گزیده ها قسمت دهم

گزیده ها قسمت  دهم  20 آذر -96
این روزها ترافیک، اگر نگوییم بزرگترین معضل حتما به یکی از بزرگترین معضلات شهر تهران تیدیل شده است. به گفته کارشناسان اثراتی که ترافیک روی رفتار شهروندان می‌گذارد، می‌تواند به افزایش خشونت شهروندان و حتی در دراز مدت به افزایش قتل و خودکشی منجر شود. به هرحال اگر زودتر برای مشکل ترافیک تهران راه حلی پیدا نشود باید علاوه بر زیان‌های اقتصادی منتظر افزایش فزاینده جرائم در تهران باشیم.
فرارو- وضعیت تهران به این صورت است که بیش از 9 میلیون جمعیت ساکن، 3 میلیون جمعیت شناور و 20 میلیون سفر روزانه دارد. همچنین نسبت خودروها به معابر آن  8 برابر است.*

کمبود زیرساخت‌های حمل‌ونقل، عدم تناسب ظرفیت معابر با نقاط ایجاد مراکز تجاری و تفریحی، وجود گلوگاه‌های ترافیکی و اشکالات هندسی معابر، ورود حجم زیادی از سفرهای روزانه از اطراف به تهران، از جمله مشکلاتی است که موجب تاثیر منفی شرایط زیست در شهر روی شهروندان می‌شود.

با توجه با آمار بالای خشونت‌های شهری و درگیری‌های خیابانی در مصاحبه‌ای به بررسی تاثیر ترافیک- و پیامدهای آن مثل اتلاف وقت- روی خشونت شهروندان می پردازیم. دکتر یعقوب موسوی جامعه شناس شهری و استاد دانشگاه در گفتگو با فرارو این موضوع را بررسی می کند:

با توجه به مشکل شدید ترافیک تهران و آمارهایی که از افزایش خشونت شنیده می‌شود تاثیر ترافیک را - به عنوان یک متغیر- روی خشونت شهروندان چگونه می بینید؟
ترافیک تبعات بسیار زیادی با خودش دارد یعنی اگر از منظر جامعه شناسی مطالعات شهر به آن نگاه بکنیم، تراکم و ترافیک و کلا جابه جایی اتومبیل و ...  دارای یک نوع به -تعبیر علم جامعه شناسی- نقص کارکردی در انتظام امور شهری است. شاید در گفتگوهای عمومی روی پیامدهای منفی اقتصاد شهر، کار، اشتغال ، فعالیت و ... مهم‌ترین معضل و موضوع، انتظام شهر -یعنی نظم شهری- است.

جای تردیدی نیست که این تراکم اتومبیل و ترافیک پیامدهای بسیار وخیمی -هم بصورت آشکار و هم به صورت غیر آشکار- در نظام نظم شهری دارد. اینکه چقدر موضوع این خشونت‌ها از نوع زبانی یا کلامی یا کنشی یا رفتاری یا خشونت در قالب سلسله مراتب مختلف خودش در بین افراد شهروند بین اعضای خانواده، بین ارباب رجوعان با کارشناسان یا پرسنل اداری، بین مدیر و زیر مجموعه خودش تا چه حد ممکن است نظام روانی و رفتاری شهروندان را تحت تاثیر قرار بدهد.

تحقیقات زیادی هم در بعد تجربی هم اجتماعی هم عملی و هم مشاهدات عینی آدم‌ها می‌رسد به اینکه در واقع فرسایش تردد، فرسایش در حرکت، و فرسایش در اتومبیل موجب فرسایش روح و روان افراد می‌شود.

به هرحال انسان است و با یک سری آستانه روحی روانی قابل تحمل و متعادل و معمولی. این آستانه وقتی بنابر هر علت و انگیزه بیرونی ترکیبش و تعادلش مشکل پیدا کند، پیامد پیدا می‌کند و پیامدش بنابر عناصر شخصیتی هر فرد مشخص می‌شود.

ترافیک به صورت غیر مستقیم روی خشونت آدم‌ها تاثیر می‌گذارد. یعنی راهبندان، اتلاف وقت، سرگردانی، بی هدفی ابهام در حرکت ماشین‌ها، نرسیدن به برنامه‌ای که احتمالا فرد پیش بینی کرده است، بهم خوردن قول و قرار و قاعده و در واقع تعهداتی که از ناحیه افراد ایجاد می‌شود همه این‌ها تحت شعاع ترافیک مخدوش می‌شود. یعنی قرار و مدار و تعهد و انتظانم امور دستخوش تغییر می‌شود.

