نه انقلاب مصادره واهداف وآرمانش به
انحراف کشیده شد که درست درجهت خواست اهداف انقلابیون وآزادیخواهان ومطالبات مردم
سوق داده وجرکت شد. برای اینکه مشتی آخوند حوزوی فرصت طلب با شرکای شان
حاکم شدند وسیاست سرکوب و سانسور وانقباض اجتماعی را دنبال و تحمیل کردند واین
سیاست تاحال ادامه داشته است . بدتر اینکه واژه ها نه مصادره که ازمجواتهی ووارونه
شده اند . ازجمله واژه انقلاب است که آنچنان لوث وابزار تبلیغاتی چماق گونه شده
است که درمورد فاشیست ومرتجع ترین نیروهای
سرکوبگر بکار برده می شود . زیرا توجیه سیاست سنگ بستن وسگ رها کردن شده است.
اوضاع جاری کشور در شرایط ویژهای قرار
دارد. از یکطرف خشکسالی، کم آبی، مشکلات زیست محیطی، زلزلههای پی در پی در غرب،
کرمان و تهران پیامدهای غیرمنتظرهای در جامعه داشته و از سوی دیگر دشمنان قسم
خورده از آمریکای ترامپ گرفته تا برخی رژیم های کینه توز منطقه مرتباً درصدد
تقابل هستند که عواقب آن کمابیش محسوس و ملموس است.
ما با دشمنانی مواجهیم که میخواستند و هنوز هم میخواهند ریشه ایران و ایرانی را بسوزانند و هنوز هم اذناب منطقهای آنها تصریح میکنند که سعی دارند جنگ را به داخل ایران بکشانند و از شرارت علیه ایران و همفکران ما دست بر نمیدارند.
در چنین شرایطی عقل و منطق ایجاب میکند از مسائل اختلافی بپرهیزیم و برای تحکیم و تعمیق وحدت و انسجام ملی در سراسر کشور از هیچ کوششی فروگذار نکنیم، زمینههای تفاهم و تعامل را تقویت کنیم و اجازه ندهیم دشمنان از هیچ فرصتی برای ایجاد تردید و اختلاف بین آحاد ملت سوءاستفاده کنند. این موارد و تصریح به جزئیات آن بارها تکرار شده و هنوز هم کسی در تبیین این موارد و ضرورت وحدت و انسجام ملی تشکیک نمیکند. لکن در میدان عمل شاهد سمپاشی همیشگی کسانی هستیم که اتفاقاً مسئولیتهای سنگینی در جهت ایجاد زمینههای تعامل و تفاهم در جامعه برعهده دارند و باید حتی پیشتاز و زمینه ساز وحدت در جامعه باشند.
انصافاً جای سئوال دارد که چرا کسانی که ابزارهای لازم و کافی برای تحکیم همبستگی و تعامل در جامعه را در اختیار دارند، برای سیاه نمائی در فضای جامعه مرتباً وسوسه میشوند؟
کسانی که خود را از نیروهای برتر و فرهیخته جامعه انقلابی میدانند و حتی در صلاحیت، کارآئی، کاردانی و تعهد سایر نیروها در زیر خیمه انقلاب تشکیک میکنند، چرا باید خودشان برای ایجاد یاس و ناامیدی و بیاعتمادی به نظام و اثبات عدم کارآئی اجزاء اصلی نظام تا این اندازه اصرار داشته باشند و حتی از دشمنان نظام هم در این زمینه سبقت بگیرند؟
آیا کسی تا به حال در این زمینه اندیشیده است که ایجاد بیاعتمادی در جامعه و دامن زدن به مشکلات و بزرگنمائی نارسائیها چه نتیجه مفیدی در بر داشته که برای استمرار همین مسیر انحرافی و دامن زدن به بیاعتمادیها، وسوسه میشوند؟ انصافاً اگر آمریکا و اسرائیل در ایران رسانهای را در اختیار میداشتند، برای حمله به دولت جمهوری اسلامی و زیر سئوال بردن کارنامه نظام اجرائی کشور تا این اندازه گستاخی به خرج نمیدادند و برای کسب اعتبار و سرپوش گذاشتن بر اهداف و برنامههای خائنانه خودشان هم که شده، بیشتر از بعضی رسانههای به اصطلاح دلسوز ما مراعات حساسیتهای جامعه را مدنظر قرار میدادند. باید پرسید که حاصل این تلاشها برای سلب اعتماد جامعه نسبت به نظام و به زیر سئوال بردن کارائی و کارآمدی نظام، چه نفعی برای کشور دارد و آیا کسی در آینده فرصت میکند این بیاعتمادیها را جبران و مهار کند؟ گردانندگان و دست اندرکاران آن دوره سیاه هشت ساله سعی مستمر داشتند که حاصل و دسترنج جامعه و انقلاب و نظام در دوره بیست و چهار ساله گذشته را به زیر سئوال ببرند تا بلکه مردم باور کنند که خودشان بسیار مثبت عمل میکنند ولی امروزه همان طیف مطرود جماعت خودمحور سعی دارند کارنامه نظام اجرائی در قلمرو گذشته، حال و حتی آینده را هم به کلی زیر سئوال ببرند و منفی جلوه دهند.
