موسویلاری: تندروهای داخلی در زمین براندازان بازی میکنند 7مهر-97
تندروهای داخلی همان آتش به اختیاران در خدمت خامنه ای رهبر ام الفساد و پاسداران جنگ افروزند که مخالف روحانی ودولت و برجام وFATF می باشند.
اصلاحطلبان اگر انتقادی هم دارند، نقد درون جریانی است نه نقد تخریبی. کسانی که قصد تیشه زدن به ریشه دولت را دارند، اصولگرایان هستند نه اصلاحطلبان. اصلاحطلبان هیچگاه منکر حمایت از دولت نشدهاند و به دلیل همان حمایت، انتقاد میکنند. هیچ یک از تغییرات صورت گرفته در تیم اقتصادی دولت با اراده دولت نبوده است. وزیر اقتصاد و دارایی با استیضاح مجلس برکنار شد. درباره رییس بانک مرکزی نیز پس از پایان ماموریت آقای سیف و همچنین ورود قوه قضاییه، رییسجمهور مجبور به برکناری او شد. حسن روحاني پس از عملكرد موفق دولت يازدهم در ارديبهشت 96 با حمايت همهجانبه جريان اصلاحات توانست بار ديگر حايز اكثريت آرا شده و به عنوان دوازدهمين رييسجمهور جمهوري اسلامي ايران انتخاب شود. اما بخت و اقبال آنطور كه بايد حسن روحاني را در رسيدن به اهدافش ياري نكرد و از همان ماههاي ابتدايي و در حالي كه عمر دولت دوازدهم به يك سال نرسيده بود، هجمهها آغاز شد. هرچه از عمر دولت ميگذرد، چالشها رفته رفته بيشتر شده و حسن روحاني و دولتمردانش اين روزها بيش از هر زمان ديگري متهم به انفعال و بيعملي شدهاند. دركنار اتهام بيعملي، فقدان استفاده از مديران توانا، ديگر انتقاد جدياي است كه نسبت به دولت مطرح شده و برخي اين بيعملي را ناشي از عدم استفاده از افراد توانمند در دولت ميدانند. اما هجمهها محدود به دولت نيست. حمايت همهجانبه جريان اصلاحات از حسن روحاني سبب شد تا موج انتقادات از دولت دامن اصلاحطلبان را نيز بگيرد. هرچند نقدهاي اصلاحي از دولت توسط اصلاحطلبان مدتها است طي مصاحبهها و بيانيههاي مختلف مطرح ميشود اما برخي معتقدند اصلاحطلبان به جاي پاسخگويي در برابر حمايت از روحاني، با انتقاد سعي در فرار رو به جلو دارند. آتش انتقاد از اصلاحطلبان آنچنان بالا گرفت كه در شبكههاي اجتماعي با چاشني هتاكي و فحاشي همراه شد و دو جريان مختلف در داخل و خارج از كشور با هدف قرار دادن جريان اصلاحات به عنوان حامي دولت، با ادبياتي زننده خواستار پذيرش مسووليت اقدامات دولت توسط اين جريان شدند. اما واقعا دولت دچار بيعملي شده است؟ آيا اصلاحطلبان قصد عبور از روحاني را دارند؟ هدف نهايي هتاكان در فضاي مجازي چيست؟ اين سوالات محور گفتوگو با عبدالواحد موسوي لاري وزير كشور دولت اصلاحات است. لاري معتقد است دولت دچار بيعملي نشده اما ميتوانست با پيشبيني موقعيتي كه اكنون كشور در آن قرار گرفته است، عملكرد بهتري داشته باشد. او درباره عدم استفاده از نيروهاي جديد در دولت معتقد است كشور با بحران مديريتي روبهرو شده و دليل اين بحران عدم توجه به تحزب است. او همچنين درباره چرايي انتقاد اصلاحطلبان از دولت ميگويد جريان اصلاحات از دولت حمايت كرده و خواهد كرد اما اين حمايت منافاتي با انتقاد ندارد. او دليل اصلي انتقاد از دولت را تلاش براي بازگشت روحاني به مسير اصلي عنوان ميكند. او همچنين درباره هجمههاي اخير به اصلاحطلبان در فضاي مجازي