یعنی فرض کنید فرد قرار است که جایی خودش را برساند، بیمارستانی برود، خدماتی دریافت کند، قراردای را امضا بکند، به محل کار سر ساعت برسد، به هم می‌خورد. این‌ها همه در واقع هم‌پاشیدگی انتظام شهری است که پیامدهای زیادی هم به لحاظ ساختاری هم به لحاظ ساختار عملکردی در شهر است وهمچنین ساختار شخصیتی شهروندان را مخدوش می‌کند. یعنی فرد، فرد سابق نخواهد بود فرد دیروز نیست. فردی که باید سهوا متعهد به یک قول و قرار و قاعده و .. باشد، نخواهد بود.

طبیعتا این مخدوش کردن شخصیت خشونت آرام، خشونت پنهان، خشونت بی صدا را در فرد ایجاد می‌کند و‌ ای بسا این خشونت گاهی صدایش در می‌آید. این خشونت ناشی از به هم پاشیدگی روحی و روانی فرد، متاثر از شرایط سخت راهبندان‌های طولانی و حجم اتومومبیل و آلودگی ناشی از آن‌ها و سروصدا و بدتر از همه به هم خوردن تعهدات فرد از نظر زمانی است.

و این زمینه ساز یک نوع عصبانییت و پرخاشگری اجتماعی است. یک نوع خشونت را موجب می‌شود و شما می‌بینید که احتمالا با کوچکترین اختلال و برخورد دو تا اتومبیل باهم عکس العمل به صورت دست به یقه شدن، دشنام دادن بد و بیراه گفتن  اتفاق می‌افتد.

و شما کاملا آنجا متوجه هستید که این نزاع خیابانی ناشی از مثلا یک نوع بی احتیاطی- مثلا یک اتفاقی افتاده است ماشینی ماشینی را زده است یا نزده است یا خواسته بزند یا نزدیک بوده است بزند- می‌بینید که برخورد فیزیکی بسیار تند صورت می‌گیرد و سطح کار به عملیات جراحتی و نزاع فیزیکی تند می‌کشد و ممکن است حتی منجر به مرگ و میر فرد شود.

یعنی وقتی خشونت‌ها به این شکل است پیگیری می‌کنید می‌بینید چیزی نیست غیر از اینکه فرد ساعت‌ها در راهبندان است و روح و روانش متلاشی شده است، تمرکز خودش را از دست داده است. به مقصد خود نمی‌تواند برسد حالا یک تصادف کوچک کافی است که مثل یک کبریت اشتعال ایجاد بکند و تمام شخصیت فرد را منفجر بکند.

بنابر این از نظر روانشناسی شهری، روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی شهری کاملا واضح است که این حجم ناموزون از اتومبیل در شهر، مناسب نیست. تناسب بین جمعیت، راه و اتومبیل باید موزون باشند. وقتی راه مناسب داشته باشید، مسائل تردد متناسب و وسایلی که مناسب با این تردد است داشته باشید شاهد پرخاشگری ناشی از عدم توازن شهری نخواهید بود. و متاسفانه این موازنه سال هاست در تهران به هم خورده است و پیش بینی هم نمی‌شود این موازنه ایجاد شود.

در غیاب این موازنه ما شاهد پرخاشگری، خشونت، تند مزاجی، فقدان مدارای اخلاقی هستیم. یکی از لوازم زندگی شهروندی داشتن مدارای اخلاقی، صعه صدر، اخلاق نیک، روی گشاد و لبخند است. ببینید این مدت هاست در تهران کمرنگ شده است. بطوریکه شاید از منظر بیرونی‌ شهروندان تهران آدم‌های عبوس، کم حوصله و بی حوصله‌ای هستند و اصولا از نظر روحی و روانی خسته جلوه می‌کنند. این‌ها عوامل و نشانه‌های خشونت برخواسته از تراکم و ترافیک است.

اگر بخواهیم خشونت های ناشی از اثرات روانی ترافیک را به دو دسته خشونت‌های آنی- مثل یک درگیری لفظی ناشی از عصبانیت هنگام ترافیک- و خشونت های بلند مدت دسته بندی کنیم. تاثیر ترافیک بر خشونت های بلند مدت -مثل نا امیدی دائمی و عصبانیت همیشگی که ممکن است به خودکشی یا قتل هم بیانجامد- چگونه است؟
متغیر خشونت تابع یک سری عوامل پیچیده‌تر از آن است که حالا بخواهیم ما منشا و ریشه آن را در وضعیت حمل و نقل شهری ببینیم.

بله حمل و نقل پر تراکم شهری که تولید مواد سمی می‌کند و این مواد سمی قدرت تصمیم و تفکر و تعادل روحی روانی را تحت تاثیر قرار می‌دهد موجب می‌شود افراد خوب فکر نکنند. این موضوع اثبات شده است یعنی هرچقدر آلودگی شهری، دی‌اکسید و مونو‌اکسید کربن ناشی از دود ماشین‌ها بیشتر می‌شود اختلالات دِماغی یا ذهنی یا فکری ایجاد می‌شود.

