يادداشت روز اوین نامه کیهان "«قدرت تيز» و گلوي عمو سام"

اوین نامه کیهان یکشنبه 11 آذرماه سال 1397
يادداشت روز اوین نامه کیهان "«قدرت تيز» و گلوي عمو سام"
این آخوندتلاش می کند با نقل قول گزینه هایی از سخنان مقامات و  گزارشات نشریات آمریکایی نشان دهد که با سایرآخوندهای حوزوی ومنابر مساجد وتریبون های نمازجمعه فرق دارد . غافل ازآنکه همکاری قلمی وی با اوین نامه کیهان سربازجوشریعت نداری به وضوح نشان می دهد که شیوه تحلیل گری وی برگرفته از الگوی بازجویی سربازجوشریعت نداری است. بهرحال بدون توجه به عدم توازن قدرت نظامی و اقتصادی باچین و روسیه مدعی شده آمریکا می خواهد باقدرت این 3 کشور مقابله  و آنان را کنترل کند.
يك سال پيش دو محقق آمريكايي به نام هاي «كريستوفر واكر» و «جسيكا لودوينگ» مقاله مشتركي را در نشريه فارين افرز (با عنوان: معناي قدرت تيز؛ دولت هاي اقتدارگرا چگونه نفوذ را طراحي مي كنند) منتشر و در آن براي نخستين بار اصطلاح Sharp Power يا «قدرت تيز» را مطرح كردند. اين اصطلاح در برابر اصطلاح ابداعي جوزف ناي با عنوان «قدرت نرم» وضع شده است. اصطلاح «قدرت تيز» طي يك سال اخير در محافل سياسي و انديشكده هاي آمريكايي مورد بحث بسيار بوده و شواهد و قرائن نشان مي دهد اين مباحث سمت و سوي عملياتي نيز گرفته است. اما «قدرت تيز» چيست؟
براي آشنايي و درك اين اصطلاح ابتدا بايد برداشتي از قدرت سخت و نرم داشت. قدرت سخت عبارت است از تحميل سياست از طريق اجبار كه ابزار نظامي و اقتصادي دو اهرم اصلي اعمال آن هستند. در مقابل قدرت نرم، هدف خود را از طريق جذابيت و اقناع، دنبال مي كند. قدرت نرم باعث تجديد نظر در فرهنگ يك كشور، آرمان هاي سياسي و در نهايت سياست هاي يك كشور مي شود. چكيده نظر واكر و لودوينگ را مي توان چنين بيان كرد؛ كشورهاي دشمن و رقيب آمريكا به استفاده از تكنيك ها و ابزارهاي قدرت نرم رو آورده اند و از آن عليه ارزش هاي آمريكايي و دموكراسي غربي استفاده مي كنند. در واقع «قدرت تيز» ابزار و روشي است كه سعي دارد تمدن غرب را مورد حمله غيرنظامي قرار دهد و آن را تضعيف كند. واكر در مقاله ديگري توضيح مي دهد «قدرت تيز» چهار حوزه را مورد هدف قرار مي دهد؛ فرهنگي، علمي و دانشگاهي(آكادميك)، رسانه و نشر كه به طور اختصار آن را CAMP (برگرفته از حروف نخست اين چهار حوزه) مي نامند
اما چرا نخستين بار اين بحث در فارين افرز مطرح شد؟ پاسخ به اين سوال به ظاهر فرعي، كليد حل و فهم مسائل بسياري در اين مورد است. اين نشريه وابسته به NED«صندوق ملي براي دموكراسي» 
(National Endowment for Democracy) در آمريكاست. مرور مختصري بر چگونگي شكل گيري، اهداف و عملكرد اين نهاد آمريكايي زواياي مهمي از بحث را روشن مي كند. هشتم ژوئن 1982 دونالد ريگان رئيس جمهور وقت آمريكا در سخنراني مشهور خود در پارلمان انگليس، اتحاد جماهير شوروي را «امپراطوري شيطاني» ناميد و گفت آمريكا بايد به مخالفان آن كمك كند؛ «ما بايد زيرساخت هاي لازم را براي دموكراسي ايجاد كنيم: آزادي مطبوعات، اتحاديه هاي كارگري، احزاب سياسي و دانشگاه ها. اين به مردم اجازه مي دهد كه بهترين راه را براي توسعه فرهنگ و حل و فصل اختلافات خود به صورت مسالمت آميز انتخاب كنند.» يك سال بعد NED در واشنگتن پايه گذاري و مورد حمايت كامل هر دو حزب دموكرات و جمهوري خواه قرار گرفته و تامين مالي شد.