این معضل بزرگی است که هرگاه دشمنان ما شرارتی را مرتکب میشوند، همین جماعت به جای تقابل با دشمن و دفاع از کیان انقلاب و نظام و کشور، فرصتی طلائی برای نیش زدن به خودیها و تسویه حسابهای شخصی پیدا میکنند و دقیقاً مرتکب خطائی میشوند که دشمن در آرزوی آن به شرارت پرداخته است. گوئی دشمن شرور و این جماعت مرتباً برای یکدیگر خوراک تبلیغاتی ویژه تدارک میبینند و نوعی تعامل و همکاری میان آنها شکل گرفته است. اکنون در آستانه چهلمین سال شکل گیری انقلاب اسلامی، جا دارد تمامی نیروهائی که در زیر خیمه انقلاب و نظام به چشم انداز و آیندهای روشنتر و امیدبخشتر برای جامعه و نظام و انقلاب میاندیشند، با نگاهی به گذشته و بررسی شرایط داخلی و ارزیابی محیط پیرامونی به این نکته بنیادی بیندیشند که آیا انتظارات جامعه و نظام از ما همانهائی است که ما بدان عمل میکنیم؟آیا تصمیم و اقدام و حرکتی مثبتتر و مفیدتر و البته با خطائی کمتر و نقاط ضعفی متعادل تر، وجود دارد که ما از آن غافل مانده ایم؟ و اگر عملکرد و مواضع ما باعث بیاعتمادی تدریجی جامعه به نظام شود، آیا عملکرد ما «نقض غرض» نیست؟ این سئوالها و دهها سئوال مشابه میتوانند جمع بندی بهتری از عملکرد ما و انتظارات جامعه و انقلاب را پیش روی ما به تصویر بکشند.
ما با دشمنانی مواجهیم که میخواستند و هنوز هم میخواهند ریشه ایران و ایرانی را بسوزانند و هنوز هم اذناب منطقهای آنها تصریح میکنند که سعی دارند جنگ را به داخل ایران بکشانند و از شرارت علیه ایران و همفکران ما دست بر نمیدارند.
در چنین شرایطی عقل و منطق ایجاب میکند از مسائل اختلافی بپرهیزیم و برای تحکیم و تعمیق وحدت و انسجام ملی در سراسر کشور از هیچ کوششی فروگذار نکنیم، زمینههای تفاهم و تعامل را تقویت کنیم و اجازه ندهیم دشمنان از هیچ فرصتی برای ایجاد تردید و اختلاف بین آحاد ملت سوءاستفاده کنند. این موارد و تصریح به جزئیات آن بارها تکرار شده و هنوز هم کسی در تبیین این موارد و ضرورت وحدت و انسجام ملی تشکیک نمیکند. لکن در میدان عمل شاهد سمپاشی همیشگی کسانی هستیم که اتفاقاً مسئولیتهای سنگینی در جهت ایجاد زمینههای تعامل و تفاهم در جامعه برعهده دارند و باید حتی پیشتاز و زمینه ساز وحدت در جامعه باشند.