در شرایط بروز اختلال دِماغی یا روانی ممکن است افراد تصمیمات خطرناک بگیرند یعنی نمی‌توانند مشابه شرایط نرمال و عادی بیاندیشند و راه حل منطقی پیدا کنند و متوصل به تدبیرهای روشن و شفاف بشوند. در این شرایط غیر نرمال ممکن است واقعا محرک های دیگری- عوامل کمکی- این شرایط را تشدید بکند.

نمی‌توانیم بگوییم بین مثلا ترافیک یا حمل نقل در شهر یا خودکشی یا خودسوزی‌ یا قتل رابطه وجود دارد، اما تشدید می‌کند و زمینه را فراهم می‌کند. در شرایطی که شهر تهران با انبوه مشکلات مواجه است، مخصوصا در این ایام و این فصل از سال که فصل فعالیت‌های مختلف اقتصادی تجاری و صنفی و یا تحصیلی و ... است، اگر افراد دچار معضلی شوند، خیابان‌های پر تراکم تهران این معضلات را سیاه‌تر، تاریک و فشرده‌تر می کنند و زمینه‌های غیر مستقیم تصمیمات تبهکارانه را در افراد ایجاد می‌کنند.‌

نمی‌توانیم بگوییم لزوما ترافیک باعث کنش‌های تندی از نوع خودکشی یا قتل می شود بلکه غیر مستقیم شرایط را و بستر را برای آن فراهم می‌کند. یعنی ترافیک موجب فراهم آوردن زمینه‌های تند روحی روانی است- یعنی زمینه‌های ناسازگاری روحی روانی- و این ناسازگاری به دنبال فرصت هایی است که روش‌های سختی مثل خودکشی را به کنشگر تحمیل بکند. پس تاثیر ترافیک بر رفتارهای پرخطری مثل خودکشی به این صورت ممکن است.

در نگاه اول شاید به نظر برسد که حل این مشکلات در گرو حل خود مشکل ترافیک است اما اگر بخواهیم از دید دیگری نگاه بکنیم به نظر شما چه کاری می شود کرد که حال که متاسفانه مشکل ترافیک و تراکم در شهر تهران وجود دارد، این مساله به بروز رفتارهای خشن منجر نشود؟
حل مساله در گرو حل آن علت‌های اصلی است نه معلول‌ها. علت اصلی بر می‌گردد به نظام تربیتی و آموزش و به معنی عام و کلی در سطح ملی در سطح میانه و سطح فردی. باید زمینه‌های ثبات شخصیتی و پرورش شخصیت مدنی در افراد ایجاد شود.

این کار بسیار دشواری است و مستلزم سیاست های بسیاری است؛ مستلزم تلفیقی از خیلی از سیاست‌های آموزشی مختلف روحی روانی، اجتماعی و مدنی  تا بتوان این شرایط را فراهم کرد. آنچیزی که از منظر شهر بحث است بحث معضل تراکم ترافیک شهر است؛ یعنی بایستی مدیریت شهری مداخله بکند در این قضیه و هرچه سریعتر راه حل‌ها را برای آزاد سازی روح، روان، شخصیت، زمان، فرصت و حتی سرمایه آدم‌ها اجرا کند.

آن چیزی که الان مشاهده می‌شود این است که نظام حمل و نقل شهر تهران، از نظر اقتصادی رقم بالایی را به سرمایه اجتماعی، شخصیتی، فرهنگی و روح و روان مردم  لطمه می‌زند. این باید در واقع حل بشود و این هم راه حل دارد. ببینید در شهری مثل بوینس آیرس و سائوپوئولو، این‌ها مشکلات ما را داشته اند. این‌ها الان این مشکل را برطرف کرده اند و این شهر‌ها قابل زیست است.

ببینید تجربه‌های جهانی چه می‌گوید ببینیم چطور می‌شود تهران را به لحاظ حمل و نقل شهری شهر زیست‌پذیر کرد. در این صورت می‌شود به کاهش بسیاری از بیماری ها، آلام و آن چیزی که مد نظر شماست- خشونت- امیدوار بود.

 طبیعی است که خشونت‌ در انسان سابقه‌ای طولانی دارد و یک پدیده نو نیست. آمار خشونت وقتی زیاد می‌شود، نشانه این است که متغیر‌های جدیدیی وارد چرخه تولید خشونت شده اند. یک متغیر حتما ترافیک است، اما حل و فصل مسائل مربوط به آدم‌ها در بعد اقتصادی، مطالباتشان، تعهداتشان و انتظاراتی که یک جوان دارد از دیگر متغیر‌های موثر هستند.

یک مشکلی که ما بعد از انقلاب با آن مواجه بودیم و هنوز هم مواجه هستیم این است که سطح انتظارات اجتماعی مردم ما -خصوصا الان جوان‌های ما- خیلی بالا است. متناسب با سطوح انتظارات و توقعاتی که  جوانان دارند پاسخ وجود ندارد یعنی در زمینه توسعه، اشتغال، برخورداری و رفاه.