سخنراني ريگان جلوه بيروني تصميمي بود كه از مدتها قبل گرفته شده بود. از مدت ها پيش سيا به دليل مداخلات خود در گوشه و كنار جهان، تبديل به سازماني كثيف و منفور شده بود كه كمتر سياستمدار، فعال اجتماعي و هنرمندي حاضر بود بدنامي ارتباط با آن را به جان بخرد. بغرنج شدن اين وضعيت، تصميم سازان آمريكا را به تكاپو انداخت تا وظيفه «صادرات دموكراسي آمريكايي» را به نهاد ديگري واگذار كنند و نتيجه آن تاسيس NED به عنوان بازوي عمومي سازمان سيا بود. اين سازمان پوششي، خود را غيردولتي معرفي مي كند اما بودجه آن بطور كامل و با استفاده از راه هاي مختلف آشكار و پنهان، توسط دولت آمريكا تامين مي شود. سخنراني ريگان در انگليس نيز در اين مورد اتفاقي نبود. به قول تيري كيسان تحليلگر فرانسوي؛ NED و شاخكهاي چهارگانه آن، اندامهاي يك پيمان ارتش انگلوساكسون است كه لندن، واشنگتن و كانبرا را متصل مي كند و نه تنها پوششي براي سيا، بلكه MI6 انگليس و ASIS (سازمان امنيتي استراليا) است.
گذشته از مبحث گسترده جنگ نرم و رقابت رسانه اي و فرهنگي دو بلوك غرب و شرق، يكي از اصلي ترين روش هاي مداخله NED در محيط ساير كشورها از طريق نفوذ و تحت تاثير قرار دادن انتخابات هاست. دستكاري موفقيت آميز انتخابات نيكاراگوئه 1990 و مغولستان 1996، كمك به سرنگوني دولت منتخب بلغارستان در 1990 و آلباني در 2-1991 و حمايت گسترده و طولاني مدت از مخالفان هوگو چاوز در ونزوئلا از 1999 تا 2004 تنها چند مورد از اين فعاليت هاست كه ردپاي NED در آن به روشني قابل پيگيري است. انقلاب هاي رنگي يا مخملي و ماجراي مشهور ايران-كنترا (مك فارلين) از ديگر موارد قابل ذكر در اين پرونده قطور است. سال 2003 و در بيستمين سالگرد تاسيس آن عنوان شد 6هزار سازمان سياسي و اجتماعي در سراسر دنيا تحت حمايت و پشتيباني آن قرار دارند
ابزار اصلي و ثابت NED براي پيشبرد برنامه هاي خود «قدرت نرم» و نفوذ در همان چهار حيطه اي است كه از واكر در بالا نقل شد؛ فرهنگي، دانشگاهي، رسانه و نشر. اين نهاد طي سال هاي اخير متوجه شد، به دلايل مختلف انحصار آمريكا بر «قدرت نرم» از دست رفته و بازيگران جديدي وارد ميدان شده اند. دشمنان و رقباي آمريكا با استفاده از سلاحي كه ساخته و پرورش داده آمريكا بود و تنها در اختيار آن قرار داشت، در حال ضربه زدن به آمريكا هستند. آمريكايي كه دهه ها كشورها و فرهنگ هاي مختلف جهان را مورد تهاجم نرم قرار داده بود، اينك خود هدف تهاجم قرار گرفته بود
پس عجيب نيست كه نخستين بار اصطلاح «قدرت تيز» در نشريه فارين افرز مطرح مي شود. NED در قلب اين جنگ جهاني قرار دارد و شاخك هاي آن زودتر از بقيه اين تهاجم را حس كرد. نام گذاري و تفسيرهاي صورت گرفته در اين زمينه، خود بخشي از اين جنگ نرم هستند. اگر آمريكايي ها با ابزار رسانه و فرهنگ در جامعه اي نفوذ كرده و بر رفتار و سياست هاي آن اثر بگذارند، امري مثبت است و نام آن را «قدرت نرم» مي گذارند، اما اگر رقبا همين كار را درخصوص آمريكا انجام دهند و سخن خود را به گوش مردم آمريكا برسانند، امري مذموم و نام آن «قدرت تيز» است و بايد هرطور شده با آن مقابله كرد