ميگويد جريان برانداز و تندروهاي داخلي متوجه شدهاند كه اصلاحطلبان توانايي نجات كشور را دارند و اين مهم يعني نقش برآب شدن تمامي نقشههاي مخالفان داخلي و دشمنان خارجي دولت؛ از همين رو تلاش دارند با هتاكي مانع از تلاش اصلاحطلبان براي حركت رو به جلوي انقلاب و كشور شوند. مشروح گفتوگوي روزنامه اعتماد با موسويلاري را در زير ميخوانيد: بسياري از مردم و برخي تحليلگران معتقدند كه دولت براي مقابله با شرايط به وجود آمده دچار بيعملي شده و آنطور كه بايد انگيزهاي براي بهبود شرايط در ميان دولتمردان ديده نميشود. آيا اين تصور به وجود آمده درست است؟ پاسخ دادن به اين سوال كمي دشوار است زيرا پاسخ اين سوال هم مثبت است و هم منفي. منظور آن است كه دولت علاقهمند به انجام دادن كاري براي كاهش گرفتاريها و مشكلات است و در اين موضوع شكي نيست زيرا دولت برخاسته از راي مردم بوده و خود را مديون و خدمتگزار مردم ميداند به همين دليل تلاش دارد قدمي براي بهبود شرايط بردارد. اما در كنار اين تلاشها، متاسفانه نوعي كمكاري در مديريت دولت و همچنين ساير قوا ديده ميشود كه نميتوان اين مهم را ناديده گرفت. واقعيت آن است كه براي بهبود وضعيت فعلي مجلس، دولت و قوه قضاييه ميتوانستند عملكرد بهتري داشته باشند. دليل آنكه از هر سه قوه نام بردم آن است كه آنچه ميتواند رخ دهد از حيطه اختيارات يكي از سه قوه خارج است. اگر دو قوه مقننه و قضاييه دولت را همراهي نكنند، اتفاق خاصي رخ نخواهد داد اما نميتوان نقش دولت در وضعيت فعلي را ناديده گرفت زيرا تمام دستگاههاي اجرايي اعم از وزارتخانهها، سازمانها و همچنين درآمدها و هزينهها در اختيار دولت است اما باور من آن است كه اختلافات دستگاههاي اجرايي و عدم تعامل دستگاهها در شكلگيري فضاي كنوني بيتاثير نيست. متاسفانه ما براي رو در رويي با وضعيت كنوني آمادگي كافي را نداشتيم. سازمان مديريت و برنامه، وزارت اقتصاد، وزارت صمت و مجموعههايي از اين دست بايد خود را براي مقابله با شرايط كنوني آماده ميكردند كه متاسفانه اين مهم رخ نداده است. تهديدهاي ترامپ و مشكلات ناشي از زورگوييهاي امريكا يك شبه پديد نيامده است بنابراين دستگاههاي اجرايي براي مقابله با وضعيت فعلي بايد برنامهريزي درستي صورت ميدادند اما اين اتفاق نيفتاده و به وضعيت فعلي دچار شدهايم. اكنون بيش از يك سال است كه تمامي دلسوزان نظام و كشور درباره ناهمگن بودن تيم اقتصادي دولت به رييسجمهور تذكر دادهاند اما وقتي به اين تذكرات توجهي نميشود، چه بايد كرد؟ هيچ يك از تغييرات صورت گرفته در تيم اقتصادي دولت با اراده دولت نبوده است. وزير اقتصاد و دارايي با استيضاح مجلس بركنار شد. درباره رييس بانك مركزي نيز پس از پايان ماموريت آقاي سيف و همچنين ورود قوه قضاييه رييسجمهور مجبور به بركناري او شد بنابراين هيچ يك از تغييرات با اراده دولت نبوده است. لجام گسيختگي قيمتها و بلبشوي اقتصادي كه امروز در كشور رخ داده، امروز قابل كنترل است مشروط بر آنكه دستگاهها در كنار هم قرار گرفته و با يكديگر همكاري داشته باشند. در مجموع من به مردم حق ميدهم كه احساس كنند نوعي بيعملي و بيبرنامگي بر كشور حاكم است اما با اين وجود تمامي مشكلات گردن دولت نيست بنابراين پاسخ به سوال شما همانطور كه در ابتدا گفتم هم مثبت است و هم منفي. جريان اصولگرا معتقد است راهحل برون رفت از وضعيت فعلي راهحل اقتصادي است و در مقابل جريان اصلاحات اعتقاد به راهحل سياسي دارد. به نظر شما براي برونرفت از وضعيت كنوني نيازمند كدام راهحل هستيم. اقتصادي يا سياسي؟ بخش عمده مشكلات اقتصادي، ريشه در مشكلات سياسي دارد. راهحل معضلات اقتصادي امروز كشور الزاما اقتصادي نيست زيرا ريشه بسياري از مشكلات، سياسي است بنابراين ما براي حل مشكلات بايد راهحلي سياسي، اقتصادي ارايه كنيم. راهحلي كه جامع بوده و ريشهها را درمان كند. يكي از علل مشكلات اقتصادي امروز كشور، سياست خارجي است. در اين حوزه ما نيارمند حضوري فعالتر و اثرگذارتر هستيم. ما بايد در بها دادن به بخش خصوصي اهتمام بيشتري بورزيم. مشكلات بخش خصوصي تنها با شعار حل نميشود. زماني كه بخش خصوصي قصد ورود به يك پروژهاي داشته باشد، ابتدا بايد 100 سنگ را از پيش پاي خود بردارد. اين رويه درست نيست. متاسفانه دستگاههاي مختلف نهتنها گرهگشايي نميكنند بلكه خود مشكلساز هستند. چه كسي مسوول بهبود اين رويه است؟ در مرحله اول دولت، مرحله دوم مجلس و در نهايت قوه قضاييه بايد اين شرايط را بهبود ببخشند. درست است كه اگر مجلس و قوه قضاييه در كنار دولت قرار گيرند، دولت راحتتر ميتواند برنامههاي خود را محقق كند اما واقعيت آن است كه سهم دولت در اين مسير بسيار پررنگتر از ساير قوا است. در كنار سه قوه، نهادهاي فراقوهاي نيز در اين بلبشو اقتصادي بيتقصير نيستند و نبايد سهم اين مجموعهها را ناديده گرفت. درباره اعتقاد جريان اصولگرايي بر راهحل اقتصادي براي حل مشكلات بايد بگويم كه اين جريان در شرايط فعلي حرفي براي گفتن ندارد. ما همچنان مشغول بهرهمندي از مديريت 8 ساله اين جريان بر كشور هستيم. منشأ بخش قابل توجهي از مشكلاتي كه امروز گريبان كشور را گرفته، همان راهحلهاي اقتصادي است كه با آن 8 سال كشور را مديريت كردند. بخش قابلتوجهي از مشكلات حسن روحاني و دولتش، به دليل ندانم كاريهاي دولت اصولگرايان است. بذر شرايط فعلي در دولت اصولگرايان پاشيده شد كه امروز خوشه آن در دستان حسن روحاني است به همين دليل اين جريان حرفي براي گفتن ندارد. اگر راهحلي دارند چرا آن را مطرح نميكنند؟ اين جريان در 8سال تمام راهحلهاي خود را اجرايي كرد و خروجي اين اجرا زمينگير شدن كشور بود. وضعيت امروز كشور، محصول مديريت 8ساله اصولگرايان است. در عين حال من قصد نفي مطلق ندارم و اگر آقايان راهحلي براي بهبود اوضاع دارند ميتوانند آن راه را به رييسجمهور اطلاع دهند. اين جريان اگر واقعا راهحل دارد، بسمالله. اين گوي و اين ميدان. جريان اصولگرايي تريبون بزرگي به نام صدا و سيما در اختيار دارد، بنگاههاي اقتصادي را در اختيار دارد، 80درصد امكانات فرهنگي، سياسي و اجتماعي كشور همين الان نيز در اختيار اين جريان است، چرا از اين ظرفيتها استفاده نميكنند؟ اينكه از تريبونهاي مختلف مانند نماز جمعه به صورت مداوم تكرار شود مردم گرفتارند، نامش راهحل است؟ شما به عنوان رسانه از آقايان اصولگرا بخواهيد راهحلهاي خود براي برونرفت از وضعيت فعلي را ارايه دهند آنگاه متوجه خواهيد شد كه اين جريان هيچ راهحلي ندارد. اگر اصولگرايان راهحل دارند، دولت مكلف است از پيشنهادهاي سازنده استفاده كند اما واقعا اينگونه نيست. جريان اصولگرايي بهتر است به جاي ارايه راهحل اقتصادي كه ثمره 8سالهاش را شاهد بوديم، سيستمهاي موازي كه ايجاد كردهاند را به چارچوب قانوني وارد كنند. دركنار اين موضوعات ما بايد در حوزه سياست خارجي حضوري پررنگتر و موثرتر داشته باشيم. خوشبختانه شرايط امروز ايران در عرصه بينالمللي به گونهاي است كه اجماع منفي عليه ايران از بين رفته و اجماع منفي عليه دولت امريكا است. ما بايد از اين فرصت استثنايي براي حل مشكلات اقتصادي استفاده كنيم. يكي از انتقادات جريان اصولگرايي به اصلاحطلبان آن است كه رفيق نيمه راه هستند. آنها معتقدند دولت حسن روحاني با حمايت همهجانبه اين جريان موفق به پيروزي در انتخابات شد اما امروز كه دولت دچار مشكل شده، با انتقادهاي گاهو بيگاه خود سعي در جدا كردن مسير خود از دولت دارند. آيا اين تحليل درست است؟ دليل انتقادهاي اصلاحطلبان از دولت چيست؟ اين تحليل از ريشه غلط است. اخيرا يك سوال در پنج محور از رييسجمهور در صحن علني مجلس پرسيده شد، چه كساني اين سوال را پرسيدند اصلاحطلبان يا اصولگرايان؟ اصلاحطلبان اگر انتقادي هم دارند، نقد درون جرياني است نه نقد تخريبي. كساني كه قصد تيشه زدن به ريشه دولت را دارند، اصولگرايان هستند نه اصلاحطلبان. اصلاحطلبان هيچگاه منكر حمايت از دولت نشدهاند و به دليل همان حمايت، انتقاد ميكنند. همچنين اصلاحطلبان منكر سهم خود در آنچه اتفاق افتاده نيستند اما اين دليل نميشود اگر وزارتخانههاي مختلف مسير اشتباهي را انتخاب كردند، خود سانسوري كرده و سكوت كنند. بسياري از انتقادهاي اصلاحطلبان براي آن است كه دولت مسير خود را گم نكرده و بتواند جوابگو باشد. ممكن است در اين مسير چهار نفر به دليل حمايت از دولت حسن روحاني ابراز پشيماني كنند كه من كاري به اين دسته از افراد ندارم اما جريان اصلاحات به عنوان يك جريان سياسي تاثيرگذار هم از دولت حمايت ميكند و هم انتقاد. حمايت و انتقاد با يكديگر منافاتي ندارند. متاسفانه برخي وزارتخانهها واقعا فشل هستند و ما نميتوانيم چشم خود را بر اين واقعيت ببنديم. ما منكر سهم خود در شكلگيري دولت حسنروحاني نيستيم و همچنان مانند گذشته از دولت حمايت ميكنيم اما اين موضوعات دليل نميشود چشم خود را بر كاستيها ببنديم. نگاهي گذرا به انتقادات افراد سرشناس و رسانههاي جريان اصولگرايي مانند صدا و سيما و كيهان نشان ميدهد چه كساني قصد تخريب و زدن ريشه دولت را دارند. به نظر شما اولين اقدامي كه دولت براي بهبود اوضاع بايد انجام دهد، چيست؟ اولين اقدامي كه دولت بايد انجام دهد، بهبود انسجام دروني است. دولت بايد از انفعال خارج شده و به يك دولت چابك و چالاك تبديل شود تا شبكه دولت روي مسائل اساسي اجماع كرده و حركت كند. متاسفانه امروز به دليل پارهاي از اختلافنظرها به نظر ميرسد دولت از چابكي لازم برخوردار نيست. دركنار مشكلات اقتصادي و سياسي كه امروز كشور با آن دست و پنجه نرم ميكند، مشكل فقدان رجل سياسي و يك چهره جديد بيش از گذشته به چشم ميخورد تا جايي كه وقتي يك مسوول از صندلي خود كنار ميرود، همان اسم براي تمام كرسيهاي خالي مطرح ميشود. ريشه اين مشكل در كجا است؟ چرا هيچ كدام از گروههاي اصلاحطلب و اصولگرا نيروي جديد و توانمند براي كرسيهاي مديريتي تربيت نكردهاند؟ با توجه به تصويب قانون منع به كارگيري بازنشستگان به نظر ميرسد اين مشكل بيش از پيش دردسر ساز شود. اگر شما به يك سوال من پاسخ دهيد، پاسخ سوالتان را دريافت ميكنيد. چرا در ايران نظام حزبي پا نگرفته است؟ در تمام نقاط دنيا يكي از اضلاع دموكراسي، نهادهاي مدني است. وقتي نهادهاي مدني زمينه رشد نداشته باشند، كادرسازي صورت نميگيرد. كادرسازي درون شبكه نهادهاي مدني شكل ميگيرد. وقتي ما نهادهاي مدني موجود در كشور را نابالغ دانسته يا نگاهي ترديدآلود به آنها داريم وضعيت همين است. مادامي كه ما اجازه فعاليت درست به احزاب ندهيم اتفاق ويژهاي در اين زمينه نخواهد افتاد. متاسفانه اين مشكل در قوانين نيز وجود داشته و احزاب جايگاهي در قوانين ندارند بنابراين با وضعيت كنوني، كادرسازي صورت نميگيرد. واقعيت آن است كه در جامعه نيروهاي نخبه فراواني وجود دارند كه از آنها استفاده نميشود. دليل اين عدم استفاده آن است كه در اين شرايط شناسايي اين نخبگان وجود ندارد. اين نيروهاي نخبه در محيط زندگي خود ساكن مانده و شرايط براي بروز و ظهورشان كه همان تحزب است فراهم نيست. يكي از دلايل عمده اين مشكل، ضعف فعاليت تشكيلاتي و حزبي است. متاسفانه برخي جريانات فكري سركوب فعاليت حزبي را نقطه قوت ميدانند كه اين تفكر منجر به فقدان احزاب قدرتمند شده است و خروجي اين مهم، عدم فعاليت مناسب در كادرسازي است كه كشور را دير يا زود با بحران مديريتي روبهرو خواهد كرد. درسالهايي كه احزاب اصلاحات فعاليت داشتند، توجهي به اين موضوع شد؟ اساسا كادرسازي و تربيت نيرو چه جايگاهي در احزاب اصلاحطلب داشته و دارد؟ با وجود تمام محدوديتها، كادرسازي همواره يكي از مهمترين اهداف احزاب اصلاحطلب بوده و احزاب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در گذشته بسيار به اين مهم اهتمام ورزيدند اما به اين مهم در جريان مقابل آنطور كه بايد توجه نشد. به عنوان مثال حزب موتلفه كه يكي از احزاب ريشهدار جريان اصولگرايي است، از ظرفيت تشكيلاتي خود براي كادرسازي استفاده نكرده و همچنان همان چهرههاي قديمي در اين حزب مشغول فعاليت هستند. اگر ما به تشكلهاي مدني، صنفي و اتحاديههاي مختلف توجه ويژهتري داشتيم، امروز اين تشكلها ميتوانستند يك فرد با توانايي اداره وزارت صنعت به حاكميت معرفي كنند. به عقيده من دليل ضعف كادرسازي كه شما به حق به آن اشاره كرديد، معلول بياعتنايي و عدم توجه جدي به تشكلها و سازمانهاي مردم نهاد است. با توجه به شرايط موجود، از نظر شما در انتخاباتهاي آينده مردم بازهم به گفتمان اصلاحات اعتماد خواهند كرد يا خير؟ آيا در انتخاباتهاي آتي باز هم بايد منتظر چهرههاي جديد در جريان باشيم يا براي پرورش نيرو برنامهاي تدارك ديده شده است؟ گفتمان اصلاحات، گفتمان عامه مردم است. مردمي كه اعتراض يا انتقاد دارند، به دنبال آن هستند كه نابهسامانيهاي موجود به سامان برسد. اصلاحات يعني همين اتفاق. يكي از توصيههاي جريان اصلاحات آن است كه روشهاي غلط مديريتي كنار رفته و روشهاي اصولي جايگزين آن شود بنابراين گفتمان اصلاحطلبي، گفتماني نيست كه جاي خود را به گفتمان ديگري دهد. ممكن است اصلاحطلبها دچار بيمهري از سوي مردم شوند اما گفتمان اصلاحطلبي، گفتماني نيست كه از اين جامعه رخت ببندد. اگر خدايي ناكرده اين اتفاق رخ دهد، جامعه ما روي خوش و آرامش نخواهد ديد. جامعه ما زماني به سمت بالندگي و پويايي حركت ميكند كه گفتمان اصلاحات محور تمامي حركات باشد. اين ذهنيت كه مردم ممكن است از گفتمان اصلاحات فاصله بگيرند، ذهنيت درستي نيست. ممكن است مردم از برخي اصلاحطلبان به واسطه آنكه پس از انتخاب به پايگاه راي خود پشت كنند، خوششان نيايد اما اين به معناي نااميدي از گفتمان نيست بلكه اين مهم نااميدي از افراد است. گفتمان اصلاحطلبي، گفتمان نجات جامعه است و به همين دليل امكان ندارد جامعه از آن فاصله بگيرد. اگر اين اتفاق رخدهد، فاجعه رخ خواهد داد. به نظر شما دليل هجمهها و هتاكيهاي اخير برخي از كاربران فضاي مجازي (كه ملقب به براندازان هستند)، به جريان اصلاحات و چهرههاي سرشناس اصلاحطلبان چيست؟ دو جريان اين روزها مشغول فضاسازي و هتاكي به اصلاحطلبان در فضاي مجازي هستند كه يكي از اين جريانات آگاهانه و ديگري از روي غفلت است. اين دو جريان مشغول تبليغ موضوعي حساس و خطرناك هستند و آن عدم اصلاحپذيري نظام از درون است. براندازان و ضدانقلابهاي خارج از كشور معتقدند ماهيت نظام جمهوري اسلامي ايران، اصلاحناپذير است. در كنار اين دشمنان خارجي، يك جريان راديكال داخلي نيز وجود دارد كه بيشتر از سر غفلت اظهار ميكنند. متاسفانه اين افراد معتقدند نظام جمهوري اسلامي ايران نيازي به اصلاح روشها ندارد. اين جريان مشغول القاي اين مهم است كه شرايط امروز يك شرايط ايدهآل بوده و نظام نيازي به اصلاح رفتار، گفتار و برنامههاي خود ندارد. اين دو گروه، يكي به دليل دگمانديشي و ديگري به دليل ماهيت براندازانه روي برخورد با اصلاحطلبان يك توافق نانوشته دارند. هردو جريان متصورند اگر اصلاحطلبان از صحنه خارج شوند، فضا براي فعاليت آنها فراهم ميشود. جريان داخلي متصور است با حذف اصلاحطلبان فضا براي فعاليت آنها گستردهتر ميشود اما جريان برانداز خارجي نگاه جالبي به اصلاحطلبان دارد. اين جريان ميداند جامعه ايران از تفكري كه به اصطلاح به جريان راست ملقب است فاصله گرفته و به اصلاحطلبان نزديك شده است. به همين دليل تنها روزنهاي كه ايران مسير صحيح اهداف خود را دنبال كرده و جمهوري اسلامي راه بالندگي را در پيش گيرد، جريان اصلاحات است كه حرف و روشهاي جديد دارند. براندازان معتقدند اگر جريان اصلاحات را به شديدترين شكل ممكن تخريب كنند، خداي ناكرده كار جمهوري اسلامي تمام ميشود زيرا آخرين اميد مردم به جريان اصلاحات است. براي اين هدف، هزينههاي گزافي صورت گرفته است كه متاسفانه برخي در داخل غافلانه در زمين اين دشمنان بازي ميكنند. بنابراين دليل اتحاد براندازها و تندروهاي داخلي ترس از بهبود اوضاع كشور توسط اصلاحطلبان است؟ قطعا همينطور است اما بايد به اين تفاوت توجه داشت كه تندروها غافلانه در زمين براندازان بازي ميكنند.
ت