به هرحال جوانان همواره در معرض این گفتمان‌های انتظار آفرین قرار دارند. محافل فرهنگی، محافل آموزشی، محافل هنری و حتی ورزشی آینده اتوپیایی و آرمانی را فراهم می‌کنند، ولی این آرمان‌ها با واقعیت‌های جامعه ما انطباق ندارد یعنی دسترسی به آن‌ها به این سادگی امکان پذیر نیست.

ما باید در نظام تعلیمات عمومی و آموزش عمومی سطح انتظار جوانان را  تعدیل کنیم، و با آن‌ها باید به این توافق رسید که ما در جامعه منابع و امکات محدود داریم. شهرهای ما امکاناتشان محدود است. رسیدن به یک سری آرزوهای بسیار بسیار دور و دراز غیر ممکن است و فرد نباید در صدد آنها باشد.

جوانان باید بدانند که در هر حال سطح انتظار و توقع و آرزوهایشان را منطقی تعریف بکنند. تا بتوانند زندگی آرامی داشتهب اشند و از کیفیت زندگی بهره ببرند.


* به گفته رئیس پلیس راهور تهران بزرگ

همچنین گزيده‌ای از آمار و اطلاعات حمل ونقل شهری تهران در دفتر سایت موجود است.
به عنوان روزنامه‌نگار بايد دست‌ها را بالا برد كه چرا گريبان فدراسيون فوتبال را در اين موارد به ويژه گزارش هيات نظارت وزارت ورزش نگرفته‌ايم؟ ما وظيفه داشتيم كه آن گزارش را پيدا و منتشر كنيم.
عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: چند روزي است كه فرياد مدير مسوولان مطبوعات بلند شده است؛ فريادي از گراني و نبودن كاغذ. زماني بود كه تيراژ روزانه مطبوعات ايران چندين برابر امروز بود و به بهار مطبوعات مشهور بود و هر كس خود را با روزنامه‌اي تعريف مي‌كرد و آن را زير بغل مي‌زد و بسياري نيز چند روزنامه را مطالعه مي‌كردند.

اگر در آن دوره عرضه كاغذ با مشكلي مواجه مي‌شد، به مساله‌اي ملي و مهم تبديل مي‌شد، به ويژه آنكه جانشيني هم براي مطبوعات متصور نبود، ولي اكنون كه از آن تيراژهاي چند صدهزارتايي خبري نيست و شبكه‌هاي اجتماعي نه تنها خود را به عنوان بديل مطبوعات نامزد كرده‌اند، بلكه مدت‌هاست كه قلمرو مهمي از آن را به تصرف خود در آورده‌اند، كمبود كاغذ چه معنايي مي‌تواند بدهد؟

فراموش نكنيم كه مصرف كاغذ مطبوعات در سطح جهاني نيز كاهش يافته است، زيرا بسياري از روزنامه‌هاي مهم و پرتيراژ بخش مهمي از خريداران و تيراژ كاغذي خود را با تيراژ الكترونيكي جايگزين كرده‌اند، پس علت واقعي كمبود كاغذ چه مي‌تواند باشد؟ واقعيت اين است كه اتفاقات مشابه در ايران را نمي‌توان در قالب‌هاي منطقي تحليل و اظهارنظر قاطع كرد. يك علت آن مي‌تواند رانت و فساد باشد كه در فضاي غيرشفاف اقتصادي منجر به چنين كمبودهايي مي‌شود. با همه اينها هدف از اين يادداشت چيز ديگري است.

بياييد فرض كنيم كه از همين فردا كاغذ مطبوعات را به اندازه كافي و حتي بيشتر از نياز در اختيار مطبوعات قرار دهند يا حتي قيمت آن را نيز كاهش دهند. در اين صورت انتظار داريم چه اتفاقي در كشور رخ دهد؟ حالت ديگر اين است كه عرضه كاغذ به كلي قطع شود و مطبوعات عملا بسته شوند، در اين حالت انتظار چه تحولي را داريم؟

در هر دو صورت از حيث كاركردهاي اصلي مطبوعات اتفاق خاصي رخ نخواهد داد زيرا كه يك علت مهم ضعف مطبوعات ايران، ناتواني و محدوديت‌هاي آنها در انجام و تحقق كاركرد نظارتي است، هنگامي كه نظارت نباشد مهم‌ترين مشخصه مطبوعات وجود ندارد، در اين صورت مثل چراغي است كه نور ندارد و بود و نبودش چندان به چشم نخواهد آمد.

ما به عنوان روزنامه‌نگار كه دغدغه اصلي او بايد انجام وظايف حرفه‌اي‌اش از جمله نظارت بر نهادهاي عمومي باشد، كمتر احتمال مي‌داديم كه در گفت‌وگو با يك ورزشكار به ويژه فوتباليست، از جهت انجام وظيفه اصلي به چالش كشيده شويم.