آمريكايي ها به طور مشخص سه كشور ايران، روسيه و چين را به عنوان كشورهاي استفاده كننده از «قدرت تيز» عليه آمريكا و ارزش هاي آن معرفي مي كنند. درباره نوع برخورد با اين مسئله نيز دو ديدگاه در آمريكا وجود دارد. عده اي معتقدند بايد با اين مسئله برخورد سلبي و سخت كرد و اجازه نفوذ و دسترسي اين كشورها به ابزارهاي اعمال «قدرت تيز» را گرفت. در مقابل عده اي ديگر (مانند جوزف ناي) معتقدند آنچه باعث برتري و پيروزي آمريكا بر اتحاد جماهير شوروي شد، فضاي باز و آزاد فرهنگ غرب بود و نبايد براي مقابله با «قدرت تيز» اين مزيت را محدود و نابود كرد و راه مقابله با «قدرت تيز»، قدرت نرم است
شواهد و قرائن نشان مي دهد آمريكايي ها روش سلبي و حذفي را در برخورد با «قدرت تيز» در پيش گرفته اند. اواخر مهرماه شركت توييتر مجموعه اي شامل 10 ميليون پست توييتري و از جمله دو ميليون پست ويديويي را منتشر كرده و مدعي شد اين مجموعه از سوي ايران و روسيه توليد و منتشر شده است. به دنبال آن هزاران حساب كاربري ايراني و روسي بسته شد. بستن حساب هاي كاربري ايران محدود به توييتر نشد. فيسبوك و يوتيوب نيز كاربران زيادي را حذف كردند. اتهام اين حساب هاي كاربري حمايت از جمهوري اسلامي، انتقاد از رژيم صهيونيستي و تهاجم به ارزش هاي آمريكايي بود! دو روز پيش هم رويترز گزارشي ويژه از 71 وبسايت ايراني منتشر كرد و نوشت اين وبسايت ها كه به زبان هاي مختلف دنيا مطلب توليد و منتشر مي كنند، افكار عمومي ساير كشورها، به خصوص در منطقه را هدف گرفته اند. اتخاذ روش سلبي و حذفي در برخورد با قدرت نرم جمهوري اسلامي قابل پيش بيني بود چرا كه از سال ها پيش غربي ها اين روش را در پيش گرفته بودند. در حالي كه ده ها شبكه ماهواره اي فارسي زبان سال هاست جامعه ايراني را تحت بمباران و جنگ رواني خود قرار داده اند اما غربي ها با انواع و اقسام روش هاي سلبي سعي مي كنند صداي معدود شبكه هاي ايراني مانند پرس تي وي، هيسپان تي وي و العالم را قطع كنند
داغ شدن موضوعي مانند «قدرت تيز» در محافل سياسي و عملياتي آمريكا نشان مي دهد جنگ نرم وارد مرحله تازه اي شده است و آمريكا تنها بازيگر فعال اين ميدان نيست. كشورهاي ديگر دريافته اند دفاع صرف در اين ميدان كفايت نمي كند و بهترين دفاع، حمله است. جمهوري اسلامي در آستانه چهل سالگي خود در عرصه جنگ نرم وارد فاز تهاجمي شده و اين نشانه اي ديگر از پيشرفت و عظمت اين انقلاب است. اگرچه امكانات و ابزار و بودجه مالي جمهوري اسلامي در اين ميدان كمتر از دو بازيگر ديگر آن يعني چين و روسيه است اما پتانسيل محتوايي، جذابيت و قدرت اقناع انقلاب اسلامي كه برخاسته از فطرت بشري و آموزه هاي الهي است، از اين دو كشور ميراث دار سوسياليسم و كمونيسم بسيار بيشتر است. نظام استكباري آمريكا كه قدرت خود را مديون تصويرسازي است، بايد هم نگران برندگي قدرتي باشد كه اين هيمنه ساختگي را به چالش مي كشد. در عصر حيرت و سرگشتگي جهاني، بشر مشتاق صداي آرامش بخشي است كه او را از اين بيابان تاريك و وحشت زا برهاند. اليس الصبح بقريب... نويسنده: محمد صرفي