 92 از سوی شعبه 76 دادگاه کیفری رای متهمان پرونده کهریزک صادر شد.
پس از ابلاغ حکم، برخی از متهمان و شکات به آن اعتراض کردند تا پرونده جنجالی قضات کهریزک به مرحله بررسی اعتراض در دیوان عالی کشور برسد.