اوین نامه ی کیهان دو شنبه 9 اسفندماه سال - 1395.
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " چنين گفت آقاي
ايكس!"
70 سال پيش يکي از ديپلمات هاي
آمريکا در روسيه متني محرمانه را از مسکو به واشنگتن مخابره کرد که برخلاف پيام
هاي مرسوم و ديپلماتيک بود. اين پيام که بيش از 5هزار واژه بود به «تلگرام طولاني»
شهرت يافت. جولاي 1947 مقاله اي بلند بالادر نشريه مشهور آمريکايي فارين افرز تحت
عنوان «ريشه هاي رفتار اتحاد جماهير شوروي» به چاپ رسيد. مقاله برخلاف رويه معمول
با امضاي «آقاي ايکس» منتشر شده بود. به زودي مشخص شد نويسنده اين مقاله همان کسي
است که سال گذشته «تلگرام طولاني» را به واشنگتن مخابره کرده بود و هر دو متن
محتوايي مشابه داشتند. آقاي ايکس، جرج کنان، ديپلمات آمريکايي بود و متن مذکور به
مقاله ايکس شهرت يافت و اهميت آن در اين بود که پايه گذار سياست راهبردي آمريکا در
مواجهه با اتحاد جماهير شوروي در نيم قرن رقابت اين دو ابرقدرت شد.
مقاله جرج کنان حاصل سال هاي متمادي تحقيق و مطالعه درباره فرهنگ، جامعه و سياست شوروي بود. ترومن رئيس جمهور وقت آمريکا بر اساس همين متن، دکترين خود را بنيان نهاد و روساي جمهور بعدي آمريکا نيز همين راهبرد را در پيش گرفتند. راهبردي که در ادبيات سياسي به «سد نفوذ» شهرت دارد. جرج کنان بعدها از کار ديپلماتيک رسمي کناره گرفت و به سياست آمريکا انتقاد داشت و معتقد بود واشنگتن پيام تئوري وي را دريافت نکرده است. اگر چه قسمت اعظم راهبرد کنان معطوف به مهار و سد نفوذ شوروي در برابر آمريکا بود اما به موازات آن وي معتقد بود واشنگتن در کنار رقابت، تضعيف و مهار مسکو بايد رابطه و گفت و گو با شوروي را نيز پيش ببرد. آنچه در سال هاي پاياني عمر اتحاد جماهير شوروي رخ داد و در نهايت به فروپاشي آن منجر شد، درستي نظريه جرج کنان را اثبات کرد. واشنگتن در آن سال ها از در مذاکره و گفت و گوي به اصطلاح سازنده و در جهت کاهش تنش ها با رقيب خود درآمد. کنان معتقد بود اگر اين سياست از ابتدا به اجرا گذاشته مي شد، جنگ سرد نيم قرن به طول نمي انجاميد و فروپاشي اتحاد جماهير شوروي خيلي زودتر از اينها اتفاق مي افتاد.
نشريه آتلانتيک اخيراً در مقاله اي به سياست دولت ترامپ در مقابل جمهوري اسلامي پرداخته و با تاييد مواضع خشن کاخ سفيد عليه تهران، مي نويسد اين رويکرد به تنهايي کافي نيست؛ «دو سياست متضاد در برخي مواقع مي تواند مکمل يکديگر باشند و هنوز براي ترامپ دير نشده است تا رويه خود را تغيير دهد. در اين راستا ترامپ مي تواند از درس هاي باقي مانده از سياست آمريکا در قبال شوروي بهره ببرد که بر پايه آن استراتژي بلندمدت «مهار صبورانه ولي هوشمندانه» پي گرفته شد و در نتيجه آن آمريکا به پيروزي در برابر شوروي دست يافت.» آنچه آتلانتيک از آن به عنوان درس هاي سياست آمريکا در قبال شوروي و «مهار صبورانه ولي هوشمندانه» ياد مي کند، در واقع ارجاع و برگرداني از همان نسخه قديمي «تلگرام طولاني» يا «مقاله ايکس» است.