آقاي علي كريمي در گفت‌وگو با «اعتماد» كه گزارش آن در ١٩ آذر منتشر شد، به گونه‌اي وارد مسائل شد كه در مقام روزنامه‌نگار بايد از ضعف و ناكارآمدي نظارتي خود متاسف باشيم.

اين گفت‌وگو درباره اظهارات آقاي علي كريمي عليه مقامات فعلي فدراسيون فوتبال است. گويي كه كريمي اقدامي نامتعارف انجام داده و بايد درباره اين اقدام خود پاسخ دهد. در حالي كه در يك جامعه سالم افشاگران فساد را نقد يا محكوم نمي‌كنند و علت كارشان را مورد سوال قرار نمي‌دهند.

در جامعه سالم بيش از هر چيز به مفاد افشاگري‌هاي وي كار دارند. امروز كه برخي افشاگري‌ها عليه قدرتمندان سينمايي هاليوود بيان مي‌شود، حتي كمتر كسي به اين سوال از افشاگران مي‌پردازد كه چرا اين همه دير؟ هرچند سوال بجايي است، ولي در درجه اول مفاد اين افشاگري‌ها موردنظر است و با متجاوزان برخورد مي‌شود.

علي كريمي در بخش‌هايي از اين گفت‌وگو اظهار داشته است كه: «من تا وقتي سوال داشته باشم از مديران فدراسيون مي‌پرسم. از مديران فدراسيون فوتبال سوال كردند كه آن كارت‌هاي هديه را براي چه كاري استفاده مي‌كرديد!... ما كه كاره‌اي در اين فوتبال نيستيم. ولي رسانه‌ها چقدر پيگير پاسخ سوالات و ابهامات هستند؟ چرا نمي‌روند از مديران فدراسيون سوال كنند كه پول قرارداد اسپانسر قبلي سازمان ليگ را چرا بعد از دو سال هنوز نتوانسته‌ايد بگيريد؟ چرا مدام دنبال حرف زدن امثال علي كريمي هستيد؟ ما كه داريم حرف‌هاي‌مان را مي‌زنيم و مردم هم لطف دارند متوجه سوالات و حرف‌هاي ما شده‌اند. چرا هيچ كسي مدام سوالات را از فدراسيون فوتبال تكرار نمي‌كند تا مجبور به پاسخگويي شوند؟ اگر رسانه‌ها سوال نمي‌كنند كه بياييد بگوييد چرا؟ اگر سوال مي‌كنند و جواب نمي‌دهند همين رسانه‌ها بيايند تيتر بزنند و به مردم بگويند كه سوال پرسيديم آقايان تاج، كفاشيان و ساكت جواب ندادند! من اگر بحث دروغي را مطرح كردم چرا از من شكايت نكردند؟... چرا به پرونده بليت‌فروشي ورود كرد (منظور برنامه ٩٠ است) و كفاشيان را روي خط آورد اما به قرارداد اسپانسر قبلي سازمان ليگ نپرداخت؟ آيا واقعا مشكل اين فوتبال جادوگري است؟ چرا چند برنامه درباره جادوگري و بليت‌فروشي پخش شد اما هيچ آيتمي درباره خسارت ٦٩ ميليارد توماني كه به شركت اسپانسر قبلي سازمان ليگ از تبليغات محيطي داده شده است، پخش نشد؟... ايشان (وزير ورزش) دستور بدهند گزارش هيات نظارت وزارت ورزش از فدراسيون فوتبال را براي‌شان ببرند. من مي‌خواهم كه آقاي وزير اين گزارش را بدون هيچ‌گونه مصلحت‌انديشي در خلوت خودش فقط يك بار مطالعه كند، همين!... وزير ورزش مشخص كند اگر اين گزارش مطلوب بود چرا چيزي درباره جزييات آن اعلام نشد.

اگر غيرمطلوب بود و مشكل داشت چرا هيچ برخوردي صورت نگرفت و اين گزارش به مراجع مربوط ارجاع داده نشد... باز هم مي‌گويم اين رسانه‌ها هستند كه بايد اين مسائل را به نمايندگي از مردم از تاج و كفاشيان و ساكت و ساير مديران فدراسيون بپرسند. اين رسانه‌ها هستند كه بايد بپرسند مجامع سالانه فدراسيون فوتبال چرا به صورت منظم در سال مالي مشخص شده در يك ماه خاص در هر سال برگزار نمي‌شود! منتها بعضي از رسانه‌ها چشم‌شان را به روي حقايق و واقعيت‌ها بسته‌اند و حتي برخي‌ها طوري وانمود مي‌كنند كه انگار ما بد هستيم و مديران خوب! اينجا بحث بد و خوب نيست! بحث شفاف‌سازي است و تا وقتي رسانه‌ها درباره فساد فوتبال و اتفاقاتي كه رخ مي‌دهد سوال نپرسند و مسوولان مجبور به پاسخگويي نشوند هيچ چيزي درست    نمي‌شود.»