انصافاً جای سئوال دارد که چرا کسانی که ابزارهای لازم و کافی برای تحکیم همبستگی و تعامل در جامعه را در اختیار دارند، برای سیاه نمائی در فضای جامعه مرتباً وسوسه میشوند؟
کسانی که خود را از نیروهای برتر و فرهیخته جامعه انقلابی میدانند و حتی در صلاحیت، کارآئی، کاردانی و تعهد سایر نیروها در زیر خیمه انقلاب تشکیک میکنند، چرا باید خودشان برای ایجاد یاس و ناامیدی و بیاعتمادی به نظام و اثبات عدم کارآئی اجزاء اصلی نظام تا این اندازه اصرار داشته باشند و حتی از دشمنان نظام هم در این زمینه سبقت بگیرند؟
آیا کسی تا به حال در این زمینه اندیشیده است که ایجاد بیاعتمادی در جامعه و دامن زدن به مشکلات و بزرگنمائی نارسائیها چه نتیجه مفیدی در بر داشته که برای استمرار همین مسیر انحرافی و دامن زدن به بیاعتمادیها، وسوسه میشوند؟ انصافاً اگر آمریکا و اسرائیل در ایران رسانهای را در اختیار میداشتند، برای حمله به دولت جمهوری اسلامی و زیر سئوال بردن کارنامه نظام اجرائی کشور تا این اندازه گستاخی به خرج نمیدادند و برای کسب اعتبار و سرپوش گذاشتن بر اهداف و برنامههای خائنانه خودشان هم که شده، بیشتر از بعضی رسانههای به اصطلاح دلسوز ما مراعات حساسیتهای جامعه را مدنظر قرار میدادند. باید پرسید که حاصل این تلاشها برای سلب اعتماد جامعه نسبت به نظام و به زیر سئوال بردن کارائی و کارآمدی نظام، چه نفعی برای کشور دارد و آیا کسی در آینده فرصت میکند این بیاعتمادیها را جبران و مهار کند؟ گردانندگان و دست اندرکاران آن دوره سیاه هشت ساله سعی مستمر داشتند که حاصل و دسترنج جامعه و انقلاب و نظام در دوره بیست و چهار ساله گذشته را به زیر سئوال ببرند تا بلکه مردم باور کنند که خودشان بسیار مثبت عمل میکنند ولی امروزه همان طیف مطرود جماعت خودمحور سعی دارند کارنامه نظام اجرائی در قلمرو گذشته، حال و حتی آینده را هم به کلی زیر سئوال ببرند و منفی جلوه دهند.
این معضل بزرگی است که هرگاه دشمنان ما شرارتی را مرتکب میشوند، همین جماعت به جای تقابل با دشمن و دفاع از کیان انقلاب و نظام و کشور، فرصتی طلائی برای نیش زدن به خودیها و تسویه حسابهای شخصی پیدا میکنند و دقیقاً مرتکب خطائی میشوند که دشمن در آرزوی آن به شرارت پرداخته است. گوئی دشمن شرور و این جماعت مرتباً برای یکدیگر خوراک تبلیغاتی ویژه تدارک میبینند و نوعی تعامل و همکاری میان آنها شکل گرفته است. اکنون در آستانه چهلمین سال شکل گیری انقلاب اسلامی، جا دارد تمامی نیروهائی که در زیر خیمه انقلاب و نظام به چشم انداز و آیندهای روشنتر و امیدبخشتر برای جامعه و نظام و انقلاب میاندیشند، با نگاهی به گذشته و بررسی شرایط داخلی و ارزیابی محیط پیرامونی به این نکته بنیادی بیندیشند که آیا انتظارات جامعه و نظام از ما همانهائی است که ما بدان عمل میکنیم؟آیا تصمیم و اقدام و حرکتی مثبتتر و مفیدتر و البته با خطائی کمتر و نقاط ضعفی متعادل تر، وجود دارد که ما از آن غافل مانده ایم؟ و اگر عملکرد و مواضع ما باعث بیاعتمادی تدریجی جامعه به نظام شود، آیا عملکرد ما «نقض غرض» نیست؟ این سئوالها و دهها سئوال مشابه میتوانند جمع بندی بهتری از عملکرد ما و انتظارات جامعه و انقلاب را پیش روی ما به تصویر بکشند.