نسخه 7 بندي اسکات مودل - مامور بخش عمليات ويژه سيا که سال ها تجربه کار در منطقه غرب آسيا را در کارنامه خود دارد- که چندي پيش به جلسه استماع کنگره آمريکا ارائه شد در اين مورد بسيار قابل توجه و تامل است. وي که به زبان فارسي نيز مسلط است در اين نسخه که در واقع مي توان آن را «طرح مهار ايران» ناميد به طور خلاصه و فهرست وار به موارد بسيار مهم و قابل توجهي اشاره مي کند. اولين جمله اين طرح بسيار کليدي است. مودل با ادبياتي خصمانه تاکيد مي کند بايد «پايه حمايت مردمي از رژيم» را هدف قرار داد. توجه به همين نکته کوتاه اما پرمغز براي تحليل و بررسي بسياري از مسائل کافي است و يک معيار اصولي و تعيين کننده به حساب مي آيد. از اين جهت که هر اقدامي - از سوي هر فرد، گروه، نهاد، مسئول و...- که موجب تضعيف اعتماد و حمايت مردم از نظام جمهوري اسلامي شود - اعم از آگاهانه يا ناآگاهانه- در واقع تکميل کننده پازل دشمن و گامي در راستاي رسيدن دشمن به هدف مورد نظر خود است.
اصلي ترين نکته اي که مودل در ادامه مقدمه طرح خود به آن اشاره مي کند آن است که با مطالعه اي منطقي و حساب شده، جمهوري اسلامي به هيچ عنوان در شرايط يک تغيير ناگهاني و همه جانبه نيست و کاخ سفيد روياي فروپاشي جمهوري اسلامي را بايد کنار بگذارد. وي با ارائه جدول « شاخص هاي برجسته براي تغيير» در ايران از زمان انقلاب اسلامي ايران تاکنون به اين نتيجه درست رسيده است و پس از آن مي نويسد؛ «پيشنهاداتي که در ذيل ارائه خواهند شد به دنبال افزايش فشار نظامي و غيرنظامي هستند تا در طول زمان رفتار رژيم تعديل شود.»
اين نسخه همانطور که براي جامعه و نهادهاي سياسي، امنيتي، اطلاعاتي، اقتصادي و رسانه اي آمريکا براي چگونگي مواجهه با جمهوري اسلامي ايران يک نقشه راه است، مي توان براي نهادهاي مزبور در ايران نيز يک نقشه تدافعي و در مواردي نيز تهاجمي باشد. چرا که دشمن به روشني و آشکارا اعلام کرده است بر چه موضوعات و مسائلي تمرکز دارد و چه مي خواهد انجام دهد. طرح مودل از جهات مختلفي جالب توجه بوده و نشان دهنده عمق خباثت و پيچيدگي استراتژي آمريکا عليه جمهوري اسلامي است. در اين استراتژي حتي از توجه به موضوعاتي مانند تغييرات آب و هوايي و مشکلات زيست محيطي و آلودگي هوا نيز براي تضعيف جمهوري اسلامي دريغ نشده است! و يا در ششمين بند اين طرح که نويسنده تاکيد مي کند بايد حوزه علميه و مرجعيت نجف را در مقابل قم تقويت کرد و از مراجعي همچون شيرازي که با سياست هاي استکباري مشکلي ندارند و تشيع را حداکثر در سطح عبادات فردي و جداي از سياست تعريف مي کنند، در برابر مرجعيت انقلابي حمايت کرد.
مروري بر مواضع و تحليل هاي تصميم سازان و انديشکده هاي آمريکايي به روشني گوياي اين واقعيت است که آنان پس از 70 سال يکبار ديگر نسخه «آقاي ايکس» را براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران روي ميز گذاشته اند. نسخه اي که دو راهکار تعامل و فشار را به شکل موازي توصيه مي کند. دولت ترامپ آمادگي خود براي ادامه و افزايش فشار را نشان داده است و تصميم سازان آمريکايي در پي فهماندن اين نکته به تازه واردان کاخ سفيد هستند که از مسئله اول نيز نبايد غفلت کند. در همين راستا به تازگي فارين پاليسي در مقاله اي با عنوان « حلقه مفقوده بزرگ سياست ترامپ در قبال ايران» تاکيد کرد؛ « کاملامنطقي و در واقع معقولانه است که در خصوص رفتارهاي ايران که مغاير با منافع آمريکا و شرکاي آن در خاورميانه است ، رويکرد سختگيرانه تري اتخاذ شود. ولي با اين همه دولت ترامپ بايد کانال هاي ارتباطي که دولت باراک اوباما با ايران باز کرده بود، همچنان باز نگه دارد.» و