به عنوان روزنامه‌نگار بايد دست‌ها را بالا برد كه چرا گريبان فدراسيون فوتبال را در اين موارد به ويژه گزارش هيات نظارت وزارت ورزش نگرفته‌ايم؟ ما وظيفه داشتيم كه آن گزارش را پيدا و منتشر كنيم.

شايد در ميان كشورهاي اروپاي غربي هيچ‌كدام به فاسدي ايتاليا نباشند، ولي اگر يكي از اين افشاگري‌ها آنجا مي‌شد، پليس فورا فدراسيون فوتبال آنجا را پلمب مي‌كرد تا به ادعاها رسيدگي شود، همچنان كه پيش از يك تورنمنت مهم بين‌المللي فوتبال اين كار را در ايتاليا انجام داد.

ولي به نظر مي‌رسد كه در اينجا دچار اختلال عصبي شده‌ايم و به علل گوناگون تارهاي عصبي نظام اجتماعي ما از كار افتاده‌اند و هيچ دردي را به مغز گزارش نمي‌دهند تا دستور لازم براي رفع آن را دريافت كنند. 

روزنامه اعتماد تيتر اين گفت‌وگو را چنين انتخاب كرد: «جادوگر متهم مي‌كند.» ولي ابهامي در آن وجود دارد. اينكه مقامات فوتبال را متهم مي‌كند يا روزنامه‌ها و رسانه‌ها را و شايد هم هر دو را؛ البته كه متهم كردن رسانه‌ها مهم‌تر از متهم كردن مقامات فدراسيون فوتبال است.
اگر در گذشته خانه‌های گران در مناطق شمالی تهران می‌شد یافت،امر شرایط و فضای اقتصادی کشور به سمتی رفته که در مناطق دیگر تهران نیز خانه‌های میلیاردی هم وجود دارد.

به گزارش خبرآنلاین، خانه‌های گران را تا پیش از این در مناطق شمالی تهران می‌شد یافت؛ چه از نظر قیمت هر مترمربع و چه از جهت نرخ نهایی، لوکس و گران‌ترین خانه‌ها اغلب در این بخش بودند. اما به نظر می‌رسد شرایط و فضای اقتصادی کشور به سمتی رفته که در مناطق دیگر تهران نیز خانه‌های میلیاردی وجود دارد.

آن‌طور که در بررسی‌های میدانی آشکار است، به طور معمول متراژ این خانه‌ها بالاست و به همین دلیل، باید میلیاردی برای این خانه‌ها هزینه کرد. از سوی دیگر، این خانه‌ها قدیمی‌ساز هستند و یک عامل گرانی این خانه‌ها، همین موضوع است.

بنا به این گزارش، در منطقه شیخ‌هادی، کوچه شهید سخن‌ور یک خانه ویلایی 542 متری با 30 سال ساخت هر مترمربع 6 میلیون و 450 هزار تومان است که قیمت نهایی این خانه، 3 میلیارد و 500 میلیون تومان از سوی فروشنده اعلام شده است.

در منطقه قیطریه، خیابان قیطریه‌جنوبی یک خانه 220 متری نوساز هر مترمربع 11 میلیون و 780 هزار تومان برای فروش گذاشته شده است که برای این خانه باید 2 میلیارد و 600 میلیون تومان هزینه کرد.

در منطقه یوسف‌آباد، خیابان اسدآبادی نیز یک خانه ویلایی 320 متری با 33 سال ساخت هر مترمربع 13 میلیون و 900 هزار تومان است و قیمت نهایی این خانه 4 میلیارد و 448 میلیون تومان خواهد بود.

در منطقه دروس، کوچه شهید معتمدی‌دهکردی یک خانه ویلایی 200 متری با 35 سال ساخت هر مترمربع 14 میلیون و 870 هزار تومان برای فروش گذاشته شده است که برای این خانه باید 2 میلیارد و 975 میلیون تومان هزینه کرد.

در منطقه سیدخندان، خیابان ابوذرغفاری‌شمالی یک خانه ویلایی 172 متری با 36 سال ساخت هر مترمربع 10 میلیون و 20 هزار تومان است که قیمت نهایی این خانه یک میلیارد و 725 میلیون تومان باید هزینه کرد.