يا سوزان مالوني که سال هاي متمادي روي مسائل ايران کار کرده است در وبسايت انديشکده بروکينگز با انتقاد از فرمان اجرايي ترامپ در ممنوعيت ورود اتباع ايران به آمريکا نوشت؛ «واشنگتن درهاي آمريکا را بر روي ايران بسته و در بلندمدت از نفوذ قابل توجه بر آينده ايران باز خواهد ماند.» عقب نشيني ترامپ از وعده پاره کردن برجام و گنجاندن نام سپاه در ليست تروريسم آمريکا، نشانه هايي است از اينکه مستاجران کاخ سفيد کم کم دارد گوشي دستشان مي آيد که چه بايد کنند و چه نکنند. آيا در اينجا نيز گوشي دست آنهايي که بايد، آمده است؟! نويسنده: محمد صرفي
مقاله جرج کنان حاصل سال هاي متمادي تحقيق و مطالعه درباره فرهنگ، جامعه و سياست شوروي بود. ترومن رئيس جمهور وقت آمريکا بر اساس همين متن، دکترين خود را بنيان نهاد و روساي جمهور بعدي آمريکا نيز همين راهبرد را در پيش گرفتند. راهبردي که در ادبيات سياسي به «سد نفوذ» شهرت دارد. جرج کنان بعدها از کار ديپلماتيک رسمي کناره گرفت و به سياست آمريکا انتقاد داشت و معتقد بود واشنگتن پيام تئوري وي را دريافت نکرده است. اگر چه قسمت اعظم راهبرد کنان معطوف به مهار و سد نفوذ شوروي در برابر آمريکا بود اما به موازات آن وي معتقد بود واشنگتن در کنار رقابت، تضعيف و مهار مسکو بايد رابطه و گفت و گو با شوروي را نيز پيش ببرد. آنچه در سال هاي پاياني عمر اتحاد جماهير شوروي رخ داد و در نهايت به فروپاشي آن منجر شد، درستي نظريه جرج کنان را اثبات کرد. واشنگتن در آن سال ها از در مذاکره و گفت و گوي به اصطلاح سازنده و در جهت کاهش تنش ها با رقيب خود درآمد. کنان معتقد بود اگر اين سياست از ابتدا به اجرا گذاشته مي شد، جنگ سرد نيم قرن به طول نمي انجاميد و فروپاشي اتحاد جماهير شوروي خيلي زودتر از اينها اتفاق مي افتاد.
نشريه آتلانتيک اخيراً در مقاله اي به سياست دولت ترامپ در مقابل جمهوري اسلامي پرداخته و با تاييد مواضع خشن کاخ سفيد عليه تهران، مي نويسد اين رويکرد به تنهايي کافي نيست؛ «دو سياست متضاد در برخي مواقع مي تواند مکمل يکديگر باشند و هنوز براي ترامپ دير نشده است تا رويه خود را تغيير دهد. در اين راستا ترامپ مي تواند از درس هاي باقي مانده از سياست آمريکا در قبال شوروي بهره ببرد که بر پايه آن استراتژي بلندمدت «مهار صبورانه ولي هوشمندانه» پي گرفته شد و در نتيجه آن آمريکا به پيروزي در برابر شوروي دست يافت.» آنچه آتلانتيک از آن به عنوان درس هاي سياست آمريکا در قبال شوروي و «مهار صبورانه ولي هوشمندانه» ياد مي کند، در واقع ارجاع و برگرداني از همان نسخه قديمي «تلگرام طولاني» يا «مقاله ايکس» است.
نسخه 7 بندي اسکات مودل - مامور بخش عمليات ويژه سيا که سال ها تجربه کار در منطقه غرب آسيا را در کارنامه خود دارد- که چندي پيش به جلسه استماع کنگره آمريکا ارائه شد در اين مورد بسيار قابل توجه و تامل است. وي که به زبان فارسي نيز مسلط است در اين نسخه که در واقع مي توان آن را «طرح مهار ايران» ناميد به طور خلاصه و فهرست وار به موارد بسيار مهم و قابل توجهي اشاره مي کند. اولين جمله اين طرح بسيار کليدي است. مودل با ادبياتي خصمانه تاکيد مي کند بايد «پايه حمايت مردمي از رژيم» را هدف قرار داد. توجه به همين نکته کوتاه اما پرمغز براي تحليل و بررسي بسياري از مسائل کافي است و يک معيار اصولي و تعيين کننده به حساب مي آيد. از اين جهت که هر اقدامي - از سوي هر فرد، گروه، نهاد، مسئول و...- که موجب تضعيف اعتماد و حمايت مردم از نظام جمهوري اسلامي شود - اعم از آگاهانه يا ناآگاهانه- در واقع تکميل کننده پازل دشمن و گامي در راستاي رسيدن دشمن به هدف مورد نظر خود است.