در منطقه پیروزی، خیابان کریمشاهیان یک خانه ویلایی 150 متری نوساز هر مترمربع 10 میلیون و 200 هزار تومان است. این خانه یک میلیاد و 530 میلیون تومان قیمت دارد. در ستارخان نیز یک خانه 153 متری با 29 سال ساخت نیز هر مترمربع 12 میلیون و 350 هزار تومان است که برای این خانه باید یک میلیارد و 890 میلیون تومان هزینه کرد.
در ادامه آیین‌ها و سخنرانی‌ها به مناسبت روز دانشجو، دیروز ۱۹ آذر، صادق زیباکلام، مسعود پزشکیان و پروانه سلحشوری در دانشگاه امیرکبیر سخنرانی کردند.
در ادامه آیین‌ها و سخنرانی‌ها به مناسبت روز دانشجو، دیروز ۱۹ آذر، صادق زیباکلام، مسعود پزشکیان و پروانه سلحشوری در دانشگاه امیرکبیر سخنرانی کردند.

دانشجویان هر سه سخنران را ناگزیر کردند تا درباره دانشجویان ستاره‌دار و حصر صحبت کنند. بخش‌هایی از آنچه این سه سخنران گفتند را در ادامه می‌خوانید.  

زیباکلام: آیا باید از روحانی عبور کرد یا کنار او ماند؟
صادق زیباکلام در این مراسم گفت: «فکر می‌کنم برای دانشجویان ستاره‌دار و خبرنگاران در حبس و کسانی که در حصر هستند، چه کار کرده‌ام. این‌طور می‌توانم بگویم تا جایی که می‌توانستم هر کاری کردم، اما خود را مخاطب این پرسش می‌دانم که «چه کرده‌ام؟» و چرا امروز وضعیتمان چنین است؟»

به گزارش ایلنا این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با بیان اینکه هر کاری که می‌توانسته برای رئیس‌جمهورشدن روحانی انجام داده، افزود: «اما امروز هرجا می‌روم ناامیدی می‌بینم و حال باید گفت که آیا باید از روحانی عبور کرد یا در کنار وی ماند؟».

او عملکرد اطرافیان رئیس‌جمهور را قابل نقد دانست و گفت: «به نظرم جهانگیری باید کنار بکشد و خود را برای انتخابات ۱۴۰۰ آماده کند. جهانگیری آمادگی کار اجرائی را دارد. البته ما باید کنار روحانی بمانیم و با او بسوزیم و بسازیم».

زیبا‌کلام با انتقاد از وضعیت اقتصادی دولت نیز گفت: «من از پوپولیسمی می‌ترسم که در سال ۱۴۰۰ ظهور کند و باز هم به مردم بگوید که حق شما را خورده‌اند. حالا یا آقای ضرغامی یا آقای رئیسی جای احمدی‌نژاد را می‌گیرد یا دیگری، اما سخت در اشتباه هستید اگر فکر کنید که لاریجانی جای احمدی‌نژاد را می‌گیرد. من می‌گویم نباید فضا را برای پوپولیسم آماده کرد. پس از روحانی عبور نمی‌کنیم اما به او می‌گوییم تغییر کن و وعده‌هایت را فراموش نکن.»

در ادامه این برنامه پروانه سلحشوری، عضو فراکسیون امید به سخنرانی پرداخت. او نیز به موضوع دانشجویان ستاره‌دار اشاره کرد و گفت: «موضوع ستاره‌دارشدن دانشجویان قابل قبول نیست.

سلحشوری افزود: «من چند روز پیش با دانشجویی صحبت می‌کردم که می‌گفت من حتی سیاسی نبوده‌ام و مرا ستاره‌دار کرده‌اند، توجه کنید که برای ستاره‌دار ‌کردن دانشجویان در دوره‌ای، حتی دانشجویی را که سیاسی هم نبوده است، ستاره‌دار کرده‌اند».

او مطالبه حقوق تحصیلی دانشجویان ستاره‌دار را وظیفه دانشجویان دانست و افزود: «ما هم باید به‌عنوان نمایندگان مجلس وظیفه خود را که پیگیری مطالبات شماست دنبال کنیم». سلحشوری به موضوع ناامیدی که جامعه را در بر گفته نیز اشاره کرد و گفت: «متأسفانه جو یأس، ناامیدی و بی‌تفاوتی در دانشجویان رواج دارد درحالی‌که دانشجو باید معترض و نقاد باشد و با این تهی‌سازی دانشگاه از علم، به سمت دانشگاهی می‌رویم که دانشجو بی‌تفاوت باشد چراکه بقای خود را در بی‌تفاوتی می‌بیند».

او ادامه داد: «روزگاری در دانشگاه نخبگانی ظهور پیدا می‌کردند که در زندان‌های پهلوی سفیر آزادی بودند و بعد از انقلاب جان خود را فدای وطن کردند برای اینکه ایران بماند. شما ماندید و معترض بودید و از آنها دفاع کردید و معترض بودید و دوم خرداد را آفریدید.

این نماینده مجلس درباره آمار دانشجویان ستاره‌دار گفت: «گفته شده ۵۴۹ دانشجو ستاره‌دار بودند که تقریبا همه آنها جذب شدند و حدودا ۲۹ دانشجو باقی مانده‌اند».