اصلي ترين نکته اي که مودل در ادامه مقدمه طرح خود به آن اشاره مي کند آن است که با مطالعه اي منطقي و حساب شده، جمهوري اسلامي به هيچ عنوان در شرايط يک تغيير ناگهاني و همه جانبه نيست و کاخ سفيد روياي فروپاشي جمهوري اسلامي را بايد کنار بگذارد. وي با ارائه جدول « شاخص هاي برجسته براي تغيير» در ايران از زمان انقلاب اسلامي ايران تاکنون به اين نتيجه درست رسيده است و پس از آن مي نويسد؛ «پيشنهاداتي که در ذيل ارائه خواهند شد به دنبال افزايش فشار نظامي و غيرنظامي هستند تا در طول زمان رفتار رژيم تعديل شود.»
اين نسخه همانطور که براي جامعه و نهادهاي سياسي، امنيتي، اطلاعاتي، اقتصادي و رسانه اي آمريکا براي چگونگي مواجهه با جمهوري اسلامي ايران يک نقشه راه است، مي توان براي نهادهاي مزبور در ايران نيز يک نقشه تدافعي و در مواردي نيز تهاجمي باشد. چرا که دشمن به روشني و آشکارا اعلام کرده است بر چه موضوعات و مسائلي تمرکز دارد و چه مي خواهد انجام دهد. طرح مودل از جهات مختلفي جالب توجه بوده و نشان دهنده عمق خباثت و پيچيدگي استراتژي آمريکا عليه جمهوري اسلامي است. در اين استراتژي حتي از توجه به موضوعاتي مانند تغييرات آب و هوايي و مشکلات زيست محيطي و آلودگي هوا نيز براي تضعيف جمهوري اسلامي دريغ نشده است! و يا در ششمين بند اين طرح که نويسنده تاکيد مي کند بايد حوزه علميه و مرجعيت نجف را در مقابل قم تقويت کرد و از مراجعي همچون شيرازي که با سياست هاي استکباري مشکلي ندارند و تشيع را حداکثر در سطح عبادات فردي و جداي از سياست تعريف مي کنند، در برابر مرجعيت انقلابي حمايت کرد.
مروري بر مواضع و تحليل هاي تصميم سازان و انديشکده هاي آمريکايي به روشني گوياي اين واقعيت است که آنان پس از 70 سال يکبار ديگر نسخه «آقاي ايکس» را براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران روي ميز گذاشته اند. نسخه اي که دو راهکار تعامل و فشار را به شکل موازي توصيه مي کند. دولت ترامپ آمادگي خود براي ادامه و افزايش فشار را نشان داده است و تصميم سازان آمريکايي در پي فهماندن اين نکته به تازه واردان کاخ سفيد هستند که از مسئله اول نيز نبايد غفلت کند. در همين راستا به تازگي فارين پاليسي در مقاله اي با عنوان « حلقه مفقوده بزرگ سياست ترامپ در قبال ايران» تاکيد کرد؛ « کاملامنطقي و در واقع معقولانه است که در خصوص رفتارهاي ايران که مغاير با منافع آمريکا و شرکاي آن در خاورميانه است ، رويکرد سختگيرانه تري اتخاذ شود. ولي با اين همه دولت ترامپ بايد کانال هاي ارتباطي که دولت باراک اوباما با ايران باز کرده بود، همچنان باز نگه دارد.» و يا سوزان مالوني که سال هاي متمادي روي مسائل ايران کار کرده است در وبسايت انديشکده بروکينگز با انتقاد از فرمان اجرايي ترامپ در ممنوعيت ورود اتباع ايران به آمريکا نوشت؛ «واشنگتن درهاي آمريکا را بر روي ايران بسته و در بلندمدت از نفوذ قابل توجه بر آينده ايران باز خواهد ماند.» عقب نشيني ترامپ از وعده پاره کردن برجام و گنجاندن نام سپاه در ليست تروريسم آمريکا، نشانه هايي است از اينکه مستاجران کاخ سفيد کم کم دارد گوشي دستشان مي آيد که چه بايد کنند و چه نکنند. آيا در اينجا نيز گوشي دست آنهايي که بايد، آمده است؟! نويسنده: محمد صرفي