عضو فراکسیون زنان درباره اینکه برای مبارزه با فساد گفت: «عواملی که یک سیستم را به نابودی می‌کشد، فساد است. عزم مبارزه با فساد باید در مجلس صورت بگیرد. دعا کنید مجلس بتواند با فساد مبارزه کند».

نماینده مردم تهران در پاسخ به این سؤال که فراکسیون امید چقدر توانسته شعارهای خودش را دنبال و برآورده کند، گفت: «به نظرم نشانه‌های بهبود وضعیت را تا حدی می‌بینید. کمیته‌ای برای پیگیری موضوع رفع حصر تشکیل شده و روند به سمتی پیش می‌رود که ما امیدوار به رفع حصر هستیم. امیدی که امروز در بین شما می‌بینم، نشان از این است که فراکسیون امید بد عمل نکرده است».

پزشکیان: احمدی‌نژاد در چشمان آدم نگاه می‌کرد و دروغ می‌گفت
مسعود پزشکیان سخنان خود را این‌گونه آغاز کرد که «شعار نمی‌دهم، چون کسی از ما شعار نمی‌پذیرد. درحال‌حاضر جایی هم نیستیم که بخواهیم شعار دهیم. بنابراین سخن‌ گفتن با شما سخت است».

نایب‌رئیس مجلس شورای اسلامی در ادامه گفت: «فتنه جایی بود که ما به وعده‌هایی که در اوایل انقلاب دادیم و از آن دفاع می‌کردیم، به‌خوبی عمل نکردیم و حالا هم از این امتحان به راحتی بیرون نیامدیم».نماینده مردم تبریز خطاب به دانشجویان گفت: «معتقدم ما رفتنی هستیم. دوره ما گذشته است و فردا شما مملکت را اداره خواهید کرد. شما باید خود را برای فردا آماده کنید. چه خوششان بیاید چه نیاید، چه خوشمان بیاید چه نیاید، فردا برای شماست».

پزشکیان با این پرسش از دانشجویان که «آیا شما خود را برای فردا آماده کرده‌اید»، گفت: «بچه‌هایی که جبهه رفتند، صف اول تظاهرات بودند اما هنگامی که در قدرت بودند، عوض شدند. انقلابی‌بودن مهم نیست؛ انقلابی‌ماندن مهم است».

پزشکیان به برخی از مشکلات جامعه اشاره کرد و افزود: «اینکه بیرون گود باشند و بگویند لنگش ‌کن، کار آسانی است اما درست‌کردن مملکت کار ساده‌ای نیست. هنر این است که در گود باشی و توان لنگ‌کردن داشته باشی. بسیاری به‌خاطر پست، صندلی و... رد می‌شوند و نمی‌توان به‌راحتی کسی را اسم برد که بتواند برای این مملکت خدمت کند».

او در پاسخ به این پرسش که برای دانشجویان ستاره‌دار و روزنامه‌نگاران در بند چه کردید، گفت: «حل مشکلات اجتماعی به این سادگی نیست اما آیا این فضا با زمان احمدی‌نژاد قابل قیاس است؟ آیا این آزادی که درحال‌حاضر داریم زمان احمدی‌نژاد داشتیم».

نماینده مردم تبریز در مجلس با بیان اینکه تغییرات نیازمند یک دهه است، گفت: «زمانی که احمدی‌نژاد حرف می‌زد، من تا آخر نمی‌ماندم. او در چشم آدم نگاه می‌کرد و دروغ می‌گفت». دانشجویی خطاب به پزشکیان گفت لیست امید برای زلزله‌زدگان چه کرده‌ و شما که در دانشگاه شهید بهشتی می‌گویید برای رأی‌تان به مردم مدیون نیستید، آیا این دانشگاه و مردم نبودند که شما را انتخاب کردند، او در جواب گفت: «من وعده‌ای ندادم که عمل نکرده باشم و هر حرفی نزدم که عمل نکرده باشم. من تا جایی که توان دارم، پیگیری کرده‌ام و از حصر کاسبی نکردم».


این نماینده مجلس در پاسخ به این سؤال که در مجلس درباره مفاسد اقتصادی چه کردید؟ و چرا در یک برنامه زنده تلویزیونی هیچ‌کس جرئت نمی‌کند اسم مفسد اقتصادی را ببرد، گفت: «برای حل مشکلات مفاسد اقتصادی باید سیستم داده‌ها در مملکت راه بیندازیم؛ در این صورت می‌توان به راحتی در کشور کار کرد. اما اجرای آن کار ساده‌ای نیست اما راه مشخص است؛ اگر به سیستمی داده‌هایمان را اعلام کنیم و اگر بتوانیم این سیستم را در کشور فعال کنیم، مشکلات حل می‌شود».